کمال عقل و اخلاق در سلوک نبوی / آیت‌الله حاج شیخ حسین عرب

1392/10/28 ۰۸:۴۴

کمال عقل و اخلاق در سلوک نبوی / آیت‌الله حاج شیخ حسین عرب

تبیین سیره و سنت جامع پیشوای بزرگ بشریت حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله و تبار معصوم او در جهان معاصر، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر محسوب می‌شود. بازخوانی و بازکاوی این منبع مستند و گسترده می‌تواند نسل جدید خواهان حقیقت را به ویژه در برابر برخی پرسش‌ها سیراب و به ارزش بی‌نظیر آن متوجه ساخته و نظام جامع زندگی معقول امروزی را به‌گونه‌ای جامع و فراگیر طراحی نماید. در این مجال و به مناسبت تولد آن پیشوای بی‌همتا و هفته وحدت، نگاهی فشرده به سیره نبوی داشته، به‌گونه‌ای‌که کوشش نماییم تا آرمان نبوی را از متن آن ترسیم نماییم.

 

تبیین سیره و سنت جامع پیشوای بزرگ بشریت حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله و تبار معصوم او در جهان معاصر، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر محسوب می‌شود. بازخوانی و بازکاوی این منبع مستند و گسترده می‌تواند نسل جدید خواهان حقیقت را به ویژه در برابر برخی پرسش‌ها سیراب و به ارزش بی‌نظیر آن متوجه ساخته و نظام جامع زندگی معقول امروزی را به‌گونه‌ای جامع و فراگیر طراحی نماید. در این مجال و به مناسبت تولد آن پیشوای بی‌همتا و هفته وحدت، نگاهی فشرده به سیره نبوی داشته، به‌گونه‌ای‌که کوشش نماییم تا آرمان نبوی را از متن آن ترسیم نماییم.

 

 شخصیت بی‌نظیر اخلاقی پیشوای بزرگ

قرآن دو وصف «رحمان» و «رحیم» را در تمام سوره‌های خود برای خداوند مطرح کرده است و مظهر خدای «رحمان» و «رحیم» و مصداق تام دین رحمانی را پیامبر(ص) معرفی می‌نماید. خداوند درباره این مظهریت چنین فرموده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین(آل عمران 159): به واسطه رحمت خداوند است که تو با مردم نرم‌خو هستی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برای آنها از خدا طلب آمرزش نما و با آنان در امور جنگ (و مانند آن) مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند اهل توکل را دوست می‌دارد»

طبق آنچه در کتب تفاسیر آمده است رسول خدا(ص) درباره نحوه جنگ با اهل شرک در سال سوم هجرت با اصحاب خود و مسلمانان ساکن مدینه مشورت کرد. اکثریت که جوانان بودند نظر دادند که باید از شهر مدینه خارج شویم و از شهر دفاع کنیم که به جنگ در منطقه احد انجامید؛ در اثر غفلت عده‌ای، آن شکست سخت متوجه جبهه اسلام شد و عده‌ای نیز از جنگ فرار کردند که گناه است. پس از پایان جنگ، جوّی به وجود آمد که در آن عده‌ای گفتند دیگر پیامبر نباید با کسی به ویژه این جوانان که پختگی لازم را ندارند مشورت کند. در این فضا و جوّ، این آیه (آل عمران 159) نازل شده است که پس از اینکه پیامبر(ص) را مظهر کامل رحمت حق معرفی می‌نماید، سه دستور به او می‌دهد؛ نخست اینکه کسانی را که نافرمانی کرده، از دستور او تخلف و از صحنه جنگ فرار کرده‌اند، ببخشد؛ دوم، علاوه بر بخشش به درگاه خداوند، برای آمرزش آنان دعا نماید؛ و سوم اینکه باز همچنان با امت خود مشورت نماید.

قرآن رسالت آن حضرت را منحصر در رحمت نموده است. خداوند خطاب به آن حضرت می‌فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین(انبیاء 106) و ای رسول ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی.»

از نظر علمای علم ادب و نیز در دانش اصول فقه این مطلب پذیرفته شده است که «استثناء» اگر پس از جمله نافیه بیاید مفید حصر است. معنای جمله این می‌شود که ما تو را فقط به عنوان اینکه رحمت برای تمام اهل عالم باشی فرستاده‌ایم. بنابراین رحمانیت و رحمت، «اصل» و خشم، «فرع» و به هنگام ضرورت است. همان‌طوری که درباره خداوند در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم: «یا من سبقت رحمته غضبه: ای کسی که رحمتش بر خشم او پیشی گرفته است.» این سبقت، سبقت زمانی نیست بلکه سبقت «اصل» بر «فرع» است. نکته‌ای که تذکر آن لازم به نظر می‌رسد، این است که پیامبر(ص) نه تنها اهل حقوق اخلاقی بود، بلکه اهل مکارم اخلاقی نیز بود. تفاوت این دو این است که حق اخلاقی دوسویه است؛ مانند اینکه به کسی کمک کنی که به شما کمک کرده است، یا به دیدار کسی بروی که به دیدار شما آمده است؛ اما مکارم اخلاقی یک طرفه است. خود آن حضرت این‌گونه مکارم اخلاق را تعریف کرده است: در روایتی آمده است: «شخصی خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: خبرنی عن مکارم الاخلاق. قال: العفو عن ظلمک وصلة من قطعک و اعطاء من حرمک و قول الحق و لوعلی نفسک. (مشکات الانوار). پیامبر(ص) درجواب مردی که گفت مرا از مکارم اخلاق آگاه کن فرمود: «گذشت» از کسی که به تو ستم نموده و دیدار با کسی که با تو قطع رابطه کرده و اعطا و کمک به کسی که تو را محروم نموده (از کمک خود) و سخن حق گرچه به ضرر خودت باشد.»

 تسامح در پذیرش اسلام و تعقل در پذیرش دین

در سنت و شریعت مسلم پیامبر(ص) هرکس در محضر آن حضرت اقرار به دو کلمه شهادتین می نمود و گواهی به وحدانیت خدا و رسالت آن حضرت می‌داد، او را جزو مسلمانان و محکوم به احکام اسلام می‌دانست. گرچه در قلب خود هنوز آن را باور نکرده باشد. خود آن حضرت با اجرای شهادتین احکامی مانند پیوند ازدواج را برقرارکرده است. اما در باور و پذیرش عمیق اصول دین، تعقل را لازم می دانست و قرآن همین شیوه و دستور را درباره آن حضرت حکایت دارد.

 آزادی به معنای صحیح و وسیع کلمه

قرآن بخش مهمی از رسالت پیامبر را، برداشتن غل‌ها و زنجیرها می‌داند: «و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم(اعراف 157). او(آمده است) تا رنج و مشقت و زنجیرهایی که به گردن خود نهاده‌اند بردارد.»

منظور از این غل و زنجیرهایی که در راستای رسالت پیامبر(ص) قرار دارد چیست؟ در این زمینه نیز نمونه‌های متعددی می‌تواند مطرح شود که در اینجا به چند نمونه اشاره شده است: او آمده است تا مردم را از بت‌پرستی و جهل و خرافه و هرگونه شرک بیرونی برهاند؛ آمده است تا از منیّت و خودپرستی و شرک درونی نجات بخشد.  او آمده است تا انسان‌ها را از قدرت‌طلبی و دنیاگرایی رهایی بخشد. او آمده است تا بشریت را از همه حجاب‌های ظلمانی معرفت خدا و آنچه سد راه کرامت آنان بوده و بازدارنده از زیبایی‌های اخلاقی و انسانی است نجات بخشد.

 اطاعت عقلانی و عزتمند نه پیروی ذلیلانه و خفت‌بار

از نظر عقل سلیم و فطرت انسانی روشن است که انسان نیازمند به هدایت توسط کسی است که از او برتر است و خداوند هیچ‌گاه جامعه بشری را بدون هادیان کامل، و راهنمایان معصوم، رها نساخته است. پیروی از دستورات انسانی که از هرگونه خطا و فراموشی و جهل و خودکامگی منزه است، آن هم به منظور رسیدن به مقامات عالی انسانی کاملاً عقلانی است. هادیانی که علاوه بر داشتن مقام کامل علم و عصمت، عالی‌ترین اسوه اخلاقی را نیز در کارنامه خود دارند و عزت و کرامت انسان در همین راه است. آنچه کتب آسمانی و به ویژه قرآن از پیروان خود خواسته‌اند و به آن دستور داده‌اند اینگونه اطاعت و پیروی است. نقطه مقابل این اطاعت، اطاعتی است که جبهه مقابل انبیاء داشته‌اند. خداوند از اطاعت قوم فرعون از فرعون می‌فرماید: «فاستخف قومه فاطاعوه (زخرف 54) فرعون آنقدر مردم خود را خفیف و کوچک کرد تا مجبور به پیروی از او شدند.»

مستکبران و خودکامگان اینگونه پیروی را از مردم می‌خواهند. از تمام ابزارهای ذلت مردم، بهره گرفته و ازهیچ‌گونه اعمال زور، تحقیر و فشار دریغ نکرده که گزینه‌ای دیگر برای آنان جز پیروی ذلیلانه باقی نمانده باشد و نتیجه این اطاعت بی‌ارزش و سلب‌کننده عزت و کرامت انسانی است که انسان‌های پیرو را از حقیقت و سعادت واقعی و ابدی محروم می‌سازد. لذا قرآن از سرنوشت این پیروان در قیامت این‌گونه خبر می‌دهد: «یوم تقلب وجوههم فی‌النار یقولون یا لیتنا اطعنا الله و اطعنا الرسولا و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلونا السبیلا(احزاب 65- 66). روزی که صورت‌های آنان در آتش زیر و رو می‌شود می‌گویند ای کاش از خدا و پیامبر پیروی می‌کردیم و می‌گویند ای خدا ما از بزرگان و سروران خود پیروی کردیم پس ما را گمراه ساختند.»

 پرهیز از افراط در مناسک عبادی

پیامبر(ص) با سیره و سنت خود برای تعالی انسان و وصول به مقاصد عالی، راه مستقیم را با حقیقت تام اعتدال و مشی میانه ترسیم فرموده است و با هرگونه تندروی حتی در برنامه‌های عبادی سرسخت مبارزه کرده‌اند. امامان شیعه نیز با هرگونه رفتار و مشی افراطی سرسخت برخورد کرده‌اند. بزرگان حکمت و فلسفه نیز با استفاده از این آموزه‌های دینی و عقلی گفته‌اند هرچیزی که از حد خود گذشت به ضد خودش تبدیل می‌شود.

 کوشش در برقراری وحدت و ایجاد فرهنگ ایثار

کتاب خدا و نیز سیره و سنت نبوی(ص) بر الفت دل‌ها و وحدت بین مؤمنین دلالت و تأکید دارد. تمام تلاش عملی پیامبر(ص) این بوده که دل‌ها را به یکدیگر نزدیک کند، کدورت‌ها و نزاع‌ها را از میان بردارد؛ اما باید توجه داشت که برقراری وحدت و تألیف دل‌ها فقط به شعار و توصیه لفظی صورت نمی‌گیرد. در یک جامعه وقتی دل‌ها به یکدیگر مهربان خواهند شد که همه احساس کنند با آنان برخوردی اخلاقی، انسانی و عدالت‌محور می‌شود.  در جامعه‌ای که برخی از امتیازات ویژه اجتماعی برخوردار بوده و تعدادی از هرگونه حقوق اساسی در عرصه سیاسی و اجتماعی عملاً محروم باشند، سخن از وحدت و تألیف دل‌ها زدن امری محال و فرضی بیهوده خواهد بود. پیامبر(ص) اگر توانست در سرزمین یثرب به جنگ و نزاعی که بیش از صد سال طول کشیده بود پایان دهد، به این دلیل بود که طرفین دعوا، ایشان را ذی نفع نمی‌دانستند و اخلاق عدالت محور او را به تمام معنا لمس می‌کردند. لذا آن فرهنگ نزاع و درگیری و جنگ، به فضای واقعی ایثار، گذشت، مهربانی و کمک به یکدیگر تبدیل شد که آیات مبارکه سوره حشر بر آن دلالت دارد.

 پیوند دادن حیات و ابدیت

تمام ادیان الهی پس از آموزش توحید، بر وجود زندگی برتری به نام «معاد و قیامت» تأکید داشته و همه زندگی معقول دنیوی را راهی برای رسیدن به آن حیات ابدی می‌دانستند. آموزه‌های وحیانی و سخنان پیامبر(ص)، همه با توجه به واقعیت آن جهان، تفسیرپذیر و مفهوم‌دار می‌شود. در جهان‌بینی دینی، دنیا نمی‌تواند جدای از آن حیات ابدی تفسیر و تبیین شود. بلکه برعکس در این جهان‌بینی است که دنیا مزرعه آخرت و سعادت واقعی دنیوی و خوشبختی در آخرت هر دو جلوه یک واقعیت هستند و اعتقاد و اخلاق و عمل در دنیا که حقیقت شخصیت انسان را تشکیل می‌دهند به میزانی که در این جهان تحقق پیدا کرده، در آنجا در قالب مقامات بهشتی تجلی خواهند یافت و مدینه فاضله نبوی صلی الله علیه وآله منهای باور به حیات ابدی، فرض بی‌واقعیت است.

 

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: