1392/11/2 ۰۹:۱۷
سحر آزاد: گفتوگو با غلامحسین نامی سخت است، نه از آن جهت که اهل صحبتکردن نیست که اتفاقا بسیار خوشمشرب است؛ از آنرو که باید بسیار دقیق و محتاط بود. رفتار او بسیار دوستانه و حتی پدرانه است اما نوبت به سوال و جواب که میرسد، به تکتک کلمههایی که استفاده میکنید بادقت گوش میکند و به پاسخهایی که میدهد بسیار حساس است. نامی از جمله نقاشان پیشگام هنر مدرن در ایران است که در سال 1315 در قم متولد شد و 50سال از فعالیت او در عرصه هنر میگذرد.
سحر آزاد: گفتوگو با غلامحسین نامی سخت است، نه از آن جهت که اهل صحبتکردن نیست که اتفاقا بسیار خوشمشرب است؛ از آنرو که باید بسیار دقیق و محتاط بود. رفتار او بسیار دوستانه و حتی پدرانه است اما نوبت به سوال و جواب که میرسد، به تکتک کلمههایی که استفاده میکنید بادقت گوش میکند و به پاسخهایی که میدهد بسیار حساس است. نامی از جمله نقاشان پیشگام هنر مدرن در ایران است که در سال 1315 در قم متولد شد و 50سال از فعالیت او در عرصه هنر میگذرد. البته کارنامه او محدود به نقاشی نیست و علاوه بر تدریس در دانشگاه، تالیف بخشی از کتاب «راهنمای نقاشی کودکان»، «کتاب اصول و پایه طرح»، کتابهای طراحی با قلم و مرکب، کتاب مبانی هنرهای تجسمی «ارتباطات بصری» و «کتاب برگزیده آثار غلامحسین نامی از سال۱۳۴۲ تا ۱۳۷۳» را نیز برعهده داشته است. با اینکه نامی بیش از 10سال است ساکن کانادا شده اما همچنان ارتباط خود را با کشوری که زادگاهش است، حفظ کرده و در حال حاضر نیز نمایشگاهی از پنج دهه فعالیت او با عنوان «شور سپید» در گالری بوم به نمایش درآمده است. در این نمایشگاه 26 اثر بهعنوان گزیدهای از دورههای مختلف فعالیت او به معرض دید عموم گذاشته شده است. نمایشگاه قبلی او سال 90 در گالری خاک برگزار شد و حالا بعد از 50سال بار دیگر نمایشگاهی از 50سال کار او روی دیوار رفته است. به همین بهانه به سراغ او رفتیم و او به همراه توران زندیه، همسرش پذیرای ما شد. هرچند قرار بود محور این گفتوگو، حول نمایشگاه اخیر او باشد، اما از آنجا که یکی از دغدغههای اصلی او نسل جوان امروز و به گفته او بیگانگی با فرهنگ گذشته و تاریخ نقاشی معاصر است، بخشی از صحبت به این موضوع اختصاص پیدا کرد که در پی میآید. البته در بخشهایی از این مصاحبه توران زندیه هم با ما شریک شد:
10سال قبل نمایشگاه مروری بر 40دهه فعالیت شما برگزار شد. نمایشگاه فعلی نیز که در گالری بوم برگزار شد، مروری بر پنجدهه فعالیت شماست. فکر میکنید دستاورد این یک دهه چیست و چه تفاوتی با نمایشگاه قبلی دارد؟
نمایشگاهی که 10سال قبل برگزار شد، به دلیل نامگذاری یکی از گالریهای خانه هنرمندان به نام من بود که آثار سپید سهبعدیام را در این گالری به نمایش گذاشتم. مخصوصا این دوره از آثارم را انتخاب کردم چون نسل جوان اصلا از این کارها خبر ندارد و گذشته هنر معاصر را نمیشناسد البته حرف من کلی است و در میان جوانان، کسانی هم که با گذشته خود آشنا باشند، داریم با اینهمه نسل جوان ما با گذشته و ریشههای فرهنگی و هنری خود بیگانه است و البته تقصیری هم ندارد چون روی این موضوع کار نشده است. مولفان، پژوهشگران، هنرمندان و مسوولان دولتی باید راجع به تاریخ 90ساله نقاشی معاصر ایران پژوهش میکردند اما متاسفانه ما تاریخ مکتوب هنر خود را به شکل درستی جمعآوری نکردهایم، جستهگریخته، جزوه و مطالبی نوشته شده است اما یک مرجع یکدست قابل ارجاع در این زمینه نداریم.
شما گفتید این نسل بیریشه است اما نسل قبل چرا به دنبال مکتوبکردن تاریخ گذشته نرفت؟
این ایراد از همان 90سال قبل مطرح است. انگشتشمار افرادی بودند که دست به قلم میبردند، مثلا استاد ضیاءپور که بنیانگذار نقاشی نوگراست، دو،سهمقاله مهم و چند جزوه در مورد رابطه هنر مدرن با سنتهای ایرانی منتشر کرده است اما هیچوقت نشده است این جزوه پیگیری و تکمیل شود یا مورد نقد و بررسی قرار گیرد. اصولا مساله نقد در مملکت ما جایگاهی نداشته و ندارد. البته وقتی این حرف را میزنم برخی از دوستان که نقد مینویسند، میگویند پس ما چهکار کردهایم؟ استثنائا ممکن است چهار نفر هم نقد بنویسند اما به طور کلی ساختار نقد در تاریخ نقاشی معاصر ما جایگاه قابلتاملی ندارد.
توران زندیه: بهنظر من ایراد از دانشگاه است و پژوهش را به دانشجو یاد نمیدهد.
نامی: من 50سال در دانشگاه درس دادم و استاد راهنمای شاگردان بسیاری بودم اما بحث من این است که وقتی یک دانشجو یا فردی میخواهد در مورد نقاشی معاصر ما تحقیق کند، تنها کتابخانهها مرجع او هستند، رسالههای دانشجویی هم که وجود دارد، اغلب بهعنوان مرجع محسوب نمیشوند چون علاوهبر ناقصبودن آنها، نمیتوانیم مطمئن باشیم که مرجع درستی دارند یا نه. متاسفانه کسی تاریخ هنر نقاشی معاصر ما را به شکل جامع و کامل مکتوب نکرده است.
برخی از استادان دیگر هم به این موضوع اشاره میکنند که نسل جوان انگیزه زیادی برای تحقیق و پژوهش ندارد...
اصولا وقتی شما با مقوله پژوهش سروکار نداشته باشید و فرهنگ کتابخوانی را از ابتدا به شما آموزش ندادهاند، طبیعی است دوست نداشته باشید تحقیق کنید اما بخشی از مشکل نبود پژوهش اصولی در مورد تاریخ نقاشی معاصر، به بیتفاوتی و کمکاری هنرمندان خودمان برمیگردد و البته من هم خودم را جدا نمیکنم. ما زیاد اهل مطالعه نیستیم و فقط بیشتر به تخصص خودمان فکر میکنیم. وقتی خلاقیت یک هنرمند بدون آشنایی با ریشهها، فرهنگ و ادبیات سرزمینش باشد، دچار کمبود خواهد شد. نسل جوان عادت به پژوهش ندارد و فشارهای اجتماعی و اقتصادی هم این حس را در او به وجود نمیآورد که دنبال پژوهش برود، اگر خیلی همت کند، کار میکند که البته آنهم خیلی خوب است و خوشحالم که جوانهای ما در نقاشی، گرافیک و عکاسی خیلی پرکار و پرهیجان هستند اما اگر این کارها متکی بر پشتوانههای فرهنگی خودشان نباشد، ناقص است. بحث درباره این موضوع فراوان است اما آنچه روی آن بسیار حساس هستم، نقد و گفتوگوی هنری است.
مساله این است که حتی اگر نقدی هم در مورد آثار یک نمایشگاه انجام شود، در خیلی از مواقع از سوی هنرمند پذیرفته نمیشود و شاهد ناراحتی هنرمند هستیم. جامعه هنری ما چقدر از نقد استقبال میکند؟
در جوامع اروپایی و آمریکایی چون هنرمند میداند منتقد از آگاهیهای لازم برخوردار است و حرفی که میزند از روی دشمنی و حسادت نیست، حداقل به آن نقد گوش میکند. اصولا یکی از کارهای منتقد این است که زوایایی از کار هنرمند را روشن میکند که خود او از آن آگاه نیست. هنرمند در بسیاری از مواقع در ناآگاهی کار میکند، اگر منتقد هنری خوبی داشته باشیم، نکاتی را بیرون میکشد که برای هنرمند بسیار روشنگرانه است اما در اینجا ما به جز چند استثنا نه منتقد درستی داریم و نه هنرمندی که به نقد عادت کرده باشد. بنابراین راه اصلی این است که زمینههایی را برای تربیت منتقدان آگاه فراهم کنیم. 10، 12سال قبل به یکی از مسوولان گفتم در کنار بودجههایی که در دانشگاهها صرف میشود، رشته نقد هنری را در دانشگاه تاسیس کنند و استادانی از خارج بیاورند که یکدوره نقد هنری را آموزش دهند. اگر نقاش ما از نقد ناراحت میشود شاید این حق را دارد چون مساله این است که چه کسی او را نقد میکند؟ به باور من جریان نقد هنری در جامعه ما نسبی بوده است. دو،سهنفر بودند که در مورد هنر مینوشتند اما حداقل کینهورزی و حسادت نداشتند و سعی میکردند تحلیلی در حد آگاهی خود ارایه کنند ولی بقیه جز حسادت، کجبینی و ناآگاهی هنری چیز دیگری در نوشتههایشان نداشتند و در نقدها بیشتر، رابطه حاکم بوده است.
خود شما هم سالها در دانشگاه تدریس میکردید، دورههای آموزش نقاشیتان هنوز برپاست و کتابهایی در مورد مبانی هنرهای تجسمی تالیف کردهاید. چقدر در کنار آموزش مسایل تخصصی هنر، ذهن دانشجویان را با نقد هنر آشنا میکردید؟
من در دهه40 برنامه مبانی هنرهای تجسمی را به نام «اصول ارتباطات بصری» وارد دروس هنرستانهای آموزشوپرورش کردم و سپس کتاب مبانی هنرهای تجسمی را برای دانشگاه نوشتم کهسالهاست تدریس میشود. این درس به الفبای هنر تجسمی میپردازد و به نقد هنری کاری ندارد اما اگر کسی خوب به اصول و مبانی هنر تجسمی آگاه شود و درک کند که یک اثر هنری خوب چگونه به وجود میآید، میتوان گفت که با اصل نقد هنری آشناست. سوال شما از این جهت مهم است که خمیرمایه نقد هنری در شناخت مبانی هنرهای تجسمی است. هر اثر هنری از شکل و محتوا تشکیل شده است. شکل شامل بافت، ریتم، حرکت، ترکیببندی، کمپوزیسیون و در کل عناصر بصری است. محتوا نتیجه پهلوی هم قرارگرفتن این عناصر است تا مفهوم به مخاطبان منتقل شود. هردو اینها دو عامل مهمی هستند که منتقد باید به آنها آگاه باشد و اینها ریشه در مبانی هنرهای تجسمی دارد. به همین دلیل میگویم اغلب کسانی که اینجا نقد مینویسند فاقد چنین شناختی هستند و به جای نقد هنری، شعر میگویند. با کمال تاسف همیشه بیشترین منتقدان هنری در کشور ما را شاعران و نویسندگان تشکیل میدادند در حالی که الفبای ادبیات با الفبای هنرهای تجسمی متفاوت است. منتقدان ما کسانی بودند که تنها با کلام و کلمه سروکار داشتند و بههمین دلیل تفسیرهای روایی و ادبی از تابلوهای ما ارایه میکردند.
اما این مساله هیچ موقع مورد واکنش جامعه هنری قرار نگرفت و چهبسا برخی نقاشان از اینکه شاعر معروفی آثارشان را توصیف کند، خوشحال میشدند.
بله، خوشحال میشدند چون شاعر معروفی در مورد آثارشان مینوشت وگرنه اگر نقاش از مبانی هنرهای تجسمی آگاه باشد، خوشحال نمیشود که توصیفهای شاعرانه از کارش شده است، مثلا وقتی از یک اثر آبستره، توصیفی روایی و طبیعتگرایانه شود، نقص غرض است.
به سراغ نمایشگاهی که در خانه هنرمندان برگزار کردید، برگردیم. شما میخواستید جوانان با هنر گذشته خود آگاه شوند. چقدر به این نتیجه رسیدید؟
من از آن نمایشگاه نتیجه مثبت گرفتم.
از چه نظر؟
اکثر قریببهاتفاق همنسلان من وقتی بعد از سالها دوباره آثار سپید و سهبعدی من را دیدند، گفتند که هنوز این کارها امروزی هستند. برای جوانها بسیار شگفتآور بود و در نشست پرسش و پاسخ، متوجه این موضوع شدم که با چه اشتیاق و هیجانی از تکنیک کارهایم میپرسند و از اینکه در سال 1345 این آثار خلق شده است، اظهار شگفتی میکردند. من به هدفم رسیدم و میخواستم آنها بدانند در آنسالها این تابلوها چگونه انجام شده است. البته آن نمایشگاه یک ماه بیشتر نبود و متاسفم این را بگویم یکی از دلتنگیهای من و امثال من از جامعه هنری این است که اتفاقات مهم و رویدادهای مهم هنری طی این 90سال مورد بازنگری و گفتوگو قرار نگرفته است. زمانی که این تابلوها را انجام دادم، جز تعداد انگشتشماری که با دنیای هنر و دنیای ذهنی من آشنا بودند، بقیه به من بدوبیراه میگفتند چون مدرنیسم در جامعه ما هنوز درونی نشده است درحالی که دنیا پستمدرنیسم را هم پشتسر گذرانده است. دلیل آنهم نبود گفتوگو و تجزیهوتحلیل هنری است. تا زمانی که هنرمان را بازنگری و آسیبشناسی نکنیم در همین جایگاه خواهیم ماند.
نمایشگاه مروری بر 50سال فعالیت شما چه تفاوتی با 10سال قبل دارد؟
این نمایشگاه، مهمتر است چون شامل 50سال کار من را به نمایش میگذارد و حداقل سه دوره مهم شامل تابلوهای سپید و سهبعدی، کارهایی که تحتتاثیر معماری و کویر ایران با گل کردم و کالیگرافیهای آبستراکت یا انتزاعی است. این کالیگرافیها متفاوت هستند. در نقاشیخط، اغلب اندام خط مشخص است درحالی که به باور من اندام و شکل استفاده از خوشنویسی فارسی در نقاشی شرایطی دارد. وقتی حروف را مینویسیم خوشنویسی است نه نقاشی اما وقتی از خطوط فارسی برای خلق اثر نقاشی استفاده میشود، باید با توجه به مبانی هنر و عناصر ناب نهفته در خوشنویسی فارسی پی ببریم.
آن عنصر ناب دقیقا چیست؟
آنها ریتم و حرکت هستند که در نستعلیق و شکستهنستعلیق بهعنوان عناصر ناب کالیگرافی ما محسوب میشوند. در آثار کالیگرافی من، حروف قابل خواندن نیستند و تنها حرکت و ریتم حروف به شکل انتزاعی ارایه شدهاند. من از سال 1345 همزمان با کارهای سپید سهبعدی در سهدوره زمانی به خلق آثار کالیگرافی انتزاعی پرداختهام. آثار تازهای هم دارم که در نمایشگاه فعلی نشان دادهام. در این کالیگرافیها شما خط را میبینید اما وقتی جلو میروید، کلمه و شکل حروف را نمیبینید فقط ریتم، حرکت و ضربه قلمهاست. شما در این کارها کنش دست یک خطاط ایرانی را بدون خواندن کلمه میبینید. من در اینجا به خود نقاشی فکر کردم تا ادبیات. من در هیچ دورهای از کارهایم به ادبیات فکر نکردم بلکه به خود نقاشی فکر کردم و منظور از خود نقاشی، زیباییشناسی هنری و کاربرد عناصر بصری است. حتی به محتوایش کار ندارم. محتوا را مخاطب از دورن کار من و مطابق با اندوختههای ذهنی خود درمییابد.
آخرین نمایشگاه شما دوسال قبل در گالری خاک برگزار شد و در فاصله این دوسال هم آثار تازهای خلق کردهاید. آثار جدید شما متاثر از چه فضایی است؟ زندگی در کانادا تاثیری روی کارهایتان گذاشته است؟
این بحث خیلی مهم و روشنگرانهای است. طبیعتا من که عمرم را در این سرزمین گذراندهام، وقتی دوباره وارد این فضا میشوم، ایدههای فراوانی به ذهنم میرسد. وقتی خارج از ایرانم همان آدم هستم. من در روال خلاقیتهای هنریام خط و مشی پیدا کردهام که مشخص شده است و هر کجای دنیا روی همان خط خودم حرکت میکنم اما نمیتوان از تاثیرات محیط غافل شد.
تاثیر فضاهای متفاوت ایران و کانادا چه بوده است؟
50سال است که کارهای سپید سهبعدی را انجام میدهم، آنهایی را که در ایران اجرا کردم تحت فضای اینجاست و کارهای تازهام در کانادا از نظر مفهوم و شکل کاملا متفاوت هستند. وقتی به کارهای جدیدم نگاه میکنم میبینم جنبه انتزاعی قویتری پیدا کردهاند. در ایران مسایل احساسی و اجتماعی روی فرم کارهایم تاثیر میگذارد. فرمها، احساسیتر و مفهومیتر و در کانادا بیشتر کارها انتزاعی هستند. این تفاوتها حتی در کارهای کالیگرافی هم نمود پیدا کرده است و آنها رنگینتر و شفافتر شدهاند. با همه اینها یک ساختار ذهنی واحدی در آثارم هست که همیشه حفظ میشود. من خودم هستم و نگاهی را که دارم همیشه با من است اما با اندکی تاثیرات محیطی.
در چندسال اخیر شاهد فعالشدن هنرمندان در فعالیتهای اجتماعی هستیم. شما نیز بهعنوان هنرمندی نوگرا بهدور از دغدغههای اجتماعی نبودهاید. چقدر خودتان را درگیر مسایل اجتماعی میکنید و آنها را چگونه در کارتان بازتاب میدهید؟
من به آن شدت فعال اجتماعی نیستم اما همواره سعی کردهام واکنشهای درستی به جریانهای اجتماعی داشته باشم. تاثیرپذیری از شرایط اجتماعی هم در بعضی از آثارم نمود ویژهای دارند چون بخشی از تعریف هنر چیزی جز بیان عواطف و ذهنیات هنرمند در رابطه با مسایل اجتماعی نیست. با اینکه آدم سیاسیای نیستم ولی وقتی در جامعه حوادث خونین و ناگواری اتفاق افتاد، واکنش من به آنها، خلق آثار سیاهی شد که سراسر اندوه و درد بود. حتی در کارهای گلی هم حجمهای برجسته شکافتهشدهای پدید آمده بودند یا به دلیل فضای جنگ از سال 58 که از آمریکا به ایران برگشتم تا سال 66 حتی نتوانستم یک نقاشی جدی انجام دهم البته در ذهنم نقاشی میکردم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم ذهنیات ملتهب خود را نقاشی کنم. نقاشیهایی کشیدم که همه جسد، تابوت و مرگ بودند. درست بعد از قطعنامه سال 67، نمایشگاهی از همین آثار به نام «مرگ» در گالری کرته در خیابان وزرا (خالد اسلامبولی) برگزار شد.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید از اینکه در زمان جنگ در ایران ماندید، خوشحال هستید.
اتفاقا ادامه حرفم همین است. بسیاربسیار خوشحالم از اینکه در آن دوران در کشورم بودم و ماندن من منجر به خلق این آثار شد.
زندیه: مشخصه این دوره کاری نامی این است که شکل زشت جنگ را بیان کرده بود ولی کمکم به آرامش رسید و رنگها و فرمهایش به مرور تغییر کرد.
نامی: به گفته پل کله، هنرمند برجسته آلمانی هنر هیچوقت دیدنیها را بیان نمیکند بلکه آنچه را که نادیدنی است، قابل دیدن میکند.
چقدر به دیدن گالریها میروید و ارزیابیتان از آثار جوانها چیست؟
یکی از خوشحالیهای من وجود تحرک هنری و هیجان کار در نسل جوان جامعه هنری ماست که بسیار کار میکنند. البته همه قابل تایید نیستند اما کل ساختار و روند هنری در میان جوانهای ما بسیار قابل اهمیت است.
پس به آینده آنها امیدوارید؟
بسیار. تنها نگرانی من همانطور که در اول بحث هم به آن اشاره کردم، عدم شناخت نسبی آنها با ریشههای فرهنگی و هنری جامعه است. هرچه آنها آگاهتر به فرهنگ و هنر گذشته خود باشند، با پشتوانه قویتری حرکت خواهند کرد.
کدام گذشته؟
میراثهای تاریخی و فرهنگی ما و نیز رویدادهایسالهای دهه 20 تا اول انقلاب.
منظورتان این است که نوآوری نمیبینید؟
نه زیاد، چرا که نوآوری تعریف و مولفههای ویژهای دارد که باید متکی بر تجربیات هنری و اندیشهورزی بالایی باشد. در اینجا باید از گروه آزاد یاد کنم. ما (گروه آزاد) در سال 1353 هنرهای مفهومی را به جامعه هنری معرفی کردیم ولی بعد از ما کار جدیدی در این زمینه نشد تا حدود 10، 12سال قبل که دوباره در موزه هنرهای معاصر هنر مفهومی مطرح شد و در مصاحبهای در همان نمایشگاه گفتم که در دهه 50 ما این هنر را معرفی کرده بودیم اما ادامه پیدا نکرد.
چرا؟
بهدلیل قطع زمانی و آغاز انقلاب.
منبع: روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید