تاریخ پزشکی ایران / دکتر مهدی محقق‌ـ عضو فرهنگستان - بخش دوم و پایانی

1394/8/6 ۰۹:۳۷

تاریخ پزشکی ایران / دکتر مهدی محقق‌ـ عضو فرهنگستان - بخش دوم و پایانی

ابوعلی‌حسین ‌بن عبدالله بن‌علی بن‌سینا معروف به شیخ‌الرئیس پزشک و فیلسوف نامدار که نزد اروپائیان Avicenna معروف است در سال ۳۷۰ در قریة خرمثن از توابع بخارا به دنیا آمد و علوم زمان خود را در خردسالی فراگرفت و در دوران زندگی خود آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت که مهمترین آنها «شفا» در فلسفه و «قانون» در طب است. کتاب قانون که یک دائرة‌المعارف پزشکی محسوب می‌شود، در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد و پس از آن ترجمه‌هایی از آن به زبان عبری و انگلیسی و فرانسه و آلمانی صورت گرفت و تا قرن هفدهم در مراکز علمی اروپا تدریس می‌شد. دانشمندان اسلامی بر کتاب قانون شروح و حواشی متعددی نوشتند که از مهمترین آنها می‌توان از شرح ابن نفیس (متوفی ۶۸۷) نام برد که گذشته از اینکه بخش تشریح قانون را شرح کرده کتابی هم به صورت اختصار به عنوان «موجز القانون» تألیف کرده است و همچنین شرح ‌فخر‌الدین رازی و شرح قطب‌الدین شیرازی از شروح مهم کتاب قانون به شمار می‌رود.

 

 

ابن سینا

ابوعلی‌حسین ‌بن عبدالله بن‌علی بن‌سینا معروف به شیخ‌الرئیس پزشک و فیلسوف نامدار که نزد اروپائیان Avicenna معروف است در سال ۳۷۰ در قریة خرمثن از توابع بخارا به دنیا آمد و علوم زمان خود را در خردسالی فراگرفت و در دوران زندگی خود آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت که مهمترین آنها «شفا» در فلسفه و «قانون» در طب است. کتاب قانون که یک دائرة‌المعارف پزشکی محسوب می‌شود، در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد و پس از آن ترجمه‌هایی از آن به زبان عبری و انگلیسی و فرانسه و آلمانی صورت گرفت و تا قرن هفدهم در مراکز علمی اروپا تدریس می‌شد. دانشمندان اسلامی بر کتاب قانون شروح و حواشی متعددی نوشتند که از مهمترین آنها می‌توان از شرح ابن نفیس (متوفی ۶۸۷) نام برد که گذشته از اینکه بخش تشریح قانون را شرح کرده کتابی هم به صورت اختصار به عنوان «موجز القانون» تألیف کرده است و همچنین شرح ‌فخر‌الدین رازی و شرح قطب‌الدین شیرازی از شروح مهم کتاب قانون به شمار می‌رود.

ابن‌سینا کتاب قانون را بر پنج بخش قرار داده است: در بخش اول از مقدمات علم طب و شناخت مزاجها و اخلاط و تشریح اعضای مختلف بدن و استخوانها و مباحث مهم طب بحث دارد. در بخش دوم از ادویه مفرده و خواص درمانی آنها یاد می‌کند. در بخش سوم از بیماریهای مختلف که عارض بر اعضای گوناگون آدمی می‌شود گفتگو می‌نماید. در بخش چهارم به ذکر انواع تبها و بیماریهای عفونی می‌پردازد. و بخش پنجم را به قراباذینات و داروهای مرکب مختلف که به صورت گوناگون به کار برده می‌شود، اختصاص می‌دهد.

ابن سینا مانند سایر پزشکان اسلامی در برابر توجه به تن و بدن عنایت به جان و نفس داشته. «قصیده عینیه» منسوب به او که خطاب به نفس ناطقه و یا به زبان شرع نفس مطمئنه است، شاهدی بر این مدعاست و نیز بر اساس همان سنت جالینوسی، او هم مانند رازی طب و فلسفه را متداخل می‌داند. با این تفاوت که رازی طبیب فیلسوف بوده، ولی ابن‌سینا فیلسوف طبیب. در کتاب قانون مطالب جالبی در فن پزشکی یافت می‌شود،‌ از جمله آنکه خون سگها را پادزهر گزش سگ ‌هار می‌داند۲۶ و این ‌می‌رساند که مسلمانان پیش از اروپائیان توجه به این گونه درمان داشته‌اند.

قانون ابن‌سینا در سه مجلد در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در بولاق قاهره چاپ شده و سپس در چهار مجلد که جلد چهارم آن اختصاص به فهرستهای مختلف کتاب دارد، در سال ۱۴۰۸قر۱۹۸۷م در بیروت منتشر گردیده و چاپ دیگری هم در سال ۱۴۰۲ به وسیله معهد تاریخ الطبی و الابحاث الطبیه در دهلی نو از آن به عمل ‌آمده است و ترجمه فارسی آن به دست عبدالرحمن شرفکندی به همت انتشارات سروش در سال ۱۳۶۴ (چاپ سوم) چاپ و منتشر شده است.

اصطلاحات پزشکی قانون که در کتابی تحت عنوان «قاموس ‌القانون فی ‌الطب لابن سینا» جمع‌آوری گردیده، به وسیله ادارة تاریخ الطب و التحقیق الطبی در دهلی نو به همت دائرة‌المعارف العثمانیه در سال ۱۳۸۷قر۱۹۶۷م در حیدرآباد دکن چاپ شده است.

ابن‌سینا که از ذوق شعری هم برخوردار بوده، ارجوزه‌ای در طب دارد که متن عربی آن با ترجمه فرانسه در سال ۱۹۵۶ تحت عنوان «الارجوزه‌الطبیه» در پاریس چاپ شده و سپس ترجمه‌ای هم به زبان انگلیسی از آن صورت گرفته است. ارجوزه ابن‌سینا را ابن رشد مورد شرح و تفسیر قرار داده که در سال ۱۹۹۶ دانشگاه قطر چاپ کرده است.

 

مجوسی اهوازی

علی‌بن‌عباس مجوسی اهوازی که از پزشکان برجسته جهان اسلام به شمار می‌رود، این کتاب «کامل الصناعه الطبیه» یا «الکتاب الملکی» را به پیشگاه عضدالدوله دیلمی ملقب به فناخسرو تقدیم داشت و در عین حال که از آثار بقراط و جالینوس و اوریاسیوس و بولس اجانیطی و ابن سرابیون و اهرن القس استفاده کرده، بر برخی از آنان خرده گرفته و کتاب خود را جامع‌تر و شامل‌تر دانسته است.

او هم مانند بسیاری از پزشکان مسلمان، غذا را بر دوا و داروهای مفرد را بر داروهای مرکب ترجیح داده و استعمال ادویه غریبه و مجهوله را منع کرده است. بعد از کتاب «فردوس الحکمة» علی ‌بن ‌ربّن ‌‌طبری، کتاب کامل الصناعه تا ظهور قانون از بهترین کتابها محسوب می‌شده و فرق میان دو را چنین توصیف کرده‌اند: «الملکی فی‌العمل، أبلغ و القانون فی ‌المعلم، أثبت».

وجه تسمیة کتاب کامل الصناعه به «ملکی» بدان جهت است که مؤلف آن را برای عضد‌الدوله تألیف کرده و در دیباچة کتاب گفته است: أنما صنفته‌للملک الجلیل عضدالدوله.

کتاب کامل الصناعه به دست قسطنطین افریقی (متوفی۱۰۸۷) به زبان لاتینی ترجمه شد و مترجم آن را به خود نسبت داد و مدتها کتاب در مدرسه سالرنو و سایر مدارس اروپا تدریس می‌شد تا اینکه در سال ۱۱۲۷، همین کتاب را الیاس اصطفان انطاکی ترجمه کرد و در سال ۱۴۹۲ به چاپ رسید و نام مؤلف حقیقی آن آشکار گشت. کتاب ملکی (کامل الصناعه) همراه با «حاوی» رازی و «قانون» ابن‌سینا و «تصریف» زهراوی و «تبسیر» ابن‌زهر تا قرن شانزدهم میلادی در اروپا تدریس می‌شد.

بخش تشریح کتاب نیز به زبان فرانسه تحت عنوان «سه رساله در تشریح عرب» در سال ۱۹۰۳ چاپ شد. متن عربی کتاب در دو جلد در سال ۱۲۹۴ در قاهره منتشر گشت.

طب ملکی مشتمل بر بیست مقاله است: مقاله اول آن درباره طب نظری و مقالات دیگر در طب عملی است. در مقدمه کتاب که سه فصل از مقاله اول را در برمی‌گیرد، از پزشکان پیشین سخن گفته و ضمن تجلیل از آنان برخی از اشتباهاتشان را یادآور شده است. مقاله دوم و سوم کتاب به علم تشریح اختصاص دارد. مقاله نوزدهم که یازده فصل را در بر می‌گیرد، به جرّاحی مخصوص گشته است.۲۷

علی بن عباس در آغاز کتاب روش بررسی و تحلیل علمی خود را بیان داشته و دو روش مشهور تحلیل حد و تحلیل به عکس را مورد توجه بیشتر قرار داده. تحلیل حد آن است که علمی را که در جستجوی آن هستیم، زیر تعریفی واحد درآوریم، سپس آن تعریف را از جنس اعلی به فصول و انواع آن تقسیم کنیم و تحلیل به عکس مانند آن است که انسان را در نظر بگیریم و بگوییم بدن انسان به اعضای آلی انحلال می‌یابد و اعضای آلی به اعضای متشابهه‌الاجزاء و اجزاء متشابهه‌الاجزاء به اخلاط و اخلاط به نباتی که غذاست و نبات به اسطقسّاتی که غذا از آن ترکیب یافته منحل شود.۲۸

نظامی عروضی از جمله کتابهایی که خواندن آن را برای دانشجویان طب لازم می‌داند، حاوی رازی و قانون ابن‌سینا و کامل‌الصناعه علی بن عباس است. ۲۹

 

کتابهای پزشکی فارسی

به موازات تألیف کتابهای عربی دانشمندان ایرانی، کتابهای متعددی را به زبان فارسی تألیف کرده‌اند که از مهمترین آنها می‌توان از «هدایه‌المتعلّمین» اخوینی بخاری و «ذخیره خوارزمشاهی» و «خلاصه التّجارب» بها‌ء‌الدّوله رازی و «دانشنامه» حکیم میسری که به نظم است یاد کرد. اساس و پایه این آثار مبتنی بر مطالب دائرة‌المعارف‌های پزشکی بزرگ است که پیش از این از آن یاد گردید.

در زمینه داروشناسی نیز گذشته از «الابنیه عن‌ حقائق الادویه» هروی، می‌توان از «تحفه‌المؤمنین» حکیم مؤمن و «مخزن الادویه» عقیلی خراسانی یاد کرد.

در زمینه دامپزشکی نیز مسلمانان کوشش فراوان از خود نشان دادند و کتابهای متعددی از آنان تحت عناوین «کتاب الخیل»، «کتاب ‌الخیل و الفروسیّه»، «کتاب الفروسیّه و البیطره»، «کتاب البیطره»، «بیطارنامه»، «بیطرف‌نامه فرس‌نامه» به جای مانده است.

فرسنامه‌های فارسی منظوم و منثور فراوانی به صورت خطی در کتابخانه‌‌ها موجود است که دو کتاب آن تحت عنوان «دو فرسنامه منثور و منظور» در سال ۱۳۶۶ در تهران چاپ شده است (مؤسّسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک‌گیل به اهتمام دکتر علی سلطانی گردفرامرزی). درباره تاریخ دامپزشکی در ایران پیش از اسلام و پس از اسلام، دکتر حسن تاج‌بخش مطالعات فراوانی کرده و نتیجه آن در دو مجلد تحت عنوان تاریخ پزشکی و دامپزشکی در ایران منتشر ساخته است.

 

خاندانهای علمی

در کتابهای تاریخ طب آمده است که طب در انحصار خانواده اسقلببوس بوده و از پدران و فرزندان منتقل می‌شده است؛ ولی بقراط این رسم را منسوخ کرد و اظهار داشت که پزشکان باید شاگردان خود را به منزله فرزندان خود محسوب دارند و از زمان او بود که نسبت روحانی و علمی جایگزین نسبت جسمانی و جسدانی شد.۳۰ ولی عملاً در عصر اسلامی به خانواده‌های متعدّد برخورد می‌کنیم که پزشکی در آن خانواده‌‌ها ظهور پیدا کرده، از جمله خانواده حارث بن‌کلده، پزشک جندیشاپور و پسرش نضربن حارث، و خانواده بختیشوع که مهمترین آنان جبرائیل بن بختیشوع و بختیشوع بن جبرائیل و عبدالله بن بختیشوع… هستند، و خانواده طیفوری که عبدالله طیفوری و زکریا بن عبدالله طیفوری از مشاهیر آنان‌اند، و خانواده ماسویه خوزی که مهمترین آنان یوحنّا بن ماسویه و میخائیل بن ماسویه‌اند، و خانواده حنین بن ‌اسحاق که اسحاق بن حنین و حکیم بن حنین مشهورترین آنان‌اند، و خانواده ثابت بن قرّه حرانی که سنان بن ثابت و ثابت بن سنان از میان آنان از شهرت برخوردار هستند.۳۱

 

مدارس و کتابهای پزشکی

تعلیم و تربیت پزشکان در مدارس و بیمارستان‌‌ها و منازل و مساجد صورت می‌گرفت. سابقه تدریس پزشکی از مدارس آتن به اسکندریه و از اسکندریه به رها و نصیبین و از آنجا به جندیشاپور و از جندیشاپور به بیت‌الحکمه بغداد و سپس به بیت‌الحکمه قیروان در شمال آفریقا و همچنین اندلس در کتابهای «تاریخ‌الاطباء» به تفصیل یاد شده است.

مسلمانان توجه و عنایت خاصی به خواندن کتابهای بقراط و جالینوس داشتند. ابن‌رضوان می‌گوید که بقراط صناعت طب را تکمیل و جالینوس تعلیم بقراط را تهذیب کرد. او سپس پنجاه و پنج کتاب از آثار بقراط را نام می‌‌برد و ترتیب خواندن آنها را بدین گونه بیان می‌دارد: در ترتیب خواندن کتابهای بقراط دو برنامه موجود است؛ یکی آنکه اصحاب تجارب معمول می‌دارند که از کتاب قاطیطرون که به معنی دکان طبیب است، آغاز می‌کنند و پس از آن به ترتیب، کتاب الکسر و الرّض و کتاب الجبر و کتاب الخراجات و سپس سایر کتابهای عملی او را یکی پی از دیگری می‌خوانند و پس از فراغت از کتابهای عملی به خواندن کتاب طبیعه‌الانسان می‌پردازند. ترتیب دیگر آن است که اصحاب قیاس بدان عمل می‌کنند که از کتاب طبیعه‌الانسان آغاز و سپس به حفظ کتاب الفصول و کتاب تقدّمه‌المعرفه می‌پردازند و پس از فراغ از این کتابها کتاب قاطیطرون را شروع می‌کنند و سپس به سایر کتب عملی می‌پردازند.۳۲

حنین بن اسحاق در فهرست آثار جالینوس خود پس از آنکه بیستمین کتاب یعنی حیله‌البراء جالینوس را ذکر می‌کند، گوید: «این است که کتابهایی که در مدرسه‌های پزشکی اسکندریّه می‌خوانند. آنان به همین ترتیبی که یاد کردم، این کتابها را قرائت می‌کنند. آنان هر روز جمع می‌شوند و به خواندن و فهمیدن یک کتاب می‌پردازند؛ چنان که امروزه اصحاب نصارای ما در آموزشگاههایی که معروف به اسکول school است هر روز برای خواندن کتابی از کتابهای متقدمان اجتماع می‌کنند. هر یک از افراد پس از مهارت در این کتب، به قرائت آن می‌پردازند به همان نحو که امروز اصحاب ما تفاسیر کتاب‌های متقدّمان را می‌خوانند.»۳۳

ابن هندو باب نهم از کتاب خود را تحت عنوان «فی ‌کیفیّه تدریج المتعلم للطب» آورده و در آن نام شانزدهم کتاب جالینوس را که «اسکندرانیّون» خواندن آن را توصیه کرده‌اند، آورده است و نیز باب هشتم از همان کتاب را اختصاص به بیان علومی داده که یک پزشک باید آن را بداند.۳۴

 

بیمارستان

کلمه «بیمارستان» فارسی است و در زبان عربی به صورت «مارستان» نیز به کار می‌رود و شامل بیمارستان و تیمارستان به معنی امروزی هر دو می‌شده.۳۵ در اسلام نخستین بیمارستان به فرمان هارون‌الرشید در بغداد به تقلید از بیمارستان جندیشاپور ساخته شد که ریاست آن را جبرئیل بن بختیشوع عهده‌دار بوده هرچند که بیمارستان جندیشاپور که از پیش از اسلام به وجود آمده، پس از اسلام فعالیت خود را ادامه داده است؛ چنان که شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ق) در آغاز کتاب «القرافادین فی ‌البیمارستانات» از خود به عنوان «کبیر بیمارستان جندیشاپور بمدینه اهواز» یاد می‌کند.۳۶

چنان که پیش از این یاد شد، محمد بن زکریای رازی محل بیشتر مشاهدات بالینی خود را بیمارستان ری و بغداد یاد کرده است. شیخ سدید بن ابی‌البیان کتابی تحت عنوان «الدستور البیمارستانی» دارد که نسخه‌های مختلف داروهایی را که در بیمارستان ناصری قاهره و سایر درمانخانه‌ها (دورالتداوی) که در مصر و شام و عراق مورد استفاده بوده، بیان کرده است.۳۷

درباره بیمارستان‌های اسلامی کتابها و مقاله‌های فراوانی نوشته شده که از مهمترین آنها می‌توان از «تاریخ البیمارستانات فی ‌الاسلام» احمد عیسی بک که در سال ۱۹۳۹ در دمشق چاپ شده، نام برد. مهمترین بیمارستان‌های اسلامی در ایران و مصر و شام و اندلس بوده. قطب‌الدین شیرازی در مقدمه کتاب «التحفه السعدیة» خود که شرح کتاب قانون ابن سیناست، یادآور می‌شود که در چهارده سالگی به عنوان پزشک و چشم‌پزشک در بیمارستان مظفری شیراز برگزیده شده است.

بسیاری از پزشکان از منازل خود برای تدریس پزشکی استفاده می‌کرده‌اند؛ چنان که ابوعبید جوزجانی شاگرد ابن‌سینا نقل می‌کند که: «استاد به جهت اشتغالات روزانه به کارهای دیوانی و اداری، شبها به تدریس می‌پرداخت و برای گروهی شفا در فلسفه و برای گروهی دیگر قانون در طب و برای گروه سوم کتابی دیگر را تدریس می‌کرد»۳۸ و یا ابن میمون به شاگرد خود ابن تبون می‌نویسد که صبحها گرفتار معالجه سلطان و خانواده اوست و عصرها به درمان بیماران متفرقه می‌پردازد و فقط شبهاست که در منزل و در بستر باید شاگردان خود را تدریس کند.۳۹

از مطاوی کتب تاریخی به دست می‌آید که علم پزشکی در جنب علوم دینی در برخی از مساجد تدریس می‌شده؛ از جمله در مسجد ابن‌طولون که پزشکی و معرفه‌المیقات را درس می‌دادند. و در مسجد الازهر پس از فراغت از دروس دینی، یعنی هنگام ظهر به تدرس پزشکی مشغول می‌شدند.۴۰از مهمترین پزشکان اسلامی می‌توان از افراد زیر بر حسب محل زندگی آنان یاد کرد: در بغداد ابن بطلان، ابن جزله، ابن تلمیذ، ابوالبرکات. در مصر ابن رضوان، ابن میمون، ابن بیطار، ابن نفیس٫ در شام ابن مطران، عبداللطیف بغدادی، ابن القف الکرکی. در اندلس ابن زهر، زهراوی، ابن رشد.

 

تشخیص و درمان

اطبای مسلمان بر پایه آنچه از حرکات مختلف نبض و یا از رنگ و بوی و رسوب ادرار استنباط می‌کردند، بیماری را تشخیص می‌دادند؛ از این جهت است که ابن‌سینا کتابی مستقل درباره نبض تحت عنوان «رگ‌شناسی» نوشته و انواع مختلف آن را بیان داشته است و ابن رضوان مصری کتابی مستقل تحت عنوان «فی ‌النبض و التفسره» نگاشته است. تفسره یا قاروره دو کلمه‌ای بوده که به بول (ادرار) اطلاق می‌شده و قاروره ظرف است که اطلاق بر مظروف شده و تفسره مفسر و بیانگر حال بیمار است.

پس از تشخیص بیمار، متوجه می‌شدند که برخی از اخلاط و اجرام فاسد باید از بدن بیرون آید و بعضی اشیا و مواد لازم باید وارد بدن شود که از اولی تعبیر به «استفراغ» و از دومی تعبیر به «احتقان» می‌کردند و استفراغ مقدم بر احتقان بود؛ زیرا می‌گفتند نخست معده باید پاک گردد تا غذا و دوا را به منظور اعاده صحت جذب کند و این جمله از تعبیرات متداول بود که: «الابدان الغیر النقیه کلما غذوتها ازدادت شرا.»۴۱ و برای پاک کردن معده متوسل به انواع «مسهلات» و «مقیئات» می‌شدند و با نوشیدن شربتهای «مدر» یعنی ادرار‌آور و فراهم آوردن وسیله استخراج عرق «استحمام» و به کار بردن «فصد» یعنی رگ زدن و «حجامت» یعنی خون از پشت گرفتن «استفراغ» را کامل می‌کردند و تحقق «احتقان» هم با خوردن و نوشیدن مواد دارویی لازم و یا با وارد کردن از نشیمن‌گاه «حقنه» یعنی اماله صورت می‌گرفت.

از روشهای درمانی که پزشکان مسلمان به کار می‌بردند، روش داغ کردن است که آن را به عربی «کیّ» می‌گویند. این روش در صورتی تجویز می‌شد که درمان با غذا و دوا سودمند نمی‌افتاد. از این روست که جمله: «آخر الدواء الْکیّ» و به قول خاقانی: «زانکه داغ آهنین آخر دوای دردهاست»، از امثال سائره گشته است. از پزشکانی که این روش را به تفصیل توضیح داده و جزئیات داغ کردن از فرق تا قدم را روشن ساخته است، ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی است که جزء سی‌ام از کتاب «التصریف لمن عجز عن التالیف» خود را اختصاص به سه موضوع داغ کردن و جراحی و شکسته‌بندی داده است و در هر یک از این سه قسم ابزار و آلاتی که پزشک باید به کار برد، بیان داشته است.

جراحی که پزشکان اسلامی از آن تعبیر به «عمل الید» و «الاعمال بالحدید» و «دستکاری» می‌کردند، از روشهای درمانی رایج بوده و کسانی که مبادرت به این روش می‌ورزیدند، «جرائحی» می‌گفتند؛ چنان که پزشک معمولی که بدون بریدن و دوختن بلکه با غذا و دوا درمان می‌کرده، «طبایعی» نامیده می‌شده است. هرچند بیشتر پزشکان اسلامی اشاره به روش درمان با جراحی کرده‌اند، ولی از برخی منابع برمی‌آید که بسیاری از عملهای جراحی که در مغرب و اندلس انجام می‌شده، در شرق عالم اسلامی به جهت دشواری آن را انجام نمی‌دادند.۴۲ گذشته از موارد مختلف جراحی که رازی در آثار خود و زهراوی در تصریف یاد کرده است، می‌توان برخی از موارد را در کتاب «العمده فی الجراحة» ابن القف کرکی یافت. از برخی از منابع برمی‌آید که هنگام آزمایش، پزشکان پرسش از انواع مختلف آلات و ابزار جراحی و موارد استعمال هر یک از آنها می‌شده است.۴۳

لازم به یادآوری است که روش درمان نسبت به حالتهای مختلف و سنین گوناگون متفاوت بوده است؛ چنان که تندرستان را روشی خاص بوده که تن را در برابر بیماریها مقاوم سازد و از آن روش به «تدبیر الأصحاء» می‌کردند و بر همین پایه کتابهایی که به نام «تدبیرالحبالی» و «تدبیرالمولودین» و «تدبیرالصبیان» و «تدبیرالمشایخ» نوشته شده، کیفیت و روش درمان مختلف زنان آبستن و نوزادان و خردسالان و سالخوردگان در آنها بیان شده است.

 

مسئولیت پزشک

در اسلام پزشک مسئول شناخته شده و در صورت ناآشنایی و تقصیر در برابر بیمار، ضامن است و این امر مستند به حدیثی است که از پیغمبر اکرم(ص) روایت شده که: «من تطبب و لم یعلم منه الطب قبل ذلک فهو ضامن»؛ یعنی کسی که پزشکی بورزد، در حالی که دانش آن را بیش از آن نداشته باشد، ضامن است. ابن القیم الجوزیه در تفسیر این حدیث گفته است که کلمة «طبیب» عام است و افراد زیر را در بر می‌گیرد: طبایعی (پزشک عمومی) که با دستور شفاهی خود پزشکی می‌ورزد، جرائحی (دستکار، جراح) که با مبضع (نیشتر) خود، کحال (چشم‌پزشک) که با مرود (میل) خود، خاتن (ختنه‌گر) که با کارد خود، فاصد (رگ‌زن) که با نیش پَر گونة خود، حجام (حجامت‌گر، خون‌گیر) که با نیشتر و شیشة حجامی خود، مجبر (شکسته‌بند) که با خلع و وصل و رباط خود، کواء (داغ‌گر) که با داغ‌کن و آتش خود، حاقن (حقنه‌گر، اماله‌کن) که با ظرف داروی خود تصرف و مداخله در بدن انسان می‌کنند.۴۴

 

احتساب پزشکی

برای نظارت بر امر پزشکی و درستی آن حسبت و احتساب که در سایر مشاغل وجود داشت در پزشکی هم جریان داشت و دانشمندانی که به تألیف کتاب در امر حسبت پرداخته‌اند، فصلی از کتاب خود را اختصاص به حسبت پزشکی داده‌اند؛ مثلاً شیزری در کتاب «نهایه‌الرتبه»، فصلی را اختصاص به حسبت پزشکان و چشم‌پزشکان و شکسته‌بندان و جراحان داده و می‌گوید: پزشکان باید با آنچه حنین در کتاب محنه‌الطبیب آورده، آزموده شوند، و چشم‌پزشکان با کتاب عشر مقالات حنین دربارة چشم، و شکسته‌بندان با کناش بولص، و جراحان با قاطاجانس جالینوس و کتاب تصریف زهراوی امتحان گردند.۴۵

امتحان پزشکان از دیر زمان از امور مهم به شمار می‌آمده است. جالینوس کتابی به نام «فی محنه افضل الاطباء» داشته که حنین آن را ترجمه کرده و در اختیار مسلمانان قرار گرفته و رازی نیز کتابی به نام «فی محنه الطبیب و کیف ینبغی ان یکون» داشته و فصلی از «کتاب منصوری» خود را نیز اختصاص به امتحان پزشکان داده است و در آنجا در مورد امتحان جراحان می‌گوید که نخستین چیزی که باید از او بپرسی، تشریح و منافع اعضاست و ببینی که او آگاهی از قیاس و فهم و درایت کتب قدما دارد یا نه. اگر از این موضوع اطلاع ندارد، نیازی نیست که او را دربارة درمان بیماران امتحان کنی؛ ولی اگر دارد، امتحان او را دربارة بیماران کامل گردان و پس از پذیرفته شدن در این امر، او را با داروها بیازمای.»۴۶

 

شرح آثار و افکار پزشکان

دانشمندان اسلامی عنایتی وافر به ثبت و ضبط شرح آثار و افکار پزشکان داشتند. از کهن‌ترین کتابها در این موضوع، «تاریخ الاطباء والفلاسفه» اسحاق بن حنین است و سپس ابوریحان بیرونی در رساله «الفهرست» خود شمه‌ای دربارة آغاز علم طب و اینکه طرق استنباط آن چگونه صورت پذیرفته کرده است تا آنکه محمدبن اسحاق بن الندیم در سال ۳۷۷ کتاب بزرگ کتاب‌شناسی یعنی «الفهرست» را نگاشت و مقالة هفتم آن را اختصاص به موسیقی‌دانان و پزشکان و منجمان و حکیمان داد و ابوداود سلیمان بن حسان اندلسی معروف به ابن جلجل در همان قرن چهارم در کتاب «طبقات‌الاطباء و الحکماء» نام و آثار شماری از پزشکان یونان و اسکندریه و اطبای مسلمان به‌ویژه آنان که در بلاد اندلس می‌زیستند آورد، و ظهیرالدین علی بن زید بیهقی (متوفی ۵۶۵) در کتاب «تتمه صوان‌الحکمه» متجاوز از صدوبیست حکیم و طبیب یاد کرده که در قرن پنجم و ششم می‌زیسته‌اند، و جمال‌الدین علی بن یوسف ابن القفطی (م۶۴۶) کتاب «تاریخ الحکماء» را تألیف کرد و در آن به ذکر تراجم احوال متجاوز از چهارصد دانشمند در فلسفه و طب و ریاضیات و نجوم پرداخت که بخش عمدة کتاب اختصاص به پزشکان دارد، و شمس‌الدین محمد شهرزوری (م حدود ۶۸۷) در کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح تعداد کثیری از پزشکان و آثارشان را یاد کرد، و بالاخره موفق‌الدین ابن ابی اصیبعه (م۶۹۶) در کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء که جامع‌ترین کتاب در این زمینه است از تعداد کثیری پزشک و داروشناس و حکیم و منجم و ریاضی‌دان به تقسیم مولد و منشأ آنان یاد می‌کند و درباره هر یک اطلاعات فراوانی را ارائه می‌دهد.

گذشته از این، مورخان مانند: یعقوبی در تاریخ خود و مسعودی در «التنبیه و الاشراف» و ابن العبری در «تاریخ مختصر الدول» و همچنین مولفان کتب تراجم احوال مانند ابن خلکان در «وفیات الاعیان» و صفدی در «الوافی بالوفیات» و ذهبی در «سیراعلام النبلاء» اشاره به شرح احوال و آثار بسیاری از اطباء و داروشناسان کرده‌اند.

منابع و مأخذ

[توجه: بخش نخست این نوشتار، به اشتباه بدون مآخذ مربوطه در اختیار خوانندگان قرار گرفت که با پوزش از مؤلف دانشمند و خوانندگان گرامی، اینک متن کامل منابع ذکر می‌شود.]

۱ـ لسان العرب، ابن منظور، نهایة ابن اثیر، ذیل کلمة «طب».

۲ـ قانون، ابن‌سینا، ج۱، ص۱۳، مفتاح الطب، ص۲۲٫

۳ـ العلمُ علمان: علم الابدان و علم الأدیان.

۴ـ رسائل اخوان الصّفا، ج۴، ص۱۶٫

۵ـ تسع رسائل، ابن‌سینا، ص۱۱۰٫

۶ـ مقدّمه ابن خلدون، ج۲، ص۶۲۰٫

۷ـ القرافادین فی البیمارستانات، نسخة خطّی کتابخانه ملّی ملک، شمارة۴۲۳۴٫

۸ـ فهرست، ابن ندیم، ص۳۴۵ تا۳۶۰

۹ـ التطرق بالطب الی السعاده، رسالة حنین بن اسحاق الی علی بن یحیی.

۱۰ـ الفرق الطّبیّه، مروج الذّهب، ج۴، ص۷۹٫

۱۱ـ تاریخ الأطباء و الفلاسفه، اسحاق بن حنین.

۱۲ـ فهرست کتابهای رازی، ص۱۳٫

۱۳ـ رسائل ابن رشد الطبیّه، صص۲۹ و ۷۳ و ۲۹۷٫

۱۴ـ مقدّمة ابن خلدون، ج۲، ص۶۲۰

۱۵ـ مجموعة متون و مقالات تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، ص۲۸۹

۱۶ـ معجم الادباء، ج۶،ص۴۲۹ و ۴۶۰٫

۱۷ـ عیون الانباء، ص۴۲۷٫

۱۸ـ فیلسوف ری، مهدی محقّق، ص۵۷ و ۶۴٫

۱۹ـ الحاوی، رازی، ج۸، ص۲۰۸؛ ج۱۰، ص۱۸٫

۲۰ـ طب اسلامی و تأثیر آن در قرون وسطی، کمپ بل، ج۱، ص۶۹٫

۲۱ـ تاریخ طب ایران و خلافت شرقی، الگود، ص۲۰۸٫

۲۲ـ الشّکوک علی جالینوس، ص۶۳ و ۷۵٫

۲۳ـ ترجمة قصص و حکایات المرضی، دکتر محمود نجم‌آبادی.

۲۴ـ تاریخ طب، نوبرگ(ترجمه انگلیسی)، ج۱، ص۳۶۲٫

۲۵ـ مجموعة متون و مقالات در تاریخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ایران، ص۳۴۷٫

۲۶ـ قانون، ابن‌سینا، کتاب۲، ص۱۹۷، به نقل از تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، ج۲، ص۳۱۱٫

۲۷ـ تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، ج۲، ص۲۹۳٫

۲۸ـ کامل الصّناعه الطبیّه، ج۱، ص۱۰ و ۱۱٫

۲۹ـ چهارمقاله، نظامی عروضی، ص۷۰٫

۳۰ـ مختصر تاریخ الطب العربی، کمال‌الدین سامرائی، ج۱، ص۵۹۲ و ۵۹۳٫

۳۱ـ تعلیم پزشکی در سرزمینهای اسلامی، از قرن۷ تا ۱۴، م. ارگری لیزر، نشریة تاریخ پزشکی، جلد۳۸٫

۳۲ـ التّطرق بالطّبّ الی السّعاده، مجلّه تاریخ العلوم العربیّه، حلب ۱۹۷۸، ج۲، شمارة۲، ص۴۴۰٫

۳۳ـ رسالة حنین، ص۱۸ و ادب الطّبیب رهاوی، ص۱۹۴٫

۳۴ـ مفتاح الطّب، ص۶۲ و ۵۳٫

۳۵ـ انساب، سمعانی، ورق۴۹۹٫

۳۶ـ نسخة خطی، کتابخانة ملک، شمارة۴۲۳۴٫

۳۷ـ مجلّة مؤسسه مصر، ج۱۴، سال۳۳ـ۱۹۳۲٫

۳۸ـ تاریخ الحکمای قفطی، ترجمة فارسی، ص۵۶۳٫

۳۹ـ بیست گفتار، مهدی محقق، ص۳۲۹، به نقل از متصرّفات ادب عربی، ص۲۲۷٫

۴۰ـ حسن المحاضره، سیوطی، ج۲، ص۱۳۸٫

۴۱ـ مفتاح الطب، ص۳۴٫

۴۲ـ هدایه المتعلمین، ص۵۵۱٫

۴۳ـ دعوه الاطباء، ابن بطلان، ص۱۸٫

۴۴ـ طب النبی، ابن القیّم الجوزیّه، ص۲۰۵٫

۴۵ـ نهایه الرّتبه فی طلب الحسبه، ص۱۰۰٫

۴۶ـ الرّازی و محنه الطبیب، المشرق سال ۵۴، ص۵۱۷٫

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: