1394/7/20 ۰۹:۴۷
روزبه رهنما: ایرانیان در گذر روزگار، همواره در برابر تغییرات و دگرگونیها، رفتاری ویژه از خود نشان دادهاند. این دگرگونیها بهویژه آنجا که به زندگی اجتماعی و شخصی آنان مرتبط میشده است، حساسیتی بسیار یافتهاند. ایستادگی و استواری در برابر برخی تغییرات و وادادگی در برابر دگرگونیهای دیگر، دو سر طیف واکنشها و چگونگی رویارویی مردم ایران بهشمار میآید.
کشاکشهای تجدد ایرانی
روزبه رهنما: ایرانیان در گذر روزگار، همواره در برابر تغییرات و دگرگونیها، رفتاری ویژه از خود نشان دادهاند. این دگرگونیها بهویژه آنجا که به زندگی اجتماعی و شخصی آنان مرتبط میشده است، حساسیتی بسیار یافتهاند. ایستادگی و استواری در برابر برخی تغییرات و وادادگی در برابر دگرگونیهای دیگر، دو سر طیف واکنشها و چگونگی رویارویی مردم ایران بهشمار میآید. در هر دو سوی این طیف، هوادارانی پرشمار و راسخ جای دارند. هر تغییری در ایران، بهویژه در سدههای اخیر که اسنادی بیشتر از این برهه، امروز در دسترس ما جای دارد، با واکنشهایی از دو جنس «ایستادگی» و «وادادگی» روبهرو شده است. یک حالت سوم هم در این میانه وجود دارد که البته از جنس همین دو واکنش برمیآید؛ انسان ایرانی، هنگامی که در برابر یک دگرگونی قرار گرفته، درآغاز ایستادگی کرده اما آنجا که زور تغییرات، پرزور بوده، واداده است. نمونههایی بسیار از این رویارویی در تاریخ چند سده اخیر ایران میتوان برشمرد. این رفتار اجتماعی که به تعبیر مهدی بازرگان- البته با مصداقهایی دیگر- گونهای «سازگاری ایرانی» را پدید آورده است در گذر زمان، بر پهنه اخلاقی مردمان این سرزمین کهن نشسته و جایی مناسب به خود اختصاص داده است. «آموزش» و «پزشکی» از حوزههاییاند که در دو سده اخیر تاریخ ایران بسیار با دگرگونی و تغییر روبهرو شدهاند. تغییرات در این حوزهها، هم حکومت هم جامعه و مردمان آن را به خود درگیر کرده، متاثر ساخته و نیز تأثیر پذیرفته است. اینکه بدانیم، دهههای گذشته، پیش از آغاز دگرگونیها، وضع بهداشت و آموزش ایرانیان چگونه بوده، اصلاحات اجتماعی چگونه بر آنها تأثیر گذارده و سرانجام، ایستادگیهایی که صورت میگرفته، از چه جنسی بوده است، میتواند برداشت ما را نسبت وضع جامعه ایرانیان در دورههای گوناگون تاریخی تا امروز، دقیقتر کند.
انزجار پیشهوران متعصب از دارالفنون
عیسی صدیق، ادیب، نویسنده و کارگزار خوشنام حکومتی در عصر پهلوی اول، در جلد نخست خاطرات خود با نام «یادگار عمر» روایتی قصهپردازانه از تحصیل خود در دارالفنون به دست میدهد. در این روایت جذاب، ایستادگیهای فردی و اجتماعی را در برابر رشد تحصیلات و آموزشهای نوین در ایران میتوان به روشنی دید، «دوره مدرسه کمالیه را در جمادیالثانیه ١٣٢٧ به پایان رساندم و به اخذ گواهینامه... نايل گشتم. در این وقت سنم از پانزده متجاوز بود و شرعا بالغ شده بودم. پدرم میخواست وارد تجارت شوم و هرچه زودتر ازدواج کنم و حتی دختر زنی که بعد از فوت مادرم گرفته بود و در خانه ما میزیست به من پیشنهاد کرد و وسایلی برانگیخته شد که من بدین کار رضایت دهم لیکن با زحمات طاقتفرسا و الحاح بسیار... به کمک دايیام او را راضی کردم که مرا از ادامه تحصیل منع نکند و من هم هیچگونه خرج اضافی از او متوقع نباشم. بالاخره سه ماه پس از باز شدن مدارس ... که درست شانزده سال قمری از عمرم گذشته و مقارن آخر پاییز بود با ارایه گواهینامه مدرسه کمالیه مرا بدون امتحان در کلاس دوم دارالفنون پذیرفتند. در جمادیالثانیه ١٣٢٨ امتحانات کلاس مذکور را با توفیق کامل دادم. در تعطیلي تابستان برای کمک پدرم روزها به حجره میرفتم و چون پاییز فرارسید اسم خود را برای ورود به کلاس سوم دارالفنون ثبت کردم لیکن پدرم باز از من خواست که حجره را ترک نکنم و به او کمک کنم تا شیرازه تجارتش به کلی گسسته نشود. من با تمام قوا سعی کردم او را از این خیال منصرف سازم ولی نه او متقاعد شد و نه من از رفتن به دارالفنون خودداری کردم. بالاخره شبی بر سر سفره دستور داد که دیگر به مدرسه نروم و چون بامداد عازم مدرسه شدم جزوهها و کتابهایی که با خود داشتم گرفت و پاره کرد و از زدن من دریغ ننمود. من با اندوه فراوان و چشمان گریان خانه را ترک گفتم و به دارالفنون رفتم و در کلاس درس حاضر شدم. ساعتی بعد رضاقلیخان هدایت (نیرالملک) رئیس مدرسه مرا به دفتر خود که در یکی از اتاقهای شمالی مدرسه بود احضار نمود و گفت پدر شما امروز بدینجا آمده، اظهار داشتند که راضی به آمدن شما به مدرسه نیستند بنابراین ما ناگزیریم که اسم شما را از دفتر مدرسه حذف کنیم. از شنیدن این مطلب، بغض گلویم را گرفت و بیاختیار اشك از چشمانم فروریخت. رئیس مدرسه از مشاهده این احوال متاثر گشت و پس از دقیقهای مکث فرمود که چون مدرسه از درس و اخلاق شما رضایت دارد، مانع آمدن شما به کلاس نخواهد شد ولی اسم شما را هم نمیتواند در دفتر نگاه دارد. من به این ترتیب تن در دادم و فورا به خانه رفته، آنچه کتاب و دفتر داشتم با خود به منزل داییام واقع در خیابان بلورسازی (دروازه قزوین) بردم و نزدیک به دو ماه تحصیلات خود را بدین نحو ادامه دادم. در این مدت چند بار داییام با پدرم ملاقات و مذاکره کرد تا بالاخره او را موافق ادامه تحصیل من نمود و من دوباره به خانه مراجعت نمودم. در خانه در حیاط اندرون اتاق کوچکی داشتم که پنجره آن به طرف مشرق بود و مساحتش به ده متر مربع نمیرسید. بامدادان به دارالفنون میرفتم و ظهر در همانجا ناهار مختصری میخوردم و عصر پس از زنگ آخر به خانه بازمیگشتم. در بین راه مخصوصا چهارراه عباسآباد، کسبه و پیشهوران متعصبی بودند که مرا میشناختند و هر روز که ناگزیر بودم از آنجا عبور کنم کلماتی که حاکی از انزجار آنها نسبت به دارالفنون و تحصیلات جدید بود، به زبان میآوردند و من از ترس لب نمیگشودم».
طبابت قدیم و پزشکی جدید
اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران عصر قاجار در کتاب «ایران امروز ؛ سفرنامهها و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران» در صفحههای ٣٢٢ و ٣٢٣، هنگام بازگویی اوضاع طبابت در ایران، نگرش مردم را نسبت به طب جدید به خوبی بیان میکند. در «ورچه» [جزو مناطق اراک دوره قاجار] یک نفر یهودی به طبابت اشتغال دارد. طبابت در ایران حرفه سودآوری محسوب نمیشود. در خانههای اعیان و اشراف، طبیب در حقیقت نوکر مورد اعتمادی است و به شخص ارباب وابسته است، حقالقدم وی نیز از چند خروار غله در سال تجاوز نمیکند. عده کمی از آنان در دانشکدههای اروپا تحصیل کردهاند. تحصیل مرتب علوم پزشکی در ایران، جز در مدرسه دارالفنون تهران، در جای دیگر امکانپذیر نیست. هیاتهای مبلغان مذهبی آمریکایی، به جوانان ارمنی و کلدانی، اطلاعات اولیهای درباره مسائل بهداشتی میآموزند و آن عده جوانانی که دارای چنین آموزشهایی هستند، در نواحی شمال غربی ایران برای خود اسم و رسم فراوان دارند. تعداد بیشماری از طبیبان تجربی کنونی، دانش و معلومات سنتیشان را از پدران خود، که از دوران «گالین» [امپراتور روم] و ابنسینا، سینهبهسینه و نسلبهنسل به دیگری منتقل شده، آموختهاند. در شهرها عدهاي پزشکان مسلمان مستقلی هم وجود دارند که برای خود مطب دایر کردهاند اما وضع مالی چندان روبهراهی ندارند. چون [بعضی از متعصبان] ... مشتریهای آنان را به تور میزنند، تا به جای دوا، با دعا و جمبل و جادو، مرض بیماران را شفا دهند. [برخی] هم با کشیدن دست، روی عضو بیمار، آنها را معالجه میکنند. بیماران خوردن دوا را هم موکول به پاسخ «استخاره»... میکنند. افراد باسواد و فهمیدهتر هم وقتی بر[ا]ی مداوا به شخص صاحب صلاحیتی مراجعه میکنند، آنها هم برای پرداخت حق طبابت دستشان به جیب نمیرود. همه علاقه دارند به جای پول به طبیب معالج خود، هرازگاهی شال یا قالی هدیه دهند. به این جهت پزشکان ایرانی ناچارند به سود ناچیزی که از راه تهیه و فروش دارو برایشان عاید میشود، بسازند.
جوانان فاسدالاخلاق و دزدهای مدرسهدیده
دگرگونیها بهویژه در حوزههایی مهم چون آموزش و پزشکی، امروز که به گذشته مینگریم، دریچههایی تازه پیش روی جامعه ایرانی گشودند. باور اینکه آن تغییرات، ضرورتی گریزناپذیر بهشمار میآمدند، امروزه مسالهای بدیهی قلمداد میشود. برخی تاریخنگاران و خاطرهنویسان اما بیآنکه اصلاحات در زمینههای گوناگون جامعه را منکر شوند و تاثیرات آنها را نادیده بگیرند برآناند که نه جنس تجددخواهی ایران در سدههای اخیر، که شکل و شیوه اجرای آنها در جامعه ایرانی، موجب شد، برخی رفتارها و سنتها در زیر تغییرات مدفون شوند. آنان دگرگونیها را نه در ذاتشان، که در اجرایشان نادرست میشمردند و به روشهایی گوناگون به رویارویی با آنها میپرداختند. مهدیقلیخان هدایت «مخبرالسلطنه» کارگزار حکومتی در دورههای قاجار و پهلوی اول، از آن دسته به شمار میآید. او در کتاب «خاطرات و خطرات؛ توشهای از تاریخ شش پادشاه و گوشهای از دوره زندگی من»، با اصلاحات جدید، اینگونه روبهرو میشود «برنامه مدارس ما صحیح نیست، هنوز یک مدرسه با تمام ملزومات نداریم و مدرسه زیاد میکنیم و افادهچی ناقص میسازیم از هر طبقه در مدارس قبول میکنیم و یک رقم تدریس. ادارات ما روز به روز پر میشود از اجزايی که طرف حاجت نیستند. چند سال است که مدرسه فلاحت داریم. یک نفر که به حقیقت فلاحت بداند، تربیت نشده است، اگر هم ندرتا یکی چیزی آموخته است به آبادی ملک پدرش نپرداخته. شاگرد مدرسه فلاحت باید از اولاد ملاک باشد، دنبال فلاحت برود نه دنبال بازرسی فلان اداره و اگر از رعیتزادهها هم یکی به مدرسه میآید برای تعقیب شغل پدرش نیست، در ادارهای صندلی میخواهد. در ممالک سایره محصلین قانون وارد خدمت دولت میشوند، از شعب دیگر موقوف به حاجت است. ممالک مترقی برای هر حرفه، نجاری، آهنگری، خانهداری، آشپزی، خیاطی و ... مدرسه دارند، مدرسه دستگاه کارمندسازی نه مردمی که چهار کلمه از اینجا و آنجا یاد گرفته معطل بمانند، مزاحم باشند. مدرسه در دهات به طرزی که برنامه مرتب است سبب خواهد شد که رعیت و زارع از دست برود، همه در شهر بریزند و از دولت کار بخواهند مختصر بودجهای که داریم باید صرف مدارس شهری مفید بشود در مرحله اولی طب، مکانیک، مهندسی، حساب و کارهایی که مشتری داشته باشند و پی کار خارج و آزاد بروند. امروز از مدارس لازم مدرسه معلمسازی مهم است، معلم نداریم، مدرسه میسازیم، بهخصوص در حساب و ریاضی و از همین جهت جوانان ما از ریاضی گریزانند. به جای مدرسه در دهات به دستیاری شاگردان مدرسه فلاحت فرمهای فلاحتی ترتیب بدهند که نمونه باشد فعلا به مراتب بهتر است. میدانم مرا تخطئه میکنند لیک نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند در دهات همان مکتبخانههای ساده قدیم کافی است. دستگاه نمیخواهد. سردفتر برنامه مدارس ما باید دیانت باشد آن هم در تحتنظر مردمان متدین روشنفکر که حقیقت دیانت و حکمت آن را بیاموزند، نه قناعت به سطحیات کنند و به متشابهات بپردازند. تف بر این معارف. مدرسه باید مربی اخلاق باشد، حتی جوانان فاسدالاخلاق را خالی به پیشانی بنهد ... دزدهای مدرسهدیده به کمک فنون علمی دزدی میكنند. دو طایفه امروز در جامعه مشتری مدارس ناقص هستند و قناعت به خواندن بدون استطاعت امتیاز صحیح از سقیم روزنامهنویس برای ازدیاد مشتری و اهل فساد برای انتشار افکار ناهنجار و تولید وسوسه در افکار. مدرسه باید کارآگاهان سر به زیر بسازد نه مفسدان سر به هوا. نیچه آلمانی هم اگر خوشخیال بود، عاقبتاندیش نبود. این را هم بگویم عالم به هر فنی بیش از حاجت، وجود معطله خواهد بود. دیانت ما نکتهای از تربیت اخلاقی سیاسی و اقتصادی فروگذار نکرده است؛ راستی، درستی، مردمدوستی، میانهروی، دستگیری، کسب روزی از راه حلال، آموختن علم، سیاحت در آفاق و احتراز از فساد، عناد، تبذیر، اسراف و مناهی. فایدهای که از توسعه مدارس بردهایم، این است که جمعی را از رشته خود منصرف کردهایم، چند کلمه ناقص آموختهاند و بار بودجه مملکت شدهاند، بدون هیچ نتیجه یا رفع حاجتی، همه حریص در تلاش کسب ثروت نه ایمان دارند و نه وجدان نه بهحدی قناعت، نه وقوف کافی به شغل خود. مراقبت در اخلاق در مدرسه امری است مهم؛ یک بداخلاق، جماعتی را بداخلاق میکند. اخلاق فاسد، مسریتر از اخلاق نیک است».
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید