1392/10/24 ۰۹:۰۰
زهره رجبنیا: بیرون از این چهار دیواری هوا سرد است. اما اینجا، انگار جای دیگری است، جایی که تجربه یک حس نوستالژیک یا دلتنگی شیرین بهانهای میشود تا آن را دوست داشته باشی و آرزوهای برباد رفتهات را درآن مرور کنی. جایی مانند یک کافه با حال و هوایی خاص و البته حفاظی نامرئی که شما را تا گذشتههای دور با خود همراه میکند تا با نوعی غمآلودگی، اما بدون تلخی و در آرامش گذشتهتان را ورق بزنید، جایی مرموز که در روزگاری نه چندان دور خاستگاه روشنفکران ایرانی بود.
بیشک قهوهخانهها را باید پدران نخستین کافهها در ایران برشمرد، قهوهخانههایی که در دوره صفویان و سلطنت شاه عباس اول در اصفهان پا گرفتند و سپس با تأثیر از معماری و فرهنگ ساکنان دیگر شهرها در کشور پراکنده شدند.
در تهران قدیم، قهوه خانهها عموماً در فضاهای باز دایر میشدند، فضایی که محل نشست و برخاست اشخاص مختلف بویژه اهل فرهنگ، شاعران و اشراف قلمداد میشد. مکانی که آنها با صرف غذاها و گوش سپردن به نقالی، شاهنامهخوانی، شعرخوانی، غزلخوانی، مشاعره، قصهگویی، مناقبخوانی، ترنابازی و فال حافظ سرگرم میشدند.
دبیرستان، دانشگاه، پاتوق
جعفر شهری درکتاب تهران قدیم درباره قهوه خانه و اهمیت آن در فرهنگ ایرانزمین مینویسد: <قهوه خانه اگرچه مرکز تجمع بیکارهها و باکارهها به حساب میآمد، اما از سویی مدرسه، مکتب، دبستان، دبیرستان و دانشگاهی بود که شخصیت مردم از خوب و بد در آن شکل میگرفت. همچنین پاتوق دوم افراد محسوب میشد، مکانی که هم غم و ناراحتی خود را در آن برطرف و هم معضل و مشکل خویش را به کمک یاران به پایان میرساندند.> شاید برای ما و زندگی امروزمان، این نکته که نخستین بار قهوه خانه یا کافه در کدام شهر یا بخش جهان پایهگذاری شد تنها از نظر اطلاعرسانی مفید واقع شود. اما آنچه که دارای اهمیت است، نقش اجتماعی و فرهنگی و هنری اینگونه فضاهاست؛ کارکرد جدیدی که به اعتقاد دکتر طهمورث شیری، یکی از استادان جامعهشناسی کشور باید در دوره پهلوی دوم به دنبال آن گشت، چرا که تأسیس کافهها با رویکرد جذب هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران در جامعه ایرانی تقریباً به دوره نوسازی یعنی زمان حکومت پهلوی دوم باز میگردد. دراین برهه برخی کافهها به پاتوقی برای حضور دائمی و مناظره افراد روشنفکر، هنرمند و فرهنگی آن دوران تبدیل شد.
وی با اشاره به همزمانی این دوره با عصر مدرنیزاسیون میگوید: < در این دوره افراد فرهیخته جامعه با ایدئولوژیهای مختلف در پاتوقهایی مانند کافه نادری به بحث و نقد درباره حاکمیت، اتفاقات سیاسی روز، خواندن اشعار خود یا نقل اندیشههای اندیشمندان جهان مینشستند.
پایگاههای شبهحزبی، تعبیر دیگری از کافههای معروف دوران پهلوی دوم است، موضوعی که این جامعهشناس در موردش اینگونه توضیح میدهد: ادامه این رویکرد در جامعه آن زمان حتی موجب شده بود حضور در این کافهها به نوعی پز سیاسی برای این دسته از کافهروها تبدیل شود. کافههایی که حکم همان کلوپهای امریکایی و اروپایی را داشتند و حاکمیت نیز درآن دوران تا حدودی با این موضوع کنار آمده بود.>
با این همه به نظر میرسد دوران طلایی حضور در کافههای معروف دوره پهلوی به پایان رسیده است و اینک کافیشاپها جا پای کافهها گذاشتهاند، موضوعی که دکتر شیری آن را رد میکند و میگوید: < پس از انقلاب در دوره نخست با شروع جنگ تحمیلی کافهها از رونق افتادند، اما بعد از جنگ در دوره اصلاحات این مکانها تا حدودی جایگاه قدیمی خود را بازیافتند و البته طولی نکشید با ورود ابزارهای اطلاعرسانی جدید و شبکههای اجتماعی کافهها دوباره جایگاه خود را از دست دادند.> به اعتقاد شخص من کافیشاپهای کنونی را نمیتوان با کافههای قدیمی تهران که محل رفت و آمد نخبگان جامعه بود مقایسه کرد.شیری میگوید: به نظر میرسد کافیشاپهای فعلی در حال حاضر کارکردشان درحد قرار و مدارهایی است که جوانان در صفحات مجازی با یکدیگر میگذارند، زیرا شبکههای مجازی در توئیتر یا فیس بوک، عملاً فضاهایی را برای نقد و تحلیل ادبی، سیاسی و غیره به وجود آوردهاند و افراد بدون محدودیت در این شبکهها به فعالیت میپردازند مجموع این عوامل موجب میشود با وجود چنین فضاهایی نیازی به کافهها نباشد و نقش کافیشاپها تنها به بعد اجتماعی محدود شود.
کافه ها درگسترهای نوپا
در دنیای کنونی کافه کتابها، کافی نتها، کافیشاپها و در گسترهای گستردهتر، آرتشاپها توانستهاند بر افزایش کمی و کیفی فرهنگ، هنر و اقتصاد هنر که در جامعه ما بحث نوپایی است تأثیرگذار باشند. به نظر میرسد اکنون باید به طرح این پرسش بپردازیم که اینگونه کافهها در ایران تا چه حد از ظرفیتهای بالقوه تأثیرگذاری فرهنگی، هنری و اجتماعی خود، آگاه هستند و تا چه اندازه آن را فعلیت بخشیدهاند؟
در این باره قمر فلاح، جامعهشناس شهری در پاسخ میگوید: کافهها از دیرباز عرصهای برای فعالیت فرهیختگان جامعه بودهاند و در حال حاضر جوان بودن جامعه ایرانی موجب شده بخش زیادی از علاقهمندان اینگونه فضاها را جوانان تشکیل دهند.
به اعتقاد او اماکنی مانند کافیشاپها از قابلیتهای گوناگونی مانند تبادل اطلاعات، بحث و گفتوگو وگذراندن اوقات فراغت برخوردارند و همین قابلیتها موجب میشود این اماکن مورد توجه جوانان واقع شود و آنها بدون محدودیت با دیگران به گفتوگو بنشینند.
وی اضافه میکند: درکشورهای دیگر وجود اماکنی مانند کافیشاپها، کافه کتابها و کافینتها موجب جذب توریست و سرزندگی یک شهر میشود اما در حال حاضر به دلایلی در کشور ما وجود این اماکن با مخالفتهایی مواجه است.
این جامعهشناس تأکید میکند: وجود اماکنی مانند کافیشاپها موجب میشود هنرمندان و روشنفکران جامعه در تعامل و گفتوگو با یکدیگر رشد کنند.
فقدان کرسیهای دگراندیشی در جامعه
حسین باهر جامعهشناس، استاد دانشگاه و کارشناس رسانه نیز درمورد نقش اجتماعی، فرهنگی کافهها در فضای فعلی کشور اظهار میدارد: کافهها اکنون به دو گروه عمده، کافی نت و کافی شاپ تبدیل شدهاند، فضاهایی که عموماً مورد علاقه طیف جوان جامعه قرار دارد و از کافههای قدیمی با کارکردی شبیه کافه نادری نیزخبری نیست.
این جامعه شناس اضافه میکند: <کافههایی نظیر نادری که عموماً، الگوهایی از کافههای غربی بودند این روزها به واسطه تغییراتی که در جامعه روی داده است دیگر همانند گذشته پر رونق نیستند و به نوعی میتوان گفت که اکنون تبادل نظر و اندیشه در جامعه ما وجود ندارد.>
باهر با اشاره به تبادل اندیشههای روشنفکری پیش از وقوع انقلاب اسلامی، یاد آور میشود: اکنون محیط های مشخصی برای فعالیتهای دگراندیشی در کشور وجود ندارد و تنها سیاسیون هستند که با برپایی دیدارهای منظم و منسجم جلسات خود را دنبال میکنند و حتی در دانشگاه های کشور نیز نمیتوان چنین تشکلهایی را یافت که به دگر اندیشی و فعالیتهایی از این دست بپردازند.
احیای کافهها ضرورتی فرهنگی
گویی دیگر کافهها از مسیر اصلی خود خارج و صرفاً به استراحتگاهی برای پس از خرید تبدیل شدهاند.
کاووس سید امامی استاد دانشگاه امام صادق و جامعهشناس در اینباره میگوید: «از سالها پیش کافهها از تب و تاب حضور روشنفکران بازماندند و فضای کافی شاپهای فعلی نیز به مکانی برای استراحت بعد از یک خرید یا محلی برای دیدارهای جوانان تبدیل شده است.» وی اضافه میکند: « به نظر میرسد کافهها اکنون جانشینان دیگری مانند فرهنگسرا و مؤسساتی که پرسش و پاسخ مطرح میکنند یافتهاند، اما این نکته را نباید از خاطر ببریم که خلأ کافههایی که محل تجمع روشنفکران جامعه بود را نمیتوان با راهاندازی اینگونه اماکن پرکرد.»
این استاد جامعه شناسی دانشگاه امام صادق(ع) همچنین ادامه میدهد: نگاهی به کشور همسایه خودمان ترکیه و رویکرد آنها در برخورد با حفظ کافهها بهعنوان مکانی برای حضور روشنفکران جامعه نیز جالب و درخور تعمق است چرا که اکنون وقت آن رسیده تا بار دیگر اینگونه فضاهای روشنفکری برای حضور هنرمندان و روشنفکران در جامعه احیا شود.
همانطور که این جامعهشناس تأکید میکند، کافیشاپها یا در شکل قدیمی آن قهوهخانهها و چایخانهها جایگاه برجستهای در تولید فرهنگ داشتهاند به گونهای که بسیاری از مکاتب ادبی ایرانی و غیرایرانی در همین فضاها پا به عرصه گذاشتهاند.
اکنون با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی این کارکردها کمرنگ شده یا رنگ باخته است، با این همه کافهها نیز تلاش میکنند معنای تازهای برای خود دست و پا کنند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید