حكيم فردوسي و شاكله خردورزانه شعرش / سيّد محمود سجّادي

1392/11/12 ۰۸:۰۱

حكيم فردوسي و شاكله خردورزانه شعرش / سيّد محمود سجّادي

همه مي‌دانيم كه ايران هميشه و در هر شرايطي كان و كانون شعر و فرهنگ و ادب و هنر بوده است. شعر به شكل ويژه و ممتازي در همه ادوار تاريخ در ميان مردم ـ از هر طبقه و صنف و گروهي ـ نفوذ و گستردگي داشته است. تعداد بسيار بسيار زيادي از ضرب‌المثل‌‌ها، زبان زدها، متل‌‌ها، بازي‌هاي بچه‌گانه، واسونك‌‌ها و شاديانه‌‌ها، سوكْسُرودها و ... منظوم، موزون و مقفّي هستند و يا اينكه دست كم آهنگ و ريتم شاعرانه‌اي دارند. مراجعه‌اي كوتاه و زودگذر به مجموعه ارزشمند «امثال و حكم» اثر ماندگار علامه علي‌اكبر دهخدا و نيز مجموعه‌هاي مربوط به فرهنگ عامه اين ادعا را ثابت مي‌كند.

 

 

همه مي‌دانيم كه ايران هميشه و در هر شرايطي كان و كانون شعر و فرهنگ و ادب و هنر بوده است. شعر به شكل ويژه و ممتازي در همه ادوار تاريخ در ميان مردم ـ از هر طبقه و صنف و گروهي ـ نفوذ و گستردگي داشته است. تعداد بسيار بسيار زيادي از ضرب‌المثل‌‌ها، زبان زدها، متل‌‌ها، بازي‌هاي بچه‌گانه، واسونك‌‌ها و شاديانه‌‌ها، سوكْسُرودها و ... منظوم، موزون و مقفّي هستند و يا اينكه دست كم آهنگ و ريتم شاعرانه‌اي دارند. مراجعه‌اي كوتاه و زودگذر به مجموعه ارزشمند «امثال و حكم» اثر ماندگار علامه علي‌اكبر دهخدا و نيز مجموعه‌هاي مربوط به فرهنگ عامه اين ادعا را ثابت مي‌كند.

ما ايرانيان به طور جبلّي و فطري شعرگراي و شعردوست هستيم. لالايي‌هايي كه براي خواباندن بچه‌‌ها در گهواره خوانده مي‌شود شعرند ـ آن هم شعرهايي كه مي‌توان با افاعيل عروضي مطابقشان داد ـ بازي‌هاي كودكان نوعاً منظوم‌اند يا عبارات موزون و مقفّي دارند. و اين سير فرهنگي در زندگي ايرانيان ادامه دارد تا آن‌گاه كه مرگ فرا مي‌رسد و مي‌بينيم سوگ سروده‌‌ها و رثائيه‌‌ها باز با زبان شعر خود را نشان مي‌دهند و حتي بر سنگ مزار هم نقش مي‌بندند.زندگي ايرانيان از ميلاد تا وفات به نوعي آميخته با شعر و شاعري است آن‌هم شعر و شاعري مبتني بر خداباوري، خوش‌اخلاقي و خردورزي.

شعر در ايران يك پديده فرهنگي ـ هنري فردي و خصوصي نيست. هميشه شعر از بطن و متن جامعه برمي‌خاسته و شاعر يكي از آحاد ممتاز و مُتَشَخّصِ جامعه بوده كه احساسات قلبي و ماحَصَل انديشه و ذوق و عاطفه و دانايي خود را به زبان شعر براي مردم بيان كرده است. از ظهور اولين بارقه‌هاي شعر پارسي مثلاً از آدم‌الشعراء رودكي سمرقندي (ابوعبدالله جعفربن محمدبن حكيم‌بن‌ عبدالرحمن‌بن آدم شاعر متولد در اواسط قرن سوم هجري) تا آخرين شاعراني كه اينك خوشبختانه به طور فيزيكي هم زنده‌اند مثلاً شاعران متعهد انقلاب و جنگ تحميلي هميشه شعر را در كنار مردم و با مردم و در ميان مردم و براي مردم ديده‌ايم. نصايح، نكات حكمي، درس‌هاي اخلاقي، مواعظ، اندرزها، انتقادها و رهنمودهايي كه در شعر بسياري از شاعران ايران مي‌بينيم هم منبعث از حسّ مردم‌دوستي و جامعه‌گرايي آن‌هاست. اشعار حماسي كه ويژگي ممتاز و مهم شعر پارسي در اوايل تكوين و تطور زبان دري است همه جا با عزت نفس، تفوّق‌طلبي عادلانه، خردورزي،‌دانش‌گرايي، صبر و مقاومت، فروتني، بخشش و بخشايش در هنگام ثروت و مقام است و هم بدون ترديد بين‌المللي‌ترين و تأثيرگذارترين متن حماسي منظوم ايران يعني شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي كه رحمت و بخشايش خداوند به روان پاك او باد و بهشت مينوي جايگاه ابدي‌اش همه‌جا مُبشّر يكتاپرستي، دين‌باوري، همكاري، لزوم ايجاد نظم اجتماعي، قانون‌مداري، عدالت‌گستري و خوبي‌‌ها و پاكي‌‌ها و نيكويي‌هاي ديگر و ديگر است.

فردوسي، كه مَثَل اعلاي شاعران مسلمان متعهد ايران زمين است. شاهنامه سترگ خود را با اين بيت ماندگار مي‌آغازد:‌

به نام خداوند جان و خرد

كزين برتر انديشه برنگذرد

او ـ اين شاعر يكتاپرست دين‌باور مردم دوست ـ خداي يگانه را مي‌ستايد و او را به دادن جان و خرد به همراه آن شكر مي‌گزارد. او مي‌داند كه هر ذي‌حياتي طبعاً جان دارد، اما تفاوت انسان با جانداران ديگر «خرد» اوست، انديشه او و دانايي او. جهان بيني فردوسي مانند بسياري شاعران پيش و پس از خود همواره جهان‌بيني توحيدي بوده. معتقد به توحيد خداوند، برهان نظم، برهان حدوث، خرد فردي، خرد جمعي و خرد مدني است. او انسان بي‌خرد را غيرانسان مي‌داند و خرد را با خداباوري كاملاً در هم آميخته:

ز دانش نخستين به يزدان گراي

كجا هست و باشد هميشه به جاي

بدو بگروي، كام دل يافتي

رسيدي به جايي كه بشتافتي

برهان نظم را بدين‌گونه استادانه مطرح مي‌فرمايد:

از او گشت پيدا زمين و زمان

پِي مور برهستي او نشان

زگردنده خورشيد تا تيره خاك

همه گوهران آتش و آب پاك

ز هستيّ يزدان گواهي دهند

روان تو را آشنايي دهند

كه بي‌ترديد شاعر بزرگ مسلمان ما در هنگام سرايش اين توحيديّه و تحميديّه ارجمند، به آيا مباركه «قُل اَنظرو ماذا في‌السّموات و الارض» (يونس 101)، و «سَنُريهم آياتِنا في الافاق و في اَنْفُسهِمِ حَتّي يَتَبَيَّن لَهُم أنه الْحق» (فُصِّلَت ـ 53) نظر داشته است. اين همه تأكيد و تكرار روي وجود ترديدناپذير خداوند قادر متعال و يگانگي او مطمئناً براي بهسازي جامعه و رساندن آن به مرحله صلاح و فلاح است. اگر جامعه در محطّ نظر فردوسي نبود،‌خداوند،‌ باورهاي ديني، اعتقادات قلبي مذهبي همه و همه امري خصوصي بود ولي فردوسي هم همانند شاعران ديگر ايراني هرگز فقط به «خود» تنها نمي‌انديشد. او مي‌خواهد جامعه خداباور باشد، يگانه‌پرست باشد، خردوَرز باشد. درستكار باشد، قانون‌شناس باشد و عدالت‌گراي باشد و از اينكه كوچك‌ترين شكّي در اذهان جامعه نسبت به اعتقاد اصولي توحيد وارد شود، بيزار است و شكاكّان پرگوي متفلسف را مي‌نكوهد و از آنها مي‌خواهد كه جامعه را از سوق دادن به هر شكل از بي‌خدايي و خودبيني كه نوعي پليد از شرك و چندخدايي است آزاد گذاشته و آنها را به كژراهه و بي‌راهه نكشانند:

آيا فلسفه‌دان بسيار گوي

نپويم به راهي كه گويي بپوي

سخن هيچ بهتر ز توحيد نيست

به ناگفتن و گفتن ايزد يكيست

مي‌فرمايد:«أفي الله شَكُّ فاطر السموات و الارض...» (ابراهيم 10) و احتمالاً آرا و افكار ابوحيّان توحيدي را مورد سرزنش قرار مي‌دهد. فردوسي از روستاي باژ ناحيت طابران خراسان برخاست. دهقان و دهقان‌زاده بود. در روستاي خود با آب وگندم و پاكي و مردم بزرگ شده بود. به مردم مي‌انديشيد و به مردم گرايش داشت و براي مردم سرود و بي‌راه نيست اگر بگويم «شاهنامه» او «مردم‌نامه» است و نامگذاري آن به شاهنامه علل و عوامل ديگري داشته كه فعلاً جاي طرح آنها در اين مقاله نيست.

فردوسي طي 30 يا 35 سالي كه به طور جدي مشغول سرايش شاهنامه بود، مرتباً با مردم و افراد و اجتماع در ارتباط بود. آنها داستان‌‌ها و مطالب اساطيري متنوع و متعددي را كه در حافظه داشتند يا احياناً به طور مكتوب صاحب بودند، به او مي‌دادند و به نظر مي‌رسد كه در مكان‌هايي عمومي از نوع قهوه‌خانه‌هاي بعدي حضور مي‌يافته و قسمت‌هايي از سروده‌هاي خود را براي اطرافيان مي‌خوانده. همچنان كه تا اين زمان نيز فردوسي مردمي‌ترين شاعر و شاهنامه مردمي‌ترين كتاب اين ملت است. هنوز شاهنامه در قهوه‌خانه‌‌ها و در ميان روستاها و عشاير خوانده مي‌شود و هنوز نام‌هاي رستم و سهراب و نوذر و گودرز و سام و نريمان و منيژه و فرانك و تهمينه و كتايون و گردآفريد و سياوش و بيژن و ... را بر فرزندان خود مي‌نهند.

خردگرايي در شعر فردوسي

فردوسي شاعري خردمند و خردگراست و همواره در آرزوي پديد آمدن جامعه‌اي است كه رفتارهاي فردي و جمعي آن مبتني بر خرد و خردمندي باشد. او خرد را بزرگترين موهبت الهي و عطيه آسماني مي‌داند كه از سوي ذات بي‌زوال ربوبي به انسان ارزاني شده:

تو چيزي مدان كز خرد برتر است

خرد بر همه نيكويي‌ها سَر است

او همان طور كه معروض شد با آوردن واژه «خرد» در اولين بيت شاهنامه كليدي‌ترين كلمه و موضوع را مطرح كرده. فردوسي براي ساختن يك زندگي فردي و اجتماعي مورد نظر «خرد» را بسيار مهم و زيربنايي دانسته و شالوده اين زندگي را بر خرد استوار مي‌سازد.

قرآن مي‌فرمايد: «كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تعقلون» كه در اين آيه پي بردن به آيات الهي، نشانه‌هاي خداوندي و نعمت‌هاي بي‌شمار او را موكول به داشتن عقل مي‌داند. عقل و خرد در قاموس فردوسي آن عقل و خردي است كه بتواند هم براي دارنده آن مفيد و راه‌گشا باشد و هم براي افراد اجتماع:

بگو تا چه داري بيار از خرد

كه گوش نيوشنده زان برخورد

خرد بهتر از هر چه ايزدْت داد

ستايش خرد را به از راه داد

او در اينجا «خرد» را با «داد» يعني عقل را با عدالت توأم مي‌بيند و آنها را لطيفه‌هاي غيرقابل انفكاك مي‌داند.

خرد رهنماي و خرد رهگشاي

خرد دست گيرد به هر دو سراي

ازو شادماني وزويت غم است

ازويت فزوني و زويت كم است

كسي كو خرد را ندارد ز پيش

دلش گردد از كرده خويش ريش

ازويي به هر دو سرا ارجمند

گسسته خرد پاي دارد به بند

خرد چشم جان است چون بنگري

تو بي‌چشم جان آن جهان نسپري

پس فردوسي اولين راه اصلاح جامعه را خداباوري و سپس خردورزي مي‌داند و تأكيد و تكرار مي‌كند:

نخست آفرينش خرد را شناس

نگهبان جان است و آن را سپاس

خرد را و جان را كه يارد ستود

وگر من ستايم كه يارد شنود

هميشه خرد را تو دستور دار

بدو جانت از ناسزا دور دار

ناسزا چيست؟ بي‌شك نابهنجاري‌هاي اجتماعي، تجاوز به حقوق مردم، بي‌تقوايي، بي‌آزرمي، دروغگويي و دغلكاري، مردم‌فريبي و پديده‌هاي رذيلانه‌اي از اين نوع.

مولي‌الموحدين اميرالمومنين علي(ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: «ادل ما خلق اله العقل» (بحار، جلد 1، ص97)؛ يعني اولين نعمتي كه خداوند متعال خلق فرمود «خرد» است. اگر خرد بر جامعه‌اي حاكم شود، آن جامعه از هرگونه ناهنجاري‌ و زشتكاري مصون و محفوظ بوده و به قول امروزي‌ها جامعه‌اي ايده‌آل است. «اصحاب سعير» خداناباوران و بي‌خردان‌اند‌؛ همچنان كه قرآن فرموده: «قالو لو كنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير (ملك ـ 10» اگر گوش شنوا ‌داشتيم و خرد خود را به كار مي‌انداختيم هرگز از ساكنان جهنم نمي‌شديم.شاعران ايران‌زمين همه پيامبران روشنايي و خردورزي هستند. از رودكي و قبل از او بگير تا شاعران معاصر همه يا لااقل بسياري از آنها زنان و مرداني علاقه‌مند به اجتماع و كوشنده در اصلاح آن هستند. آنها هرگز در مقابل جامعه غيرمسئولانه رفتار نكرده‌اند.

شاعر بزرگ پاك‌نهاد پاك‌انديش ما به افراد جامعه هشدار مي‌دهد كه قبل از انجام هر كاري به فرجام آن كار بينديشند و بدانند كه خوب و بد امور به خود انجام‌دهندگان آن بر‌مي‌گردد.

آن حضرت در يكي از درس‌هاي گران‌قدر خود مي‌فرمايند: «اعقل الناس انظرهم في العواقب» يعني خردمندترين افراد آنهايي هستند كه به فرجام كارها مي‌انديشند و مي‌بينيم كه فردوسي، شاعر شيعي عزيز، هم شايد با تأملي به اين كلمات گهربار مولا و مقتداي خود مي‌گويد:

هر آن كس كه دارد روانش خرد

ســـرمايه كــــارها بـــنگرد

و در جاي ديگر:

هر آن كس كه جانش ندارد خرد

كم و بيش در كارها ننگرد

شايد به طور طبيعي و با استناد به آمارهاي به دست آمده بيشترين مرتكبان جرائم اجتماعي از قبيل: دزدي، تجاوز، ايجاد مزاحمت و ... جوانان و دارندگان گروه‌هاي سني قبل از ميانسالي هستند.

جوهره جواني كه با ماجراجويي و جاه‌طلبي‌هاي گاه كاذب آميخته است، باعث مي‌شود كه بعضي از جوانان تربيت‌نشده، مرتكب كارهاي خلاف دين و مليت و جامعه شوند. فردوسي مي‌فرمايد:

جوانان داناي دانش‌پذير

سزد گر نشينند بر جاي پير

او جواني را بهترين دوره عمر مي‌داند كه مي‌توان در خلال سال‌هاي آن به نحو احسن و اكمل از نعمت‌هاي الهي بهره‌مند شد. در دين و خداباوري به مرحله ايمان رسيد، دانش‌اندوزي، عقل، قانون‌گرايي و پيروي از نظم اجتماعي خود را تثبيت كرد و در اصلاح جامعه كوشيد.

اما اگر جوان داراي اين خصايص و امتيازات نباشد، بي‌درنگ در راه‌ نابهنجاري‌هاي اجتماعي گام نهاده و كژراهه‌ها و بي‌راهه‌هاي انحراف و اعتياد و مردم‌آزاري و كلاه‌برداري را خواهد پيمود.

جز اين است آِيين پيوند و كين

جهان را به چشم جواني مبين

كه هر كو نبيذ جواني چشيد

به گيتي جز از خويشتن را نديد

بدان مستي اندر دهد سر به باد

تو را جز دل شاد و خرم مباد

او افراد جامعه به ويژه جوانان را به بردباري در مقابل سختي‌ها نصيحت مي‌كند و از آنها مي‌خواهد كه رنج‌هاي زمانه را براي اصلاح و بهبود خود و جامعه بپذيرند و از عهده آزمايش‌هاي سخت آسماني و زميني برآيند:

جوان ارچه دانا بود با گهر

جز از آزمايش نگيرد دگر

بد و نيك هرگونه بايد كشيد

ز هر شور و تلخي ببايد چشيد

او جوانان جامعه را به كار كردن، زحمت كشيدن و تحمل سختي‌ها و شدت عمل در سازندگي توصيه مي‌كند و آنها را از كاهلي و كم‌كاري بر حذر مي‌دارد و مي‌گويد بيكاري و كم‌كاري و كاهلي سرچشمه فسادها و انحرافات اخلاقي فردي و اجتماعي هستند:

كه چون كاهلي پيشه گيرد جوان

بماند منش پست و تيره روان

چو كاهل بود مرد برنا به كار

ازو سير گردد دل روزگار

نماند روان تندرست و جوان

مبادش روان و مبادش زمان

او در حقيقت به جوان‌هايي كه به زشتخويي و بدكاري مي‌گرايند، نفرين مي‌كند و عدم آنها را به از وجود مي‌داند.

سخن از فردوسي بزرگ به ويژه در مسائل اجتماعي، حكمي، مواعظ و اصلاحگري پاياني ندارد چرا كه شاهنامه ـ همان‌طور كه در پيش گفته شد ـ لبريز از نكات فرهنگي، اخلاقي و اجتماعي است. اما اين بخش را از اين مقالت با اين دو بيت از شاهنامه به پايان ببريم كه جوانان را مخاطب قرار داده و مصرانه، مشفقانه و پدرانه از آنها مي‌خواه كه خرد را سرلوحه اعمال خود قرار دهند كه در اين صورت با همه ناپختگي‌ و خامي مي‌توانند در كنار پيران باتجربه سرد و گرم چشيده بنشينند و ارزش و مقام اجتماعي درخوري به دست آورند:

كه هر چند «بيژن» جوان است و نو

به هر كار دارد خرد به پيشرو

جوان بي‌هنر سخت ناخوش بود

وگر چند فرزند آرش بود

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: