تلاش پيگير پروفسور فضل‌الله رضا و استاد دامغاني در اعتلاي فرهنگ، ادبيات و زبان فارسي / مهدي موسوي زارع

1392/10/30 ۰۸:۱۵

تلاش پيگير پروفسور فضل‌الله رضا و استاد دامغاني در اعتلاي فرهنگ، ادبيات و زبان فارسي / مهدي موسوي زارع

«...او علي‏رغم اينکه در غرب رياضيات را تحصيل و تدريس کرده و پژوهشهايش در اين وادي در پايه‏گذاري و توسعه مخابرات فضايي مؤثر واقع شده و در اين زمينه به اشتهار جهاني رسيده است، يکسويه داوري نکرده و به پر بار شدن درخت تنومند زبان و ادب فارسي طي ‌صد سال گذشته توجه مي‏دهد...» (برگرفته از روزنامه اطلاعات)

 

 

«...او علي‏رغم اينکه در غرب رياضيات را تحصيل و تدريس کرده و پژوهشهايش در اين وادي در پايه‏گذاري و توسعه مخابرات فضايي مؤثر واقع شده و در اين زمينه به اشتهار جهاني رسيده است، يکسويه داوري نکرده و به پر بار شدن درخت تنومند زبان و ادب فارسي طي ‌صد سال گذشته توجه مي‏دهد...» (برگرفته از روزنامه اطلاعات)

اي بلند اختر، خدايت عمر جاويدان دهاد

وآنچه پيروزي و بهروزي در آن است، آن دهاد

(صابر همداني)‏

مشغول مطالعه پيام پروفسور فضل‌الله رضا به «همايش بزرگداشت استاد احمد مهدوي دامغاني» بودم که در دانشگاه کلمبياي شهر نيويورک تشکيل شده بود و در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده بود. دوستي تماس گرفت و گفت: «پروفسور رضا يک هفته‏اي است که در بيمارستاني در اوتاوا بستري است.» با بيمارستان تماس گرفتم. خوشبختانه در حال مرخص شدن بودند. پس از احوالپرسي، به ايشان گفتم: «مشغول مطالعه متن پيام شما به مجلس بزرگداشت استاد مهدوي دامغاني هستم. از صدا و سيما هم تصوير صحن حرم امام رضا(ع) پخش مي‏شود. يک لحظه خود را در بين جمعيت ديدم و شما را دعا کردم.»

گفتند: «به‌به چه تقارن زيبايي! تماس در بيمارستان در لحظه پخش تصوير صحن امام رضا.» افطار شد، آواي اذان مرحوم مؤذن‌زاده اردبيلي، حال و هواي ملکوتي داشت. با ايشان خداحافظي کردم.

پروفسور رضا در اين پيام در مورد نسبت موروثي دکتر دامغاني مي‏نويسد: «اين بزرگواران و اجداد سخنور دين‌پرورشان، پس از چند پشت به عالم رباني خراساني، ملا محمدرضا مي‏رسد. در ميان نسل آينده اين خاندان هم طليعه‏هاي فرهنگي ديده مي‏شود؛ مانند بانو دکتر فريده مهدوي ـ دختر استاد مهدوي ـ که مترجم هنرمند بعضي از شاهکارهاي ادبي اروپاست. همسر دانشور استاد مهدوي دامغاني، خانم دکتر تاج ماه آصفي، بانوي اديبي است که در اين سالها در دانشگاه پنسيلوانيا زبان فارسي تدريس مي‏کند...»

خواندن اين سطور مرا به فکر وامي‏دارد. دکتر دامغاني استاد مدعو دانشگاه‌ هاروارد آمريکا که قبله‌گاه علمي برخي از دانش آموختگان جوان کشور ماست، در حيطه زبان فارسي و تازي به تدريس و تحقيق دعوت مي‏شود و همسرشان در دانشگاه پنسيلوانيا استاد زبان فارسي است، در حالي که بيشتر دانشگاههاي ايران با پيشوند صنعتي، فاقد رشته زبان فارسي هستند؛ زباني که بار فرهنگي دارد و مي‏تواند کام تشنه جوانان را از سرچشمه معارف انساني سيراب کند.

به دلائل مختلف، برخي از اساتيد برجسته و جهاني شده اين رشته‏ها ناخود‏آگاه به رغم مشتاقي وصل به ديار معرفت و عرفان، از ميهن خود مهجور مانده‏اند. پروفسور رضا از هر فرصتي که به دست مي‏آورد، از سر دلسوزي پيامي سازنده براي ايرانيان داخل و خارج کشور مي‏فرستد، اين بار نيز ارمغاني ارزشمند هديه فرهنگ والاي اين سرزمين مي‏کند که توجه به آن مغتنم است. ايشان نوشته‏اند: «در صد سال گذشته در وادي ادب و زبان فارسي، نهال پرباري نشانده شده که امروزه درخت تناوري شده و شاخه‌هايش بر سر همه ايرانيان و فارسي زبانان پراکنده در جهان، سايه افکنده است...» ‏

او به ‏رغم اينکه در غرب رياضيات را تحصيل و تدريس کرده و پژوهشهايش در اين وادي در پايه‏گذاري و توسعه مخابرات فضايي مؤثر واقع شده و در اين زمينه به اشتهار جهاني رسيده است، يکسويه داوري نکرده و به پر بار شدن درخت تنومند زبان و ادب فارسي طي يک‌صد سال گذشته توجه مي‏دهد.

شايد برخي بگويند که پيشرفت زبان و ادب فارسي که براي مردم نان و آب و رفاه نمي‏شود! پاسخ اين است که گرايش انديشمنداني به اين حيطه، ضمن ارجي که در حفظ هويت ملي دارد، مي‏توانست جاي پيشرفت در ديگر رشته‏هاي علمي و فني را تنگ نکند، که نکرده است.

عدم پيشرفت در زمينه‏ ديگر رشته‏هاي علمي و فني ناشي از نامناسب بودن سياستهاي علمي و بي‏توجهي به نقش مؤثر آنها در زندگي مردم بوده و توسعه زبان و ادب فارسي حاصل تلاش فردي و گروهي اندکي از باقي‌مانده‏هاي نسل قبل و شاگردان و مريدان آنهاست.

در حال حاضر در دانشگاههاي مشهور جهان در کنار ساير رشته‏ها، از زبان و ادب فارسي و ساير معارف انساني و شرق‏شناسي و اسلام‌شناسي نيز غفلت نمي‌شود، در حالي که در مهد خود آن‌چنان که بايد مورد توجه قرار نمي‌گيرند. بار معرفتي و معنوي همين فرهنگ و ادبيات بود که مردم را در مقابل هجوم بنيان‏کن چند دهه قبل مکتب مادي کمونيسم حفظ کرد و ايرانيان توانستند هويت يکتاپرستي چند هزار ساله خود را حفظ کنند که شايد با دهها لشکر مسلح جلوگيري از هجوم آن مکتب ممکن نبود ميسر شود.

پروفسور رضا در ادامه معرفي استاد دامغاني مي‌نويسد: «ايشان با شور و شوقي که به حساب و علم اعداد دارد، نشيب و فراز آراي نامداران ايران را در ذهن خود خوب مي‌سنجد و رده‏بندي مي‌کند. ضمناً باورهاي روحاني، به ويژه ارادت او به شاه خراسان و سحرخيزي و سلامت طلبي قرآني، آنچنان ريشه قوي در ذهن او دارد که در ارزيابيهاي دانشي خود حساب حسبهً لله تقواها را بر صدر مي‌نشاند...»

نکته جالب اينکه پروفسور رضا كه استاد رياضيات و از پژوهشگران عرصه فرهنگ و ادب فارسي معاصر ايران است، دكتر احمد مهدوي دامغاني را كه محقق و پژوهشگر فرهنگ اسلامي و ادب پارسي و تازي است، به عنوان عالمي در حيطه حساب و اعداد معرفي مي‏کند.

گفتني است كه اين دو استاد بزرگوار که بر بخشي از حيطه تخصص يکديگر وقوف دارند، هردو از ارادتمندان حضرت امام رضا(ع) هستند. زماني در جلسه‏اي که به نام يکي از ائمه اطهار تشکيل شده بود، دو نفر لحظه‏اي در گوشي صحبتي کردند، استاد دامغاني با تغيّر به آنها گوشزد کردند که شأن مجلس را نگه ‌داريد. پروفسور رضا نيز از خيل دلبستگان آن امام همام است و هر موقع به ايران مي‏آيند، ابتدا به زيارت بارگاه آن حضرت مي‌شتابند. من هم معمولاًدر سفر به مشهد مقدس به وقت نماز مغرب و عشا از صحن مبارک حرم، تلفني شماره منزل ايشان را مي‌گيرم و ارتباط ايشان را با حرم مطهر برقرار مي‏کنم؛ زيرا مي‏دانم اين خوشايندترين هديه به پروفسور رضاست .

 

مدرسه در مشهد

استاد سالها قبل در مورد انتخاب محل ساخت مدرسه‏اي با هزينه‏ شخصي با من مشورت کردند؛ عرض کردم: «اگر مناسب مي‏دانيد، باني ساخت مدرسه در زادگاهتان، استان گيلان شويد.» استاد فرمودند: «نه، ترجيح مي‏دهم در يکي از مناطق محروم مشهد اين مدرسه ساخته شود.» نيت خود را عملي ساختند و باني بناي يک مدرسه‏ دخترانه در يکي از مناطق محروم شهر مشهد شدند و هنوز هم به مناسبت و فراخور استطاعت، مبالغي براي خريد لباس و ديگر هزينه‌‌هاي ضروري به دانش‏آموزان اين مدرسه اعطا مي‏کنند.

در عوض خيّرين گيلاني هم يک مجتمع آموزشي آبرومند به نام پروفسور رضا در رشت بنا کرده‌اند و ايشان نيز بخش معتنابهي از هزينه ساخت يک مدرسه در سياهکل گيلان را متقبل شده‌اند.

سر به خاک منوري سودم

در محفلي که تني چند از تحصيل کرده‏هاي ايراني حضور داشتند، موضوع خيرات و مبرات مطرح شده بود. يکي از حضار گفت: «اين کار دولتهاست، بودجه دارند، مي‏توانند مدرسه و بيمارستان و خوابگاه بسازند؛ چرا به جاي سازماندهي اين امور، انتظار دارند مردم از درآمدشان که حق مسلّم آنهاست، براي اين امور پرداخت کنند؟»

پروفسور رضا فرمود: «اين موهبتي است براي ما که به ياد همنوعان خود باشيم و از طريق مشارکت در امور خير، پيوند خود با مردم را حفظ کنيم. مگر در غرب هزاران ‏N.G.O‏ (سازمانهاي خيريه غيردولتي) که در ايران آنها را سازمان مردم‌بنياد مي‏خوانند، براي سرپرستي ايتام، کمک به صدمه‏ديدگان جنگ يا حوادث غيرمترقبه و... تشکيل نمي‏شود؟ در فرهنگ اسلامي از قرنها قبل موقوفات با اهداف خيرخواهانه اختصاص داده مي‏شد...» ذکر اين مطلب، بيان پشتوانه نظري استاد در خصوص ضرورت پرداختن به امور ديگران در حد وسع است.

پروفسور رضا در مورد زماني که به مناسبت گذراندن دوره خدمت نظام وظيفه (حدود هشتاد سال قبل) در مشهد مقدس بودند، چنين مي‏نويسد: «مجالس انس بعضي افسران که من به آن دعوت مي‏شدم، بيشتر در سطح پايين بود، سخناني گوشخراش و دل‌آزار. بيسوادي و فقر مادي و معنوي در پادگان، در مجالس روز و شب آشکار بود. در ماههاي اقامت در مشهد هيچ کس ما افسران را به کتابخانه عظيم و گرانبهاي آستان قدس رضوي راهبري نکرد. دانشگاه مشهد هم هنوز تأسيس نشده بود.

مايه تأسف است که مقامات دولتي شناخت مواهب ملي را در سرلوحه برنامه کار و راهنماي کارمندان خود درج نکرده باشند. خوشبختانه دربار ‏باشکوه و بي‏تکلف شاه خراسان به روي همه باز بود، و گاهي سعادت خاک‌بوسي دست مي‏داد. اين ابيات را به شکرانه آن سعادت گفته بودم :

شکر ايزد که از تفضل يار

بخت بيدار گشت و دل هشيار

که بر اين آستان سري سودم

سر به خاک منوري سودم

تا بر اين آستان نهادم سر

سرم از مهر برتر است دگر

اي دل من، به شکر ايزد کوش

آنچه ساقي به جام ريزد، نوش

که سراپرده خيال است اين

نقش آمال ما؟محال است اين

 

قناعت‌پيشگي

يکي ديگر از مشترکات خلق و خوي اين دو استاد بزرگوار، قناعت پيشه بودن آنهاست. روزي از جلسه‏اي فرهنگي بيرون آمديم. با اين دو استاد مواجه شدم . آنها را دعوت به ناهار کردم. پروفسور رضا فرمودند: «نان و ماستي در يخچال محل اقامتم هست، همان کافي است.» استاد دامغاني هم شبيه همين جمله را فرموده، خداحافظي کردند و رفتند .

اين دو بزرگوار آدمها را با کيفيت خلوص و ميزان خدمتگزار مردم بودن، نه دولتي يا منتقد بودن، نه متمکن يا بي تمکن بودن، جوان يا مسن و يا داخل يا خارج کشور بودن و ... مي‌سنجند. منظور اين است که ايشان همرنگ جماعت نمي‏شوند و به رغم برخورداري از نگرش خاص خود، آدمها را مرز بندي نکرده و با خصوصيات ظاهري ارزيابي نمي‏کنند، با هر که مخلص و خدمتگزار باشد، ارادت مي‏ورزند و دعاگو مي‏شوند.

پروفسور رضا در ادامه معرفي استاد دامغاني مي‏فرمايند: «دکتر مهدوي در عين احراز مقام والاي علمي و ادبي و اشراف به تاريخ ادبيات و فرهنگ ايران و علم‌الانساب، نمونه نادر فروتني و خاکساري اسلامي است. اگر اوضاع سياسي و اجتماعي جهان مناسب‌تر از آن مي‌بود که هست، جا داشت که در دو سه دهه گذشته، رسانه‏هاي فرهنگي به وجه مستمر، برنامه هفتگي در اختيار مي‌گذاشتند که استاد مهدوي و همگنان او برکات فرهنگ عارفانه والاي ايران را در کنار درسهاي ادب فارسي، اجتماعي و روحاني در بيرون مرزها به گوش همگان برسانند.

روزگاري است که دل چهره مقصود نديد

ساقيا، آن قدح آينة کردار بيار

و ادامه مي‌دهند: «با اين حال، از دانشگاه هاروارد سپاسگزاريم که از اهميت فرهنگ ايران براي جهان غرب غافل نبوده‌و سالهاست که از استاد مهدوي دعوت کرده‌اند که براي دانشجويان دکتري ادبيات فارسي و عربي، درسهايي افاضه ‌فرمايند. اثرش ماندگارتر از اثر رساله‏ها و مقالات آراسته به صنايع ادبي است.

‏ايشان در ادامه مي‏نويسد:‏ «در صد سال گذشته پيشرفتهاي شگفت‏انگيز دانش و فناوري به ويژه در آمريکا و اروپاي غربي و ژاپن چنان به شتاب صورت مي‌گرفت که بسياري از کشورهاي شرقي در مقايسه اصلاً به حساب نمي‌آمدند. درباره ايران مي‌خواهم نکته‏اي را عرض کنم: اگر پيشرفتهاي ما را در صد سال گذشته با دويست يا سيصد سال پيشتر خودمان مقايسه کنند، مي‌بينيم که در ايران نيز در بعضي رشته‌ها گامهاي بسيار بزرگ برداشته شده است.

پيشرفتهاي معنوي ما به ويژه در ادبيات فارسي از نظم و نثر، داستان نويسي، خط، هنر نمايش‌نويسي، سخنوري و تهيه دانشنامه‌ها و روزنامه‏نگاري، بسيار گسترده‏تر و ژرف‌تر از قرنهاي نزديک ديگر بوده است. مي‌توانم بگويم يک دوره شکوفايي در جهان‌شناسي در ايران پديدار شده است. از وقتي که به شکوفايي معنوي ايران بيشتر توجه کرده‌ام، افت و خيز و کمبودهاي مادي ايران در مقايسه با جهان مادي غرب کمتر مرا رنجه مي‌دارد.

که فرهنگ، آرايش جان بود

ز گوهر سخن گفتن آسان بود

گفتني است كه در پي انتصاب پروفسور رضا به عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي، استاد مهدوي دامغاني نيز پيامي در تجليل از فرزانگي و مقام و جايگاه علمي و فرهنگي پروفسور رضا ارسال كردند كه در بخشي از آن چنين آمده است: «اينكه بحمدالله تعالي زعماء ارجمند جامعة علمي و ادبي ايران در اجلال و تكريم استاد اجلّ والامقام، حضرت آقاي پروفسور فضل‌الله رضا ادام‌الله تعالي عزّه و افاضاته، آنچه را كه لازمة آن نيت خير مي‌بود، به وجه احسن اداره و رعايت فرمودند و جناب مستطاب آقاي دكتر حداد عادل ـ دامت معاليه و افاضاته ـ با انتخاب معظم له به عضويت فرهنگستان، بر وزنة سنگين و متين آن مؤسسه بسيار محترم افزودند. مايه نهايت مسرت و نيز امتنان همه دوستداران فرهنگ اصيل و جامع ايران اسلامي و دلبستگان به علم و ادب گرديد...

اين ناچيز بيش از يك ربع قرن است كه از نعمت دوستي و ارشاد اين بزرگمردي كه گمان نكنم (و بلكه يقين دارم) چُنو مردي در عرصة فرهنگي ايران با چنان جامعيتي كه حضرت پروفسور رضا در علم و ادب واجد آنند، وجود داشته باشد و اين مرد نبيل و دانشمند جليل به اصطلاح معهود، «خليفه‌‌الماضين» است...

در شرح فضائل و مكارم اخلاق اين استاد عاليمقام بزرگوار و آراستگي و اتصاف ايشان بسياري از كمالات هرچه عرض كنم، حق مطلب شايد ادا نشود. اين مرد گُزين‌شاخة پرميوه‌اي است كه در مقام تواضع و فروتني همواره سر بر زمين دارد و از رعايت هيچ نكته در عالم دوستي و يا در مقام ارشاد و تعليم فروگذاري نمي‌فرمايد.

جناب پروفسور رضا علاوه بر مقام ممتاز و متعالي علمي، از مزيّت و هنر شاعري نيز به خوبي بهره‌مندند و نمي‌دانم چرا در ميان فضائل ايشان، اين مسأله و ايراد نمونه‌هاي برگزيده از اشعار فصيح و بليغ ايشان مغفول مانده است. شك نيست كه جناب ايشان به چندين هنر آراسته‌اند، و ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء...»

 

سفير علمي و فرهنگي

اکثر ايرانيان فرهيخته سفير علمي و فرهنگي ايران زمين در ديگر کشورها بوده و هستند. گذشته از اين پروفسور رضا در سالهاي 1978ـ1974 ميلادي پس از اتمام دوره سفارت فرهنگي در مقر سازمان يونسکو، سفير ايران در کانادا مي‏شوند و در اين مدت چهار ساله نيز گذشته از انجام وظايف سياسي و اقتصادي، در سطحي گسترده و به گونه‏اي هدفمند و ژرف نگرانه در کسوت استاد دانشگاه حقيقتاً سفير علمي و فرهنگي بسيار فعالي بودند. اين مطلب را که با ارائه دست‌خطي از ايشان به عنوان مقدمه بر فهرستي از سخنرانيهاي سفير ايران در اوتاوا نگاشته‏اند، به نظر عزيزان مي‏رسانم.

دو نکته جالب در اين مجموعه از گزارش پروفسور رضا از دوران سفارت در کانادا ديده مي‏شود: اول اينکه ايشان به جاي عکسهاي متعارف آن روز که در ابتداي چنين گزارشاتي الصاق مي‏شد، تصوير بناي پرسپوليس را هوشمندانه انتخاب کردند و مجموعه گزارش خود را با کلماتي آسماني که پرتو آن بر زندگي همه پيروان اديان الهي گسترده است، آغاز کرده‏اند. پروفسور براي گزارش خود آيه‏اي از قرآن مجيد را انتخاب کرده که به وجود سليقه و نگرشهاي متفاوت پيروان اديان الهي مهر تأييد گذاشته و همه را به تمسک به ريسمان الهي سوق مي‏دهد. آيه‏اي که تنگ نظري و مرزبندي‏هاي باطل را بين انسانها نفي مي‌کند.

توجه:

1‏ـ در اين نوشتار سعي شده است به منظور جلوگيري از اشتباه خوانندگان، جناب آقايان دکتر فضل‌الله رضا با پيشوند «پروفسور» و دکتر احمد دامغاني با پيشوند «استاد» معرفي شوند، اگرچه هر دو بزرگوار در داخل و خارج کشور به استادي و پروفسوري (استاد کامل) شناخته شده‏اند.‏

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: