جادوی شعر حافظ

1394/7/20 ۱۰:۱۷

جادوی شعر حافظ

کلام حافظ، شعری است که همواره مورد توجه و علاقه ی همگان بوده به جرئت می توان گفت که در تاریخ ادب فارسی کم تر شاعری را داشته ایم که مانند حافظ، هم شاعرِ قشرهای مختلف مردم باشد و هم شاعرِ اهل علم و اهل شریعت و اهل طریقت ، اهل ادب و موسیقی؛ و نیز شاعرِ شاعران.

 

کلام حافظ، شعری است که همواره مورد توجه و علاقه ی همگان بوده به جرئت می توان گفت که در تاریخ ادب فارسی کم تر شاعری را داشته ایم که مانند حافظ، هم شاعرِ قشرهای مختلف مردم باشد و هم شاعرِ اهل علم و اهل شریعت و اهل طریقت ، اهل ادب و موسیقی؛ و نیز شاعرِ شاعران.

 امیرحسین دولتشاهی: در تاریخ هر ملتی، هستند شخصیت هایی که هرچه سالیان و سده ها از عمرشان می گذرد، نه تنها نامشان فراموش نمی گردد، که با تازه شدن نسل ها و زمان ها، نام و یاد بلندِ این شخصیت ها نیز نو به نو زنده تر می گردد. متنبی در شعر عرب؛ هومر در یونان؛ شکپیر در بریتانیا، ولتر و بالزاک در فرانسه؛ گوته در آلمان، سروانتس در اسپانیا و شماری دیگر در مملکت هایی دیگر، همه از نام هایی هستند که نمی توان آن ها را تنها متعلق به زمانه یی که در آن می زیسته اند، دانست؛ چراکه این نام آوران، شاعران و نویسندگانی هستند برای همه ی روزگاران؛ مردانی برای تمام فصول.

ایران بزرگ و کهن نیز فراوان داشته مردان و زنانِ دانشی و ادیبی که از ظرف محدود روزگار خویش بیرون آمده اند و در منظر چشم مردمان همه ی عهدها، از سده های گذشته تا امروز، آشیانِ عزّت و اقبال گزیده اند. از عهد آدم الشعرای شعر فارسی، رودکی سمرقندی، تا روزگار ملک الشعرای بهار و زمانه ی امروز، شخصیت های فرازمانی بسیار داریم که اگر بخواهیم تنها نام آن ها را فهرست کنیم، مثنوی هفتاد من خواهد شد؛ و این است آنچه ایرانی را میراثی است ماندگار و بی قیمت. یکی از این نام های ماندگار و همیشه زنده، شاعری است، عارف و عارفی است، عالم و عالمی است، حکیم. مردی که شعرش معجونی است از حکمت و عرفان و فقه و ذوق و احساس و رندی و موسیقی و ادب و همه چیزی که حالِ دل آدمی را خوش می کند و دلش را قرص می گرداند و غمش را تسلی است و دردش را تَشَفی. مردی که نامش محمد و نامی است به حافظ؛ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، معروف به لسان الغیب، ادیبِ حکیمی که در سده-ی هشتم به دنیا آمد اما عمر پر بارش تا ابد ادامه خواهد یافت.

کلام حافظ، شعری است که همواره مورد توجه و علاقه ی هم عام بوده و هم خاص. به جرئت می توان گفت که در تاریخ ادب فارسی کم تر شاعری را داشته ایم که مانند حافظ، هم شاعرِ توده های مردم باشد و هم شاعرِ اهل علم و اهل شریعت و اهل طریقت و اهل ادب و اهل موسیقی؛ و نیز شاعرِ شاعران. از این نظر، دیگر شاعران بزرگ ادب فارسی، همچون فردوسی بزرگ، حضرت سعدی و حضرت مولانا و حضرت نظامی و دیگر استادان، پشت سر حافظ ایستاده اند. اما اگر بخواهیم دلیل توفیق شعر حافظ را در جلب همراهی «همه» با خود بدانیم، باید بازگردیم بر سر آنچه در چند سطر پیش بیان شد؛ اینکه شعر حافظ، معجون است، مفرّحی است که در ترکیبِ آن، هم کلام الهیِ قرآن به کار رفته و هم عشق، حکمت و فلسفه، تاریخ، عرفان، وصف طبیعت، موسیقی، اخلاق، علم، اجتماعیات، مدح فضیلت ها و نقد و ذمّ رذیلت ها و ریاکاری ها. برای نمونه می توان از چند موردِ این ویژگی ها در شعر او یادکرد.

حافظ خود از قرآن و رابطه اش با کلام الهی این طور گفته:

«صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم»

و یا:

«عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت»

همین رَنگی که حافظ از قرآن به شعر خود داده، موجب شده کلامش، به مدد اعجاز قرآن از نفوذ و اثرگذاریی جادویی بهره مند باشد و به دل های مردمانی گونه گون راه یابد. بی راه نیست اگر یکی از حکمت های تفأل زدن به دیوان حافظ را، اثرپذیری شعر او از قرآن دانست.

حافظ در سرتاسر دیوان خود کوشیده با تزویر و روی و ریا مبازه کند و ناپاکانِ پاک نما را رسوا سازد. او در این راه از هیچ کس باک ندارد و با واعظ و شیخ و دانشمند (فقیه) و صوفیِ ریایی همان برخورد را دارد که با محتسبِ تزویرگر. وی ریاکاری واعظ و فقیه را این گونه زیر سئوال می برد:

«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند

مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس بازپرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کم تر می کنند

گوییا باور نمی دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند»

و محتسب یا داروغه ی ریاکار شهر را که خود باید مأمور اجرای احکام شرع باشد اما دامنش بیش از همه به جور و گناه آلوده است،این طور رسوا می سازد:

«محتسب، شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد / قصه ی ماست که در هر سر بازار بماند»

«دوستان دختر رَز توبه ز مستوری کرد / شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد»

«ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او، کس این گمان ندارد».

ساده انگاری است اگر این محتسب و صوفی و قاضیِ ریاکار را مختص به روزگار حافظ بدانیم؛ چرا که تزویر و ریا تنها منحصر به دوران حافظ نبوده و علت اینکه این دست شعرهای حضرت خواجه امروز نیز خریدار دارد، این است که امروز نیز ریا و ریاکاران وجود دارند. پس می توان گفت تا زمانی که روی و ریا وجود دارد، شعرِ مبارزه گر با ریای حافظ نیز تازه و پایدار خواهد بود.

از دیگر سبب هایی که شعر حافظ را به شدت مورد اقبال داده، این است که حافظ روی در شعر و کلام شاعران بزرگ پیش از خود داشته و چکیده یی از شعرهای آنان را در کلام خود آورده است. در غزل حافظ، می توان جلوه هایی از شعر و اندیشه ی فردوسی، سعدی، خواجو، رودکی، فرخی و... یافت. حافظ در غزلی می گوید:

«خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم / کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی»

و همچنان که خود اشاره کرده و از رودکی با عنوان «ترک سمرقندی» یاد کرده است، می بینیم که شعر معروف رودکی، یعنی «بوی جوی مولیان آید همی...» را در نظر داشته است. در غزلی دیگر، حافظ مصرع «نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نگردانی» را از انوری ابیوردی تضمین کرده و سروده است:

«خیال چنبر زلفش فریبت می دهد حافظ / نگر تا حلقه ی اقبال ناممکن نگردانی».

اوحدی مراغه یی سروده است:

«مده به شاهد دنیا عنان دل زنهار / که این عجوزه عروس هزار داماد است»

و حافظ با تضمین بخشی از بیت او گفته:

«مجو درستی عهد از جهان سست نهاد / که این عجوزه عروس هزار داماد است».

همچنین است اشاره ی حافظ به شاهنامه ی فردوسی بزرگ و یاد کردن از خون به ناحق ریخته ی سیاوش و ستم افراسیاب و پهلوانی تهمتن و چاه بیژن که با هنرمندی، این ماجراها را برای روزگار خود و همه ی روزگاران، به روز رسانی کرده است:

«شاه ترکان سخن مدعیان می شنود / شرمی از مظامه ی خون سیاووشش باد»

«شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت / دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم»؛

و اگر بخواهیم اثرپذیری شعر حافظ از سعدی را برشماریم که سخن بسیار طولانی خواهد شد، پس به آوردن نمونه یی از این اثرپذیری اکتفا می شود؛ شیخ اجل در غزلی گفته است:

«من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم»

و حافظ با تضمین مصراع نخستِ این بیت، این طور سروده است:

«حافظ از جور تو حاشا که بنالد روزی / من از آن روز که در بند توام آزادم» (برای آگاهی بیش تر از تضمین های حافظ از شعر دیگر شاعران، نگاه فرمایید به مقاله ی «تحقیق در اشعار حافظ: بعضی تضمین های حافظ»، نوشته ی استاد علامه محمد قزوینی که در شماره های 8 و 9 مجله ی یادگار منتشر شده است.).

اما جدای از این اثرپذیری ها و اینکه شعر حافظ آمیزه یی است از جلوه های گوناگون حکمت و اخلاق و عرفان و عشق و اجتماعیات، حضور پررنگ موسیقی و جلوه هایش در شعر حافظ، نیز از ویژگی های مهمی است که شعر او را مورد توجه عام و خاص قرار داده است. مرحوم استاد علی تجویدی، آهنگساز بزرگ نغمه های ایرانی، در مراسم یادبود مرحوم رضوی سروستانی (خواننده ی هم روزگارمان)، به گوشه یی از شخصیت موسیقایی حافظ اشاره کرده اند و گفته اند «بعضی از غزل های حافظ مبیّن آن است که وی شعرهایی را که می ساخته، با چه آهنگی می خوانده است. در یکی از غزل ها پیدا است که حافظ در جلسه یی نشسته بوده و داشته به ساز گوش می داده، که این شعر:

«بزن در پرده (چنگ) چنگ، ای ماه مطرب / رگش بخراش تا بخروشم از وی...

زبانت درکش ای حافظ زمانی / زبانِ بی زبانان بشنو از نی»

را سروده. به سبب تلفیقِ در حد کمالِ شعر و موسیقی، به نظر می رسد که حافظ این شعر را بر اساس یک آهنگ محلی دشت ارژنی خوانده و براساس این آهنگ، افاعیل عروضی این غزل را ترتیب داده است» (سخنرانی استاد تجویدی در مراسم بزرگداشت مرحوم رضوی سروستانی).

جدای از فرمایش عالمانه ی استاد تجویدی، در باب حضور موسیقی در شعر حافظ باید به این توجه داشت که حضرت خواجه، بسیار برای موسیقی ارج و ارزش قائل است؛ از این رو عشق را مقامِ «مطربی» می دهد و می گوید: «مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد». همچنین حافظ فراوان از بانگ چنگ و نی و دف و چغانه و عود و رباب سخن گفته و این آلات طرب را نغمه سرای راستی و درستی و پرده درِ تزویر و دو رویی خوانده است:

«دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند / پنهان خورید باده که تعزیر می کنند»

«رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند / که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید».

و به باور این بنده، بی شک حافظ از موسیقی آگاه بوده و همین آگاهی اش از موسیقی است که در انتخاب مناسب وزن برای بیان مضمون در غزل های نابش اثرگذار بوده و گویی این آگاهی در ناخودآگاهِ شعرش نشسته و سبب شده در روزگار ما نیز بسیار از خوانندگان و آهنگسازان درجه ی یک، یکی از انتخاب های نخستینشان برای خواندن آواز یا ساختن تصنیف، شعر جادویی حضرت لسان الغیب باشد.

به هر روی حافظ را باید به سبب ویژگی های گاه منحصر به فردِ شعرش، شعری که هم از درد می گوید و هم از عشق و هم از عقل، هم از راز و هم از سِرّ و هم از پند؛ و در همه ی روزگاران اقبال مردم و اهل فن را به خود برانگیخته، شاعر دردِ دل های مردم ایران زمین، بلکه همه ی دنیا دانست.

ایرنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: