1392/10/22 ۰۸:۵۷
يك نگاه بر نقشه جغرافياي جهان، و نگاهي ديگر بر خبرهاي روز، شخص را به فكر وا ميدارد. چرا چنين است؟ سراسر گيتي بدان گونه است كه گويي بر روي يك زلزله رواني به سر ميبرد. از غرب تا شرق، و از اوكراين تا تايلند، فرياد اعتراض شنيده ميشود. ريختن به خيابان و شعار دادن يك رسم رايج شده است.
اين چه شوري است كه در دور قمر ميبينم
همه آفاق پر از فتنه و شر ميبينم
اين منحصر به كشورهاي «جهان سوم» نيست. كشورهاي صنعتي «پيشرفته» نيز از آن بينصيب نبودهاند. همين چند سال پيش در فرانسه و انگلستان تظاهرات دامنهداري صورت گرفت. ايتاليا و يونان كه جاي خود دارند. از روسيه نيز گاه به گاه خبرهايي شنيده ميشود. دنياي كنوني چنان است كه گويي به دو نيم تقسيم شده است: نيمي در آشوب و التهاب و نيم ديگر در نوبت و انتظار، به سوي همان ماجرا.
سرلوحه خبرها عبارت است از تروريسم، بمبگذاري، آدمربائي، گروگانگيري، اعتراض و اعتصاب. هر روز آماري از كشته و مجروح به سوي خبرگزاريها سرازير ميشود.
«بهار عربي» تبديل به خزان عربي شده است. تونس و ليبي و مصر كه به بهايي سنگين آن خيزش را برپا كردند، هنوز نتوانستهاند نظم تازهاي برقرار دارند. نارضايتي تازهاي جاي نارضايتي پيشين را گرفته و آماده است تا تبديل به خشم بشود.
اين چه زندگيي است كه شخص صبح كه از خانه بيرون ميرود، نميداند كه شب به خانه باز خواهد گشت يا نه؟ وضع در بعضي از كشورها تا اين پاي ناامن است.
بعد از جنگ جهاني دوم تصوّر رفت كه دنيا از گذشته پند خواهد گرفت، و رو به يك صلح پايدار خواهد نهاد. سازمان ملل و شوراي امنيت و نهادهاي بشردوستانه ايجاد گرديدند، ولي از دست آنها چه كار برآمده است؟
طي اين مدت يا جنگ داخلي بوده است، يا تشنّج، يا كينهورزي ميان اقوام يك سرزمين به بهانههاي ملّي يا زباني يا قومي يا عقيدتي. از سه نمونه امروزي ياد كنيم: افغانستان و عراق و سوريه.
سه نمونه
افغانستان كشور فقيري بود، ولي قانع و سربه راه. مردم در كومههاي خود با عسرت زندگي ميكردند؛ اما در آرامش بودند. ناگهان قرباني رقابت قدرتهاي بزرگ شدند و اكنون سي و چند سال است كه در بلايي افتادهاند كه مپرس!
عراق خود را از دست دو حكومت خودكامه نوري سعيد و صدام حسين رهايي داد كه به آسايشي دست يابد؛ ولي اكنون روزي نيست كه خبر از فاجعهاي از آن نرسد. سي سال است كه آب خوش از گلوي اين مردم بيچاره پايين نرفته است.
و اما سوريه، بلاهايي كه طي اين سه سال بر سر مردم آن آمده وصف ناپذير است. تا امروز يكصد و بيست هزار كشته، پنج ميليون آواره، به همين تعداد بيخانمان، و خدا ميداند چه تعداد مجروح و ناقص عضو، و آنگاه آنهمه زن و كودك و پير و بيمار، بيپناه و سرگردان در سرماي زمستان، تصوّرش را بكنيد كه چه بر سر اين ملّت بختبرگشته آمده.
چه كسي مقصّر است؟ چه كسي اوضاع را به اين روز رسانيده؟ هيچ مرجعي براي پاسخ دادن نيست. تمام اين مدت دنياي به اصلاح«متمدّن» نشسته است و تماشا كرده و شوراي امنيت نيز دچار كرختي بدعاقبتي بوده است؛ زيرا قدرتهاي بزرگ ابا ندارند كه زندگي تباه شده يك ملت را بلاگردان مصلحت سياسي خود كنند.
اوج تمدّن
عجب آنكه اين مصائب زماني روي ميدهد كه دنيا در اوج تمدّن صنعتي و كشفيّات علمي خود به سر ميبرد. ساليانه صدها كتاب درباره فرهنگ و تمدّن و اخلاق و حكمت و ادب انتشار مييابد. پس با اين تناقض عجبي نيست كه گروهي از انسانهاي سركش و عقدهدار، به نام «القاعده» و «طالبان» به پا خيزند و بخواهند بساط تمدن جديد را از بيخ و بن بركنند.
دو عامل، ماهيت دنياي جديد را تحت تأثير گرفته: يكي اختلاف شديد طبقاتي كه ثروتهاي افسانهاي را در كنار فقر سياه نشانيده و ديگري، روي برد جهان به مادي انديشي مفرط. تقسيم جهان به دارا و ندار، نتيجهاش آن شده كه گروهي از مردم در گرسنگي به سر برند و اين در حالي است كه اين گروه ديگر اين وضع را سرنوشت محتوم خود نميدانند كه از آسمان افتاده باشد، بلكه آن را حاصل ناهنجاري اجتماع ميشناسند كه كارگزاران اداره جهان مسئول آناند.
در دوراني كه اخبار سراسر گيتي در عرض چند ثانيه به گوش همگان ميرسد، چه چيز را بشود پنهان كرد و چگونه به مردم بشود گفت مينديش؟ و وقتي انديشيد، چگونه بشود گفت اعتراض مكن! و آنگاه اعتراض مشروع را تا كي بشود با سركوب فرو نشاند؟
عيش و نوش و اسرافگري ثروتمندان در برابر چشم است، و چون توجيهي براي آن يافته نشود، توليد واكنش ميكند كه سرانجام تبديل به آرزو و عقده ميشود، مگر آنكه دستگاه اداره كننده بتواند قانع كند كه وضع موجود به مصلحت عموم است و بهتر از اين راهي نيست، و گروه «برخوردار» مستحق اين امتيازها بودهاند.
سلطنت پول
عامل ديگري كه بشر امروزي را بر موج ناآرامي نشانده، «سلطنت پول» است كه كليد همه درها را از آن ميدانند. انسان بهطور طبيعي، وجودش نيمي گرايش به ماديگري دارد، و نيمي به معنويت؛ ولي دوران جديد آن نيم مادي را سنگيني داده، و چون ماده ناظر به جسم است و محدوديت دارد، دلتنگ كننده ميشود. ايالات متحده آمريكا كه سرحلقه مادهگرايان است، شعار DOLLAR AND DEALER (دلار و سوداگري) را به كار ميبرد، و روسيه زماني كه «شوروي» بود، عقيده داشت كه در دنيا هيچ حقيقتي جز حقيقت ماده وجود ندارد.
اين است كه دنياي كنوني رو به راهي دارد كه در آن پول «دائر مدار» است. در اين صورت انسان امروزي بايد در يك بدوبدو ناسرانجام عمر بگذراند، تا سر و ته زندگي به هم برآيد، يا بر ثروت افزوده شود و آز انساني كه هم اندازه ندارد. آنگاه اين سؤال پيش ميآيد كه:
پس تكليف آرمانها، عاطفهها، ظرافتها و همه آنچه دلخوشي معنوي خوانده شده است، چه ميشود؟ زندگي ميشود يك ماشين بلعنده كه سكّه در آن بينداز و بهره بگير، قدرت پول موجب گشته كه كساني براي كسب آن خود را به هر آب و آتشي بزنند، و تعجبي ندارد كه اخبار آن همه اختلاس، تقلّب، فعل و انفعالات مشكوك، كلاهبرداري، در سراسر جهان انتشار مييابد، ولو به بهاي مجازات سنگين.
همين امروز كه من اين چند خط را مينوشتم، در اطلاعات شماره 15 دي 1392 اين چند خبر رديف شده است:
1ـ آوارگي يك ميليون نفر در خشونتهاي آفريقاي مركزي.
2ـ اعتصاب سراسري در بنگلادش.
3ـ اعزام سربازان هلندي به مالي.
4ـ طرح حمله تروريستي به سفارت آمريكا در جاكارتا خنثي شد.
5ـ مذاكرات طرفين درگير در سودان جنوبي به تأخير افتاد.
6ـ خشونتهاي كراچي 9 كشته داد.
7ـ معترضان بحريني در تظاهرات.
8ـ حمله تروريستي به پايگاه مشترك نظاميان خارجي و افغان.
9ـ مرگ مشكوك ماجد الماجد.
10ـ ظريف: خطر تروريسم، افراطگري و دخالت خارجي در منطقه جدي است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید