«لسان الغیب» ستایشگر عشق و عرفان

1394/7/21 ۱۳:۱۱

«لسان الغیب» ستایشگر عشق و عرفان

حافظ شیرازی مشهور به «لسان الغیب» غزلسُرای بنام ایران زمین است؛ شاعری که با بیان پر نغز و شیوای خویش، حقیقت های عرفان، عشق و تخیل های شاعرانه را در قالب غزل هایی ناب به تصویر کشید و این گونه طلایه دار نهضت ادبی شعر فارسی شد.

 حافظ شیرازی مشهور به «لسان الغیب» غزلسُرای بنام ایران زمین است؛ شاعری که با بیان پر نغز و شیوای خویش، حقیقت های عرفان، عشق و تخیل های شاعرانه را در قالب غزل هایی ناب به تصویر کشید و این گونه طلایه دار نهضت ادبی شعر فارسی شد.

خواجه شمس الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ از بزرگترین غزلسُرایان نامی ایران در 727 هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشود. او در دوره کودکی پدر را از دست داد و در کنار مادر رشد و پرورش یافت. وی پس از گذر مدتی برای آموزش علوم رایج آن زمان به مکتب خانه رفت و آثار گرانبهای «کشاف زمخشری، مطالع الانوار قاضی بیضاوی، مفتاح العلوم و سکاکی» را نزد استاد بزرگ آن دیار؛ قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن اصفهانی شیرازی فرا گرفت.

حافظ شیرازی پس از مدتی به سرودن شعرهایی نغز و دلنشین روی آورد و با حفظ سوره های قرآن کریم، لقب حافظ را از آن خود کرد. او در دوره ای می زیست که شیراز به دلیل تدبیر اتابکان فارس، یکی از مرکزهای علمی و ادبی بزرگ ایران و جهان اسلام محسوب می شد و این شرایط، زمینه رشد و پرورش عالمان، ادیبان، عارفان و شاعران بزرگ را فراهم کرده بود. در چنین هنگامه ای حافظ شیرازی با هوش و استعداد شگفت خویش و با سرایش غزل هایی تاثیرگذار و دلنشین از شهرت بسیاری در آن دیار برخوردار شد.

این شاعر بنام در کنار سرودن شعرهایی نغز، به پیشه دیوانی نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس پرداخت و سال ها تلاش خود را در زمینه ی شعر ایران زمین در قالب دیوان کلیات برای ادب دوستان این مرز و بوم به یادگار گذاشت که البته این دیوان با همت شمس الدین محمد گلندام دوست و هم درس او، تهیه شد.

شعرهای وی در قالب های غزل، قصیده، قطعه، رباعی و دو مثنوی کوتاه، با نام های آهوی وحشی و ساقی نامه سروده شده است و در دیوان خویش، معنی های دقیق عرفانی، حکمی و نتیجه تخیل های لطیف و اندیشه های خود را در کوتاه ترین، روشن ترین و صحیح ترین سخنان بیان کرده است و در هر بیت و در هر مصراع نکته ای دقیق را عنوان می کند که به آن «مضمون» می گویند.

شیوه سخنوری حافظ شیرازی بسیار کامل و پسندیده است و شاعران پس از او، به پیروی از سبک این شاعر بزرگ پرداختند. بیشتر بیت های وی سرشار از صنعت های ادبی است. حافظ را چیره دست ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته اند. او در این شعرها به وصف معشوق می پردازد و توانسته است با مهارت، غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدی را با یکدیگر پیوند دهد. نوآوری وی در سرودن چنین غزل هایی به دلیل تاثیرپذیری از ساختار سوره های قرآن کریم است.

این غزلسرای بزرگ همواره در شعرهایش با رمزپردازی و بهره بردن از نمادهای بسیار زیبا، رعایت دقیق و ظریف تناسب های هنری در فضای کلی ادبیات، بیان مناسب در شروع شعرها، کاربرد زبانی رندانه با تکیه بر طنز توانست بیش از پیش بر منش و افکار ادیبان و شاعران تاثیر بگذارد و با این ویژگی ها عنوان لسان الغیب زمان و میراث دار نهضت علمی و فکری خاص در تاریخ شعر و ادبیات ایران را از آن خود کند.

سرانجام حافظ شیرازی بزرگمرد شعر و ادب ایران زمین، پس از سال ها سرایش شعرهایی ناب و دلنشین در 792 هجری قمری رخ در نقاب خاک کشید و به دیار حق شتافت.

در تقویم رسمی کشور 20 مهر به دلیل جایگاه والای حافظ در ادبیات این مرزو بوم به عنوان روز بزرگداشت این شاعر پرآوازه به ثبت رسید تا نام و یاد او، برای همیشه در تاریخ این دیار کهن ماندگار و مانا شود.

**پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت روز بزرگداشت حافظ با «عبدالحسین فرزاد» استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی به گفتگو پرداخت.

وی واژه کلیدی در دیوان غزلیات حافظ را عشق دانست و گفت: بسیاری از شاعران عقل را مصلحت اندیش و نماد فلسفه می پندارند و با عنوان عقل بازاری از آن یاد می کنند. اگر چه حافظ چنین نظری را نیز ابراز می کند اما افزون بر این، او چنین نشان می دهد که چون سالک(مسافر راه حق) به ادراک عشق رسید و جهان را با توانایی که عشق در وجود وی ایجاد کرد، شناخت، پس تمامی ذهن و زبانش را در اختیار عشق قرار می دهد و دیگر نیازی به عقل، برای شناخت ندارد؛ زیرا عشق به تنهایی برای شناخت و ادراک حقیقی هستی، کفایت می کند.

بنابراین حافظ تمامی وجودش را به عشق اختصاص می دهد و عقل و دانش او نیز در سایه این امر قرار می گیرد و بدین شکل انسان به شناخت حقیقی از جهان و کائنات(موجودات) دست خواهد یافت. کوشش عقل و دانش به تنهایی ممکن است به ناکامی ها و رنج هایی بیانجامد که تحمل آنان، انسان را درهم می شکند اما با پشتیبانی و مدیریت عشق، هیچ اندوهی نمی تواند سلامت و رستگاری سالک را درهم ریزد.

عبدالحسین فرزاد درباره ماهیت عشق اظهار کرد: ماهیت عشق ممکن است قابل تعریف نباشد اما به خوبی قابل ردیابی است. شاید بتوان به این صورت مطرح کرد که عقل و دانش مجموعه ای از آزمون ها و خطاها به شمار می روند، در صورتی که در عرصه عشق نه آزمونی وجود دارد و نه خطایی؛ زیرا تمامی این موضوع ها، با عشق تفسیر شده است و هیچ کدام لقب خطا به خود نمی گیرد.

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

در حقیقت در مرحله عشق، درک، کمال و تمام است و در آنجا آزمونی در کار نیست و انجام تمامی کارها بر عهده عشق است و عشق، همان پیشگاه حضرت حق محسوب می شود؛ بنابراین آزمون و خطا در این مسیر راهی ندارند و تنها پاسخ و مشاهده حقیقت ها است.

استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه سخناش افزود: عارف عاشق، پس از درک عشق، رویدادها و مشکل های مادی و معنوی اطرافش را به راحتی می گشاید و به صورتی وسواس گونه، تمامی نکته های ظریف هستی را در عشق می پندارد.

پرتو عشق در هر کجا که جلوه پیدا کند، مشکل ها و اختلاف هایی را که جهل و نادانی، ایجاد کرده است، برطرف می کند؛ به بیان دیگر، عشق، هر چه که در هستی وجود دارد، عمومی و فراگیر می کند و تمامی انسان ها را با نگاهی جوهری(اصل هر چیزی) یکی می داند.

وی نگرش جوهری به دین ها را از ویژگی های عرفان ایرانی- اسلامی عنوان کرد و گفت: این نگرش در غزل حافظ به زیباترین صورت نمایان شده است.

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد

عشق در هر کجا که باشد سالک یا عارف را به آنجا که راه نجات است، هدایت می کند. حافظ با روان شناسی شگفت انگیزی که دارد در دیوان خود با همگانی کردن عشق، تمامی مذهب ها، فرقه ها و رویکرد های مختلف به زندگانی را در پیشگاه عشق، پرتوهایی از یک چراغ هدایت و یک حرکت می داند. به باور او، بدون عشق هیچ دینی نمی تواند انسان را رستگار کند، زیرا عبادت بی عشق به ظاهر پرستی، خرافه پرستی، ریا و چرب زبانی منجر می شود.

عبدالحسین فرزاد، غزل های حافظ را بسیار صریح و آشکار دانست و در پایان بیان کرد: وی در غزل های خود دین و زهد را بدون عشق و ریا می داند و بیشترین مبارزه در شعرهایش با چرب زبانی و ریا است که نبود عشق سبب ایجاد این صفت ها می شود.

از دیدگاه حافظ، نبود عشق در زندگی انسان، بزرگترین آسیب را بر او وارد می کند و آن نداشتن شناخت درست از هستی است که به ریاکاری، دورویی و چرب زبانی می انجامد و انسان ها را همچون جانوران درنده برای منفعت های حقیر شخصی و ارزش های ظاهری و غیر واقعی به جان یکدیگر می اندازد.

ساقیا برخیز و در ده جام را

خاک برسر کن غمِ ایام را

ساغر می در کفم نه تا ز سر

برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامی است نزد عاقلان

ما نمی خواهیم ننگ و نام را

منبع: ایرنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: