هوشنگ ماهرویان: دولت‌ها نمي‌توانند فرهنگ ايجاد كنند

1392/10/14 ۱۰:۴۹

هوشنگ ماهرویان: دولت‌ها نمي‌توانند فرهنگ ايجاد كنند

«فرهنگ دولتي را نمي‌خواهيم، اما دولت فرهنگي را مي‌خواهيم... » اين‌ جمله شايد جذاب‌ترين بخش از حرف‌هاي حسن روحاني در بيان مواضع فرهنگي دولت يازدهم باشد كه در گزارش صد روزه‌ رييس‌جمهور بيان شد. حرف‌هايي كه بوي فضاي تازه‌يي را به مشام فرهنگ ‌دوستان ايراني رساند و خيلي‌ها را اميدوار كرد كه دوران نگاه دولتي به مقوله فرهنگ تمام شده باشد.

 

بهرنگ تاجبخش / «فرهنگ دولتي را نمي‌خواهيم، اما دولت فرهنگي را مي‌خواهيم... » اين‌ جمله شايد جذاب‌ترين بخش از حرف‌هاي حسن روحاني در بيان مواضع فرهنگي دولت يازدهم باشد كه در گزارش صد روزه‌ رييس‌جمهور بيان شد. حرف‌هايي كه بوي فضاي تازه‌يي را به مشام فرهنگ ‌دوستان ايراني رساند و خيلي‌ها را اميدوار كرد كه دوران نگاه دولتي به مقوله فرهنگ تمام شده باشد. به عبارت ديگر، شايد سخت‌ترين مشكلي كه اين‌ سال‌ها گريبان فعالان فرهنگي را گرفته بود و انواع نگاه‌هاي سليقه‌يي را به بدنه جامعه وارد مي‌كرد، دولتي شدن فرهنگ بوده است؛ مساله‌يي كه طي گذشت سال‌ها به يك رويكرد عادي تبديل شده و حالا با حرف‌هاي رييس دولت جديد مي‌رود تا به فراموشي سپرده شود. به گواه تاريخ پس از انقلاب، در تمام اين سال‌ها دخالت مستقيم نهادهاي دولتي در امور فرهنگي به بهانه حمايت از مردم در برابر خطرات تهاجم فرهنگي توجيه مي‌شد كه نه تنها فايده‌يي نداشت بلكه سبب دور شدن مردم از فرهنگ دولتي ديكته شده به جامعه شد. حالا پس از گذشت چند سال و آزمون و خطاهاي متعدد، ظاهرا آقاي روحاني و تيم مشاورانش متوجه آسيب‌هاي شديد تصدي‌گري دولت در حوزه‌هاي فرهنگي شده‌اند و خيال دارند اين درد كهنه را چاره كنند. شايد اشاره‌هاي آقاي علي جنتي به موضوع مميزي و وعده تعريف الگوي جديد آن در اداره كتاب، حاصل همين نگاه انتقادي به رفتارهاي گذشته باشد. با ذكر اين مقدمه كوتاه، پيگيري مطالبات فرهنگي، نقش جامعه مدني در الگو‌سازي فرهنگي و موانع سد راه دولت در تحقق وعده‌هاي فرهنگي‌اش را در گفت‌وگو با «هوشنگ ماهرويان» جامعه شناس و مولف كتاب‌هايي چون «مدرنيته و بحران ما» و «تبارشناسي استبداد ايراني» مطرح كرده‌ايم.

 

 

طبق صحبت‌هاي آقاي رييس‌جمهور و نگاه جديد مجموعه دولت به مقوله فرهنگ، ظاهرا بايد منتظر حركت‌هاي تازه‌يي به سمت تشكيل دولت فرهنگي باشيم. دولت فرهنگي، آن‌طور كه آقاي روحاني مي‌گويد، در برابر فرهنگ دولتي قرار دارد و ظاهرا راه دستيابي به آن زياد آسان نيست. به نظر شما دولت جديد مي‌تواند آغازگر اين راه باشد؟

دولت‌ها نمي‌توانند فرهنگ ايجاد كنند بلكه بايد گشاينده فضا براي رشد فرهنگي باشند. تاريخ اين موضوع را به اثبات رسانده است. رژيم‌هاي توتاليتر در قرن بيستم، فرهنگ را تحت سلطه خود درآورده بودند. نويسندگان، موسيقيدان‌ها و... همه بايد از كانال زير سلطه حزب كمونيست عبور مي‌كردند و همه ديدند كه اين جريان چه انحطاط فرهنگي بزرگي را سبب شد. رئاليسم سوسياليستي به وجود آمده در آن دوران، عملا ادبيات غني قرن نوزدهم روسيه را ناپديد كرد و كوتوله‌هايي مثل چنگيز آيتماتوف، جاي غول‌هايي مانند تولستوي، چخوف و تورگينيف را گرفتند. جامعه براي حركت به سمت رشد فرهنگي به باز شدن فضا نياز دارد. حكومت‌هايي هم كه به رشد فرهنگي جامعه علاقه دارند، بايد به باز شدن فضا كمك كنند. سانسور، شايد يكي از مهم‌ترين موانع پيشرفت فرهنگي جامعه باشد. دولت‌ها مي‌توانند با حمايت از توليد محتواي فرهنگي، نقش خود را ايفا كنند. البته اگر اين حمايت جانبدارانه باشد، به سياق حكومت‌هاي توتاليتر عمل مي‌شود و همه‌چيز در اختيار حاكميت خواهد بود.

 

دولت جديد در قدم اول فرهنگي شدن، چه كار بايد بكند؟

 

دولت آقاي روحاني در قدم اول بايد در مقابل سانسور موضع‌گيري كرده و به وضعيت نابسامان حوزه نشر رسيدگي كند. به هر حال اين ‌همه پول در مملكت هزينه مي‌شود و اتفاق خاصي نمي‌افتد اگر كاغذ ارزان قيمت در اختيار ناشران قرار بگيرد. دولت آقاي روحاني بايد با بازكردن فضا، زمينه را براي رشد انواع و اقسام تفكرات مهيا كند.

 

اگر قبول كنيم كه در جامعه امروز ايران - در بهترين حالت ممكن- مميزي حداقلي روي كتاب‌ها اعمال مي‌شود، چه كساني بايد در نوع و كيفيت مميزي دخالت داشته باشند؟

مميز انتهايي، مردم هستند. مردم بين خوب و بد انتخاب مي‌كنند. مميز نهايي، جامعه فرهنگي كشور است كه خوشبختانه در اختيار دولت نيست و نبايد باشد. اما موضوعي كه اهميت بالايي دارد، فرهنگي بودن وزير ارشاد و تيم زيرمجموعه آن است. متاسفانه در سال‌هاي قبل مسائلي ديديم كه اصلا در حوزه فرهنگ نمي‌گنجيد. وقتي مسووليت كسي نظر دادن درباره تاييد و چاپ يك رمان است، حتما بايد رمان‌‌خوان باشد. مكاتب ادبي را بشناسد و درباره ادبيات صاحب‌نظر باشد. متاسفانه اين سال‌ها اين‌گونه نبود.

 

برگرديم به بحث. گفتيد دولت‌ها نمي‌توانند فرهنگ را ايجاد كنند. پس بهترين راه براي سوق دادن جامعه سمت فرهنگ و مسائل فرهنگي چيست؟

بايد در جامعهNGOهاي فرهنگي تشكيل شوند كه مستقل از حاكميت باشند. اين موضوع كمك بسياري به فرهنگي شدن جامعه مي‌كند. به عنوان مثال، در حال حاضر به‌شدت درگير تخريب محيط زيست هستيم. چه كساني بهتر از مردم مي‌توانند مقابل اين جريان بايستند؟ اگر مردم با فرهنگ محيط و اعتراض مردم به تخريب باغ گياه‌شناسي نتيجه داد. فرهنگ مردم بايد رشد پيدا كند كه حكومت عهده‌دار بخشي از اين مسووليت است. NGOهاي مستقل با آموزش و پيگيري مطالبات محيط زيستي، نقش بسيار موثري در كاهش روند تخريب خواهند داشت.

 

راهكارهاي پا گرفتن اين‌NGOها در جامعه چيست؟ چه ساز و كارهايي لازم است؟

اين‌NGOها در جامعه ما شكل گرفته‌اند اما تعدادشان بسيار كم است. لزوم بهره‌گيري جامعه از نهادهاي مستقل در شهريور 1320 تا اندازه‌يي به وسيله حزب توده به مردم آموزش داده شد كه متاسفانه آن نهادها اصلا مستقل نبودند. مثلا سازمان دفاع از صلح كه زير پوشش ايدئولوژي ماركسيسم-لنينيسم فعاليت مي‌كرد يا سازمان جوانان كه از خط فكري ديگري سرچشمه مي‌گرفت. ما ياد نگرفتيم كه نهادهاي مستقل مدني، انجمن‌ها و اصناف فقط بايد در محدوده وظيفه خودشان عمل كنند و التزامي به هيچ نوع ايدئولوژي نداشته باشند و از وابستگي به حاكميت فاصله بگيرند.

 

پس به زعم شما دولت هيچ دخالتي نبايد در كار نهادهاي مردمي داشته باشد؟

من از استقلال جامعه مدني دفاع مي‌كنم. دولت اگر مجري تمام فعاليت‌ها باشد، شبيه جوامعي چون شوروي، كره شمالي و چين خواهد شد. دولت بايد ورود حداقلي به مسائل فرهنگي داشته باشد و در عين حال به رشد جامعه باز فرهنگي كمك كند.

 

اگر دولت مستقيما به مسائل فرهنگي وارد نشود، چطور به پيشرفت فرهنگي جامعه كمك كند؟

با كمك به رشد انواع و اقسام تفكرات. اگر فقط يك مكتب تاريخي را تبليغ كنيم، جامعه به همان دوران توتاليتر قرن بيستم تبديل خواهد شد. تفكرات گوناگوني در تاريخ وجود دارد كه بايد با ترجمه و گسترش درست، وارد جامعه شوند و به پيشرفت فرهنگي آن كمك كنند.

 

پس اگر قبول كنيم جامعه براي رشد فرهنگي به مطالعه انواع تفكرها نياز دارد، شايد بتوان گفت استفاده درست از فضاي مجازي براي بهره‌گيري آسان‌تر مردم از نگرش‌هاي فرهنگي و ارتباط با حاكميت كمك‌كننده خواهد بود. مسدود كردن فيسبوك و سايت‌هايي از اين دست، چه مانعي در راه تحقق دولت فرهنگي ايجاد مي‌كند؟ اصلا با اصل تشكيل آن در تناقض نيست؟

اجازه بدهيد مثالي بزنم. در دوران دانشجويي ما عمدتا تفكرات اپوزيسيون شاه، چپ بود. حالا فرض كنيد كتاب‌هاي مبلغ اين طرز فكر با چه مشقت‌هايي وارد ايران مي‌شدند و مخالفان رژيم با چه مصيبتي -ذره‌بين به دست- حروف بسيار ريز چاپ شده را مطالعه مي‌كردند! اما حالا ديگر موضوعي به نام سانسور وجود ندارد و مي‌شود به وسيله اينترنت، صدها صفحه كتاب را به راحتي ارسال كرد. من واقعا اين بساطي را كه سر فيلتر كردن فيسبوك راه افتاده، درك نمي‌كنم. باور كنيد خودم روزي چند ساعت در اينترنت مطالعه مي‌كنم و جريان‌هاي فكري مختلف را مي‌خوانم. به اعتقاد من سانسور انديشه در قرن بيست و يكم امكان‌پذير نيست و با اين انقلابي كه در حوزه ارتباطات رخ داده است، ديگر در جهان قرن بيستم زندگي نمي‌كنيم و اين رفتارها مضحكه كردن خودمان است. وقتي حرف مي‌زنيم و همديگر را نقد مي‌كنيم، كلام‌مان از حالت مقدس خارج مي‌شود. در سال‌هاي دهه ?? و ?? كتاب‌هاي استالين و مائو به كتاب‌هايي مقدس تبديل شده بودند و اين از بلاهت شاه بود. دليلش هم مشخص است. اين كتاب‌ها چون به صورت زيرزميني تهيه و توزيع مي‌شدند، شمايل مقدس به خود گرفته بودند. اما در حال حاضر كه تعداد زيادي ترجمه از مجموعه آثار لنين و ماركس و… در بازار موجود است، كسي ولع سابق براي مطالعه‌شان را ندارد.

 

نظرتان درباره فعاليت احزاب چيست؟ مي‌توانند به فرهنگي شدن دولت كمك كنند؟

مسلم است. وقتي انديشه‌هاي مختلف اجازه تعريف داشته باشند و تشكيل جمعيت دهند، خيلي از مشكلات خود به خود رفع خواهند شد. ديگر دانشگاه‌ها محل تشكيل احزاب نخواهند بود و به كار خود مي‌پردازند. دانشجو با حفظ حساسيت‌هايش نسبت به جامعه، تحصيل مي‌كند و دانشگاه از اين وضعيت خارج مي‌شود. هيچ ترديدي نيست كه آزادي احزاب به رشد جامعه كمك مي‌كند.

 

بين فعاليت آزادانه اصناف در جامعه و نقش آنها در تشكيل دولت فرهنگي چه رابطه‌يي وجود دارد؟ به عنوان مثال، جامعه‌يي كه انجمن صنفي روزنامه‌نگاران را تعطيل شده مي‌بيند، ادعاي فرهنگي شدن دولت را قبول مي‌كند؟

بنده زمان شاه زندان بودم و يكي از بچه‌هايي كه تازه از فرانسه آمده بود ماجراي جالبي را برايم تعريف كرد. گويا دولت فرانسه براي اينكه روزنامه اومانيته بتواند روي پاي خود بايستد و به فعاليتش ادامه دهد، به آن كمك مالي كرده بود. برايم عجيب بود كه دولت فرانسه چرا بايد به ارگان رسمي حزب كمونيست كمك مالي كند! پاسخ اين سوال بسيار هوشمندانه بود. روزنامه اومانيته معايب جامعه فرانسه را عنوان مي‌كرد و حكومت از اين انتقادها براي رفع نواقصش كمك مي‌گرفت. ببينيد ليبرال دموكراسي چگونه از مطبوعات براي نيل به اهدافش استفاده مي‌كند. در يك جامعه آزاد و دموكراتيك مي‌توان همه‌چيز را نقد كرد و به نتيجه رسيد.

 

بايد قبول كرد كه دولت آقاي روحاني براي رسيدن به اهداف فرهنگي‌اش، بايد پاسخگوي تندروهاي داخلي هم باشد. اگر بخواهيم بحث را جمع كنيم، نظريه تشكيل دولت فرهنگي به نظر شما چگونه عملي مي‌شود؟

من شعار اعتدال آقاي روحاني را به‌شدت قبول مي‌كنم. راديكاليسم را قبول ندارم و معتقدم دوران آقاي احمدي‌نژاد راديكاليسم تلخي را تجربه كرديم. اين تندروي‌ها شوك‌هايي ايجاد مي‌كند كه نظم جامعه را به هم مي‌زند. من به اعتدال معتقدم و براي تغييرات هم بايد با آرامش حركت كرد. با آرامش مي‌توان يك فرهنگ دموكراتيك و آزاد در جامعه جا انداخت.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: