1392/10/7 ۰۸:۳۶
بنفشه سامگيس/ عكسها را فراموش كنيد. تا از نزديك ويرانيهاي ارگ بم را به چشم نبينيد نميتوانيد باور كنيد كه زلزله 5 دي ماه 1382 چه بر سر ارگ آورد. حسي كه از مشاهده خرابيها و حتي مرمت قسمتهاي تخريب شده برايتان ميماند يك تاثر عميق خواهد بود كه تا ساعتها و روزها نميتوانيد فراموش كنيد.
بنفشه سامگيس/ عكسها را فراموش كنيد. تا از نزديك ويرانيهاي ارگ بم را به چشم نبينيد نميتوانيد باور كنيد كه زلزله 5 دي ماه 1382 چه بر سر ارگ آورد. حسي كه از مشاهده خرابيها و حتي مرمت قسمتهاي تخريب شده برايتان ميماند يك تاثر عميق خواهد بود كه تا ساعتها و روزها نميتوانيد فراموش كنيد. شما يك بيننده عادي هستيد. ببينيد كه مشاهده ارگ بعد از زلزله و آن حجم ويراني چه بر سر باستانشناسان آورد. خبرنگاري كه روز بعد از زلزله به بم رفته بود، در ساعتهاي پاياني روز با رسانه خود تماس گرفت. فقط صداي هقهق گريهاش شنيده ميشد. روي خرابههاي ارگ ايستاده بود و به گستره ويران نگاه ميكرد. گفتوگوي «اعتماد» با اسكندر مختاري؛ عضو سابق هيات علمي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي و مدير سابق پروژه نجاتبخشي فني بم را ميخوانيد:
در زلزله پنجم دي ماه 1382 ارگ بم دقيقا به چه ميزان دچار تخريب شد؟
يك ارزيابي انجام داديم و طي يك فرآيند كارشناسي، بر اساس عكسهاي هوايي قبل از زلزله و يك كار ميداني، احجام سازههاي برپاي ارگ و آنچه بعد از زلزله و بعد از آواربرداري باقي مانده بود اندازهگيري شد كه تفاضل اين دو، ميزان تخريب و شرايط قبل از زلزله و باقيمانده بعد از زلزله را نشان ميداد. اطلاعات بسيار باارزشي كه به دست آورديم نشان ميداد كه ميزان تخريب در بخشهاي مختلف ارگ متفاوت است. بخش حاكمنشين صدمه اساسيتري ديده بود اما ديوار محيطي دچار صدمه كمتري شده بود. حتي در بعضي ساختمانها، بعضي قسمتها بيشتر از بقيه بخشها صدمه ديده بودند. در اصطبل كه يكي از بناهاي مهم ارگ است، آن بخشي كه روي صخره قرار گرفته بود كمتر صدمه ديده بود و بخشي كه روي خاك دستي واقع شده بود بيشتر صدمه ديده بود. در سربازخانه كمترين صدمه را داشتيم چون بهطور كامل روي صخره قرار گرفته بود. بنابراين به اين نتيجه رسيديم كه تخريب، با ساختار پي براي هر ساختمان ارگ و موقعيت قرارگيري اثر نسبت به جهت زلزله نسبت مستقيمي دارد چنانكه ساختارهاي عمود بر جهت موج زلزله، بيشتر تخريب شده بودند و ساختارهاي هم جهت با موج زلزله كمتر تخريب شده بودند. كل تخريب حدود 23 تا 30 درصد بود و بيش از 70 درصد ارگ باقي مانده بود در حالي كه الزاما 70 درصد باقيمانده توانايي ادامه حيات نداشت. بلكه بخشهايي نياز به مقاومسازي داشت و دارد و نميتواند مثل شرايط پيش از زلزله صدها سال پايدار بماند. پس باقيمانده هم بايد تقويت و نگهداري ميشد. بنابراين، نخستين برنامهها، آواربرداري بود تا به ايمنسازي برسيم. اما براي اجراي هر دو نيازمند كار مطالعاتي بوديم. طي آواربرداري سفالهايي پيدا ميشد كه ممكن بود در تعيين تاريخ ارگ بتواند به ما كمك كند. بنابراين با تشكيل يك گروه باستانشناسي در آنجا، ارگ به زونهاي 50 در 50 متر تقسيم شد و هر خانه 50 در 50 متر به خانههاي 5 در 5 متر تقسيم شد و تمام تقسيمها يك كد گرفت كه باستانشناسان به هنگام آواربرداري، كد هر زون را روي سفال كشف شده از آن منطقه يادداشت ميكردند. در واقع ما با اين كار، مستندنگاري باستانشناسي را در طول پنج سال آواربرداري ارگ انجام داديم و يك بانك اطلاعاتي براي سفالها تشكيل شد. تا سال 88 كه من مدير پروژه نجات بخشي فني بم بودم حدود 280 هزار قطعه سفال در ارگ به دست آمده بود كه تمام قطعات هم داراي شناسنامه بود و يك فرآيند مطالعاتي را ايجاد كرد تا بتوان در آينده با استناد به همين مستندات درباره آنچه در ارگ اتفاق افتاده صحبت كرد.
در ارگ ديدم كه قسمتهايي در دست مرمت بود. متاسفانه قبل از زلزله ارگ را نديده بودم اما وقتي همان بخشهاي مرمت شده را با قسمتهاي باقيمانده از ارگ كه در زلزله تخريب شده بود مقايسه ميكردم، احساس نميكردم كه اين مرمت نزديك باشد به واقعيت. انگار كه بخشهاي مرمت شده با مواد مصنوعي ساخته شده بود و اين تلقي را ايجاد ميكرد كه نميتواند واقعيت ارگ را به بيننده منتقل كند. به نظر شما كار مرمت چقدر به تاريخ ارگ نزديك بود؟
بين آنچه امروز ساخته ميشود و آنچه در گذشته بوده بايد تفاوتي وجود داشته باشد وگرنه اصالت اثر مخدوش ميشود. ما ميخواستيم با يك بيان، از يك دوره تاريخي به دوره خودمان برسيم. دوره تاريخي كه بعد از زلزله اتفاق افتاده و به اين ترتيب ميتوانستيم از فعاليتهاي پس از زلزله در موضوع حفظ اصالت اثر دفاع كنيم. اگر سقف يك اتاق ريخته و دو ديوار باقي مانده بود، وظيفه داشتيم كه آن دو ديوار را نگه داريم و دو ديوار ديگر را بسازيم و گنبد را هم بزنيم اما بايد بين اين دو در ارائه نهايي تفاوت ايجاد ميكرديم به نحوي كه وقتي كسي بعد از ما و بدون حضور ما اين اثر را مورد مطالعه قرار ميدهد، تشخيص قديم از جديد امكانپذير باشد. اگر اين اتفاق ميافتاد و بيفتد، اصالت اثر حفظ ميشود زيرا مداخله تقلبي صورت نگرفته و هر بخش معرف دوره خودش خواهد بود.
زماني ارگ بم در فهرست آثار در خطر يونسكو قرار گرفت كه خوشبختانه چند ماه قبل از اين فهرست خارج شد. علت اين اتفاق چه بود؟
طبيعي بود كه ارگ بم به دليل خسارات وارد آمده در فهرست ميراث جهاني در خطر قرار بگيرد منتها توجه كنيد كه پرونده بم و منظر فرهنگي آن زماني براي ارزيابي يونسكو فرستاده شد كه زلزله حادث شده بود. يعني ما داوطلب ثبت اثر در ميراث جهاني بوديم در حالي كه اثر در حالت تخريب قرار داشت و مملو از آثار بود. به دليل اهتمام افكار عمومي جهان نسبت به موضوع بم كه متاثر از زلزله و غناي معماري و شهرسازي و فرهنگي ارگ بود، اجلاس ميراث جهاني تصميم به دو كار همزمان گرفت كه بم و منظر فرهنگي آن را هم در فهرست ميراث جهاني و هم در فهرست ميراث در خطر قرار دهد. قرار گرفتن بم در فهرست ميراث در خطر به دليل آنكه خطر توسط بلاياي طبيعي ايجاد شده بود نهتنها اتفاق بدي نبود بلكه اتفاق خوبي بود و ميتوانست توجه افكار عمومي ملي و جهاني را نسبت به اثر جلب كند. بيرون آمدن از فهرست ميراث در خطر هم مبين مديريت 10 ساله نسبت به موضوع و در واقع، پاداش كساني بود كه به اين اثر رسيدگي كرده بودند.
به خاطر دارم كه پس از زلزله بم، چند گروه از كشورهاي خارجي براي مرمت ارگ داوطلب شدند و البته يادم هست كه دولتهاي وقت هم با حضور برخي گروهها مخالف بودند. داوطلبان از چه كشورهايي بودند و در حال حاضر مرمت ارگ توسط كدام گروه از كارشناسان داخلي يا خارجي در حال انجام است؟
كشورهاي داوطلب حضور در ارگ بم ميخواستند با دولت ايران و كارشناسان ايراني و سازمان ميراث فرهنگي در موضوع مرمت مشاركت داشته باشند. بنابراين ما پروژههاي مختلفي را براي همكاران غيرايرانيمان از دانشگاهها و موسسات فني و علمي ساير كشورهاي داوطلب حضور در بم تعريف كرديم. پروژههايي براي كمكهاي ژاپن تعريف شد و اين كمكها شامل خريد تجهيزات بود كه دولت ژاپن، تجهيزاتي مانند داربستها و وسايل نقليه براي حمل آوار خريداري كرد و به ارگ داد و امروز كارگاه بم يكي از مجهزترين كارگاههاي ميراث جهاني جهان از باب اين تجهيزات است زيرا دولت ايران هم هرچه نياز داشت، خريداري و اضافه ميكرد. دانشگاه درسدن آلمان به پيشنهاد ما روي خانه سيستاني كار كرد كه اين همكاري هنوز هم ادامه دارد وزارت ميراث فرهنگي ايتاليا روي برج يك كار كرد و براي پروژه دوم، پيشنهاد كاروانسرا را داديم. قرار شد كه موسسه مطالعات خشت كراتره فرانسه روي دروازه دوم كار كند اما پول زيادي نداشت و ما از يونسكو درخواست كرديم كه به آنها كمك كنند. ايكوموس ژاپن براي برج 32 و بازار يك كار مطالعاتي براي دانشگاه اصفهان انجام داد. البته بعضي موسسات هم مايل بودند كه وارد كار شوند اما اين همكاري به دلايلي اتفاق نيفتاد. اما همانها هم كه آمدند و كار كردند، در نقاط مختلف دنيا و در سمينارهاي گوناگون اعلام كردند كه در پروژه بم مشاركت دارند. علاوه بر گروههاي خارجي، دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، دانشگاه آزاد بم و دانشگاه آزاد مركز هم با اين پروژه همكاري داشتند و اين كار تبديل شد به يك وفاق ملي در سطح دانشگاهي براي پيشبرد اهداف حفاظت از ميراث خشتي و در واقع، اين همان پيامي بود كه در اثر وقوع زلزله و اقدامات پس از آن براي ساير محوطههاي خشتي دنيا ايجاد شد تا از تجربيات به دست آمده در بم براي نجات ساير ميراث معماري خشتي جهان استفاده شود.
مرمت ارگ از چه سالي شروع شد؟
مرمت طي ساليان 3 دهه اخير هيچگاه متوقف نشده بود و هميشه كارگاههاي مختلفي در ارگ داير بود.
براي نگهداري ارگ و حفاظت آن؟
ارگ پيش از زلزله به هيچوجه موجود سالمي نبود. طي فرآيندهاي مختلف قرار بود بخشهاي مختلف ارگ تكميل شود و كار در دست اجرا بود كه اين بلا نازل شد.
بعد از سال 88 كه مسووليت ارگ واگذار شد، امروز مرمت را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فكر ميكنم كه ايرادي ندارد اما دچار كاستي است. ما هيچگاه نبايد پروژه ارگ بعد از زلزله را به چشم يك كارگاه ساختماني ببينيم بلكه بايد به عنوان دانشگاه حفاظت ميراث خشتي تلقي شود. امروز و در چهار سال گذشته، فعاليتهاي مختلف ارگ از حمايت محروم شده است. در حالي كه ارگ، يك كارگاه آموزشي و فرهنگي است. بايد انتشارات و توليد انتشارات داشته باشد. بايد دانشجو داشته و پايان نامههاي دكترا و كارشناسي ارشد در آن جريان داشته باشد. مستند نگاري ارگ بايد دايمي باشد و فعاليتهاي مهندسي به عنوان بزرگترين دستاورد ارگ بعد از زلزله بايد مورد توجه قرار بگيرد. تمام اين اقدامات نيازمند حمايت است. نميتوانيم يك مدير را دست خالي به ارگ بفرستيم. متاسفانه بعد از آمدن من و طي چهار سال گذشته، رويكرد سازمان ميراث فرهنگي قطع حمايت از مدير پروژه ارگ بود. حتي اعتبارات پژوهشي ارگ هم كاهش يافت كه اين خسران بود. در حالي كه بايد در ارگ بانك اطلاعاتي سفال داشته باشيم، موزه داير كنيم، كارگاه مهندسي خشت را راهاندازي كنيم كه البته مقدماتش فراهم شده بود، لابراتوار مطالعات خشتي را تجهيز كنيم، با دانشگاههاي مختلف در سطح ملي و بينالمللي همكاري داشته باشيم و دانش مبادله شود. بايد نيروهاي فعال در ارگ بهطور دايم ورزيده شوند تا بتوانند در ساير نقاط داراي معماري خشتي كار كنند. سازمان ميراث فرهنگي بايد بپذيرد كه كارشناساني بهطور دايم در ارگ حضور داشته باشند و آموزش ببينند و بايد بپذيرد كه آزمايشگاههاي ارگ به اندازه كارگاههاي مرمت مهم است. همچنين كه بايد بپذيرد كه صرفا پرداخت دستمزد كارگران ارگ كافي نيست و بايد دايم در حال افزايش تجهيزات باشد. بايد در طول سال چند نمايشگاه در سطح ملي و در ساير كشورها و همچنين كارگاههاي آموزشي براي دانشگاههاي مختلف برگزار كند. بايد پژوهشكده ميراث خشتي را در محل ارگ ايجاد كند و فقط در صورت اين اقدامات، ارگ به مركز تحولات جهاني در زمينه حفاظت از ميراث خشتي تبديل خواهد شد. اگر اين موارد اهداف مرمت ارگ بوده كه ما از اين اهداف فاصله گرفتهايم. اما اگر هدف، داشتن يك كارگاه مرمت بوده كه به آن رسيدهايم. شانس ارگ اين بود كه بعد از من هم فردي به مديريت پروژه منصوب شد كه آشناي كار بود و تمام عواطف و احساسات مورد نياز را داشت علاوه بر آنكه موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد خود را هم خشت و گل انتخاب كرده و بنابراين، متخصص بود. پيش از زلزله هم به مدت سه ماه مدير پروژه بود و در وقوع زلزله هم زير آوار مانده بود. اما از حمايتي كه من از برخوردار بودم محروم شد و اعتبارات، به موقع نرسيد و اين اهداف علمي بايد مد نظر سازمان ميراث فرهنگي قرار ميگرفت كه چنين اتفاقي نيفتاد.
فكر ميكنيد چند سال نياز است كه كارشناسان ميراث فرهنگي بگويند مرمت ارگ تمام شده؟
مرمت يك محوطه ميراث جهاني خشتي با 200 هزار متر مربع وسعت و نگهداشت منظر فرهنگي بم كه منطقه وسيع گسترده به طول 12 كيلومتر در كنار گسل است هيچگاه به پايان نميرسد و بعد از گذشت 20 سال، اثر باز هم محتاج است كه دوباره به آن مراجعه شود و مشكلاتش را رفع كنيم. چون موضوع، خشت است و سنگ نيست كه بسازيد و تمام شود. ما براي بازگشت به وضعيت قبل از زلزله، يك برنامه بلندمدت تهيه كرديم كه شامل اقدامات كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت بود. سال 88 فكر ميكرديم كه در پايان اقدامات ميانمدت قرار داريم و در پايان اقدامات ميان مدت قرار بود يك كارگاه بينالمللي برگزار كنيم و از تمام كساني كه در سال 83 آمده و ارگ را ديده بودند و بيانيه بم صادر شده بود، دوباره دعوت كنيم تا فعاليت شش ساله خود را در معرض تماشا بگذاريم و پروژههاي پيشتاز و مشترك با كارگاه ايراني و ساير كشورها را در معرض ارزيابي قرار دهيم و بهترين راه براي ادامه فعاليتهاي مرمتي در برنامه بلندمدت توسط گروه كارشناسان ملي و جهاني تعيين شود. در سال 2009 برآورد كرده بوديم كه با وسعت 200 هزار متر مربعي ارگ، اگر براي مرمت هر متر مربع 500 هزار تومان در نظر بگيريم، كل فرآيند مرمت به 100 ميليارد تومان هزينه نياز دارد. امروز و 10 سال ديگر هم ميگويم كه اگر اين 100 ميليارد تومان پرداخت نشود مرمت ارگ بم به اتمام نميرسد زيرا كار پر هزينهيي است و با اعتبارات اندك، فقط امكان نگهداشت يا تثبيت وضعيت موجود ممكن خواهد بود اما براي ساخت حاكم نشين يا تكميل ديوار محيطي، بايد روزانه هزار كارگر كار كنند و به كارگاهها و تجهيزات مختلف نياز داريم. بارها گفتم كه اگر بازسازي شهر بم تمام شده، بازسازي ارگ هنوز ناتمام است. بايد به كارگاه ارگ بم به عنوان يك كارگاه بحران زده نگاه كنيم تا بتوانيم نجاتش بدهيم. بارها گفتم كه بايد براي ارگ رديف اعتبارات جداگانهيي در بودجه عمومي كشور ديده شود.
كه اين اتفاق در 10 سال گذشته نيفتاد.
خير، حتي يكي از مصوبات استاني هم درباره تعيين رديف بودجه جداگانه بود اما به سرانجام نرسيد. قرار گرفتن اعتبارات ارگ در ذيل اعتبارات سازمان ميراث فرهنگي آنقدر ناچيز خواهد بود كه حتي اگر تمام اين اعتبارات هم براي ارگ صرف شود كار به پايان نميرسد. هدف ما اين بود كه متاسفانه به تحولات و آمدن مديران غيركارشناس و غيرمدير برخورد كرد.
با توجه به قرار گرفتن ارگ در شهري با شرايط جغرافيايي ويژه، فكر نميكنيد كه كار مرمت حتي با 100 ميليارد تومان هم امكانپذير نباشد؟
ما تمام هزينهها را محاسبه كرده بوديم. حتي در اين برآورد سرفصل پژوهش هم رديف اعتباري داشت. سال 2005 براي اتمام مرمت ارگ 84 پروژه تعريف كرديم كه تعدادي از اين پروژهها، پژوهشي و تعدادي مرمتي بودند. هر پروژه، اسم و مشخصات داشت و قصدمان اين بود كه به كشورهاي داوطلب در مرمت ارگ، از ميان همين پروژهها پيشنهاد بدهيم. پيش نويسي كه براي طرح جامع مرمت ارگ بم تهيه كرده بوديم، ارزيابي اوليهيي براي مرمت كامل اثر در اختيارمان قرار داد مبني بر اينكه براي انجام تمام اقدامات از جمله آزاد كردن حريمها و ايجاد كارگاه پژوهشكده مرمت خشت و گل و آزمايشگاه مهندسي و فعاليت مستمر كارگاهها و ايجاد تيمهاي نظارت و تشكيل گروههاي باستانشناسي براي مستندنگاري، اين رقم مورد نياز است.
ميتوانيد درباره جايگاه ارگ بم در نگاه يونسكو، قبل و بعد از زلزله سال 1382 بگوييد؟ يونسكو، هويت تاريخي و اصالت ارگ را چگونه تعريف ميكند؟
ارگ بم يك شهر كهن در آسياي غربي است كه بهطور اعجابانگيزي سالم و كامل باقي مانده است. تمام اجزاي شهر وجود دارند. شارستان و ربز و كهن دژ و عامهنشين و بازار و مساجد و مدارس و تاسيسات شهري و آب انبارها و قناتها وجود دارند. مطالعات بعد از زلزله نشان داد كه ارگ بم، بخش كوچكي از يك تمدن كهنسال بسيار بسيار گسترده در گوشه جنوب غربي فلات ايران است كه داراي برادراني همخانواده و اعقابي است و در واقع، ارگ بم موجودي خلقالساعه نيست. بلكه در يك فرآيند زماني به محك تجربه زيست به امروز رسيده است كه ما نام منظر فرهنگي بم را برايش انتخاب كردهايم. منظر فرهنگي بم در واحه كويري واقع شده است. علاوه بر آنكه امروز در چنين نقطه كم آبي چنين شهر بزرگي را داريم، شهرهاي بزرگي هم قبل از ارگ در كنار گسل و نخلستانهاي وسيع وجود داشته كه همه اينها از آب و خاك هستند و هيچ چيزي غير از آب و خاك اين اثر منحصر به فرد را به وجود نياورده. حفاظت ميراث خشتي از نظر ميراث جهاني بسيار مهم و دشوار است زيرا خشت قابليت فرسايش سريع دارد. قرار گرفتن يك اثر خشتي با اين وسعت در كنار مجموعهيي از صور مختلف فرهنگي مثل قناتها و نخلستانها و آداب و سنن و محوطههاي باستاني وسيع كنار گسل و اطراف بم، كمك ميكند كه زنجيرهيي از تعامل انسان با محيط را در طول تاريخ يك جا داشته باشيم. آنچه ارگ را منحصر به فرد ميكرد، يك جا بودن مجموعهيي از ويژگيها و خصايص در كنار همديگر است. علاوه بر خوش تصوير بودن و گستردگي و منحصر به فرد بودن ارگ بم، كمك مهم اين بود كه در سالهاي 74 و 78، دو كنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران به همت مرحوم دكتر شيرازي در بم برگزار شد كه اين دو كنگره و بم ميزبان بسياري از انديشمندان و صاحبان حرف معماري و شهرسازي و باستانشناسي بود. طبيعي بود كه آنها طي برگزاري كنگره با اين زيباييها آشنا شوند و در ساير نقاط دنيا و حتي در كلاسهاي دانشگاهشان درباره بم تعريف كنند كه در نتيجه، نزد اهالي فرهنگ و فرهيخته براي بم يك شهرت بينالمللي حاصل شد و به اين دليل بود كه بعد از وقوع زلزله، علاوه بر توجه به آن فاجعه انساني، موضوع از دست رفتن پديده منحصر به فرد ارگ هم نزد افكار عمومي فرهيختگان و دانشپژوهان جهان مطرح شد و افكار عمومي فرهنگي تحت تاثير قرار گرفت. به همين دليل بود كه عدهيي از اين افراد، از مسوولان سازمان يونسكو و ميراث جهاني تا وزارت ميراث فرهنگي ايتاليا و حتي پرنس چارلز با هواپيماهاي اختصاصي خود به بم آمدند تا ببينند در ارگ چه اتفاقي افتاده. تمام اين اتفاقات در كنار هم، بخشي از تاريخ ارگ است. حساسيت جهاني ايجاد شده بود و همه ميخواستند كمك كنند. ارگ مانند عزيز از دست رفتهيي بود كه اين عزيز، ملي نبود و جهاني بود. چگونه افكار عمومي جهان براي نلسون ماندلا متاثر شد؟ براي ارگ بم هم افكار عمومي جهان متاثر شد.
شما پيش از زلزله، ارگ را ديده بوديد وقتي بعد از زلزله به ارگ رفتيد، حس شما از آن چه ميديديد، از آن شدت تخريبي كه اثر مستقيم بر ارگ گذاشته بود چه بود؟
نميشود توصيف كرد. توصيفش بسيار سخت است.
با چه منظرهيي مواجه شديد؟
من فقط گريه ميكردم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید