1394/9/9 ۰۹:۳۵
یونسکو قرن بیستویکم میلادی را «قرن یادگیری» نامگذاری کرده و «آموزش با کیفیت برای همه» در دستور کار کشورها قرار گرفته است. در این راستا، از یک سو، یادگیری در چهار محور به شرح زیر بازنمایی شده است:
ـ یادگیری برای دانستن (یادگیری مداوم)،
ـ یادگیری برای انجام دادن (کارآفرینی و تولید)،
ـ یادگیری برای با هم زیستن (پاسداری صلح، محیطزیست و توسعه پایدار)،
ـ یادگیری برای بودن (شهروندی و هستیوندی مسئولانه و پاسخگو).
از سوی دیگر، با ورود فنّاوری اطلاعات و ارتباطات در محیطهای یادگیری، امکان دسترسی به «منابع آموزشی باز»، «درس افزار باز» و «درسهای انبوه باز و بر خط» فراهم شده است؛ اما به موازات فراهم شدن امکان گسترش برابردر دسترسی به آموزش و مواد آموزشی باز، مطالبه برای عدالت در پیامدهای یادگیری و کیفیت عملکرد یادگیرنده نیز افزایش یافته است؛ از این رو این پرسش راهبردی مطرح شده است: چگونه میتوان همزمان با افزایش فرصت دسترسی به آموزش و مواد آموزشی باز کیفیت یادگیری را افزایش داد؟ پاسخ به این پرسش را در پیوند «پداگوژی» با تکنولوژی (فناوری) باید جست؛ بنابراین درک مفهوم «پداگوژی» به عنوان علم و هنر یاددهی ـ یادگیری یکی از نیازهای بنیادین بخش آموزش در عصر دیجیتال را تشکیل میدهد.
تحقق «جامعه یادگیری» مستلزم توجه و تغییر نگرش بازیگران در حوزه آموزش نسبت به یادگیری و کیفیت آن است. اهمیت توجه به علم و هنر یاددهی ـ یادگیری (پداگوژی) از این روست که علم (تجربیگرایی) و هنر (خلاقیت مبتنی بر علم) به عنوان مکمل یکدیگر در توانمندسازی حرفه تدریس مؤثر است. به عبارت دیگر، کیفیت توسعة حرفهای مدرسان با استفاده از علم و هنر یاددهی ـ یادگیری و آگاهی از سیر تحول آن ممکن میباشد.
در چرخة سیاستگذاریهای راهبردی، برنامهریزی، اجرا و ارزیابی برنامههای آموزشی، موفقیت هر کشور به میزان تعهد در شناخت و بهرهمند شدن از بارشناختی۱ پداگوژی و امکانات مالی و کالبدی آن کشور بستگی دارد. عملکرد برنامههای آموزشی کشورها سالانه با نشانگرهای «توسعه انسانی» از سوی برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) مورد سنجش قرار میگیرد. طرحهای دیگر مانند «برنامه بینالمللی سنجش دانشآموزان» را OECD، یا اخیراً طرح یونسکو به نام «رصدخانه پیامدهای یادگیری»، در مقیاس بینالمللی عملکرد اثربخشی برنامههای آموزشی رصد میکنند. با توجه به گسترش فناوریهای نو در محیطهای یادگیری، امکان دسترسی به متون درسی و دروس برخط۲ به طور رایگان برای معلمان، اساتید، دانشآموزان و دانشجویان فراهم شده است.
در این جنبش «کتابها و متون درسی» به عنوان یک وسیله استانداردشده در خدمت «تدریس» فرض شده است. در صورتی که « یادگیری» طبق آخرین نظریههای یادگیری (سازاگرایی اجتماعی)۳ در تعامل و با همیاری در محیط، با محور قرار دادن زمینه که سازنده ذهن و زبان یادگیرنده است، انجام میپذیرد. بنابراین در فرایند یاددهی ـ یادگیری محتوایی مورد نیاز است که مرتبط با بستر فرهنگی و تجربه یادگیرنده باشد. تنها فراهم ساختن دسترسی به متون درسی در رشتههای گوناگون (دیداکتیک)۴ برای یادگیری کافی نیست.
از این جهت به کارگیری فناوری برای فراهم ساختن دسترسی به متون درسی، اعم از چاپی یا الکترونیکی، تسهیلکننده دیداکتیک است که بدون پیوند با پداگوژی برای تحقق « یادگیری» ناکافی است.
در اینجا پداگوژی به معنای علم و هنر پردازش و تبدیل اطلاعات به دانش با همیاری تعامل میان یادگیرندگان، مربی، منابع و بستر تعریف شده است. به گفته میریو روش «خوب» یا «بد» در تدریس وجود ندارد، بلکه «موقعیتهای پداگوژیک» وجود دارد که مستلزم درگیر شدن یادگیرنده با یک مسأله «اجتماعی ـ شناختی» است. در زبان فارسی «موقعیت پداگوژیک» را روانشاد دکتر هوشیار معادل «موقعیت مطلوب» تعریف کرده است: «مطلوب آن است که پرورشکار عمل پرورشی را به جایی برساند که متربّی بینیاز از مربی گردد.» با توجه به مراتب یاد شده میتوان چنین نتیجه گرفت: مقوله تدریس، یا به عبارت دیگر فرایند یاددهی ـ یادگیری در برگیرندة دو بخش مکمل یکدیگر است:
۱ـ مدیریت اطلاعات و ساختار دادن به دانش در قالب متن درسی به وسیله مدرس که دیداکتیک نامیده میشود؛ مانند دیداکتیکِ ریاضیات و دیداکتیک زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی.
۲ـ پردازش و تبدیل اطلاعات برای ساختن دانش از طریق تعاملات میان یادگیرندگان، مدرس، منابع و بستر، همراه با سازماندهی «موقعیتهای پداگوژیک» به وسیله مدرس که به بخش پداگوژی تعلق دارد.
امروز به رغم متداول شدن واژه پداگوژی در حوزه یادگیری و تأکید بر ضرورت پیوند آن با فناوری اطلاعات و ارتباطات (یونسکو، ۲۰۱۱)، نسبت به توافق و دقت دربارة «بار شناختی» این واژه و به کارگیری آن میان پژوهشگران و مدرسان اطمینانی نیست. از این رو، با شناخت این واقعیت که پداگوژی بخش جداییناپذیر از فرایند پردازش اطلاعات و ساختن دانش با همیاری را تشکیل میدهد، به کارگیری آن نه تنها در یاددهی ـ یادگیری، بلکه در مطالبات و چانهزنیهای اقتصادی ـ سیاسی و اجتماعی ـ فرهنگی هم مورد نیاز است. در تاریخ آموزش غرب نیز، از دوران باستان تا به امروز، تحول مفهوم پداگوژی از«لـله گی» به «علم و هنر یاددهی ـ یادگیری» نمایانگر مبارزات و مطالبات برای گذار از تدریس معلم ـ محور و اقتدارگرا به یادگیری مداوم با الکترونیک جهانی شده به جامعه پداگوژیزه شده (یا جامعه یادگیری) نیاز است». طبق این نظر، کشورهای جهان به دو دسته تقسیم میشوند: «کشورهای ضعیف» که با اقتصاد جهانی همسو هستند و «کشورهای قوی» که در حال شکل دادن به هویت خود با کمک طراحان و کارپردازان دانشاند که بالقوه نیروی جدید پداگوگها را تشکیل میدهند.
با توجه به مراتب یاد شده میتوان گفت: پیش بایست تحقق جامعه یادگیری، تفهیم و تفاهم میان پژوهشگران، نظریهپردازان، کارگزاران، سیاستگذاران و سرمایهگذاران در حوزه یادگیری و ضرورتهای آن است.
همانطور که نظریه و کاربرد همراه هم راهنمای پیشرفت انسان بوده، در آموزش نیز به این پیوند نیاز است. آگاهی از سیر تحول نظریههای یادگیری و کاربرد آن در فرایند یاددهی ـ یادگیری به کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی و در نتیجه توانمندسازی شهروندان و توسعه انسانی میانجامد. شناخت روند تکوینی مفهوم پداگوژی در غرب، از دوران باستان تا به امروز، به معنای تقلید از آن نیست، بلکه این شناخت در بهینهسازی فرایندهای یاددهی ـ یادگیری و پژوهشهای هزینه ـ اثربخشی برای ساختن جامعه یادگیری، در مقیاس ملی، سودمند واقع میشود.
غرب در گذار از دوران باستان به قرون وسطی و سپس عصر روشنگری ضرورت عبور از «تصور» به «تصدیق» را، که لازمه علم تجربی است، دریافت کرده و به آن صراحت بخشیده است. در این گذار، در بستر عصر روشنگری، «تکلیف» با «تصدیق» مبتنی بر فعال ساختن عقل و اندیشیدن جایگزین شده است.
کلیسای سنتی قدرت سیاسی را ناشی از قدرت الهی میپنداشت و اطاعت از حاکم را همانند اطاعت از خداوند یکتا میدانست. با نفی عقل انسانی، به مثابه قدرت تشخیص، مانع از فردیت یافتن انسانها به کمک عقل و اندیشیدن برای شناخت قانونمندی طبیعت و آفرینش میشد. امروز در عصر فناوریهای نو و همگرا، همچنان شاهد گامهای بلند در عبور از «تصور» به «تصدیق» در جهت شناخت قانونمندی طبیعت، از بینهایت خرد تا بینهایت کلان، میباشیم. قبول «تصدیق» قانونمندی طبیعت ما را به عنوان سرنشینان سفینه زمین ملزم به همزیستی با هم، محافظت از محیطزیست و نه تخریب آن میدارد.
جایگزینی «تکلیف» با «تصدیق» در فرایند یاددهی ـ یادگیری عبور از پداگوژی سنتی و اقتدارگرا به پداگوژی نوین و تجربیگرا را با همیاری برای ساختن دانش میطلبد.
امروز شناخت نظریههای یادگیری، انتخاب و به کارگیری الزامات آنها در فرایندهای یاددهی ـ یادگیری تضمینکنندة کیفیت پیامدهای یادگیری، اعم از حضوری و برخط، به شمار میرود.
برگرفته از: پداگوژی (انتشارات سمت، با تلخیص)
پینوشتها:
cognitive load.1
online.2
social constructivism.3
didactic.4
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید