1392/10/28 ۰۹:۰۹
خداوند متعال را «نفحه»هایی است که به فرموده پیامبر(ص)، میباید آن «نفحه»ها را دریافت: «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». تقارن دو میلاد رسولگرامیاسلام(ص) و فرزند بزرگوار آن حضرت، امامجعفرصادق(ع)، به راستی یکی از آن نفحههای الهی است. کمتر تقارنی تا این اندازه پرمعنی بوده است
خداوند متعال را «نفحه»هایی است که به فرموده پیامبر(ص)، میباید آن «نفحه»ها را دریافت: «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». تقارن دو میلاد رسولگرامیاسلام(ص) و فرزند بزرگوار آن حضرت، امامجعفرصادق(ع)، به راستی یکی از آن نفحههای الهی است. کمتر تقارنی تا این اندازه پرمعنی بوده است. میلاد پیامبر(ص) که فرمود: من برای اتمام و تکمیل «مکارماخلاق» مبعوث شدهام و میلاد امام بزرگواری که سرتاسر وجود پرنور او، نشانه و نماد کاملی از آن «مکارماخلاق» بود. در میان امامان ما-علیهمالسلام- موقعیت هیچیک به اندازه حضرتصادق(ع) پیچیده و دشوار نبود: دوران امامت آن حضرت، چنانکه میدانیم، مصادف بوده است با دوره رازآلود و سخت پیچیده انتقال خلافت از امویان به عباسیان و در این دوره پرآشوب، نگاهداشت مبانی تشیع و اسلام راستین و تعیین و حفظ مرزهای گاه باریک با انواع گروههای فکری و سیاسی آن روزگار، جز به همت و نظر خداداد آن حضرت ممکن نمیشد. نگاهداشت مرزهای اعتقادی بهویژه به این سبب دشوار بود که انواع مخالفان خلافت بنیامیه، از سالیان دور با شعارهای شیعی و موضوع احقاق حق از دسترفته اهلبیت(ع) در تشکیلاتی سخت پیچیده و طبقهبندیشده شامل داعیان و ناظران، گردهم آمده بودند و مردم را به خلع بنیامیه و سپردن خلافت به یکنفر از اهلبیت و آلمحمد(ص) دعوت میکردند. این موضوع فارغ از هر نکته دیگری، نشاندهنده شکست بنیامیه در سالها تبلیغات سنگین علیه خاندان پیامبر بود.
البته عباسیان، که در آغاز کار خود را وارث حق امامعلی(ع) و امامحسین(ع) میدانستند، کمتر از یکدهه پس از پیروزی، بنیادهای خلافت را بر همان مبانی قرار دادند که معاویه و مروان و عبدالملک نهاده بودند. با این همه، موضوع حب اهلبیت و حق ایشان در جانشینی حضرت رسول(ص)، در همان دوره انتقال و سالها پس از آن، موجب پدیدآمدن و رشد بیسابقه انواع و اقسام گروههای عجیب و غریب فکری با زمینههای سیاسی شد که کمابیش همگی گرایش شیعی داشتند، ولی اغلب، نه آن تشیعی که امامصادق(ع) و پدران آن حضرت نماد آن شمرده میشدند. به هرحال، وجود و فعالیت گاه گسترده آن گروهها، بهویژه پس از به قدرترسیدن عباسیان، برای پارهای از عناصر شیعی، جذابیتهایی ایجاد میکرد و از همه مهمتر، از نظر فکری و اندیشگی نیز دشواریهای جدی پدید میآورد. افراط و غُلُو در عقیده، یکی از نشانههای تندروان بود، که بهزعم خویش، از امام و پیشوایی چون حضرت صادق(ع) پیش میافتادند و حتی بسیاری از آنها به وادیهای شرکآلود و کفرآمیز هم کشیده میشدند. بیگمان، بسیاری از آنها شاید بیآنکه بدانند یا اطلاع کافی داشته باشند، بازیچه دست سیاستمداران عهد بودند، زیرا عباسیان و کارگزارانشان بسیار تمایل داشتند تا تشیع را با «زندقه» و بیدینی پیوند بزنند و به اینگونه مجالی برای سرکوب کامل شیعه به دست آورند یا دستکم، هواداران امامصادق(ع) را از گرد آن حضرت بپراکنند. مبارزه فکری حضرت صادق(ع) با این گروه، ، نکتههایی آموزنده دارد. حضرت صادق(ع) در این میانه پرآشوب، نماد کامل دین نیای بزرگوار خویش بود. آن حضرت، شأن تشیع را در پایگاهی بس فراتر از خواستههای زودگذر سیاسی و دنیایی شماری افراطی و غالی قرار داد؛ نکته بسیار مهمی که غالیان از درک آن عاجز بودند یا آن را با اهوا و امیال نفسانی و قدرتطلبی خویش در تضاد مییافتند. میراث فکری حضرت صادق(ع) نشاندهنده کوشش خستگیناپذیر آن حضرت در حفظ و گسترش و تبلیغ تشیع به آن طریقی است که پیامبراکرم(ص) رضایت داشت و امامعلی(ع) و فرزندان معصوم آن حضرت پی نهاده بودند: دینی اخلاقی و مناسب زندگی اخلاقی و الهی، نه آیینی گمشده در هیاهوهای سیاسی و جنجالهای فرقهای. به همین سبب، در تراث فکری حضرت صادق(ع)، آموزههای اخلاقی ایشان بسیار ممتاز و برجسته است و هر اندیشمندی را به تامل میخواند. همچون این نمونه شگفتانگیز: آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمود: «نماز و روزه اشخاص شما را فریب ندهد- بسا که ترک آن بر ایشان سخت و دشوار باشد- آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.» با صادق آلمحمد(ع) تشخیص مرزها دشوار نیست!
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید