1392/10/8 ۰۲:۰۵
با وجود موضوعی که اینروزها توجه عمومی - حتی دولتیان- را به خود معطوف کرده است؛ ما ملت چنان در آلودگیهای مختلف گرفتار شدهایم که جا دارد عمیقا به یکیک آنها بپردازیم. بیشک یکی از رایجترین و قدیمیترین این آلودگیها آلودگی زبان و سخن فارسی است.
یکی از تبعات خوب انقلاب در ایران، وجه بیداری و خودآگاهیای بود که هدف شریف آن بازگشتی بود به خود و جبران خود باختگیهای افراطی که در برابر فرهنگهای بیگانه دچارش شده بودیم. محصول این نگرش روییدن و بالیدن نسل آگاه و فرزانهای است که هماینک دوران کمال را میپیمایند و ما هرکدام دوروبرمان نمونههای آنها را میبینیم که امیدمان را به آینده زنده نگاه میدارند. اما همچنان که این نسل فرزانه مشغول زیرسازی بنای آینده هستند، بهموازات آنها جریان دیگری در حال رشد و نمو است که درست برخلاف جهت جریان اول در حرکت است و اسباب نومیدی بسیار و آن زبان و ادبیاتی است که از سوی دهات، روستاها و حاشیهنشینان شهرها به سمت مراکز شهری جریان دارد و متاسفانه نیروی ویرانگری دارد که مقاومت فرهنگی در برابر آن بسیار دشوار بل ناممکن است چرا که نسبت این جریان به جریان اصیل اول مانند سیلی بنیانکن به جویی باریک است. مثالهایی مصداق این نوشتار است که در زیر میآورم: الف- به کسی که تازه و شاداب از خواب برخاسته است گفته میشود «خسته نباشید»! ب- به پسربچه 10، 15ساله خطاب میکنند «حاجی»! ج- کلماتی مانند ننه، داداش، آبجی، جای مادر، برادر و خواهر را گرفته است! اگر به دیالوگهای جاری پیرامون خود در کوچه و خیابان، بین مغازهدار و مشتری، راننده و مسافر و مردم و ماموران یا کارمندان دولت گوش کنیم متوجه سقوط گفتمان از سطح مدنی به وضعیت فعلی میشویم (کسانی که دوران پیش از انقلاب را درک کردهاند بهخوبی این تفاوت را حس میکنند؛ اما از خواننده زیر 40سال توقع چنین مقایسهای نیست)! اگر نخواهیم چشم بر بیگناهی مردم کوچیده از دهات و روستاها به شهرها و نیز صعود قشرهای کمسواد و پاییندست جامعه به سطوح بالای ادارات بپوشیم، مسلم و بدیهی است سازمانی که در مورد این سقوط بیشترین مسوولیت را برعهده دارد مدیران صداوسیما هستند، مگر اینکه منکر این حقیقت شویم که «تلویزیون دانشگاه مردم عامی است.» اینک از خود بپرسیم در برابر این پدیده ناهنجار فرهنگی - اجتماعی وظیفه یکیک ما و یکیک دستگاههای مسوول و دلسوزان فرهنگی چیست؟ آیا یادداشتهای کوچک و کوتاهی مثل این میتواند درمانی اساسی باشد؟ یا باید امیدوار به یک عزم ملی و خیزش جدی و اثرگذار در تمام سطوح ملی و دولتی باشیم و بهجای مدیران کمسواد و نامتخصص، مدیران صاحب فرهنگ و بینش بهکار گماریم؟ و اینکه آیا نباید برای این آفت هم مثل آفتهایی از قبیل آلودگی هوا، برنامههای کوتاه، میان و درازمدت پیشبینی کنیم و پیگیرانه آن را به اجرا بگذاریم؟
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید