1392/10/9 ۱۰:۴۹
زهرا كشوري / جمعي از هنرمندان، روزنامهنگاران، نويسندگان و مترجمان در نامهاي به حسن روحاني رئيسجمهوري و معصومه ابتكار رئيس سازمان حفاظت از محيطزيست كشور از رئيسجمهوري و معاون او خواسته اند تا يارانههاي آنها را صرف محيطزيست كنند. اين هنرمندان همچنين از تمام ايرانيها خواسته اند تا براي نجات محيطزيست به آنها بپيوندند. پيش از اين نامه داريوش مهرجويي كارگردان نامآشناي سينماي ايران پس از مرگ خواهرش «ژيلا مهرجويي» در نامهاي به معصومه ابتكار خواستار توجه جدي به محيطزيست و آلودگي كلانشهري چون تهران شده بود. او مرگ خواهرش را ناشي از آلودگي هواي تهران دانسته بود، نامهاي كه پاسخ معصومه ابتكار را در پي داشت. همچنين نامه هنرمندان به رئيسجمهوري خيلي زود به تشكيل كمپين در فيس بوك به نام « يارانه نقدي ما را صرف حفاظت محيطزيست کنيد» منجر شد.
از داريوش مهرجويي
نامهنگاريها از مراسم ترحيم «ژيلا مهرجويي» شروع شد. همانجايي كه داريوش مهرجويي در مراسم ترحيم خواهرش گفته بود: «يک چيزي مرا کُفري ميکند و آن اين است که چه چيزي ژيلا را کشت؟ اين آلودگي هوا، همه را دارد ميکشد. همه دوستان من سرطان گرفتهاند! عزتالله انتظامي در بيمارستان خوابيده است. اين رئيس محيطزيست ما کجاست، چه کار ميکند؟ مردم ما از اين آلودگي دارند، ميميرند.» مرگهاي خاموش براثر آلودگي هوا مسألهاي است كه البته بارها از سوي دولت نهم و دهم رد شد. درست زماني كه برنامههاي 10 ساله ساماندهي آلودگي هوا توسط دولت كنار گذاشته شد. برنامهاي كه از سوي «محمودي» معاون استانداري تهران دردولت دهم، برنامهاي براي كف و سوت خوانده شد.
وقتي برنامه 10 ساله كنار گذاشته شد، رئيس محيطزيست وقت تهران از برنامه سه سالهاي سخن به ميان آورد كه مسأله آلودگي هواي تهران را براي هميشه حل خواهد كرد. وعدهاي كه هرگز محقق نشد.
اوج برنامههاي دولت دهم براي آلودگي هوا، فرستادن 5 فروند بالگرد آبپاش به آسمان تهران بود تا 150كيلومتر از 750 كيلومتر مربع از وسعت پايتخت را خيس كند. برنامهاي كه به اعتراض بسياري منجر شد.
بسياري هم خدا را شكر كردند كه ميزان آب آنقدر زياد نبود كه با آلودگيها قاطي شود و باران اسيدي را روي سر تهرانيها بريزد. «آببازي» كه رسانهها از آن به طنز تلخ ياد كردند. اين در حالي بود كه «محمدجواد محمدي زاده» رئيس وقت سازمان حفاظت از محيطزيست كشور همواره مرگها براثر آلودگيهاي تهران را تكذيب ميكرد.
او بيش از هرچيزي روي اين نكته تأكيد داشت كه هيچكس مطالعهاي روي آلودگي هوا انجام نداده كه بخواهد تأثير آن را روي مرگ شهروندان به اثبات برساند.
پس از اين اظهار نظرها بود كه «مرضيه وحيددستجردي» وزير وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي هم وعده خود را براي اعلام رسمي مرگها براثر آلودگي هوا فراموش كرد و معاون او در نهايت اعلام كرد كه اين وزارتخانه نه مرگها براثر آلودگي را تأييد ميكند و نه تكذيب.
درست همان زمان بود كه خبر ساخت وساز مسكن مهر در خجير به گوش رسانهها رسيد. خجير يكي از ريههاي تنفسي كلانشهري چون تهران بود كه در دود و دم ميسوخت اما اعتراض رسانهها و كارشناسان براي جلوگيري از تخريب اين عرصه جنگلي هم بينتيجه ماند تا مسكن مهر علاوه بر افزايش تورم، بخشي باقي مانده از محيطزيست كلانشهر تهران را هم تخريب كند.
صداي مهرجويي به گوش همه برسد
اعتراض مهرجويي به ارسال نامهاي از سوي «معصومه ابتكار» منجر ميشود. ابتكار در ابتداي نامه اظهار اميدواري ميكند كه صداي مهرجويي به گوش همه رسيده باشد. او همچنين تأكيد ميكند كه براي مقابله با آلودگي هوا، نيازمند ياري تكتك مردم، مسئولان بويژه گروههاي مرجع چون هنرمندان هستيم. معصومه ابتكار در اين نامه هم از برنامه جامع كاهش آلودگي هوا سخن به ميان ميآورد. برنامهاي كه در سال 84 تعطيل ميشود و او هم هيچ دليلي براي تعطيلي آن پيدا نميكند: « در سال ۱۳۸۳ طرح بازنگري برنامه جامع کاهش آلودگي هوا به منظور بررسي بازخورد اقدامات انجام شده، موفقيتها و ناکاميها تهيه شد، ولي قبل از آنکه به تصويب و مرحله اجرا برسد، کشور دچار تحولات سياسي ناشي از انتخابات سال ۸۴ شد.» پس از آن جلسات کميته اجرايي کاهش آلودگي هوا در کلانشهر تهران که مسئوليت هدايت و پيگيري اين برنامه را داشت به دلايل نامعلومي متوقف شد.
هيچيک از استانداردهاي انواع خودرو در مراحل بعدي به اجرا در نيامد، مصوبه عدم شمارهگذاري اتوبوسهاي ديزلي در دولت بعدي لغو شد، توسعه مترو که عامل مهمي در عدم استفاده از خودروهاي شخصي و تک سرنشين است، طبق برنامه پيش نرفت و با موانع زيادي روبهرو شد، موضوع رعايت استانداردها در توليد موتورسيکلتها در پرده ابهام قرار گرفت، مشارکت رسانهها و تشکلهاي غيردولتي به دلايل مختلف در زمینه فرهنگسازي کاهش يافت و ساير مشکلاتي که مجال بيان آن نيست.» نامه ابتكار، مهرجويي را مجاب نميكند.
او در نامه ديگري مينويسد كه تهران و کلانشهرهاي مسموم، ساکنانشان را از نفس انداختهاند و اين ديگر داستان، افسانه و توهم نيست، واقعيت محض است: «اين آلودگي همه را ميکشد و هيچ راه گريزي در سيستم محيطزيست ما پيدا نميکند، در حالي که راهکار گريز از آن ساده است. همان طور که در همه شهرهاي بزرگي که در آنها بودم مثل لسآنجلس، شيکاگو، نيويورک، لندن، پاريس و بخصوص رم، مشکل آلودگي هوا بعد از چندسال حل شد، در تهران هم حتماً اين معضل حلشدني است.» به گفته مهرجويي در شهرهايي مثل توکيو و بويژه رم، اين معضل با فرمولهاي خيلي ساده حل شد. يکي از فرمولها اين بود که در اين شهرها دولت بودجهاي را به اين موضوع اختصاص داد و تمامي وسايل نقليه اسقاط و دودزا را از صاحبانشان بازخريد کرد؛ اتفاقي که موجب خوشحالي صاحبان اين وسايل نقليه ميشد (چون بهجاي ماشين کهنه خودشان يک ماشين جديد با اقساط طولانيمدت به آنها داده شده بود) و بعد همه اين وسايل بازخريدشده بازيافت ميشد البته اين برنامه در ايران هم شروع شد اما به سرانجام نرسيد.
هم دولت نهم و دهم برنامه كاهش آلودگي را كنار گذاشت و هم صاحبان خودروهاي فرسوده علاقهاي به تعويض خودرو خود ندارند. كارشناسان بيش از هرچيزي سهميه بنزين اين خودروها را دليل بيميلي صاحبانشان به تعويض خودروها ميدانند.
اما مهرجويي درباره تغيير تحولات اين برنامه در كشورهاي ديگر ميگويد: «اين اتفاق موجب ايجاد تحول در سيستم بازيافت هم شد و البته براي بسياري از جوانان ساکن اين شهرها، در اين مراکز بازيافت اشتغالزايي بسيار زياد شد. از طرفي هم براي اينکه بايد به اين شهروندان ماشين نو داده ميشد، اينها در صنعت خودروسازي هم ترقي کردند و در اين بخش هم، اشتغالزايي بسيار زياد صورت گرفت.
به اين ترتيب اين دولتها با يکتير سهنشان زدند. هم مردم به نوايي رسيدند، هم در زمينه بازيافت و توليد ماشين اشتغالزايي بسيار شد و هم معضل آلودگي هوا به مرور از بين رفت.»
مسألهاي كه البته در كشور ايران تا به امروز جواب نداده است. كارشناسان بيش از هرچيزي نقص خودروها و عدم كيفيت سوخت را عامل آلودگي هوا ميدانند.
مسألهاي كه بارها از سوي خودروسازان و توليدكنندگان سوخت رد شده است. اما مشكل تنها نپذيرفتن اين ماجرا از سوي اين دو گروه نيست. سازمان محيطزيست در چهار سال گذشته بارها اعلام كرده بود كه سوخت يورو 4 را وارد بازار خودروهاي ايراني خواهد كرد. محمديزاده حتي از يورو5 هم سخن به ميان آورده بود اما دولت كه عوض شد معلوم شد كه يورو 4 افسانهاي بيش نبوده و سوخت خودروهاي داخلي در نهايت استاندارد يورو2 را داشتهاند.
به گفته مهرجويي دولت ما هم ميتواند با يکتير سهنشان بزند. به اين خاطر که، سمي که در هواي اين شهر پراکنده است به سينه همه ميرود. اينجا ديگر مسأله ارجحيت مردم بر دولت يا ارجحيت دولت بر مردم نيست.
ساکنان خيابان پاستور بيش از هر شهروند ديگري هماکنون در معرض اين آلودگيها و استنشاق سرب خالص و ديگر مواد آلاينده هستند. همه شهروندان، بدون استثنا روزانه سمومي را استنشاق ميکنند که بيشک به مرور همه ما را خواهد کشت.
مهرجويي همچنين ميگويد: «خانم ابتکار خيلي لطف کردند و جواب پرسش مرا بسيار دلسوزانه و دقيق دادند، اما هيچ راهحل عملي براي خروج از اين بحران ارائه نکردند. خانم ابتکار بايد يک روز سوار ماشين شود و برود جاده عباسآباد. حد فاصل کلاردشت و مُتلقو منطقهاي هست به طول چند کيلومتر که نميتوان از بوي تعفن آن نفس کشيد، چون کاميونهايي که از بالاي اين جنگلها رد ميشوند پيش از آنکه آشغالهايشان را به محل بازيافت زبالهها برسانند، همه را در بين اين جنگلها تخليه ميکنند و به اين ترتيب تمام جنگلهاي زيباي جاده عباسآباد با آشغالها به گند کشيده شده.»
آلودگياي كه تنها به جنگلهاي عباس آباد محدود نميشود و تمام جنگلهاي شمال را در معرض تهديد قرار داده است. ورود انجمنها و تشكلهاي مردمي براي پاكسازي جنگلها هم تا به امروز به نتيجه نرسيده است.
تشكلهايي كه البته تعداد آنها بسيار كمتر از تعداد گردشگراني است كه بيمحابا زبالههاي خود را به سايهسار سبز درختاني ميسپارند كه طبيعت ميليونها سال وقت، صرف تشكيل آنها كردهاست. مهرجويي همچنين به ابتكار مينويسد كه دوست دارم ايشان يک روز سوار اتومبيل شوند و به اين جاده بروند و به کنارههاي آن توجه کنند و ببينند قوطيهاي کنسرو و بطريهاي خالي چه بلايي سر طبيعت آن منطقه آورده است.
در نهايت ميگويد: «دولت بايد دولت خيرخواه باشد و براي مردم خير بخواهد و رسيدگي به اين وضعيت آب و هوا، يکي از مهمترين خيرخواهيهاي دولت خواهد بود.»
باز هم هنرمندان
نامهنگاريها و اعتراض مهرجويي آغاز راهي بود كه خيلي زود هنرمندان در آن گام گذاشتند. درست همان زماني كه «عزت الله انتظامي» هنرمند نامي كشور به خاطر ناراحتي ريوي ناشي از آلودگي هوا در بيمارستاني بستري شد و پزشكان از او خواستند كه عطاي زندگي در پايتخت را به لقايش ببخشد و از شهر بيرون رود، گروهي از هنرمندان، نويسندگان، روزنامهنگاران و مترجمان چون فرهاد توحيدي، رضا کيانيان، پرويز پورحسيني، رخشان بني اعتماد، فريدون عموزاده خليلي، ماشاءالله شمس الواعظين، داريوش مهرجويي، رؤيا تيموريان، همايون شجريان، پگاه آهنگراني، فاطمه راکعي، ليلي گلستان، علي ميرزاخاني، فرزانه طاهري، احمد پورنجاتي، بابک احمدي و… تصميم گرفتند
تا براي جبران بخشي از هزينههاي ترميم خراشهاي وارد بر پيکر طبيعتي که دوستش داريم، يارانههاي نقدي و ماهانه خود را روانه صندوقي کنند که اندوختههايش صرفاً براي حفاظت از محيطزيست ايران مصرف ميشود.
آنها در نامهاي که با عنوان «بار ديگر سرزميني که دوست ميدارم» شروع شده، به رئيسجمهوري و معاون او در ساختمان سبز پرديسان مينويسند: «همه جاي ايران سراي ماست» اين گفته علاوه بر احساس تعلق به يک سرزمين، به معناي تأثير هر رخدادي در هر گوشه آن در زندگي و آينده تک تک ما و نسلهاي آينده است. آنها همچنين تأكيد ميكنند كه درياچه اروميه فقط متعلق به اهالي اروميه نيست و تأثير نابودي آن و پيامدهاي فاجعه بارش در زندگي نه تنها تمام ايرانيان، که در بوم زيست زمين انکارناپذير است.
از بين رفتن جنگلها، خشک شدن زايندهرود، بحران رود کارون، وضعيت ناگوار اقليم خوزستان بويژه آب و هواي اهواز و برخي استانهاي مرزي و غربي کشور همچون ايلام، بحران درياچه هامون، آلودگي مرگبار هواي تهران، اصفهان، اراک و ديگر شهرهاي بزرگ و… نه تنها نتيجه تغييرات آب و هوايي کره زمين و بياعتنايي ما مردم به محيطزيست، که بويژه پيامد طرحهاي نسنجيده دولتها است.
وضعيت محيطزيست کشور، بر گزارش نهادهاي دولتي و مدني، به مرز فاجعه رسيده و ديري است که زنگ خطر در حوزههاي گوناگون آن به صدا درآمده است نه فقط در ايران که در تمام جهان، مشارکت مردمي در اموري چون جلوگيري از تخريب محيطزيست و فجايع ناشي از آن امري است رايج و حتي واجب. بيترديد نهادهاي دولتي نيز وظيفه دارند با تمام امکانات خود به ياري حرکتهاي مدني بيايند و از آنها به طرق گوناگون در نيل به اهدافشان حمايت کنند.
درنگ جايز نيست. هر تأخيري در مبارزه با بحران زيستمحيطي زيانهاي جبرانناپذير و ماندگار بر پيکر سرزمين ما بر جاي خواهد گذاشت. بياييد دست در دست هم بگذاريم و در عمل باورمان را به شعار همه جاي ايران سراي ماست جامه عمل بپوشانيم.
ما امضاکنندگان - هنرمندان، روزنامه نگاران، نويسندگان و مترجمان با درک اين وضعيت بحراني از مدتي پيش نگراني جدي خويش و ضرورت اقدامات فوري را براي پيشبرد هدفهاي کوتاه مدت و درازمدت در حوزه فضاي زيست سرزمين خود با مسئولان اين حوزه درميان گذاشتهايم.
آنها همچنين خطاب به هموطنان مينويسند: «اينک از تکتک شما هموطنان بويژه از چهرههاي موجه و مورد احترام مردم و تشکلهاي مردم نهاد صنفي و اجتماعي ميخواهيم از اين فراخوان حمايت کنيد.» اين گروه در گام نخست پيشنهاد ميدهند كه يارانهمان را که حق همه ما شهروندان ايراني است به پيشبرد اين هدف اختصاص دهيم.
همچنين آنها به كساني كه به اين كمپين ميپيوندند تأكيد ميكنند كه گزارش برنامهها و روند و شيوه مصرف کمکهاي شما با بهرهگيري از نظر و نظارت کارشناسان معتمد و سازمانهاي مردم نهاد و مدني به صورت شفاف به آگاهي همگان خواهد رسيد. همچنين تأكيد ميكنند در بيانيه بعد ساز و کار اجرايي اين پيشنهاد را پس از پاسخ مسئولان به آگاهي شما خواهيم رساند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید