1394/8/11 ۱۰:۲۷
پرویز تناولی یکی از شناخته شدهترین هنرمندان معاصر است. او که سالهاست در عرصه مجسمهسازی فعالیت مستمر دارد یکی از پیشگامان مکتب سقاخانهای نیز هست، «هیچها»، «دستها»، «قفل و قفس»، «شاعر» و... از نامدارترین آثار این هنرمند پیشکسوت در این سالها به شمار میروند. مجسمههای «هیچ» او که معانی زیادی را در ذهن متبادر میکنند، همواره در حراجیهای بنام بینالمللی از اقبال خوبی برخوردار بودهاند و در ردیف مشهورترین آثار این هنرمند تلقی میشوند.
هیچهای من مجسمههای عشق و امیدند
مجسمهسازی اجتماعی به بالندگی رسیده است
آزاده صالحی: پرویز تناولی یکی از شناخته شدهترین هنرمندان معاصر است. او که سالهاست در عرصه مجسمهسازی فعالیت مستمر دارد یکی از پیشگامان مکتب سقاخانهای نیز هست، «هیچها»، «دستها»، «قفل و قفس»، «شاعر» و... از نامدارترین آثار این هنرمند پیشکسوت در این سالها به شمار میروند. مجسمههای «هیچ» او که معانی زیادی را در ذهن متبادر میکنند، همواره در حراجیهای بنام بینالمللی از اقبال خوبی برخوردار بودهاند و در ردیف مشهورترین آثار این هنرمند تلقی میشوند. تناولی این روزها در سفری که به ایران داشته به موزه هنرهای معاصر اصفهان رفته و ٤ اثر نقش برجسته خود را به این موزه اهدا کرده است. این موضوع زمینهای را فراهم کرد تا دراینباره با او به گفتوگو بنشینیم، هرچند در میانه بحث، صحبت به دیگر مباحث حیطه مجسمهسازی نیز کشیده شد.
******
مسألهای که مرا بر آن داشت تا با شما به گفتوگو بنشینم، حرکتی بوده که اخیرا در سفری که به ایران کردهاید، انجام دادهاید، یعنی ٤ اثر نقش برجسته خودتان را به موزه هنرهای معاصر اصفهان اهدا کردهاید، این نشان میدهد که آستانه تحمل شما بهعنوان یک هنرمند بالاست و با وجود بیمهریهایی که در سالهای اخیر نسبت به آثار شما شد و مشکلاتی بر سر نقل و انتقال این آثار به موزههای دیگر بدون رضایت شما با برخی از سیاستگذاران فرهنگی به وجود آمد، بازهم به وطن برگشته و ٤ اثر خود را به موزه هنرهای معاصر اصفهان، سخاوتمندانه اهدا کردهاید، اگر ممکن است درباره این حرکت توضیح دهید؟
امیدوارم این حرکت از سوی هنرمندان دیگر هم دنبال شود، زیرا به شخصه بر این باورم که نباید تمام فعالیتهای هنری در تهران متمرکز شود، بلکه دیگر استانهای کشور نیز باید در این زمینه سهمی داشته باشند. اگرچه امکانات، فضا و بودجهای که در اختیار استانهای دیگر از منظر فعالیتهای هنری وجود دارد، کافی نیست. وقتی موزه هنرهای معاصر اصفهان تأسیس شد، متوجه شدم که این موزه چقدر از داشتن آثار هنرمندان معاصر ایرانی ضعیف و فقیر است. روی این اصل تصمیم گرفتم آثارم را به این موزه اهدا کنم، بههرحال امیدوارم شهرهای دیگر هم بهزودی صاحب موزه هنرهای معاصر شوند تا بهعنوان عضوی از این جامعه، خود را مدیون بدانم که آثارم را به موزه دیگر شهرها نیز اهدا کنم. به نظرم نباید منتظر بود استانهای کشور با بودجه نازلی که در اختیار دارند، آثار هنرمندان را خریداری کنند، بهتر آن است که این حرکت از سوی هنرمندان خودجوش و از دل برآمده صورت بگیرد.
پیرو اختلافاتی که در سالهای اخیر بین شما و سازمان فرهنگی هنری شهرداری به وجود آمد، توضیح دهید که در حالحاضر چه بخشی از این اختلافات مرتفع شده است؟
بههرحال امیدوارم این اختلافات هرچه زودتر برطرف شود، ضمن اینکه هنوز درحال مذاکره هستیم و من امیدوارم با باز شدن موزه تناولی، آثارم به خانه اصلی خودشان یعنی این موزه برگردند و مردم هم بتوانند این آثار را در موزه من تماشا کنند.
خود شما چه زمانی را برای باز شدن موزه تناولی تخمین میزنید؟
واقعا اگر به دست من باشد میگویم همین فردا این موزه افتتاح شود، ولی واقعیت این است که ما در حال حاضر برای انجام این کار درگیر پروسه کارهای اداری شدهایم و کارهای اداری در ایران همانطور که میدانید تا به نتیجه برسد، زمانبر است.
یادم هست در گفتوگویی با استاد محمود فرشچیان او به این مسأله اشاره میکرد که هنرهای سنتی ما در شرف از بین رفتن است و هر وقت به اصفهان میرود، افسوس میخورد که چرا کاشیکاری، قلمزنی یا دیگر هنرهای سنتی و اصیل ما، رنگ و بو و کیفیت گذشته را ندارد، درحالیکه ما زمانی داعیهدار و سرآمد این هنرها بودهایم ولی امروز میبینیم که چینیها، پاکستانیها و حتی هندیها آثار خود در حیطه هنرهای اصیل را در مجامع بینالمللی به مراتب بیشتر از ما در معرض نمایش گذاشتهاند، دیدگاه خود شما نسبت به این مسأله چیست؟
درست است، من هم بر این باورم که هنرهای سنتی ما در حالحاضر شرایط خوبی ندارد و به نوعی درحال نزول است. درحالیکه ما آغازگر بسیاری از این هنرها بودهایم و هنرمندان زبدهای در هر یک از این عرصهها داشتهایم ولی بهعنوان مثال، کاشیکاری، قلمزنی یا میناکاری ما امروز به لحاظ کیفی افت کرده و جنبه تجاری و بازاری به خود گرفته است. حالا اینکه چرا هنرهای اصیل ایران به این روز افتادهاند را از من نباید بپرسید، قطعا دلایلی دارد و کوتاهی و بیتوجهی نسبت به این وادیها باعث شده تا این افت کیفی بروز یابد. اما اینکه میپرسید چرا کشورهایی مثل چین، هند و پاکستان توانستهاند از ظرفیت هنرهای اصیل خود به خوبی در مجامع بینالمللی استفاده کنند، باید بگویم، هنر هیچگاه بدون داشتن متولی رشد نمیکند و به بالندگی نمیرسد. در این کشورها، سیاستگذاران فرهنگی به خوبی به حمایت و توجه از این هنرها پرداختهاند، حتی همان هند را که مثال زدید، به اندازهای به صنایع دستی کشورش بها میدهد که اصلا بخش اعظمی از درآمدی که نصیب دولت و مردم میشود، در زمینه صنایع دستی است. درواقع دولت روی صنایع دستی به سرمایهگذاری زیادی میپردازد و به آن بها میدهد. درحالی که صنایع دستی ما با وجود ظرفیت گسترده تقریبا امروز رو به زوال است.
برخی براین باورند که شما در حیطه مجسمهسازی به معماری توجه زیادی داشتهاید، خود شما چقدر این مسأله را قبول دارید؟
طبعا مجسمهسازی را نمیتوان از معماری منفک دانست. درواقع این دو حیطه یعنی معماری و مجسمهسازی همواره با یکدیگر توأم بودهاند، از زمان یونان باستان تا امروز. روی این اصل، همیشه مجسمهسازی با بناسازی همراه بوده و گاهی در عملکردهای زیرستون و سرستون وجود داشته و گاه برای تزیینات به کار میرفته، بنابراین هیچ وقت مجسمهسازی به جز در زمان حاضر که تا حدود زیادی مستقل شده، جدا از معماری نبوده است. البته سوالی را که شما در آن نسبت به نظر دیگران درباره کار من مطرح میکنید، نه تأیید میکنم و نه تکذیب. درباره خودم میتوانم بگویم مجسمههای من همیشه مستقل بوده و از طرفی توانستهاند در معماریهای گونهگون نیز جای بگیرند، ولی اینکه مجسمههایم صرفا برای معماری خاصی ساخته شده باشند، نه اینطور نیست، اما اگر منظور این است که مجسمههای من بناگونه هستند با این حرف موافقم. بله، مجسمههای من مثل کارهای معماری با اشکال هندسی ساخته شده است.
این مولفه یعنی تزریق عنصر معماری به مجسمهسازی شما از زمان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در شما ایجاد شد یا بعدها به وجود آمد؟
نه، آن زمان که در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل میکردم، دانشجویی بودم که کارهایی که انجام میدادم براساس آزمون و خطا بود و به قولی جنبه تمرینی داشت. در واقع در دانشکده، الفبای مجسمهسازی را میآموختم، ولی مولفهای را که شما اشاره میکنید، بعدها و بهتدریج برای خودم انتخاب کردم. درواقع میخواستم با انجام این کار، راه و شیوه و سلوک خاصی را در مجسمهسازی ایران برای خود در پیش بگیرم.
آقای تناولی! هر خبرنگاری که به سراغ شما میآید، تمایل دارد پیش از هر چیز درباره مجموعه «هیچ»های شما بیشتر بداند، حالا شاید هم اینقدر دراینباره صحبت کردهاید که این مبحث برایتان خستهکننده باشد، درباره خود من همیشه این سوال مطرح بوده است که آیا هیچهای شما به نوعی نمادی از پوچی است و به قول حافظ به هیچ در هیچ بودن جهان اشاره دارد؟
نه هیچ عنوان. اصلا مجسمههای من جنبه پوچی ندارند. هیچهای من مجسمههای عشق و امید هستند و طرف دیگر همه چیز قرار گرفتهاند. در زندگی همه ما هست و نیست وجود دارد. همه اموری که انجام میدهیم، زمانی با هست شروع میشود و با نیست به پایان میرسد. این مسأله درباره زندگی خودمان هم صادق است، یعنی در هر زندگی یک تولد وجود دارد و آن سوی دیگر تولد، مرگ به انتظار نشسته است. اصلا هر دو این مقوله یعنی هست و نیست واقعیت زندگی هستند، هر دو آنها در نوع خود زیبایند و نمیتوان منکر یکی از آنها شد.
مسأله دیگری که درباره هیچها برای من سوالبرانگیز است این است که بهطور قطع به فراخور نمایشگاههای مختلفی که از این آثار برگزار کردهاید با دیدگاههای مختلف مردم نسبت به این آثار روبهرو شدهاید، اگر ممکن است به تعدادی از این بازخوردهای مردمی در مواجهه با هیچهایتان بگویید؟
هر تعبیری که مردم از هیچهای من داشتهاند به هیچ عنوان در تناقض با افکار و احساسات من نبوده است. ضمن اینکه تمام این نظرات و دیدگاهها همیشه برای من از سوی مردم قابلاحترام بوده و هست. از اینها گذشته، این خصیصه اصلی یک اثر هنری است که بهگونههای مختلف در نظر مخاطب، تداعی و تفهیم شود. درست مثل فال حافظ که هر فردی به فراخور درک و اندیشه خود، برداشت منحصربهفردی نسبت به این اشعار دارد و بهزعم خود آن را تعبیر میکند. من هم همانطور که اشاره کردم برای افکار و نظرات مردم نهتنها درباره هیچها که درباره تمام مجسمههایم احترام قائلم.
ولی صرفنظر از مسأله مخاطب، خود شما بهعنوان خالق اثر، وقتی به ساختن این هیچها مشغولید حتما در ذهن خودتان پیام خاصی را دنبال میکنید، این طور نیست؟
درست است، به هرحال هنرمند وقتی دست به خلق یک اثر میزند، آن اثر را بر اساس جهان ذهنی خود میسازد. یک نکته را هم به شما بگویم و آن اینکه هیچوقت نمیتوان به مکنونات یک هنرمند پی برد. هیچ وقت، چون وقتی هنرمند به ساخت یک اثر میپردازد ترکیبی از مفاهیم مختلف را در ذهن دارد که براساس آن یک اثر را ارایه میکند.
آیا میتوان درباره شما اینطور گفت که در سالهای اخیر، تعمدا از رئالیسم محض پرهیز کردهاید و در آثارتان به نوعی به سمت مفاهیم خیالانگیز رفتهاید؟ مثل مجموعه «شاعر» که بهزعم من، این مولفه در آنها پررنگتر است؟
آنچه شما در سوال اشاره میکنید کاملا درست است و لازم است اضافه کنم که برای رسیدن به چنین نقطهای تلاش زیادی کردهام تا به قول شما از رئالیسم محض فاصله بگیرم و به سمت درونمایههای خیالانگیز بروم. من تحصیلات آکادمیک را که برمبنای رئالیسم و واقعگرایی بود، کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم مکتبی را که منطبق با فرهنگ ما نیز هست، ایجاد کنم. این نکته هم بهآسانی شکل نگرفت و برای رسیدن به این نقطه که امروز در آنجا ایستادهام، سالها ممارست کردم و رنج و زحمت کشیدم. تصور من همیشه بر این بوده که انسان ابعاد مختلفی را دربرمیگیرد و دارای افکار و لحظات گوناگونی است. تمام اینها هم در عالم هنر قابل تصویر است، اصلا پایه و اساس هنر معاصر در همین نکته نهفته است که هنرمند تلاش کند بیش از نشان دادن مولفههای ظاهری انسان، ابعاد مختلف او را در حین یک اثر هنری به تصویر بکشد.
شما از معدود هنرمندانی هستید که کارهایتان معمولا تم دورانی دارند، زمانی بود که مجسمههایتان ملهم از قهرمانان داستانها ساخته میشدند، در یک برهه از زمان هم دست به تلفیق زدید، مثل آخرین نمایشگاهتان در ایران، یعنی نمایشگاه مجسمههای کوچک که عنصر تلفیق در آثار این نمایشگاه بیشتر نمود داشت، مانند تلفیق قفس و شاعر، حالا امروز در هفتمین دهه زندگیتان بیشتر سعی میکنید به کدام سمت قدم بردارید؟
همان مسیری را که سالها پیش انتخاب کردهام، ادامه میدهم. هیچوقت تغییر مسیر ندادهام، از همان زمان یعنی ٥٠سال پیش که به حیطه مجسمهسازی وارد شدم تا امروز سعی کردهام تغییر فاحشی در کارهایم صورت ندهم ولی مسألهای هم که در سوال به آن اشاره کردید، برداشت شخصیتان نسبت به کارهایم است که شنیدن چنین نظراتی برای من خالی از لطف نیست.
شما برهههای مختلف کاری در حیطه مجسمهسازی را تجربه کردهاید، زمانی روی قفلها کار کردید، بعد از آن دستبافتهای عشایر را دستمایه کارتان قرار دادید و در مقطعی از زمان هم بر عناصر سقاخانهای متمرکز شدید به امید رسیدن به المانهای تازه و بعد هم که ساخت هیچها را شروع کردید که بهطور قطع، رد پای این هیچها تلویحا در زندگی همه ما به چشم میخورد، اطمینان دارم امروز هم در ٧٧ سالگی، مولفه جستوجوگری در شما ادامه دارد، با این حال فکر میکنید خصیصه جستوجوگری چقدر در بین هنرمندان جوان امروز به چشم میخورد؟
خب! من هیچ وقت خود را در جایگاهی ندانستهام که به جوانان توصیهای کنم، ولی درباره ویژگی جستجوگری که اشاره کردید باید بگویم اگر این مولفه در من وجود نداشت، شاید هم من بعد از چند سال کار کردن از دور خارج میشدم و دلیلی برای ادامه پیدا نمیکردم. اعتقاد من همیشه بر این بوده که کشور ما سرشار از مضامینی است که کمتر روی آنها کار شده است، مگر میشود این مضامین را در حین خلق یک اثر هنری نادیده گرفت؟! طبیعی است که اگر کسی بخواهد از این مضامین غافل باشد در حقیقت از فرهنگ جامعه خود دور مانده است. خب! درباره من اینطور بود که همیشه قلبا تمایل داشتم به مضامین دستنخورده نزدیک شوم و ملهم از این درونمایهها به خلق اثر بپردازم. هنوز هم منابعی هست که اگر عمری باقی باشد، امیدوارم بتوانم براساس آنها به ارایه اثر بپردازم، اصلا لذت زندگی در همین جستوجوگری که اشاره کردید، نهفته است.
این را قبول دارم که مولفه جستوجوگری در درجه نخست باید در ذات و خمیره فرد نهفته باشد، ولی به نظر شما ممکن است یک سر آن به محیط هم بستگی داشته باشد؟ بهعنوان مثال در آن زمان که شما تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شروع کردید، از محیط آموزشی تا فضای جامعه آن وقت گرفته، باعث شده بود محمل مناسبتری را برای فعالیت و بروز و ظهور هنرمندان فراهم شود، درواقع محیط مساعد باعث شده بود تا هنرمندی مثل شما که تازه در ابتدای راه هم بودید، مولفه جستوجوگری را به کار بیندازید و آن را پرورش دهید، حالا بماند که برخی از دهههای ٤٠ و ٥٠ بهعنوان دهههایی برای اوج و شکوفایی هنر و فرهنگ یاد میکنند و طبعا این مسأله هم در شکل گرفتن و پرورش هنرمندان آن زمان بیتأثیر نبوده است، ولی محیط جامعه امروز بهگونهای است که هنرمند پیش از هر چیز، دغدغه تأمین معاش دارد و بههرحال آنطور که باید بر فعالیت هنری خود متمرکز نیست، ممکن است یک دلیل اینکه جستوجوگری در بین هنرمندان جوان به اندازه نسلهای قبلی وجود ندارد، همین باشد؟
خب! طبیعی است که نقش موثر محیط را نمیتوان نادیده گرفت. درباره من اینطور بود که بههرحال شالوده کار خود را در آن زمانها ریختم، یعنی همان ٥٠ سال پیش و این شالوده اینقدر قرص و محکم بود که براساس آن حرکت کردم و این حرکت را تا امروز هم ادامه دادهام. البته همانطور که شما اشاره کردید امروز جوانان با مشکلات زیادی مواجه هستند و اگر به آن شکلی که باید در حیطه هنر، فعالیت مستمر ندارند، حق دارند و من هم آنها را مقصر نمیدانم، بهویژه اینکه اصولا مجسمهسازی در قیاس با سایر شاخهها، هنر پرخرج و گرانی است و هزینههای خاص خودش را دارد. طبیعی است با وجود مشکلات اقتصادی امروز، کمتر زمینه و امکان فعالیت گسترده برای هنرمندان وجود دارد. ضمن اینکه دسترسی به منابع هم به آن شکلی که باید وجود ندارد، چون عملکردهای دانشگاهها و اصولا مراکز آموزشی آنطور که باید قوی نیست و نمیتواند برای جوانان راهنمای خوبی باشد، همه این مسائل مثل حلقههای زنجیر به هم پیوسته است.
یک سوال هم درباره نفس حراجیهایی که در سالهای اخیر در حاشیه کشورهای خلیجفارس بهویژه امارات برگزار میشود، دارم، بهخصوص اینکه برخی میگویند عربها که خریداران آثار هنرمندان ایرانی هستند، در این کشورها نهتنها دیدگاه هنرشناسانه ندارند که اگر به خرید آثار ما تمایل دارند، بهخاطر مسائل اقتصادی است، با این تفاسیر دیدگاه شما نسبت به ماهیت برگزاری حراجیهایی از این دست چگونه است و عملکرد این حراجیها را چطور میبینید؟
نه، من این مسأله را قبول ندارم، میخواهم بگویم خریداران آثار هنرمندان ایرانی در این حراجیها فقط عربها نیستند، درواقع اروپاییها، آمریکاییها و حتی ایرانیهای مقیم کشورهای دیگر خریداران اصلی آثار هنری ایران هستند. اتفاقا عربها کمتر به خرید آثار ایرانی گرایش دارند، چون علاقهای به کار هنرمندان ایرانی ندارند؛ به هرحال مخالف حضور آثار ایرانی در این حراجیها نیستم، زیرا فکر میکنم این دری است که به روی هنرمندان ایرانی باز شده است و باید خدا را شکر کرد که این در باز شده و فرصتی برای هنرمندان ایرانی فراهم آمده تا آثارشان را به کشورهای دیگر عرضه کنند.
هر شاعر، نویسنده یا هنرمندی که وارد حیطه هنر میشود، میآید که چیزی بگوید، درباره خود شما چطور؟ یعنی وقتی سالها پیش به عرصه هنر قدم گذاشتید تشنگیتان در حیطه هنر چه بود و چقدر تا امروز توانستهاید این عطش را برطرف کنید؟
واقعیت این است که این تشنگی تمامشدنی نیست و تا روز آخر عمر هم همراه من خواهد بود، ولی در مجموع نمیتوانم خودم درباره فعالیتم در این سالها حرف بزنم. این دیگران هستند که باید بگویند فعالیت مستمر من در حیطه هنر در این سالها مفید بوده است یا نه، ولی شخصا هنوز هم بعد از این همه کار کردن، گفتنیهای زیادی دارم که امیدوارم بتوانم هر یک از آنها را در کارهایم عرضه کنم.
در گفتوگویی که با شاعری داشتم به این مسأله اشاره میکرد که مسائل جهان امروز، منظورم مناقشات، درگیریها و ویرانیها خاصه در خاورمیانه است، اینقدر او را تحتتاثیر خود قرار داده که با دیدن سبوعیت و فجایع داعش دچار بهتزدگی شده است، درباره خود شما چطور، چقدر مسائل جهان بر نگرش و فعالیتتان اثر میگذارد؟
صددرصد اثر میگذارد، مگر میشود فجایعی که داعش انجام میدهد، بهخصوص در بخش تخریب آثار هنری روی کسی اثر نگذارد؟! منتهی من در برابر این فجایع ساکن نمیمانم و به فعالیتم ادامه میدهم، یعنی سعی میکنم مقاومت کنم وگرنه سکوت ما باعث میشود آنها برنده شوند.
سوال بعدی من درباره ارتباط مجسمهسازی و جامعه است، با توجه به اینکه به خاطر شرایط اجتماعی در گذشته، گسستی بین مجسمه و جامعه به وجود آمد، فکر میکنید چه وقت ممکن است پیوند دوبارهای میان مجسمه و جامعه برقرار شود؟
این مسأله مستلزم زمان است، ولی باید به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه این پیوند امروز تا حدود زیادی صورت گرفته و مخاطبان و هنرمندان زیادی در این عرصه به نسبت سالهای گذشته پدید آمدهاند یا همینطور، سمپوزیومهایی که در سالهای اخیر در ایران شکل گرفته، در تقویت و رشد و بالندگی مجسمهسازی اجتماعی موثر بوده است. روی این اصل میتوان گفت مجسمهسازی در ایران هم از طرفی رو به تبلور و رشد است و هم مخاطبان زیادی یافته و علاقهمند هم پیدا کرده است، درحالحاضر تعداد نمایشگاههای مجسمه در مقایسه با سالهای قبل افزایش یافته است. خود من از زمانی که به ایران آمدهام تا امروز در چند تا از این نمایشگاهها حضور یافتهام و اطمینان دارم تعداد آنها بیشتر هم هست. تمام این حرکتها نشانه امید است و اینکه مجسمهسازی توانسته جایگاه خود را در جامعه بازیابد. خاطرم هست، زمانی که من فعالیت خود را شروع کردم، حتی یک نمایشگاه مجسمه هم نبود. خود من در سال١٣٥٧ نخستین نمایشگاه مجسمه را برگزار کردم و تا سالها بعد از آن هم نمایشگاهی نبود، ولی امروز میبینیم این روند پررنگتر شده و تعداد نمایشگاههای مجسمه افزایش یافته است.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید