1394/9/1 ۱۱:۱۲
بیتردید تازهترین برنامه ارکستر سمفونیک تهران یعنی ضبط آثار آهنگسازان ایرانی میتواند صرفنظر از اینکه اتفاق خوشایندی تلقی شود در پیشبرد و روشنکردن چشمانداز موسیقی ایران نیز نقش داشته باشد.
بیتردید تازهترین برنامه ارکستر سمفونیک تهران یعنی ضبط آثار آهنگسازان ایرانی میتواند صرفنظر از اینکه اتفاق خوشایندی تلقی شود در پیشبرد و روشنکردن چشمانداز موسیقی ایران نیز نقش داشته باشد. به نظر میرسد این حرکت یعنی ضبط آثار آهنگسازان ایرانی افق تازهای را در ارکستر سمفونیک تهران خواهد گشود. کما اینکه خود من چندی پیش در صحبتهایی که با علی رهبری، رهبر ارکستر سمفونیک داشتم به این مسأله اشاره کردم که تمایل دارم آثارم از این رهگذر در ارکستر ضبط و بعدها اجرا شود، منتهی مسأله این است که زمینههایی برای تهیهکنندگی این آثار فراهم شود تا چنین طرح و برنامههایی در بازه زمانی کوتاهی به بار بنشیند و تحقق یابد. علی رهبری فارغ از اینکه یک رهبر ارکستر با سابقه، مسلط و چیرهدست است با توجه به دقتنظر و سختگیریهایی که دارد و همینطور سابقه طولانی در رهبری ارکسترهای مختلف در اقصی نقاط جهان، میتواند در این حیطه یعنی به مرحله عمل درآوردن ضبط آثار آهنگسازان ایرانی نقش بسزایی داشته باشد. ضبط آثار آهنگسازان ایرانی در ارکستر سمفونیک تهران درحالی قرار است اتفاق بیفتد که ما در سالهای اخیر شاهد ضبط آثار هنرمندان در کشورهایی چون اوکراین یا ارمنستان بودهایم و اینکه امروز زمینههایی برای انجام چنین کاری در داخل کشورمان فراهم میشود، همانطور که اشاره کردم بیتردید اتفاق خوشایندی است و امیدوارم این حرکت که میتواند به نفع موسیقی ایران باشد، تداوم پیدا کند. برخی بر این باورند که چرا ارکسترها برای اجرای آثار بیشتر به سمت و سوی آثار آهنگسازان برجسته جهان مانند بتهوون، برامز و... میروند. در این زمینه نیز معتقدم تنوع یکی از مولفههای اصلی است که در رپرتوار باید وجود داشته باشد تا در پیشبرد ارکسترها سهم داشته باشد. با این حال تاثیری را که از رهگذر اجرای آثار آهنگسازان ایرانی نصیب ارکسترها میشود، نمیتوان نادیده گرفت، ضمن اینکه اجرای چنین آثاری در کشورهای مختلف میتواند موجب پررنگشدن موسیقی ایرانی شود و بستری را برای شناخت بیشتر موسیقی ما نزد مجامع بینالمللی فراهم کند. صرفنظر از اینها، طبیعی است که وقتی ارکستری به اجرای آثار آهنگسازان داخلی روی بیاورد و این مسأله را محور فعالیت خود قرار دهد میتواند در جذب مردم به سمت سالنهای کنسرت عملکرد موفقیتآمیزتری داشته باشد، زیرا بهزعم من، مخاطب امروز تشنه شنیدن آثار ناب و اصیل موسیقی ایرانی است و ضرورت دارد آهنگسازان و اصولا هنرمندانی که در این وادی فعالیت میکنند بیش از پیش به واسطه کارهای موسیقایی خود به این امر مهم توجه کنند. این روزها از برخی میشنوم که بر این باورند موسیقی اصیل ایرانی به تعداد خاصی از مخاطبان محدود شده است. به نظر میرسد دلیل این مسأله در دو نکته نهفته باشد، نخست اینکه هنرمندان عرصه موسیقی باید برای اینکه موسیقی امری فراگیر شود و در جامعه، نزد عامه مردم مورد قبول بیفتد، به خلق آثاری با کیفیت و قابل قبول روی بیاورند که خوشبختانه تا امروز چنین بوده است، یعنی میبینیم هنرمندانی در حالحاضر در این وادی فعالیت میکنند که به واسطه خلق آثار ماندگار و درخشان خود توانستهاند تا حدود زیادی به جذب مخاطبان در جریان برگزاری کنسرتها بپردازند. مسأله دیگر این است که رسانهها در این زمینه میتوانند نقش موثری داشته باشند اما متاسفانه میبینیم در سالهای اخیر رسانههایی چون رادیو و تلویزیون عملا آن توجه و حمایتی را که باید نسبت به موسیقی ایرانی داشته باشند، دریغ میکنند و ما از این منظر دستخوش خلأ شدهایم؛ درحالیکه رسانهها میتوانند با آگاهیبخشی و مهیاکردن زمینههای آشنایی با مفاهیم موسیقی ایرانی در جذب مخاطبان بیشتری به این سمت و سو نقش داشته باشند. در واقع باید به این نکته دست یابیم که اگر خواهان رشد فرهنگی بیشتر در جامعه هستیم نیازمند توجه و حمایت موسیقی هستیم و اگر این حمایت صورت نگیرد، موسیقی بطئی در کشور رشد میکند و اصولا موسیقی سطحی و کمعمق، جایگزین موسیقی اصیل و فاخر میشود. برخی بر این باورند که موسیقی ملی به تدریج از اصل خود فاصله میگیرد و دور میشود، همواره بر این باور بودهام که موسیقی پدیدهای اجتماعی است و انسان هم یک موجود اجتماعی، بنابراین این دو نمیتوانند از هم بیتأثیر بمانند. ناهنجاریهایی که در جامعه شاهد آن هستیم، بالطبع تأثیر خود را بر موسیقی امروز میگذارند و نمود این هنجارشکنیها در موسیقی نسل معاصر به وضوح قابل رؤیت است. آن آرامش و شکوهی که در آثار قدما و شاکله موسیقی ایرانی و برنامههایی نظیر گلها بود، امروزه در موسیقی جای خود را به شکلی از اجرا داده است که من نام آن را موسیقی پرخاشگرانه گذاشتهام. من چندین سال است که به تبع مسأله تمرکززدایی سعی کردهام اغلب فعالیتهایم در حیطه موسیقی بهویژه، برگزاری کنسرتها را در اقصی نقاط کشور متمرکز کنم. کما اینکه تا امروز به فراخور برنامههایی که داشتهام، کنسرتهای زیادی را در شهرهای مختلف ایران برپاکرده و از این رهگذر به نتایج مطلوبی هم دست یافتهام. تجربه برگزاری این کنسرتها در شهرهای مختلف ایران به خوبی نشانگر آن است که مردم ما به هنر و اصولا موسیقی ملی علاقهمندند، حتی میتوان گفت مخاطبانی که در شهرهای دیگر به دیدن کنسرتهای موسیقی میآیند، به مراتب از شور و شوق بیشتری برای دنبال کردن این وادی برخوردارند و این شور و شوق هم به این خاطر است که دیگر شهرها در مقایسه با پایتخت نمیتوانند آنطور که باید در جریان اخبار و رویدادهای مربوط به موسیقی قرار بگیرند. با این اوصاف برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف همواره به ایجاد انگیزه و اشتیاق بیشتری از سوی هنرمندان منجر شده است و به نوعی تشویق و حضور پرشور مردم در سالنهای کنسرت در شهرستانها موجب دلگرمی هنرمندان بوده است. اگرچه در سالهای اخیر برای برگزاری کنسرت در برخی شهرها با مشکلاتی هم مواجه بودهایم. در واقع مشکلاتی چون دریافت مجوز کنسرت، اطلاعرسانی و تبلیغات در آن شهر، مقررکردن ساعت مناسب برای برگزاری کنسرت و همینطور تعیین قیمت مناسب بلیت ازجمله مسائلی است که همیشه به وقت برگزاری کنسرت در شهرستانها با این مشکلات مواجه بودهایم، اما همانطور که اشاره کردم اشتیاق، حمایت و تشویقهای مردمی در کنسرتها باعث میشود تا تمام این مشکلات از یادمان برود و به این حرکت، یعنی برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف ایران ادامه دهیم. همانطور که خود من در طول امسال برای برگزاری کنسرت به چند شهرستان سفر خواهم کرد و امیدوارم با دستاوردی که در این کنسرتها ارایه میکنم بتوانم زمینههای شناخت بیشتر مردم نسبت به موسیقی اصیل ایرانی را فراهم کنم. از اینها گذشته در این سالها صرفنظر از برگزاری کنسرت به برپایی مسترکلاسهایی هم در شهرستانها پرداختهام که با نتیجه مطلوبی توام بوده است. همواره بر این باور بودهام که جامعهای میتواند به سمت رشد و بالندگی برود که از آموزش صحیح برخوردار باشد. از آنجایی که امکان تدریس به تکتک علاقهمندان حوزه موسیقی که در سراسر ایران پراکندهاند، وجود ندارد، تصور میکنم شیوه آموزش در قالب کارگاهها میتواند تأثیر بسزایی در پی داشته باشد. من نیز در این سالها در مسترکلاسهایی که در اقصی نقاط کشور به بهانه برگزاری کنسرت برپا کردهام، کوشیدهام تا مباحث تاریخی، نظری، عملی، زیباییشناسی و دیگر مولفههای این حیطه را به جوانانی که در راه آموختن موسیقی هستند، بیاموزم تا از این رهگذر، سطح موسیقی ما خاصه، موسیقی اصیل و ملی ایرانی ارتقا یابد و بیش از پیش تقویت شود. نکته دیگری که گاه از سوی رسانهها مطرح میشود این است که فارغالتحصیلان رشته موسیقی چقدر توانستهاند در مرتفعکردن مشکلاتی که در حالحاضر در آهنگسازی ما وجود دارد؛ نقش داشته باشند. در این زمینه پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که اصولا هنر مقولهای نیست که بتوان به واسطه حضور در دانشگاه به آن دست یافت. درواقع، بخش اعظمی از هنر بیش از آنکه اکتسابی و آموختنی باشد، ذاتی است و دانشگاه فقط میتواند در جهتدهی دانشجو نقش داشته باشد و آن احساس پویایی و طلبگی را به او انتقال دهد. اما واقعیت این است که در شرایط فعلی، سرفصلهای درسی دانشکدههای موسیقی سرشار از اشکال و نارسایی است. مسلم است که تا این نواقص برطرف نشود نمیتوان انتظار داشت که فارغالتحصیلان این دانشکدهها که از این دروس بهره بردهاند بتوانند در حوزههای مختلف موسیقی، مثمرثمر باشند. در زمینه بازنگری دروس در دانشکدههای موسیقی تا امروز فرصتهای زیادی را از دست دادهایم، درحالیکه تصور میکنم در این امر یعنی بازنگری و تجدیدنظر در سرفصل دروس در دانشکدههای موسیقی میبایست زودتر از اینها شاهد تحولات مثبتی میبودیم اما این اتفاق تا امروز نیفتاده است، حتی بهرغم توصیهها و پیشنهاداتی که از سوی من و دیگر هنرمندان عرصه موسیقی در این سالها صورت گرفته، متاسفانه مشکلات در چارچوب آکادمیک دانشکدههای موسیقی همچنان به قوت خود باقی است و میبینیم آنطور که باید تغییرات چشمگیری در زمینه بازنگری دروس اتفاق نیفتاده است.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید