1392/10/7 ۰۹:۰۱
تأملی آسیبشناختی بر وضعیت پژوهش در ايران در مسير پژوهش، آسيبهايي قابل پيشبيني است كه اگر بخواهيم به آنها اشاره كنيم، ميتوانيم پنج گروه را برشماريم:
تأملی آسیبشناختی بر وضعیت پژوهش در ايران
در مسير پژوهش، آسيبهايي قابل پيشبيني است كه اگر بخواهيم به آنها اشاره كنيم، ميتوانيم پنج گروه را برشماريم:
1- آسيبهاي ناشي از شرايط سياسي و اجتماعي
2- آسيبهاي ناشي از نيروي انساني در حوزه پژوهش
3- آسيبهاي ناشي از مديريتهاي پژوهش
4- آسيبهاي ناشي از مسائل اقتصادي
5- آسيبهايي كه به نظام دانشگاهي و پژوهشي مرتبط ميشود.
درباره نخستين آسيب كه به شرايط سياسي و اجتماعي باز ميگردد بايد گفت ممكن است در يك مقطعي، بنا به مصالح سياسي و اجتماعي در هر جامعه ضرورتهاي تحقيقي نيز تغيير كند؛ بدين معنا كه حكومت نيازمند به پژوهشهاي خاص باشد تا نيازهاي ضروري جامعه را رفع كند. اين البته لازم و بسيار خوب است كه پژوهشها در سطح كلان هدفمند شوند؛ اما اگر اين نگاه به قدري وسعت گيرد كه از پژوهشهاي ديگر حمايت نشود، اين مسأله به پژوهش آسيب ميرساند و در نتيجه ممكن است تحقيق ما دچار آسيب شود يا اينكه عكس اين قضيه رخ دهد؛ يعني رويكردها به سمتي باشد كه بخواهيم دائم به سمت پژوهشهايي برويم كه نظام سياسي- اجتماعي از ما توقع دارد.
اگر به سمت پژوهشهايي برويم كه نظام سياسي – اجتماعي از ما توقع دارد، در اين صورت نتيجه آن ميشود كه با پژوهشهاي جدي و خوبي روبهرو ميشويم كه از آن حمايتي نميشود يا احياناً با پژوهشهاي ضعيف و سستي روبهرو ميشويم كه هدف اصلي پژوهشگر نيست ولي صرفاً به جهت تأمين نيازهاي علمي يا اقتصادي، پژوهشگر پژوهشي را در جهت و هدف پژوهشهاي نظام سياسي – اجتماعي انجام دهد و چه بسا اين پژوهشها سفارشي باشند كه از عمق و محتواي لازم نيز برخوردار نباشد. از نظر ارزشي هم از يك جهت اين پژوهشها ميتواند ارزشمند تلقي شود و از جهتي ارزشمند نباشد.به هر حال وقتي شرايط فراهم باشد و محقق بتواند موضوعات مطلوب خودش را دنبال كند، قطعاً شرايط پژوهش با وقتي كه شرايط سياسي – اجتماعي، نيازهاي ديگري را به جامعه پژوهشي پيشنهاد دهد و آنها مجبور شوند به لحاظ نياز به آن سمت و سو بروند، متفاوت است. البته همدلي پژوهشگران متخصص با حوزههاي پژوهشي مورد نياز و هدفمند نظام سياسي – اجتماعي امري لازم است. آنچه آسيب است، افراط و تفريط در حمايت از پژوهشها در حوزههاي مختلف است و آنچه آسيب به شمار ميآيد، ورود پژوهشگران يا مدعيان پژوهش به موضوعات غير تخصصي است.
دسته دوم از آسيبها به سبب نيروي انساني خود را نشان ميدهد؛ بدين معنا كه:
امروزه تربيت پژوهشگر از مسائلي است كه در نظام فكري و فرهنگي ما جدي تلقي نميشود. ما غالباً افرادي را به دانشگاه ميفرستيم و در دانشگاه بيشتر از آنكه پژوهش محور باشيم، آموزش محور هستيم. البته در سالهاي اخير، حركتهاي خوبي شروع شده است ولي هنوز اين نقيصه وجود دارد كه تكيه نظام آموزشي ما از دوره ابتدايي تا دكتري بر آموزش استوار است و آموزش با آنكه لازم و ضروري است ولي نميتواند خلأ پژوهش را پر كند. بنا براين يكي از آسيبها اينجاست كه فارغالتحصيلان دانشگاههاي ما غالباً به سمت آموزش ميروند تا پژوهش و عمدتاً توان كارهاي پژوهشي ندارند. البته اميدواريم با توسعه پژوهشكدهها و تربيت نيروي پژوهشي كه در پژوهشكدهها دنبال ميشود، اين خلأ پر شود؛ يعني به سمتي برويم كه پژوهش به شكل جدي دنبال شود.
در برنامه كلان بايد به سمتي حركت كنيم كه دانشگاههايمان به شكل ضابطهمند و درست به سمت تربيت پژوهشگر حركت كنند و آموزش و پژوهش در كنار يكديگر هر دو مهم و لازم تلقي شوند؛ يعني به همان اندازه كه در نظام دانشگاهي به آموزش بها ميدهيم به پژوهش نيز بها دهيم. ضرورت پژوهش بيشتر در تحصيلات تكميلي خود را نشان ميدهد.
دسته سوم از آسيبها مربوط است به مديريتها در مراكز علمي و پژوهشي كه اگر متخصص نباشند و خودشان اهل و علاقهمند به مباحث پژوهشي نباشند و دغدغه پژوهشي نداشته باشند، آسيب جدي براي پژوهش است مثلاً مسئولان پژوهشي وزارت علوم، ارشاد، آموزش و پرورش، معاونتهاي پژوهشي وزارتخانههاي ديگر يا نهادهاي
علمي - پژوهشي دانشگاهها و... بايد از ميان متخصصان و پژوهشگران مجرب انتخاب شوند كه در اغلب مراكز چنين است اما اگر احياناً چنين نباشد و به تخصصها و تواناييها و پيشينهها توجه نشود مشكلات آشكار و پنهان پيش خواهد آمد مثلاً اگر متخصص در حوزههاي فني و مهندسي، مسئوليت يك نهاد پژوهشي را در حوزه علوم انساني به عهده داشته باشد، اشكال مديريتي پيش خواهد آمد. عكس آن هم همينگونه است.يكي از مؤثرترين مديران در حوزه مديريت پژوهش، مديريتهاي برنامهريزي در آموزش و پرورش و وزارت علوم است كه بايد در برنامهريزي آموزشي در سطح كلان به مسأله پژوهش توجه جدي داشته باشند. در كشورهاي پيشرفته، دانشآموزان در دوره ابتدايي به پژوهش رغبت پيدا ميكنند و جستوجوگري در دوره ابتدايي به آنها تعليم داده ميشود. از اين رو وقتي به سطوح بالاتر قدم ميگذارند، خود به خود آمادگي بهتري دارند تا نگاه پژوهشي داشته باشند و كارهاي پژوهشي انجام دهند و به سمت پژوهش بروند.
متأسفانه پژوهش در كشور ما به اين شكل نيست؛ يعني از همان آغاز دوره ابتدايي، برنامهاي براي كودكان خود طراحي نكردهايم و آنها را به سمت پژوهش سوق ندادهايم و به همين دليل است كه تا سالهاي اخير دانشجويان وقتي وارد دانشگاه ميشوند، چه بسا مقدمات كار پژوهشي را هم نميدانند و ميل و رغبتي در آنها برانگيخته نشده است و متأسفانه دانشگاه هم برنامهاي براي اين دسته از دانشجويان ندارد مگر اينكه استادي يا گروهي يا دانشكدهاي برنامه ويژهاي داشته باشد.
البته اين مطالب بيشتر به دوره كارشناسي برميگردد و در دورههاي تحصيلات تكميلي وضع به گونهاي ديگر است. البته هم نبايد غفلت كرد كه تلاش برنامهريزان در سالهاي اخير براي تقويت بنيه پژوهشي دانشآموزان و دانشجويان بوده كه اميدوارم در آينده نتايج آن را ببينيم.آسيب ديگري كه نميتوان از آن گذشت، ناشي از مسائل اقتصادي است. هر پژوهشگر جدي به پشتوانههاي مالي جدي نياز دارد؛ از اين رو است كه اگر كسي بخواهد درباره موضوعي، پژوهش جدي انجام دهد و عمر و وقتش را صرف كند، بايد از نظر اقتصادي تأمين شود و اين تأمين شدن بايد به قدري باشد كه او را از دغدغه درآمدهاي ديگر خلاص كند. ممكن است اين مشكل بر سر راه پژوهشگران وجود داشته باشد كه به دلايلي از جمله مناعت طبع، با حداقلها ميسازند و كار خود را انجام ميدهند اما نبايد از اينها غافل باشيم؛ زيرا اگر اين پژوهشگران از حمايتهاي معنوي و مادي نهادها بهرهمند شوند، كارايي آنها به مراتب بالا خواهد رفت.
علاوه بر اين، انگيزه نسلهاي جوان براي روي آوردن به فعاليتهاي پژوهشي فزوني خواهد گرفت.نكته مهم ديگري نيز در اين باره قابل توجه است و آن اينكه ممكن است كساني در اين ميان باشند كه با نهادهاي نيازمند پژوهش، ارتباطهايي داشته باشند و از اين رهگذر سوءاستفادههاي مادي و اقتصادي ببرند و اين بدان معناست كه نبايد رابطهها جايگزين ضابطهها براي ارائه و انجام طرحهاي تحقيقاتي شود.
بنابراين از دو منظر مسائل اقتصادي قابل طرحاند: نخست اينكه عدهاي به دنبال اين باشند كه كار جدي انجام دهند ولي مورد حمايت قرار نگيرند. البته بهطور عام نميگويم؛ زيرا چه بسا ممكن است در اين بين حمايتهايي هم از پژوهشگران صورت گيرد.
دوم اينكه ممكن است سفارش طرحهاي پژوهشي از سوي برخي نهادهاي نيازمند به پژوهش به كساني واگذار شود كه بهترينها براي انجام آن پژوهش نيستند. وقتي اين گونه شد، طبيعي است كه كارهاي خوبي رقم نخواهد خورد. نكته ديگري وجود دارد و آن اينكه بعضي نهادهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ممكن است چندان به پژوهش احساس نياز نكنند. البته در سالهاي اخير تحولاتي ايجاد شده است، ولي عموماً اقتصاد ما و صنعت نيازمندي خودش را به پژوهش آن گونه كه بايد و شايد احساس نكرده است؛ هنوز هم در دانشگاهها، دفتر روابط با صنعت و دفاتر ديگر مرتبط با بخشهاي اقتصادي و توليدي به دنبال پروژههاي نهادها ميروند؛ در حالي كه اين مسأله بايد به گونهاي حل شود كه خود مؤسسات توليدي دولتي و خصوصي به دنبال دانشگاهها باشند و از ظرفيت آنها استفاده كنند.
بايد بهگونهاي باشد كه در هر زمينه وقتي نهادي تشكيل ميشود، نخستين كارش اين باشد كه پژوهش خودش را در همان زمينه كامل كند؛ اين مطلب الزاماً به بخش صنعت و معدن برنميگردد؛ براي مثال نهادي كه ميخواهد از كودكان بيسرپرست نگهداري كند، مستلزم اين است كه پژوهش گستردهاي درباره خلقيات و رفتار و نيازهاي كودكان بيسرپرست و حواشي و تبعات آن انجام دهد. صرف داير كردن يك بنگاه حمايت از كودكان بيسرپرست، بدون پژوهش در اين زمينه كافي نيست. حال پرسش اين است كه آيا واقعاً كارخانهاي كه ميخواهد اتومبيلي توليد كند، احساس نياز به پژوهش ميكند و اگر احساس نياز ميكند و پژوهش انجام ميدهد چقدر اين پژوهشها به درستي به سمت پژوهشگران واقعي هدايت ميشود و اگر پژوهشگران موفقي آن را انجام دادند تا چه ميزان مورد استفاده مديريت آن كارخانه واقع ميشود؟
آنچه بيان شد، يك چرخه تعاملي دقيق بين پژوهش و صنعت و فرهنگ و اجتماعيات و ادبيات است كه اين چرخه بايد به درستي بچرخد. اگر اين چرخه به خوبي نچرخد، مشكلاتي پديد ميآيد كه بعضي از آنها را ممكن است تاكنون احساس كرده باشيم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید