با دوچرخه از دهه ٤٠ خورشیدی تا روزگار کنونی در گفت و گو با دوچرخه سازی قدیمی

1394/9/16 ۱۱:۲۹

با دوچرخه از دهه ٤٠ خورشیدی تا روزگار کنونی در گفت و گو با دوچرخه سازی قدیمی

«محمدحسین غفاری»، دوچرخه‌ساز قدیمی خیابان خراسان ٧٠‌سال دارد. او از ١٠ سالگی در مغازه قدیمی‌اش دوچرخه‌های تهرانی‌ها را‌ تعمیر می‌کند؛ به تعبیر خودش دقیقا از ٦٠‌سال پیش تا امروز! پدر حسین آقا هم دوچرخه‌سازی قدیمی بود که در روزگار کودکی او از گرمسار به تهران آمد. اکنون که همه دوچرخه‌سازی‌های این شهر به موتورسازی تبدیل شده‌اند، آوازه دوچرخه‌سازی حسین آقا در شهر پیچیده است.

 

 

مردم دوچرخه کرایه می‌کردند به زیارت شاه عبدالعظیم بروند

تارا  امیری: «محمدحسین غفاری»، دوچرخه‌ساز قدیمی خیابان خراسان ٧٠‌سال دارد. او از ١٠ سالگی در مغازه قدیمی‌اش دوچرخه‌های تهرانی‌ها را‌ تعمیر می‌کند؛ به تعبیر خودش دقیقا از ٦٠‌سال پیش تا امروز! پدر حسین آقا هم دوچرخه‌سازی قدیمی بود که در روزگار کودکی او از گرمسار به تهران آمد. اکنون که همه دوچرخه‌سازی‌های این شهر به موتورسازی تبدیل شده‌اند، آوازه دوچرخه‌سازی حسین آقا در شهر پیچیده است. در دکان او بیش از آن‌که موتورسیکلت به چشم بخورد، دوچرخه‌های جدید و قدیم دیده می‌شود. برای همین هم است که حسین آقا مشتری‌هایی از همه جای شهر دارد. این پیرمرد خوش‌ذوق، به روایت خودش، از کودکی دوچرخه‌سواری قابل بوده و در زمانه‌ای که کمتر بچه‌ای شانس دوچرخه‌سواری داشته، او روی دوچرخه کوچکش می‌نشسته و حرکات نمایشی در محله اجرا می‌کرده است. از کرایه‌دادن دوچرخه که در دهه‌های ٤٠ و ٥٠ باب روز بود، می‌گوید: «آن زمان کرایه دوچرخه رایج بود. مثلا شب‌های مناسبت‌هایی مثل عاشورا، اربعین و قدر که مردم می‌خواستند برای زیارت به شاه‌عبدالعظیم و امامزاده‌ها بروند، می‌آمدند دوچرخه کرایه می‌کردند و با دوچرخه می‌رفتند. آن زمان یادم هست شب تا صبح، ٥تومان بابت کرایه دوچرخه کاسب می‌شدیم». او خاطره‌هایی فراوان درباره پیشینه ورود دوچرخه به ایران و دوچرخه‌سواری در دهه‌های گذشته دارد؛ از همه جذاب‌تر، نوستالژی چپاندن پاچه‌های گشاد شلوار در جوراب برای آن‌که به چرخ‌ها گیر نکند و روغنی نشود؛ قدیمی‌ها می‌دانند او چه می‌گوید.

*****

شما امروز طبیعتا باید جزو معدود دوچرخه‌سازهای قدیم تهران باشید. می‌دانید دوچرخه از چه زمانی و چگونه به ایران وارد شد؟

دوچرخه را انگلیسی‌ها به ایران آوردند، حتی نخستین کارخانه‌های سازنده آن هم انگلیسی بودند. انگلستان بعدها کارخانه ساخت دوچرخه را به هند واگذار کرد و خودش سراغ ساخت تانک و این‌طور چیزها رفت که درآمد بیشتری برایش داشت. دوچرخه‌های هندی در دوره‌هایی به بازار ایران وارد شد که هنوز هم هست. دوچرخه‌های فیلیپس و هرکول آن زمان بهترین دوچرخه‌ها بودند.

 

شنیده‌ام آن اوایل که دوچرخه به ایران آمده بود، بچه‌های انگلیسی، در محوطه باغ ملی تهران با دوچرخه بازی می‌کردند و نمایش می‌دادند تا مردم هم کم‌کم دوچرخه را بشناسند و از آن استفاده کنند.

اطلاعی در این‌باره ندارم. زمانی که من چشم باز کردم و مغازه دوچرخه‌سازی پدرم را به خاطر دارم، مردم دوچرخه را به خوبی می‌شناختند و از آن استفاده می‌کردند. دوچرخه از همان اول هم برای مردم جذابیت داشت، برای همین خیلی زود با آن کنار آمدند و ازش استقبال کردند.

 

دوچرخه در دهه ٤٠ و البته پیش از آن بیشتر چه کاربردی داشت؟

دوچرخه‌ها آن زمان وسیله جابه‌جایی مردم بودند. فاصله مکان کار و بازار و خانه خیلی زیاد نبود و مردم برای رفتن به این مکان‌ها از دوچرخه استفاده می‌کردند. بیشتر پدرها آن روزگار دوچرخه داشتند، در برابر دوچرخه‌های بچگانه کم بود. دوچرخه‌های کوچک بعدها آرام‌آرام به بازار آمد و بچه‌ها هم صاحب دوچرخه شدند. دوچرخه ویژه پستچی‌ها و لحاف‌دوزهای دوره‌گرد و روزنامه‌فروش‌ها هم بود. مردم آن زمان خیلی اهل خرید روزنامه نبودند مگر این‌که دستفروش‌هایی روزنامه هر روز را برایشان می‌آوردند. حصیرباف‌ها هم شب عید می‌آمدند و با دوچرخه در کوچه‌ها می‌گشتند و برای پشت پنجره‌ها، حصیرهای تازه می‌فروختند.

 

آیا بهره‌گیری از دوچرخه، ویژه طبقه‌ای از جامعه بود؟

قشر متوسط جامعه معمولا یک دوچرخه زیر پایشان داشتند، چون نمی‌توانستند درشکه مخصوص یا خودرو داشته باشند. قشر مرفه و ثروتمند جامعه هم البته دوچرخه را برای تفریح و بازی می‌خریدند. راستش آن زمان در تهران آدم پولدار خیلی زیاد نبود. مردم همه در یک سطح بودند. آن زمان شاید در کل تهران ١٠، ٢٠ سرمایه‌دار بزرگ داشتیم. تعداد سرمایه‌دارها اما امروزه خیلی بیشتر است. برای همین به تناسب وسیله نقلیه ارزانقیمت، وسیله نقلیه گرانقیمت هم در خیابان‌ها دیده می‌شود.

 

تهران در گذشته، مرکزی برای فروش دوچرخه داشت؟ تعمیرکارهای معروف در کجاها مغازه داشتند؟

منطقه مولوی در گذشته، مرکز فروش دوچرخه بود. بعدها گمرک به بورس فروش دوچرخه و موتورسیکلت تبدیل شد. تعمیرکارهای دوچرخه اما در هر محله‌ای پیدا می‌شدند. تعمیر دوچرخه کاری آسان است و با یکی، دو ماه تلاش، می‌توان آن را به خوبی یاد گرفت.

 

دوچرخه‌های ویژه کودکان از چه زمانی رواج یافتند؟

دوچرخه‌های کوچک، در گذشته آرام‌آرام به بازار آمد. یادم است وقتی تب دوچرخه‌سواری در میان بچه‌ها زیاد شد، کفش ملی برای فروش بیشتر شعبه‌های خود، به قید قرعه به مشتری‌های خود دوچرخه سایز کوچک هدیه می‌داد.

 

یعنی تا پیش از آن بچه‌ها دوچرخه‌سواری نمی‌کردند، یا دوچرخه بزرگترها را سوار می‌شدند؟

دوچرخه‌های کوچک وجود داشت. خانواده‌ها اما نمی‌خریدند، برای این‌که این کار را غیرضروری می‌دانستند. بچه‌ها گاهی دوچرخه بزرگترها را سوار می‌شدند که معمولا هم یواشکی و با نقشه این کار را می‌کردند. مثلا شب، دوچرخه پدر را کم باد می‌کردند. پدر بیچاره صبح مجبور می‌شد پیاده سر کار برود. بچه‌ها دوچرخه را می‌آوردند این‌جا باد می‌زدند و سوار می‌شدند. همچنین از دوچرخه‌سازی‌ها، دوچرخه کرایه می‌کردند. برای یک ربع دوچرخه‌سواری، ٢ زار پول می‌گرفتیم، بچه و بزرگ هم فرق نمی‌کرد. بعضی‌ وقت‌ها کسی که دوچرخه را کرایه کرده بود به آن آسیب می‌زد و دوچرخه خراب می‌شد. پول تعمیر و خرابی دوچرخه هم پای کسی بود که دوچرخه را کرایه کرده و سالم تحویل گرفته بود. خیلی‌ها در زمان سواری، دوچرخه را به در و دیوار می‌زدند. گاه پیش می‌آمد که همین‌ها دوچرخه را آورده، جلوی در مغازه پرت می‌کردند و در می‌رفتند.

 

کسی که می‌خواست مثلا از شما دوچرخه کرایه کند، باید چیزی گرو می‌گذاشت؟

نه، گرو نمی‌گرفتیم. دوچرخه را فقط به کسانی که می‌شناختیم و اهل محله بودند، کرایه می‌دادیم. اگر هم غریبه‌ای دوچرخه می‌خواست، باید با یک آشنا و معرف برای کرایه دوچرخه می‌آمد. کرایه دوچرخه اصلا آن زمان یک اتفاق معمولی بود. مثلا شب‌های مناسبت‌هایی مثل عاشورا، اربعین و قدر که مردم می‌خواستند برای زیارت به شاه‌‌عبدالعظیم و امامزاده‌ها بروند، می‌آمدند دوچرخه کرایه می‌کردند و با دوچرخه می‌رفتند. آن زمان یادم هست شب تا صبح، ٥تومان بابت کرایه هر دوچرخه کاسب می‌شدیم.

 

قیمت دوچرخه در دهه ٤٠ چه اندازه بود؟

آن زمان که حقوق یک کارگر روزمزد ٧ تومان بود، با ٢٦٠ تومان می‌شد یک دوچرخه خرید.

 

دوچرخه‌های قدیمی شبیه همین دوچرخه‌های امروزی بودند؟ تجهیزات‌شان چطور؟ مثلا از همان آغاز زنگ داشتند؟

همه دوچرخه‌ها زنگ داشتند؛ شکل زنگ‌ها با گذر زمان کمی فرق کرده است. آن زمان زنگ‌های فلزی و مکانیکی روی دوچرخه‌ها بسته شده بود. زنگ‌ها الان الکتریکی شده است و صداهای مختلف دارد. بعضی از دوچرخه‌ها هم بوق‌های شیپوری کوچک داشتند. این بوق‌ها معمولا برای دوچرخه‌های بچه‌ها بود.

 

تزیینات دوچرخه از چه زمانی در ایران مد شد؟ آیا بستن مهره‌های رنگی به پره‌های چرخ و پیچیدن نوار پلاستیکی به دور میله‌های دوچرخه، دلیل خاص داشت؟

شاید ربط داشته باشد، من نمی‌دانم. اما همه‌ جای دنیا مردمی هستند که به تزیین دوچرخه و موتورسیکلت و خودرو علاقه دارند. این تزیینات هم از همان ابتدا با دوچرخه‌ها بود. مهره‌های رنگی، هم چرخ را زیبا می‌کند، هم صدای خوبی دارد، البته این کارها بیشتر مربوط به بچه‌ها و جوان‌ها بود. الان هم که دیگر کسی برای رفتن به سرکار از دوچرخه استفاده نمی‌کند؛ زمانه‌ای شده که دوچرخه وسیله‌ای مخصوص بچه‌ها است و فقط جنبه بازی و سرگرمی دارد. یکی از سرگرمی‌های بچه‌ها هم خب رسیدگی به دوچرخه و به قول خودشان اسپرت کردن آن است.

 

تعداد خانواده‌هایی که دوچرخه دارند، نسبت به گذشته چه تغییری کرده است؟

من می‌گویم بیشتر شده است. الان هر بچه‌ای به ٤سالگی می‌رسد، دوچرخه دارد. البته اوضاع فرق کرده است. قدیم دوچرخه‌سواری مربوط به کوچه‌ها بود اما امروزه در هر خانه و آپارتمانی را باز کنید، دست‌کم یک دوچرخه می‌بینید. تنوع دوچرخه‌ها هم زیاد شده است.

 

آیا دوچرخه‌های قدیمی هم چرخ‌های کمکی داشتند؟

نه. چرخ کمکی بعدها آمد.

 

مردم چگونه دوچرخه‌سواری یاد می‌گرفتند؟

یک نفر پشت دوچرخه را می‌گرفت و آن یکی رکاب می‌زد و حرکت می‌کرد. نفر آموزش‌دهنده، پابه‌پای دوچرخه می‌دوید و فریاد می‌زد «برو، من دوچرخه را نگه داشتم»! وقتی دوچرخه به تعادل رسید، آن را ول می‌کرد تا خودش حرکت کند اما همچنان پشت دوچرخه می‌دوید و می‌گفت که دوچرخه را نگه داشته است. چند باری که طرف زمین می‌خورد و از نو رکاب می‌زد، دوچرخه‌سواری را هم یاد گرفته بود؛ همین!

 

پیش از این‌که دوچرخه ویژه بچه‌ها همه‌گیر شود، بچه‌ها در شهرها وسیله‌ای دیگر برای بازی داشتند که مثلا شبیه به دوچرخه باشد؟

وسیله‌ای به نام روروئک بود که به اسکوترهای امروزی شباهت داشت. همه بچه‌ها بلد بودند روروئک بسازند و هر کس یکی برای خودش داشت. بچه‌ها معمولا سوار آن می‌شدند. آن زمان‌ها هنوز در کوچه و خیابان‌ها ضایعات جمع کردن مد نبود، برای همین می‌شد لاستیک‌های فرسوده و ترکیده را گوشه خرابه‌ها و خیابان‌ها پیدا کرد. ما که بچه بودیم، یک تکه چوب برمی‌داشتیم و لاستیک را با آن قل می‌دادیم و در ذهن‌مان تصور می‌کردیم ماشین یا موتور و دوچرخه سوار شده‌ایم (با خنده).

 

شما که پدرتان دوچرخه‌ساز بود، حسرت دوچرخه‌سواری داشتید؟!

نه، کلی گفتم! من پس از کلاس ششم، مدرسه را رها کردم و پیش پدرم آمدم تا دوچرخه‌سازی یاد بگیرم. از بچگی با دوچرخه بزرگ شدم و همیشه دوچرخه داشتم، برای همین خیلی به این کار مسلط بودم. برای این‌که مردم به دوچرخه‌سواری علاقه‌مند شوند، سوار دوچرخه می‌شدم و حرکت‌های نمایشی انجام می‌دادم. مثلا روی فرمان دوچرخه می‌نشستم و بدون این‌که پایم روی رکاب باشد، فقط با هدایت چرخ جلو، دوچرخه را به حرکت درمی‌آوردم.

 

یادتان می‌آید دوچرخه‌سواری در چه دوره‌ای بیشتر رونق گرفت؟

سال ‌های ١٣٤٥ تا ١٣٥٥ اوج رونق دوچرخه‌سواری بود. در این دوره هم بچه‌ها، هم بزرگترها دوچرخه داشتند. شلوارهای پاچه‌گشاد هم مد بود، مردم پاچه‌های شلوارشان را می‌بستند یا در جوراب می‌گذاشتند که لای زنجیر گیر نکند و روغنی نشود؛ بعد به کوچه می‌زدند؛ به این کار عشقی داشتند!

 

آیا خانم‌ها هم دوچرخه‌سواری می‌کردند؟

من به یاد ندارم. شاید دلیلش این بود که محدوده میدان خراسان و مولوی و بازار، محله‌هایی مذهبی‌نشین بود.

 

وضعیت کوچه‌ها و خیابان‌ها در دهه ٤٠ چگونه بود؟ آیا می‌شد به آسانی دوچرخه‌سواری کرد؟

بیشتر جاده‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌ها خاکی بودند. خاک کوچه‌ها و خیابان‌ها اما لگد خورده و سفت شده بود، برای همین می‌شد در آنها به سادگی دوچرخه‌سواری کرد. وقتی آسفالت آمد، با آن‌که مسیر برای دوچرخه‌سواری هموار شد، اما خب خودروها هم بیشتر شدند و خیابان‌ها را اشغال کردند.

 

آیا دوچرخه، به‌ویژه برای بچه‌ها وسیله‌ای برای پزدادن هم به شمار می‌آمد؟

بله. بچه‌های خانواده‌های پولدار دوچرخه می‌خریدند و بچه‌های خانواده‌های متوسط، برای دوچرخه‌سواری با بچه پولدارها رفیق می‌شدند. معمولا هم در دوچرخه‌سواری ناکام می‌ماندند. ترک دوچرخه‌ها می‌نشستند و یک دور کوچک می‌زدند. بعضی‌ها هم سه نفره دوچرخه سوار می‌شدند و یک نفر هم روی میله جلو می‌نشست.

 

بچه‌های محله میان خودشان، رسم کرایه کردن دوچرخه هم داشتند؟

کم پیش می‌آمد چون بیشتر دوچرخه‌سازها، خودشان دوچرخه کرایه می‌دادند، حتی بزرگترها هم گاه که می‌خواستند برای انجام کاری اداری به آن سر شهر بروند یا به کسی سر بزنند، دوچرخه کرایه می‌کردند. بچه‌ها کمتر دوچرخه کرایه می‌دادند، چون از پدرها می‌ترسیدند و اگر دوچرخه را خراب می‌کردند، کتک مفصل می‌خوردند. ما مشتری‌هایی کم‌سن‌و‌سال داشتیم که دوچرخه را خراب کرده بودند و می‌آوردند در مغازه و می‌گفتند عموحسین هرطور شده این را تا غروب تعمیر کن که اگر پدرم بفهمد، پوست از سرم می‌کند. ما هم تا جایی که از دست‌مان برمی‌آمد، انجام می‌دادیم. بچه‌هایی که عاقل‌تر و محتاط‌تر بودند، برای آن‌که دوچرخه‌شان خراب نشود آن را کرایه نمی‌دادند و دل بچه‌های دیگر را خون می‌کردند تا اجازه دهند ترک دوچرخه‌شان سوار شوند.

 

مشتری‌هایتان بیشتر چه کسانی بودند؟

اوایل که فقط بزرگترها برای تعمیر دوچرخه به مغازه می‌آمدند. بعدها بچه‌ها هم به مشتری‌های ما اضافه شدند. اول تابستان، زمان سرویس کردن دوچرخه‌ها و باد زدن چرخ‌ها بود. گاه یک مشتری، ٣ دوچرخه قراضه می‌آورد و می‌گفت از اینها یک دوچرخه معقول و سالم به ما تحویل بده! ما هم با داشته‌های مغازه و سر هم کردن قطعه‌های سالم دوچرخه‌ها، دوچرخه جدید به مشتری تحویل می‌دادیم. در خانواده‌ها از همان زمان رسم بود که کسی دوچرخه‌ای را دور نمی‌انداخت؛ دوچرخه مثل ارثیه‌ای خانوادگی از بچه‌های بزرگ به بچه‌های کوچک می‌رسید و بعد هم در فامیل دست به دست می‌چرخید. بچه‌های بزرگ اگر شانس خرید دوچرخه داشتند، همیشه دوچرخه‌های نو نوار سوار می‌شدند.

 

آن‌گونه که قدیمی‌ها می‌گویند، فرد دوچرخه‌سوار حتما باید گواهینامه می‌گرفت. یادتان می‌آید چگونه می‌شد گواهینامه دوچرخه گرفت؟

این موضوع به ٥٠‌ سال پیش مربوط می‌شود. مرکز صدور گواهینامه در سه‌راه امین‌حضور بود. برای امتحان البته خیلی سخت نمی‌گرفتند. چند سوال شفاهی درباره آیین‌نامه می‌پرسیدند، سپس می‌گفتند یک دور بزن و همانجا هم گواهینامه را صادر می‌کردند. فکر می‌کنم هزینه‌ای نداشت. اینها ساده بود اما پلیس اگر سر چهارراه‌ها دوچرخه‌سواری را بدون گواهینامه می‌گرفت، دوچرخه را توقیف می‌کرد. گواهینامه دوچرخه‌سواری پس از انقلاب دیگر منسوخ شد.

 

شما گواهینامه دوچرخه‌سواری داشتید؟

مهارت دوچرخه‌سواری داشتم اما گواهینامه نه! شانس آوردم هیچ‌وقت هم گرفتار نشدم.

 

دوچرخه‌سواری در شهرستان‌ها به اندازه پایتخت رایج بود؟

دوچرخه‌سواری از همان زمان قدیم در شهرستان‌ها هم بود، همین الان در شهرستان‌ها دوچرخه را بیشتر تحویل می‌گیرند، چون مسیرها کوتاه است و سر تا ته شهر را می‌توان در نیم‌ساعت طی کرد.

 

تهران در دهه ٤٠ خورشیدی پیست دوچرخه‌سواری داشت؟

نه، اگر هم در ورزشگاهی پیست وجود داشت، مردم عادی از آن استفاده نمی‌کردند. مردم آن زمان به زمین‌های بایر و بیابان‌های اطراف تهرانپارس می‌رفتند تا روی تپه‌ها و ناهمواری‌ها دوچرخه‌سواری کنند و با هم مسابقه بدهند.

از مسابقه‌های دوچرخه‌سواری در روزگار قدیم، خاطره‌ای به یاد دارید؟

 

من بچه بودم که در یک مسابقه، قرار بود مردم از میدان ژاله تا میدان خراسان مسابقه بدهند. جمعیت زیاد آمده بود. این نخستین مسابقه نیمه‌رسمی بود که من می‌دیدم. بچه‌های محله البته اگر دوچرخه‌ای داشتند یا کرایه گرفته بودند، همیشه با هم کورس می‌گذاشتند و کل‌کل می‌کردند. برخی از بچه‌ها مهارت‌هایی داشتند که می‌خواستند به رخ بکشانند؛ مثلا سوار بر دوچرخه از روی جوی‌های آب می‌پریدند یا حرکات آکروباتیک انجام می‌دادند.

 

در روزگاری که دوچرخه در کوچه و خیابان زیاد بود، دوچرخه‌سوارها تصادف هم می‌کردند؟

تا دلتان بخواهد تصادف می‌شد. تصادف‌ها اما چندان کشنده نبود، چون سرعت‌ها زیاد نبود؛ نهایتا دست‌وپا و سری می‌شکست. دوچرخه‌ها البته معمولا داغان می‌شد. خیلی‌ها هم برای این‌که به رهگذران نزنند، فرمان را کج می‌کردند سمت درخت یا دیوار که در این صورت دوچرخه له و لورده می‌شد. به‌هرحال دیدن منظره حضور دوچرخه، خودرو و درشکه در خیابان‌های خاکی آن روزگار لذت‌بخش بود و لطف و صفایی داشت.

منبع: روزنامه شهروند

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: