1392/10/25 ۱۰:۰۶
موسيقي در هر برهه زماني همواره بهترين زبان براي بيان شرايط سياسي و اجتماعي بوده و هست. از اين رو است كه در دورههاي مختلف شاهد شكلگيري و پيدايش انواع گوناگوني از موسيقي هستيم. از موسيقي مشروطه و تصنيفهاي عارف و شيدا گرفته تا سرودههاي انقلابي، مذهبي، اجتماعي و...
چرايي سستي پيوند بين موسيقي ايراني و شعر نيمايي
در اين ميان در دهه پنجاه شمسي شرايط سياسي و اجتماعي ايران بهگونهيي رقم خورد كه آهنگسازان براي بيان موسيقايي آن شرايط نميتوانستند به اشعار كلاسيك با مفاهيم مندرج در آن بسنده كنند.
حضور شاعران شعر نو همچون نيما يوشيج، اخوان ثالث، نصرت رحماني، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري و احمد شاملو با شعر سپيد و در پي آن ظهور مكتبهاي گوناگون شعر همچون شعر آزاد، حجم و موج ناب با شاعراني شناخته شده همچون هوشنگ ايراني، يدالله رويايي، رضا براهني و... هنرمندان ساير حوزهها را به فكر ايجاد تغيير در ساختار و فرم و محتواي هنري خود انداخت. در اين ميان، موزيسينها براي ايجاد تغيير و نوآوري در موسيقي به سراغ شعر رفتند و استفاده از شعر نو را در موسيقي سنتي تجربه كردند. اما سوال اينجاست كه آيا شعر نو (شعر معاصر بدون وزن) توانسته است همچون اشعار معاصر غربي – كه به خوبي در قالب ترانه و در موسيقي سرزمينشان جا افتادهاند- جايي براي خود در موسيقي ايراني داشته باشد؟ و ديگر اينكه، چرا تا اين حد ارتباط موسيقي ايراني و شعر نيمايي سست و نازك است؟
شكي نيست كه ريتمهاي موسيقي ما همراه با خواندن شعر شكل گرفتهاند و هيچگاه موجوديتي مستقل از شعر نداشته و ندارند اما در اين ميان شعر نو، قالبهاي سنتي عروضي را درهم شكسته و راه خود را از موسيقي جدا كرده بود. در اصل تحول يا انقلابي كه به واسطه نيما يوشيج در شعر فارسي پديد آمد، در موسيقي ايراني معادلي نداشت. هرچند در آن زمان موسيقي ايراني از دنياي غرب تاثير فراوان گرفته بود اما تغيير چنداني در حوزه ريتم به وجود نيامده بود، بنابراين شعر نو ركن اساسي موسيقي ايراني را (كه ضرب و وزن بود) شكست و موسيقي و آهنگسازان ما را به دنيايي ناشناخته و جديد كشاند. دنيايي كه ديگر راهحلي از پيش تعيين شده براي دشواريهايش وجود نداشت و تنها خلاقيت و بدعت بود كه حرف اول را ميزد.
به هر روي فهرست دقيقي از قطعات ايراني كه بر اساس اشعار نو ساخته شده، در دست نيست اما در نگاه اول مشخص است كه بيش از همه خوانندگان، استاد محمدرضا شجريان آثار شاعران معاصر را اجرا كرده است. البته در عرصه موسيقي پاپ ايراني، كار در اين زمينه باز هم محدودتر است و آهنگسازان و خوانندگان اين حوزه – به استثناي فرهاد و محمد نوري- چندان با اشعار نو دست و پنجه نرم نكردهاند. مساله ديگر تكرار نامهاي چند تن از شاعران اين حوزه است كه اكثر آهنگسازان بيشتر به آثار آنها بسنده ميكنند. شعرايي چون: نيما يوشيج، احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج (سايه) . هر چند هوشنگ ابتهاج و فريدون مشيري، دو شاعري هستند كه بيش از بقيه بهطور مستقيم با آهنگسازان همكاري كردهاند و گاه اشعاري را به قصد موسيقي سرودهاند اما نبايد فراموش كرد كه اكثر آثار آنها يا در قالبهاي عروضي سنتياند يا وزنهاي نيمايي بسيار واضح دارند.
دشواريهايي كه شعر نو در وزن موسيقي ايراني ايجاد ميكرد، باعث شد كه اكثر آهنگسازان ايراني از قطعات ريتميك پرهيز كرده و به آواز روي آورند. به همين دليل، توسل به آواز سنتي براي اجراي اشعار نو، يكي از شيوههاي نسبتا متداولي است كه - با نمود راهحل هايي- پا گذاشتن به اين دنياي جديد را هموار ميكند. از آنجا كه آواز ايراني متر آزاد است (ريتميك نيست) خواننده يا نوازنده براي تغيير كششها يا كوتاه و بلند كردن هجاها، از آزادي بيشتري برخوردار است اما مشكل اساسي در اين است كه فرم آواز دامنه چندان گستردهيي نميتواند داشته باشد و خيلي زود به ورطه تكرار ميافتد. بنايراين آهنگسازان ايراني با كلنجار رفتن با شعر بيوزن، خلاقيت و تغيير تدريجي قالبهاي ريتميك متداول راهي جديد براي تحول موسيقي ايراني و دگرگوني آن باز كردند.
در اين ميان آهنگسازان كمي- با توجه به مشكلات ناشناختهيي كه تلفيق شعر نو و موسيقي ايراني دارد- اين چالش سخت را پذيرفته و به استقبال آن رفتهاند كه از آن ميان ميتوان به هنرمنداني چون فريدون شهبازيان، فرهاد فخرالديني، محمدرضا لطفي و حسين عليزاده اشاره كرد.
در اين ميان تصنيف «داروگ» به آهنگسازي محمدرضا لطفي و آواز استاد محمدرضا شجريان از نخستين آثار موسيقي ايراني بر شعر نو (نيما يوشيج) است. تنظيم اين اثر را فرهاد فخرالديني انجام داده و به صورت اركسترال در دشتي اجرا شده است. «داروگ» كه در دهه پنجاه ساخته شد جزو نخستين تلاشهاي صورت پذيرفته در عرصه موسيقي سنتي ايران بود كه بهجاي شعر كلاسيك (عروضي) از شعر نو بهره گرفت. در اين اثر محمد رضا لطفي با مهارت كامل توانست مفاهيم مستتر در شعر را (كه روايت ناميدانهيي از شرايط آن زمان بود) به نمايش بگذارد. انتخاب آواز دشتي كه از جمله آوازهاي محزون در موسيقي سنتي ايران است و تلفيق ماهرانه شعر با موسيقي - با كمترين سكتههاي موجود در شعر و موسيقي- و همچنين بيان و خوانش صحيح شعر توسط استاد شجريان، «داروگ» را با آنكه به عنوان نخستين تجربه از اين نوع تلفيق بود، در جايگاه ممتازي قرار داد، بهطوري كه هنوز بعد از گذشت چند دهه از ساخت آن، به عنوان يكي از موفقترين آثار در اين زمينه شناخته ميشود. علاوه بر اين اثر در سالهاي بعد آثار ديگري در زمينه تلفيق موسيقي ايراني و شعر نيمايي (نو) صورت گرفت كه از آن ميان ميتوان به «ترا من چشم در راهم- حسين قوامي و عماد رام»، «چشم در راه-شهرام ناظري و عطا جنگوك»، «شباهنگام- بيژن كامكار و هوشنگ كامكار»، «جام تهي- محمدرضا شجريان و فريدون شهبازيان»، « زمستان است- محمدرضا شجريان و حسين عليزاده»، «در گلستانه- شهرام ناظري و هوشنگ كامكار»، « قاصدك- محمدرضا شجريان و پرويز مشكاتيان»، «سفر عسرت- شهرام ناظري و فرخزاد لايق»، « به تماشاي آبهاي سپيد- حسين عليزاده»، «خانهام آتش گرفته است- محمدرضا شجريان» «تو را صدا كردم- علي زند وكيلي و بابك غسالي»، «حريق خزان- مهيار عليزاده و عليرضا قرباني»، «همه لرزش دست و دلم از آن بود كه... - علي صمدپور و محمدرضا فياض» و... اشاره كرد. به هر روي دقت در آثار ساخته شده سالهاي اخير، ما را به اين نتيجه ميرساند كه گشودن راههاي تازه و حل مشكلات فني، الزاما نياز به انقلاب و واژگون كردن همه معيارها ندارد و با برخي تغييرهاي اندك ميتوان در اين راه پيشروي كرد. تغييرات اندكي كه اگر ادامه داشته باشد، قادر خواهد بود به تدريج موسيقي ايراني را پا به پاي هنرهاي ديگر و زمان، پيش ببرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید