عاشورا قیام علیه زنجیر / امام موسی صدر- ترجمه: احمد ناظم

1394/8/3 ۰۹:۴۹

 عاشورا قیام علیه زنجیر / امام موسی صدر- ترجمه: احمد ناظم

امام، حکم مجسّم و ایمان مجسم است و فرقی نمی‌کند که در جنگ پیروز شود یا شکست بخورد شهادت حسینی در روز عاشورا، امام شهادت‌ها یا شهادتی معیار است تشیع به معنای مسئولیت‌پذیری است. و عبارت است از ایدئولوژی رهبران و رفتار پیشگامانه آنان که بر پایه اجتهاد و جهاد استوار است امام حسین می‌دید محنت فرودستان خطرناک‌تر شده است، زیرا ایدئولوژی‌های خطرناکی برای واداشتن رنج‌دیدگان به تحمل سختی‌ها و صبر کردن در برابر آنها شکل گرفته است امامت به معنای مسئولیت پاسداری از حرکت مردم است

 

 

نیم نگاه

 امام، حکم مجسّم و ایمان مجسم است و فرقی نمی‌کند که در جنگ پیروز شود یا شکست بخورد

 شهادت حسینی در روز عاشورا، امام شهادت‌ها یا شهادتی معیار است

 تشیع به معنای مسئولیت‌پذیری است. و عبارت است از ایدئولوژی رهبران و رفتار پیشگامانه آنان که بر پایه اجتهاد و جهاد استوار است

 امام حسین می‌دید محنت فرودستان خطرناک‌تر شده است، زیرا ایدئولوژی‌های خطرناکی برای واداشتن رنج‌دیدگان به تحمل سختی‌ها و صبر کردن در برابر آنها شکل گرفته است

 امامت به معنای مسئولیت پاسداری از حرکت مردم است

 حسین، سرور شهیدان حلقه‌ای پیوسته با گذشته بود. جنبش او در عین حال که برخاسته از جنبش‌های گذشته بود، به نوبه خود مادر همه جنبش‌ها نیز بود و در این میان، حسین، پدر شهیدان است

 شهادت، مسئولیتی اصیل برای رهبران و برای امام است که در اصطلاح شرعی سرور رهبران به شمار می‌آید. ارتباط روشنی بین مفهوم اصیل واژه«امام» و واژه«شهادت» وجود دارد

 به موضوع عاشورا همچون یک رویداد و داستان تاریخی نگاه نکنیم، بلکه عاشورا هر سال تکرار می‌شود

 اسلام با قیام امام حسین دوباره در شکل حقیقی خود یعنی آزادمنشی و آزادی‌بخشی به فرودست‌شدگان متولد شد

 

آنچه از پی می‌آید، خلاصه ترجمه متن جستاری از امام موسی صدر درباره عاشورا و تبیین پیوند امامت با شهادت است. این جستار در هم‌اندیشی ادبی مدرسه عالی ادبیات بیروت ارائه شد که در سال 1974 میلادی برگزار شده بود. در این هم‌اندیشی که سه روز به طول انجامید، دانشوران و ادبای برجسته‌ای مانند ادونیس و جعفر مهاجر و محمدعلی مکی و عبدالوهاب کاشی و ابراهیم فران و حسن کحیل و فردریک معتوق دیدگاه‌های تاریخی و ادبی خود را مطرح کردند. این جستارها در شماره  پنجم« مجله پژوهشی در باب عاشورا» (حلقه دراسیه حول عاشورا) به دو زبان عربی و فرانسوی به چاپ رسید.امام موسی صدر در این جستار تحلیلی ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی «امام» می‌پردازد و می‌کوشد تا معنای اصطلاحی آن را نزد شیعه تا حد امکان جامع و مانع تبیین کند. وی توضیح می‌دهد که مقصودش از عاشورا و امام دو امر تاریخی نیست بلکه دو موضوع زنده و حاضر و هم‌اکنونی است که با هم در تعامل‌اند. رابطه امامت و شهادت موضوع مهم دیگر این نوشته است. امام صدر با به تصویر کشیدن نبرد ازلی حق و باطل، فداکاری امام حسین (ع) را صفحه درخشان این تاریخ دیرینه و حلقه ویژه این زنجیره قلمداد می‌کند و زمینه‌ها و زمان قیام سید الشهدا را برای مخاطبان روشن می‌سازد و تأکید دارد که عاشورا تا به امروز امتداد یافته و باید هر روز از آن برای خود درس‌آموزی بکنیم.

 

یک. امام و امامت

علامه علایلی در کتاب «المرجع» با استناد به پژوهش‌های‌گسترده خود، «امام» را به ترازوی چوبی (شاقول) تفسیر می‌کند که بنّاها برای معلوم شدن راستی یا کجی دیوار به کار می‌برند. این تراز بعدها به تراز جیوه‌ای تبدیل شد. اصل معنای امام این است. در اصطلاح معاصر «امام» به عالمان دین که رهبری فکری و گفتاری و رفتاری را بر عهده دارند، گفته می‌شود؛ البته در جوامع ما، القاب با تعارفات و مبالغات همراه است. ولی ماهیت و هدف این بحث می‌طلبد که واژه امام را با اصطلاح مذهبی آن از نظر شیعه امامیه تفسیر کنیم. امام، انسان است، نه خدا و نه نیمه خدا؛ انسانی است که به کمال مورد نظر اسلام رسیده است؛ انسانی است برتر نه مافوق انسان؛ انسانی است که به کمال رسیده و در عین حال پیشوا و مسئول هدایت امت است. در متون شیعه درباره امام آمده است: امام حجت خدا روی زمین است؛ کتاب گویای خداوند است؛ آینه تمام نمای اسلام است؛ اسلام مجسم است؛ انسانی است که در احساسات و اندیشه و فرمان و گفتار و کردار و حتی سکوت خود، نقش ترازو را دارد. در حدیثی از پیامبر آمده است: «من ترازوی اعمال هستم و علی زبانه آن است.» در یک کلام، امام، انسانی است که در فوق و در قله است و برتر از انسان نیست. او وصی است نه نبی.

 

دو. عاشورا

از نظر تاریخی، عاشورا روز کشته شدن امام حسین در کربلاست. مقصود از عاشورا در این بحث و یا حداقل در سخنرانی من، مجموعه حوادث فاجعه‌باری است که در آن روز رخ داده و سوگواری برای آنکه پس از آن روز آغاز شده و تا امروز ادامه یافته و با رشد و تحول روبه‌رو بوده است. بنابراین، ما در این پژوهش با دو عاملِ پابرجا، زنده و اثرگذار روبه‌رو هستیم، نه دو رویداد تاریخی. امام همان طور که می‌دانیم،تجسم‌بخش رسالت است و در کانون الگودهی و رهبری باقی است، خواه زنده باشد یا نباشد. ما در کتاب‌های فقهی خود به گفتار و رفتار و سکوت و رضایت امام به عنوان بخشی از مذهب استناد می‌کنیم.امام، حکم مجسّم و ایمان مجسم است و فرقی نمی‌کند که در جنگ پیروز شود یا شکست بخورد یا از مقام خود [خلافت] کنار گذاشته شود. این عاملی اثرگذار است که تا الان ادامه دارد. عاشورا، شهادت است و شهادت در منطق قرآن، جاودانگی و حرکت و رهبری است.

این آیه شریفه را به خاطر بیاورید:  «کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مرده مپندار.» (آل‌عمران، 169)؛ به این نکته در آیه توجه کنید. که: «بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.» (آل‌عمران، 169)؛  آنها رشد پیوسته دارند: از فضیلتی که خدا نصیبشان کرده است، شادمان‌اند. به آنها که در پی‌شان هستند و هنوز به آنها نپیوسته‌اند، بشارت می‌دهند.» (آل‌عمران،170).

 

سه: رهبری- دعوت

ما در برابر دو عامل پویا قرار داریم نه دو رویداد تاریخی. بنابراین، میان این دو، تعامل وجود دارد و این تعامل، سه عنوان را نتیجه می‌دهد:

1. شهادت امام؛2 .امامت شهید؛ 3. شهادت معیار

اول. شهادت امام: که عبارت است از پیوستگی عمیق بین امام و شهادت تا جایی که شهادت، جزئی بنیادین از مسئولیت پیشگامانه امام است.

دوم. امامت شهید: کسی که در راه خدا شهید شده است، امام است. این بدان معناست که شهادت به خودی خود، الگو و [منشأ] رهبری است و این دو در عالی‌ترین مرتبه خود، دو عنصر بنیادین در مفهوم امامت هستند. اگر شهید عادی این دو صفت بنیادین از صفات امام را داشته باشد، در زمره کاروان امام به شمار می‌آید.

سوم. شهادت معیار: منظورم از این عنوان این است که اگر سطح شهادت امام حسین در عاشورا و عوامل و انگیزه‌های درونی و جزئیات و آثار آن را بررسی کنیم در می‌یابیم که شهادت ایشان از همه شهادت‌ها بالاتر است و از این روست که امام حسین را «سید الشهدا» (سرور شهیدان) یا به تعبیر عقاد «ابو الشهدا» (پدر شهیدان) می‌نامیم.

در حدیث آمده است: «ای ابا عبدالله، هیچ روزی مثل روز تو نیست.» این عبارت در بسیاری از منابع دینی شیعه آمده است.

 بنابراین، شهادت حسینی در روز عاشورا، امام شهادت‌ها یا شهادتی معیار است.

در این پژوهش آنچه از من خواسته شده، تنها عنوان اول است، یعنی شهادت امام.

فکر کنم یازده همکار من درباره عنوان سوم یعنی شهادت معیار به‌روشنی سخن خواهند گفت، زیرا همه آنها مسأله عاشورا را تبیین کرده‌اند.

اما عنوان دوم یعنی امامت شهید، یک بحث مستقل اجتماعی و دینی است که بسیاری از پژوهشگران به طور مفصل به آن پرداخته‌اند و ما در اینجا به همان آیه‌ای که تلاوت شد بسنده می‌کنیم. این آیه به نقش شهید در دعوت کردن و برانگیختن و جاودانه شدن و حرکت به سوی ارزش‌ها مربوط می‌شود. اکنون به بحث خودمان، یعنی شهادت امام می‌پردازیم.

 

رابطه بین شهادت و امامت

هر پیامبری و پس از او، امام و وصی و پس از او، نمایندگانش (جانشینانش) یعنی همان‌هایی که در حدیث آمده است: «هر فقیهی که خویشتندار، پاسدار دین، نافرمان در برابر هوای نفس و فرمانبردار در برابر دستور مولای خود باشد، حجت من بر شماست و من حجت خدا بر آنان هستم» در پیشگاه خدا مسئول رفتار مردم و حرکت پیوسته آنان به سوی کمال هستند، به هر قیمت و در هر شرایطی که باشد، حتی اگر نیازمند فداکاری، یعنی شهادت باشد.

امام مسئول آن است که شهادت را تقدیم کند و در هنگام نیاز، برای شهید شدن پیشقدم شود تا حرکت انسان به سوی کمال، که به موانع و دشواری‌های کوچک یا بزرگی برخوردمی‌کند، مصون بماند. از این روست که‌اندیشمندان شیعه می‌گویند تشیع به معنای مسئولیت‌پذیری است. و عبارت است از ایدئولوژی رهبران و رفتار پیشگامانه آنان که بر پایه اجتهاد و جهاد استوار است. این ایدئولوژی عبارت است از بررسی صحیح مرحله‌ای که در آن به سر می‌بریم و تلاش تا پای شهادت در راه تبدیل آن به مرحله‌ای بهتر.

اینجاست که به نقطه مشترکی عمیق بین امامت و شهادت می‌رسیم، زیرا امامت به معنای مسئولیت پاسداری از حرکت مردم است و طبیعی است که این مسئولیت گاه به شهادت نیاز دارد. بنابراین، شهادت جزئی از امامت است و بدین ترتیب، معنای حدیثی را که از ائمه به ما رسیده است، درمی‌یابیم: «هر یک از ما یا شهید است یا مسموم» این حدیث ابعادمبارزه آنان را در راه مسئولیتی که بر دوش داشته‌اند، روشن می‌کند. اینجاست که به خط طولانی تاریخ تشیع می‌رسیم که عاشورا یک صفحه درخشان از آن است؛ همان خط دشوار و همراه با مصیبتی که [امام حسین] با وجود اندک بودن یارانش، آن را مذهب مخالفت یا مبارزه (در چارچوب تعهد اسلامی به متونی که با اجتهاد، جدید می‌شود) قرار داد.

 

رسالت... حلقه‌های به هم پیوسته شهادت

رسالت دین، واحد است که در یک زنجیره واحد با حلقه‌هایی به هم پیوسته قرار داد. هدف رسالت تنها با آزادسازی انسان از خودپرستی و تأثیرپذیری از تمایلات شرّ و نیز پرستش پدیده‌ها یا افراد پیرامون تحقق می‌یابد. رهایی از خودپرستی از رهگذر جنگ درونی به دست می‌آید. این رهایی، امری شخصی است که به خودمان اختصاص دارد، هرچند به تلاش زیادی نیاز است و از این رو،پیامبر(ص) آن را «جهاد اکبر» خوانده‌اند. ولی وقتی انسان به رهایی از پرستش خدایان زمینی و رد پرستش افراد پیرامون خود می‌رسد، یعنی وقتی از پرستش مردم و بت‌هایی که او را به‌بندگی می‌کشند و ضعیف می‌شمارند، آزاد می‌شود، وقتی از بند ستمگران رهایی می‌یابد، با منافع آنها برخورد پیدا می‌کند و معرکه بالا می‌گیرد.

اینجاست که می‌بینیم جهاد پیامبران و امامان و اوصیا همگی در یک میدان است، به گونه‌ای که می‌توانیم موضع هر یک از آنها را در چارچوبی عام بررسی کنیم. از جمله این مجاهدت‌ها و بلکه اوج این فداکاری‌ها، شهادت امام حسین(ع) در روز عاشوراست. شهادت امام حسین حلقه‌ای جدا از دیگر حلقه‌ها نیست و ما آن را از رهگذر «تاریخ دیرینه مبارزاتی» که شهادت امام حسین را پدید آورده است، مطالعه می‌کنیم. شهادت امام حسین شهادت‌های دیگری را نیز پدید آورده است، ولی شهادت خود امام حسین در اوج قرار دارد.

از این روست که در روایت‌های شیعه درباره زیارت ایشان آمده است: «السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله» یعنی بین امام حسین و حضرت آدم پیوند برقرار می‌کند «السلام علیک یا وارث نوح نبی الله، السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله، السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله، السلام علیک یا وارث عیسی روح الله، السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله» و به همین ترتیب به ایشان سلام می‌دهیم.

این احادیث بر ارتباط میان جنبش حسینی و دیگر جنبش‌های پیشرو، برای آزادسازی انسان از پرستش خدایان زمینی و نیز بر نقش آن در به دوش کشیدن بار تاریخ در جنگ‌هایی که از ابتدا بر ضد ستمگران و در خدمت به ستمدیدگان زمین در جریان بوده است، تأکید می‌کند. این جنگ‌ها ادامه داشت و در این مسیر شهیدان پی در پی بر زمین می‌افتادند تا اینکه نوبت به حسین، سرور شهیدان رسید که حلقه‌ای پیوسته با گذشته بود. جنبش او در عین حال که برخاسته از جنبش‌های گذشته بود، به نوبه خود مادر همه جنبش‌ها نیز بود و در این میان، حسین، پدر شهیدان است.

خدایان زمین که در اصطلاح دینی، ستمگران (طغاه) نامیده می‌شوند، خدایان زور و فریب و جاه‌طلبی و گردن‌کشی و ستمگری هستند. این خدایان و فرشتگان عذاب آنها، انسان را به‌بندگی می‌کشند و یا به تعبیر قرآن، انسان را فرودست می‌شمارند. البته این کلمه در قرآن معنایی فراگیر دارد، یعنی اینکه انسان برادر خود را ضعیف و فرودست بشمارد، تا دارایی او را بگیرد که در اصطلاح معاصر ما استثمار (بهره‌کشی) خوانده می‌شود، یا آزادی او را بگیرد که آن را استعمار می‌نامیم، یا عقل او را بگیرد که اصطلاحاً آن را سلطه‌گری و فریبکاری و ایجاد وحشت و گمراه‌گری می‌خوانیم.

بنابراین، استضعاف به معنای استثمار و استعمار و سلطه‌گری و فریبکاری و ایجاد وحشت و گمراه‌گری و همه عناصری است که رفتار درست و آزادی مسئولانه را از انسان سلب می‌کند.

طبیعی است که این خدایان براحتی صحنه را ترک نمی‌کنند، بلکه با رسالت دین که در دعوت پیامبران و امامان عینیت می‌یابد، برخورد پیدا می‌کنند و درگیری رخ می‌دهد و خون‌ها بر زمین می‌ریزد و زندان‌ها پر می‌شود و فرودست‌شدگان در زمین مورد ستم قرار می‌گیرند.

سپس مرحله دوم آغاز می‌شود که مرحله «تأویل» نامیده می‌شود. وقتی پیامبری در این میدان پیروز می‌شود، دیری نمی‌پاید که ستمگران نقش خود را تغییر می‌دهند و لباس دین بر تن می‌کنند و از راه احکام دینی و شعایر دینی جایگاه خود را تقویت می‌کنند و مراکز اصلی و عبادتگاه‌ها را در اختیار می‌گیرند و خطر دوباره بازمی‌گردد و رنج‌کشیدگان در زمین، همچنان زیر فشارهای جدیدی که حتی به‌دست برخی نهادهای به ظاهر دینی، رنگ قداست به خود گرفته است، باقی می‌مانند و در این میان، عالمان متظاهر دینی نیز به این ستمگران، خدایان زر و زور و مقام، کمک می‌کنند و فرودستان همچنان رنج می‌کشند و مصیبت ادامه می‌یابد و دوباره با قیام یک پیامبر یا امام، درگیری رخ می‌دهد و خون‌ها بر زمین می‌ریزد و زندان‌ها پر می‌شود و بسیاری قربانی می‌شوند.

 

حسین(ع) قیام می‌کند

امام حسین با رسالت اسلامی زندگی کرده و شاهد جهاد محمد و علی و اصحاب محمد در راه آزادسازی انسان از قید و بندها و سوق دادن او به سوی کمال بوده است. حسین در عصری می‌زیسته که بت‌ها در کعبه و در جامعه سرنگون شده و امپراتوری فارس و روم و تبعیض‌های طبقاتی قریش از بین رفته و انسان یمنی و حبشی آزاد شده است. او در عصری زندگی کرده که جامعه‌ای نو متولد شده است:جامعه برادری که پیامبر آن را بر پایه‌های عدالت و کرامت انسانی و ارزش‌ها بنا کرد. این حسین که با آن جنگ‌ها همعصر بود و نتایج آنها را مشاهده کرد و صف‌ها را از یکدیگر تمایز داد و یاوران حق را در مقابل یاوران باطل یافت، اکنون می‌بیند همه چیز دگرگون شده و کسانی که در گذشته نزدیک، با حق می‌جنگیدند و مردم را با شیوه‌های ستمگرانه فرودست می‌شمردند، اینک حامیان دین جدید و مدعیان حمایت از این دین شده‌اند و در مسجدها و از فراز منبرها حکم می‌کنند.

 از این رو بود که امام حسین(ع) با درد می‌گفت: «معروف، منکر شده است و منکر، معروف. آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌گردد و از باطل بازداشته نمی‌شود؟ جا دارد که مؤمن ملاقات خدا را آرزو کند، در حالی که بر حق است.»

امام حسین(ع) می‌بیند کسانی بر فراز منبر پیامبر و در مراکز جدید رهبری، که مرکز پاسداری از انسان و نجات انسان است،نشسته‌اند که خشونت و سختگیری را درمورد مسلمانان اعمال می‌کنند؛ نه فقط ارتشیان بلکه مزدوران حاکم نیز. به شرح نهج البلاغه،ج 2، و تاریخ طبری، ج 6 و نیز استیعاب و کتاب‌های ابن اثیر و مسعودی مراجعه کنید. تا از اخبار گروه‌هایی که خلیفه موظفشان می‌کرد که گوشه و کنار جهان اسلام را غارت کنند، باخبر شوید؛ همان گروه‌هایی که در پی قتل و غارت و از بین بردن ارزاق مردم و بستن راه حقوق و سهم آنان و غارت کردن بیت المال بودند.

بدین ترتیب، شمشیر رنج‌دیدگان، یعنی شمشیر محمد دوباره به دست ستمگران می‌رسد و آنان به وسیله این شمشیر دوباره مردم را به استضعاف می‌کشند و این، خطری خونبار و بسیار تلخ است.

از سوی دیگر، امام حسین(ع) می‌بیند سیاست تفرقه‌ افکنی در میان قبایل و پراکندگی در امت و جدایی میان ملت‌ها و اقوام، بر جامعه حکمفرما شده است. به کتاب واقعه صفین نصر بن مزاحم و تاریخ طبری و تاریخ الاسلام السیاسی مراجعه کنید تا دریابید چگونه میان یمنی و قیسی و نیز میان خودگروه‌های یمنی و میان عراق و شام و میان حجاز و شام و میان یمامه و یمن فتنه‌انگیزی می‌کردند و چگونه میان قبایل تفرقه می‌انداختند!

از سوی دیگر، امام حسین با پدیده جعل احادیث روبه‌روست. عده‌ای هستند که شغلشان این است که حدیث جعل کنند و در ازای آن حقوق بگیرند. آنها درباره فضیلت قبایل حدیث می‌ساختند (رک: شرح نهج البلاغه؛ احمد امین نیز این گونه احادیث را در کتاب نهج الاسلام گردآورده است) تا جایی که در علم حدیث،مکتبی به نام احادیث مربوط به مکتب معاویه وجود دارد.

امام حسین می‌دید محنت فرودستان خطرناک‌تر شده است، زیرا ایدئولوژی‌های خطرناکی برای واداشتن رنج‌دیدگان به تحمل سختی‌ها و صبر کردن در برابر آنها شکل گرفته است. در اثر همین ایدئولوژی‌ها بود که فرقه «مرجئه» پدید آمد. مرجئه آن گونه که ابن حزم نقل کرده، معتقد بودند: «با وجود ایمان، گناه کردن ضرری ندارد، همچنان‌که با وجود کفر، اطاعت کردن سودی ندارد، بنابراین، اگر انسان، ایمان قلبی داشته باشد، کافی است و هر اندازه ستم کند، زیانی به او نمی‌رسد.» این فلسفه برای خدمت به ستمگرانی شکل گرفت که به نام اسلام حکمرانی می‌کردند. فرقه «جبریه» نیز درست در همین زمان شکل گرفت و امور را به دست تقدیر سپرد و اراده را از انسان سلب کرد. در نتیجه، خشونت و ترور در حیات فکری، و گرسنگی و گرفتار شدن در غل و زنجیر فراگیر شد.

امام حسین(ع) مشاهده می‌کرد که در نتیجه این وضعیت،بی‌گناهان کشته و قبایل تبعید می‌شوند. لبنان در ماجرای تبعید قبایل سهم فراوانی داشت، زیرا بسیاری از قبایلی که به لبنان کوچ کردند، از قبایل شیعی عراق بودند و بدین ترتیب، تابعین تبعید شدند.

امام حسین(ع) در مفهوم سپاه اسلام نیز انحرافی عمیق مشاهده می‌کرد. سپاه اسلام سپاهی صاحب رسالت بود که به سپاهی مزدور تبدیل شد. مفهوم بیت المال نیز همین طور: در خدمت امت بود، ولی به دست ستمگران افتاد.

امام حسین(ع) شاهد دگرگون شدن مفهوم حکومت (که همان اجرای حکم الهی است نه برآوردن تمایلات شخصی انسان‌ها) و دگرگون شدن شعایر دینی نیز بود. مسجدهای ساده و بی‌پیرایه به ساختمان‌هایی بزرگ و باشکوه تبدیل شد که به شکل و معماری آن اهتمام می‌ورزیدند و آن گونه که پیامبر فرموده بود: «مسجدهایشان از نظر ساختمان آباد است و از نظر هدایت، ویران.»

بیعت نیز دگرگون شده بود. بیعتی که بیانگر رضایت و انتخاب و رأی مردم بود، به امری تحمیلی تبدیل شد که پیشاپیش با تطمیع یا تهدید گرفته می‌شد.

امام حسین(ع) این اوضاع و آن پیامدها را در زمینه حکومت و حاکمان مشاهده می‌کرد و از سوی دیگر می‌دید که امت همچون گوسفندان به این اوضاع می‌نگرند، بدون آنکه اعتراضی کنند و ناامیدی و بی‌مسئولیتی و ترس و طمع بر همه سایه افکنده است.

 

حسین شهید

حسین مسئول درست بودن حرکت مردم است. او مسئول است، زیرا امام است. ولی سپاه و قدرتی ندارد. از این رو، تصمیم گرفت خود را به اسلحه معیار و میزان تبدیل کند. «آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل بازداشته نمی‌شود؟ جا دارد که مؤمن ملاقات خدا را آرزو کند، در حالی که بر حق است.» امام به همراه فرزندان و اهل بیت و اصحاب و خاندان خود به راه افتاد و فرمود: «به خدا سوگند من از سر غرور و سرمستی قیام نکرده‌ام، بلکه می‌خواهم در حد توان، امت جدم را اصلاح کنم.» امام می‌ایستد تا آن فاجعه به فجیع‌ترین شکل ممکن رخ دهد و دشمنان را رسوا و ادعای آنان در اینکه نماد مفاهیم دینی هستند، باطل کند و به مردم نشان دهد که این حاکمان، قدیس نیستند.

 او برای آنکه وجدان امت را بیدار کند، فرمود: «اگر دین محمد جز با کشته شدن من راست نمی‌گردد، پس ای شمشیرها مرا دریابید.» و همین طور نیز شد.

نتیجه این کار همان بود که امام حسین(ع) برآورد کرده بود: اعتراض در پی اعتراض رخ داد و شورش و انقلاب شکل گرفت.

 بنا به گفته طبری، جنبش توابین، زمان کوتاهی پس از کشته شدن امام حسین رخ داد و پس از آن، قیام مدینه و سپس قیام مختار بن ابی عبید ثقفی در سال 66 هجری‌قمری رخ داد. یعنی پس از پنج سال، بسیاری از بخش‌های جهان اسلام شعله‌ور شد و جنبش‌های خونین و سهمگینی به راه افتاد. در سال 77 مترف بن مغیره بن شعبه بر ضد حجاج قیام کرد؛ در سال 81 عبدالرحمن بن محمد اشعث و در سال 121 نیز زید بن علی بن حسین قیام کردند تا اینکه نوبت به قیام بنی‌عباس رسید که بنی‌امیه را ریشه‌کن کردند. نکته مهم این است که شعار همه این انقلاب‌ها «یا لثارات الحسین» بود.

 

شهادت، در امامت و رهبری اصالت دارد

خلاصه سخن اینکه شهادت، مسئولیتی اصیل برای رهبران و برای امام است که در اصطلاح شرعی سرور رهبران به شمار می‌آید. این جنگ مکتبی، جزئی از کل، و حلقه پیوند آینده به گذشته است که در روند طبیعی خود رخ داد و به موفقیت رسید.

بدین ترتیب درمی‌یابیم که ارتباط روشنی بین مفهوم اصیل واژه«امام» و واژه«شهادت» وجود دارد. این ارتباط در عنوان سخنرانی ما، «عاشورا»جلوه‌گر شده است.به این نتیجه می‌رسیم که کسانی که می‌خواهند در این مسیر گام بردارند، باید برای بر دوش گرفتن چنین مسئولیت‌هایی آمادگی داشته باشند.

 

استمرار عاشورا

همان گونه که گفتیم، استمرار داشتن عاشورا در تاریخ، برای آن است که به این موضوع همچون یک رویداد و داستان تاریخی نگاه نکنیم، بلکه عاشورا هر سال تکرار می‌شود و کیفیت و شکل بزرگداشت عاشورا ابعاد ملی و بشری و هنری دارد و به شیوه‌های گوناگون به آن پرداخته می‌شود: برخی با شعر، برخی با نثر، برخی با برگزاری مراسم، برخی با تعزیه یا دیگر شیوه‌های تکامل یافته. هدف همه این‌ها آن است که این صحنه و نگاره در برابر چشمان انسان باقی بماند تا به او در نبرد با شر کمک کند و تا انسان این دو سخن پیامبر را درباره حسین بفهمد:

 اول اینکه پیامبر درباره او فرمود: «حسین چراغ هدایت (چراغی که به راه روشنایی می‌بخشد تا انسان‌ها هدایت شوند) و کشتی نجات است.»

جمله دوم: «حسین از من است و من از حسین هستم.» اینکه حسین از پیامبر است روشن است چون فرزند اوست ولی اینکه پیامبر از حسین است، بر اساس نقش عاشورا در تاریخ است، زیرا اسلامی که برای آزادسازی انسان آمده بود، خود به غل و زنجیری در دست مردمان فرصت‌طلب تبدیل شد. اسلام به رهبری امام حسین دوباره در شکل حقیقی خود یعنی آزادمنشی و آزادی‌بخشی به فرودست‌شدگان متولد شد. از این روست که پیامبر می‌فرماید: «من از حسین هستم.»

منبع: روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: