تراژدی سلطه پول بر فرهنگ

1392/11/6 ۰۸:۴۴

تراژدی سلطه پول بر فرهنگ

آذین آقاجانی: صاحب‌نظران و تحلیلگران سیستم مدیریت آموزشی کشور، آسیب‌هایی را برای نظام آموزش عالی برمی‌شمارند و اغلب«نابرابری» را از جمله برجسته‌ترین این آسیب‌ها عنوان می‌کنند. آفت دیگری که روز به روز رنگ‌ بیشتری به خود می‌گیرد، پولی شدن دانشگاه‌ها و دیدن دانشجو به مثابه کالایی برای رسیدن به پول است. دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، در نیمه دوم دی‌ ماه، یک سخنرانی در انجمن جامعه‌شناسی ایران با موضوع «آموزش عالی و دانشگاه در ایران و مسأله نابرابری» ارائه کرد.

 

تحلیل دکتر مقصود فراستخواه از «نابرابری‌ها» در نظام آموزش عالی ایران

 آذین آقاجانی: صاحب‌نظران و تحلیلگران سیستم مدیریت آموزشی کشور، آسیب‌هایی را برای نظام آموزش عالی برمی‌شمارند و اغلب«نابرابری» را از جمله برجسته‌ترین این آسیب‌ها عنوان می‌کنند. آفت دیگری که روز به روز رنگ‌ بیشتری به خود می‌گیرد، پولی شدن دانشگاه‌ها و دیدن دانشجو به مثابه کالایی برای رسیدن به پول است. دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، در نیمه دوم دی‌ ماه، یک سخنرانی در انجمن جامعه‌شناسی ایران با موضوع «آموزش عالی و دانشگاه در ایران و مسأله نابرابری» ارائه کرد. او در این جلسه به دسته‌بندی نابرابری‌ها در نظام آموزش عالی پرداخت و ریشه این نابرابری‌ها را در ایدئولوژی‌های نابرابر معرفی کرد. بر اساس دیدگاه فراستخواه، در دهه‌های اخیر چند ایدئولوژی نابرابرساز از جمله «ایدئولوژی راه رشد سرمایه‌داری نفتی»، «ایدئولوژی بنگاه‌داری» و «ایدئولوژی یا اریستوکراسی علمی و دانشگاهی» وجود داشته‌اند که دانشگاه‌های ما باید خود را از چنبره آن‌ها رها کنند؛ این ایدئولوژی‌های نابرابرساز، نابرابری‌هایی را در سیستم آموزشی ایجاد می‌کنند از قبیل قرار گرفتن دانشگاه در خدمت نخبگان شهری، در حاشیه گذاشتن استادان، گزینش سهمیه‌های جنسیتی، سیطره پول بر علم و.... آنچه می‌خوانید گزارشی از این جلسه سخنرانی است.

 

دکتر مقصود فراستخواه،  در مقام آسیب‌شناسی آموزش عالی کشور، ابتدا تعریفی از «نابرابری» ارائه کرد و آن را مفهومی مجزا از «مساوات» دانست و گفت: واژه «برابری» (equality) در حقوق بشر به این معناست که همه شهروندان در تمام فرصت‌های زندگی اجتماعی، صرف نظر از مذهب، عقیده و جنسیت، با یکدیگر برابر باشند و چنین تعریف و برداشتی با «مساوات» به معنای سنتی کلمه، همچون مساوات اسلامی تفاوت دارد.

وی با بیان این‌که در کشور ما، این برداشت تازه از مفهوم «برابری»، بیشتر از سوی روشنفکران اواخر دوره قاجار مانند آخوندزاده، میرزا ملکم خان، میرزا یوسف مستشارالدوله، طالبوف و... به میان آمد، افزود: این افراد به عنوان نمایندگان ایرانی، این برداشت را از سپهر جدید دنیای اروپایی به کشور منتقل کردند. در مشروطه مفهوم برابری به یک گفتمان اجتماعی در حد محدود و در سطح نخبگان بدل شد؛ اما در میان دین‌اندیشان تجددخواه و تحول‌گرا، دچار ابهام شد و خلط میان برابری و مساوات به وجود آمد.

 طبقه‌بندی نابرابری‌ها در آموزش عالی ایران

این استاد جامعه‌شناسی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی به دسته‌بندی از نابرابری‌های موجود در نظام آموزش عالی اشاره کرد و آن‌ها را چنین برشمرد: یک نوع «نابرابری‌های طبقاتی» داریم که پولی شدن دانشگاه‌ها شکل فاحش آن است. «نابرابری‌های سرزمینی» که شامل قومی‌، زبانی و... است. «نابرابری‌های سیاسی» که چندی‌پیش شاهد لیستی از فارغ‌التحصیلان مقطع دکترا بودیم که بدون گذراندن مراحلی که سایر دانشجویان می‌گذرانند، پذیرفته شده بودند و تمام این‌ها، ریشه‌های سیاسی، ساختاری و مدیریتی دارد. «نابرابری در جنسیت» که نمونه بارز آن، همان تفکیک‌های جنسیتی بوده است و «نابرابری‌ بر مبنای شهرت» که در همایش‌ها، مجلات یا در میان داورها دیده می‌شود.

او سپس به برخی از آسیب‌هایی که از رهگذر نابرابری متوجه نظام دانشگاهی شده، اشاره کرد و گفت: در فضای دانشگاهی امروز به‌طور واضح، شاهد فروش آموزش و مدرک با کیفیت بسیار نازل و بی‌ضابطه ارزشیابی هستیم که بسیار ناخوشایند و تأسف‌بر‌انگیز است؛ چرا که خروجی این فضا، نه موجب انباشت دانش است، نه ارتقا سرمایه انسانی و افرادی که دردی از جامعه را دوا ‌کنند؛ از طرفی روز به روز بر نرخ دانش‌آموختگان بیکار افزوده می‌شود. گسترش پردیس‌ها و پذیرش دانشجویان مقاطع ارشد و دکترا با شهریه‌های چند میلیون تومانی نیز به این موضوع دامن زده است، وضعیت به وجود آمده برای جامعه‌ای که قانون اساسی آن، تأکید بر رایگان بودن آموزش دارد، قابل تأمل به نظر می‌رسد.

 سیطره پول بریادگیری

فراستخواه نتیجه وضعیت به‌وجود آمده را «سیطره پول بریادگیری» دانست و از زیمل، جامعه‌شناس آلمانی و فیلسوف نوکانتی یاد کرد و گفت:‌زیمل در کتاب با ارزش خود به نام «فلسفه پول» می‌گوید چگونه پول به جای متغیر وابسته، متغیر مستقل می‌شود! او در چارچوب نظریه خود که دیالکتیک فرم و محتواست توضیح می‌دهد که مهم، محتوای زندگی است که در اشکال مختلف صورت‌بندی می‌شود؛ مسأله از آنجا آغاز می‌شود که «شکل»، بر محتوا سیطره پیدا می‌کند، مستقل از محتوا می‌شود و حتی آن را مخدوش نیز می‌کند.

تراژدی سلطه عینیت بر فرهنگ، خلاقیت‌ها، پویش‌ها و تنوع‌ها را از بین می‌برد و زیمل آن را «بی‌رحمی پول» می‌نامد. در این رابطه فراستخواه به فلسفه پول از دیدگاه زیمل اشاره کرد و افزود: پول شکلی برای صورت‌بندی تولید و مبادله است و متغیر وابسته است؛ اما اکنون از محتوا استقلال و بر فرد و حیات اجتماعی او غلبه پیدا کرده و متغیر مستقل شده است در حدی که زندگی و علم‌آموزی نیز، کالایی شده و مدارج علمی، شی‌ءانگارانه و بت‌واره شده است.

این جامعه‌شناس برای این‌که نشان دهد چقدر جامعه ما به بیراهه می‌رود، امر «آموزش» در لیبرال- بورژواترین کشورها را مورد ارزیابی قرار داد و گفت:‌در کشورهایی چون امریکا، انگلیس و... «آموزش» به عنوان سرمایه‌گذاری عمومی در محتوای زندگی جامعه تلقی شده است. ما نیز برای این‌که محتوای زندگی خود را ارتقا دهیم نیاز به سرمایه‌گذاری در آموزش به شکل عمومی داریم و نه این‌که آن را به عنوان کالایی خصوصی به افراد واگذار کنیم که خود روی آن سرمایه‌گذاری کنند و از سود آن بهره جویند. وی که مقاله‌ای از لیندون جانسون در کتاب «چالش‌های آموزش عالی در هزاره سوم» را ترجمه کرده، به جمله‌ای از او اشاره کرد و گفت: بر اساس گفته جانسون، راه‌حل‌های‌ همه مسائل ملی ما و راه‌حل‌های همه مسائل جهان، در یک تحلیل واقعی، به یک کلمه ختم می‌شود و آن «آموزش» است. در جامعه ما برخی از دانشگاه‌ها با پولی شدن، به جای این‌که نهادی برای تحرک اجتماعی و مقابله با نابرابری باشند، خود به یک عامل و نهاد نابرابرساز تبدیل شده‌اند.

 ریشه مسأله در کجاست

فراستخواه مدعی است آموزش عالی را نمی‌توان به دست بازار سپرد و این‌که آموزش عالی به‌طور کامل تابعی از منطق بازار شود؛ او در این‌باره چنین دلیل می‌آورد: بازار، مبتنی بر بیشینه شدن سود است و با منطق خاص خود کار می‌کند. در واقع با سیطره پول، دانشگاه از فلسفه وجودی خویش بیگانه می‌شود؛ به عنوان مثال آلن بلوم، در دهه 70 از خطر شکست دانشگاه در امریکا بحث کرد که هرچند با دیدگاه محافظه‌کارانه این بحث را مطرح می‌کند اما به هر حال دانشگاه را نقد می‌کند. همچنین وی در کتاب مشهور خود با نام زوال ذهن امریکایی (The Closing of the American Mind)  مجدداً با دیدگاه محافظه‌کارانه شرح داده است که دانشگاه از آموزش صحیح جوانان امریکایی برای یک زندگی مطلوب دموکراتیک درمانده است و دیگر نمی‌تواند جوانان ما را آموزش دهد.

این استاد دانشگاه به وجود «دیدگاه انتقادی» در مقابل «دیدگاه محافظه‌کارانه» اشاره کرد و پیشگامان این دیدگاه‌ها را چنین معرفی کرد: فایرابند، لیوتار، فوکو، ادوارد سعید، دلوز، دریدا، ریدینگز، الوین گلدنر، توماس کوهن، گرامشی، بوردیو، هابرماس، دلنتی و... از جمله کسانی هستند که با دیدگاهی انتقادی دانشگاه را محل بررسی قرار داده‌اند و به این‌که چرا دانشگاه نمی‌تواند فلسفه وجودی خود را حفظ کند، پرداخته‌اند. ژان‌ فرانسوا لیوتار در کتاب‌ وضعیت‌ پست‌ مدرن‌ (۱۹۷۹)، توضیح می‌دهد که ارزش‌های مبادله‌ای بر دانش غلبه پیدا کرده است؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت که در این دیدگاه دانشجو به مشتری تبدیل شده و این‌گونه تفسیر شده است که درس دادن، برابر است با حقوق گرفتن؛ مقاله نوشتن برابر است با ارتقا یافتن یا پروژه‌ای برای این نهاد و آن کارفرما انجام دادن! و در فصل 12 این کتاب که گزارشی درباره دانش و آموزش مرسوم آورده شده است، دانشگاه را نقد می‌کند و می‌گوید که دانشگاه به تدارکات‌چی نهادهای قدرت و ثروت تقلیل یافته است، به گونه‌ای که نیروی متخصص برای بوروکراسی دولت یا بنگاه‌های کار در بازار تربیت می‌کند در چنین وضعیتی تفکر انتقادی، خلاقیت، نقد و روشنگری، اکتشاف و شور زندگی دانشگاهی از بین می‌رود. ریدینگز نیز در کتاب «دانشگاه در معرض ویرانی» (1996) دانشگاه را در کوتاهی انجام رسالت‌های نقد و روشنگری و اکتشاف مورد انتقاد قرار می‌دهد. بوردیو در کتاب «انسان دانشگاهی» به نقد رادیکال از آموزش عالی فرانسه دست می‌زند. دلنتی بر آن است که کار دانشگاه‌ها، حضور در شبکه‌ای فراتر از محدوده دولت یا حتی بازار است محدوده‌هایی چون شهر، حوزه عمومی، فرهنگ شهروندان، اجتماعات محلی، نهادهای مدنی، فضاهای غیر انتفاعی، فضاهای گفتمانی، ارزش‌های مشترک بشری، مسائل جهانی و منطقه‌ای و محلی و....

وی «شهرت» را اساس ایجاد نوعی نابرابری علمی عنوان کرد و در توضیح بحث خود چنین مثال زد: مرتون و همکارانش با برندگان جایزه نوبل مصاحبه کردند و دریافتند که دانشمندان برجسته، اعتبار زیاد و نامتناسبی برای خدمت خود به علم دریافت می‌کنند؛ در حالی که اشخاص جوان که بسیار کار می‌کنند به علت این‌که ناشناخته هستند، در قبال خدمت مشابه اعتبار اندکی به دست می‌آورند به عبارتی «اعتبار» منجر به «امتیاز» می‌شود. در کنفرانس‌های علمی، مقالاتی که توسط افراد مشهور ارائه می‌شود معمولاً پاداش بیشتری نسبت به مقالات نویسندگانی دریافت می‌کنند که در مسیر ترقی‌اند.

 نابرابری و جنسیت

دکتر فراستخواه زنان را یکی از گروه‌های آسیب‌پذیر در نابرابری‌های علمی در تمام دنیا و بویژه جوامع در حال توسعه برشمرد و این آسیب را در نظام آموزش عالی ما چنین عنوان کرد: معمولاً یافته‌های زنان دانشمند با پدیده جنسیت مرتبط شده و با اعمال سوگیری‌های سیستماتیک نسبت به آنان، در فعالیت‌های علمی و شناختی، اعتباری در خور دریافت نکرده‌اند. مورد بسیار معروف در این زمینه روزالیند فرانکلین (1958-1920) بود که هرگز نقشش در کشف ساختار DNA به رسمیت شناخته نشد، به همین خاطر واتسون و کریک در سال 1962 برنده جایزه نوبل شدند. در حال حاضر نیز با این که بیش از 50 درصد از دانشجویان در رشته‌های گوناگون، زنان هستند، تنها 20 درصد از هیأت علمی ما را زنان تشکیل می‌دهند که این میزان در برخی از استان‌ها به 17 یا 18 درصد نیز کاهش می‌یابد.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: