1394/7/26 ۱۰:۰۵
قدیمیترین منبعی كه شرح احوال بیهقی در آن آمده است كتاب تاریخ بیهق، نوشته علی بن زید بیهقی معروف به ابنفندق است. او تاریخش را در سال ٥٦٣ قمری تالیف كرده و حدود سه صفحه از آن را به ذكر احوال و آثار بیهقی اختصاص داده است. آنچه از این مختصر به دست میآید این است كه زادگاه «الشیخ ابوالفضل محمد بن الحسین الكاتب البیهقی» دهی به نام حارث آباد در جنوب سبزوار كنونی بوده و وی كار خود را در مقام دبیر سلطان محمود به نیابت از بنونصر مشكان آغاز كرده و پس از مرگ سلطان فرخزاد (٤٥١قمری) دست از خدمت دولتی كشیده و به تصنیف تاریخ خود مشغول شده است.
تاریخ زندگی مورخ
این تاریخ، به گفته ابن فندق، از «اول ایام سبكتگین تا اول ایام سلطان ابراهیم» (ح: ٤٥١-٤٩٢ قمری) را «روزبهروز» در بر میگرفته و افزون بر «سی مجلد» بوده است. از این مقدار اكنون فقط كمتر از شش مجلد در دست است. علاوه بر این، بیهقی كتابی هم به نام زینه الكتاب نوشته بوده كه به عقیده صاحب تاریخ بیهق «در آن فن (دبیری و كتابت) مثل آن كتاب نیست». از این كتاب هم متاسفانه چیزی به دست ما نرسیده است.
به جز آنچه آمد، تنها گزارش درخور توجهی كه ابنفندق درباره بیهقی به دست میدهد این است كه او ظاهرا در اواخر سلطنت عبدالرشید غزنوی (٤٤٣ ق.) به سبب آنكه «مهر زنی» را نپرداخته بود به زندان افتاد و مدتی بعد غلام شورشی غزنویان، طغرل برار یا بزان، سلطان عبدالرشید را كشت و به جای او نشست، بیهقی را در زمره سایر خادمان سلطان در «قلعه»ای زندانی كرد. اما «مدت استیلای او پنجاه و هفت روز بیش نبود» و پس از آن غزنویان دوباره غالب شدند. ابنفندق از اینكه بیهقی چه مدت در حبس به سر برد سخنی نمیگوید و فقط از مرگ او در صفر ٤٧٠ق خبر میدهد.
بر اساس آگاهیهای متقنی كه از خود تاریخ بیهقی به دست میآید، بعید است كه او را صرفا بر اساس استنكاف از پرداخت مهریه زنی به زندان انداخته باشند. بیهقی، به گفته خودش، در حكومت عبدالرشید غزنوی رییس دیوان رسالت بوده و اگر هم در آن زمان به حبس افتاده باشد، لابد دلیلی سیاسی در میان بوده است. از درباریان دسیسهباز غزنوی و حتی خود عبدالرشید البته بر میآمده است كه زنی را به شكایت از بیهقی برانگیزند و او را به این بهانه گرفتار كنند.
به هر تقدیر، در بخش موجود تاریخ بیهقی هیچ نشانهای از این نمیبینیم كه او در زمان عبدالرشید به زندان افتاده باشد. هرچند بیهقی اشارهای دارد كه تاییدی است بر بدگمانی و بیرحمی عبدالرشید. به گزارش بیهقی، «در روزگار امارت عبدالرشید» پسر تاش ماهروی را متهم كردند كه با همدستی امیر مردانشاه (فرزند امیر مسعود كه در آن زمان زندانی بود) قصد شورش بر عبدالرشید را دارد. از این رو، مردانشاه و پسر تاش ماهروی و گروهی دیگر را كشتند و بر دندان فیل نهادند و جسد آنها را در معبر عام انداختند.
به علاوه، برخلاف شیوه مرسوم، بیهقی از به كاربردن عبارتهایی نظیر «رضیالله عنه» و «رحمهالله علیه» پس از نام عبدالرشید خودداری میكند. این یا بدان سبب بوده است كه خود دلخوشی از امیر عبدالرشید نداشته یا به این سبب كه جانشینان عبدالرشید، كه بیهقی تاریخ خود را در زمان آنها مینوشته است، نمیخواستهاند كه در تاریخ نامه خاندان غزنوی از عبدالرشید به نیكی یاد شود.
اگر برای روایت ابنفندق اصالتی قایل باشیم و بپذیریم كه بیهقی در زمان سلطان عبدالرشید حقیقتا به حبس در افتاده است، مدت آن بیتردید كوتاه بوده، زیرا خود عبدالرشید اندكی بعد بر افتاده و جانشین او طغرل برار یا بزان هم بیش از دو یا چند ماه دوام نیاورده است و به قتل رسیده است. لیكن تردیدی نیست كه بیهقی، بنا بر گفته خودش، بلافاصله پس از مرگ سلطان مسعود و بر اثر سعایت بوسهل زوزنی در «جوانی» (حدود چهلو هفت سالگی) به زندان افتاده و تا بیست سال بعد (٣٥١ ق) هم گرفتار تبعات آن رویداد بوده است.
اشاره موجز بیهقی به آن رخداد از این قرار است: «و این استادم (بوسهل) مرا سخت عزیز داشت و حرمت نیكو شناخت تا آن پادشاه ما (امیر مسعود) بر جای بود. و پس از وی كار دیگر شد، كه مرد بگشت (بوسهل زوزنی تغییر روش داد) و در بعضی مرا گناه بود. و نوبت درشتی از روزگار در رسید و من به جوانی به قفس باز افتادم و خطاها رفت تا افتادم و خاستم و بسیار نرم و درشت دیدم. و بیست سال بر آمد و هنوز در تبعت آنم». در آغاز داستان حسنك نیز اشاره میكند كه گرچه از بوسهل بد دیده است، نمیخواهد درباره او سخنی بگوید كه رنگی از تعصب و دشمنی در آن باشد.
به هر حال روشن است كه بیهقی در فاصله سالهای ٤٣٣ تا ٤٤٨ قمری، روزگار سخت و تیرهای را از سرگذرانده و به تعبیر خودش «بسیار نرم و درشت» دیده است. با این حال از حدود سال ٤٤٨ قمری، به احتمال قوی با دست كشیدن یا بركنار شدن از خدمت دیوانی، ظاهرا آرامشی یافته و به كار تالیف تاریخ پرداخته و دست كم تا سال ٤٥٥ قمری همچنان سرگرم این كار بوده است. در دوره پانزدهساله ناهموار و رنجآوری كه از آن یاد شد، بسیاری از اسناد و مداركی كه بیهقی برای تاریخش گردآورده بود عمدا نابود شد. او خود دوبار به این ماجرا اشاره كرده است: «و اگر كاغذ و نسختهای من همه به قصد ناچیز نكرده بودندی این تاریخ از لونی دیگر آمدی» یا «و همه نسختها من داشتم و به قصد ناچیز كردند و دریغا و بسیار بار دریغا كه آن روضههای رضوانی (نامهها و اسناد) بر جای نیست كه این تاریخ بدان
چیزی نادر شدی».
باز از گفتههای خود بیهقی معلوم است كه او در سال ٣٨٥ قمری (در فاصله ٢١ بهمن ٣٧٣ تا دهم بهمن ٣٧٤ خورشیدی) به دنیا آمده است زیرا از بزرگمردی سخن میگوید كه خود در سال ٤٠٠ قمری، وقتی ١٥ساله بوده، او را در نیشابور دیده است. در آغاز قصه بر دار كردن حسنك نیز تذكر میدهد كه این داستان را در ذیالحجه ٤٥ قمری كه ٦٥ سال دارد نوشته است. پس ولادت او قطعا در سال ٣٨٥ قمری واقع شده و اكنون و به حساب تقویم قمری هزار و پنجاهمین و به حساب تقویم خورشیدی هزار و بیستمین سالگرد ولادت اوست.
از اشاره دیگرش معلوم میشود كه دستكم تا سال ٤٠٢ قمری كه ١٦، ١٧ ساله بوده هنوز در نیشابور به سر میبرده است. در جای دیگر هم تصریح میكند كه ١٩ سال شاگرد بونصر مشكان بوده و چون باز بر اساس گزارش بیهقی، میدانیم كه بونصر در محرم ٤٣١ قمری در گذشته است، پس بیهقی حداقل از سال ٤١١ یا ٤١٢ قمری (٢٦ یا ٢٧ سالگی) به خدمت دربار غزنه در آمده و زیرنظر بونصر مشكان در دیوان رسالت سلطان محمود به كار دبیری یا كتابت مشغول بوده است.
این را هم میدانیم كه برخلاف گفته ابن فندق، بیهقی تاریخ خود را از «اول ایام سبكتگین» آغاز نكرده بلكه به تصریح خودش رویدادها را از سال ٤٠٩ قمری پی گرفته و البته هر جا مناسبتی دست داده است از آوردن برخی وقایع مهم سالهای پیش هم با ذكر تاریخ دقیق و گاهی به تفصیل دریغ نورزیده است. با كمال تاسف، جز اینها كه آمد، آگاهی دیگری درباره احوال بیهقی در دست نیست و زندگی و احوال شخصی او نیز مثل بسیاری دیگر از بزرگترین نویسندگان و شاعران كلاسیك ایران در پردهای از ابهام باقی مانده است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید