1392/10/7 ۰۸:۲۸
خبر تأسفبار ارتحال استاد سيداكبر پرورش براي همه دوستداران و عزيزاني كه با ايشان آشنايي داشتهاند، سخت و اندوهبار است، اما چه كنيم كه مرگ، حق است و به فرموده قرآن كريم «كل نفس ذائقه الموت» هر انساني مرگ را ميچشد.
«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»
البته براي او كه يك عارف به تمام معنا بود و پيوسته مشتاق لقاءالله، مرگ بسيار شيرين و زيبا بود، همان طور كه اميرالمومنين فرمودند «والله پسر ابيطالب به «موت» مانوستر است و اشتياق بيشتر دارد تا طفل به شير خوردن از مادرش.»
استاد پرورش انسان بسيار بزرگي بود كه ابعاد وجودي او به آساني قابل تبيين نيست، اگرچه ايشان از پيشگامان نهضت انقلاب اسلامي به شمار ميآمد و با بسياري از بزرگان اين نهضت همانند شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد رجايي، شهيد باهنر، رهبري معظم انقلاب اسلامي حضرت آيتالله خامنهاي، حضرت آيتالله هاشمي رفسنجاني و بسياري ديگر از اعاظم همچون آيتالله مهدوي كني، مرحوم حبيبالله عسگراولادي و ديگران همراه و همگام بود و به حق بايد گفت يكي از استوانههاي انقلاب اسلامي بود و به خصوص در منطقه اصفهان كه زادگاه ايشان بود يكي از سه ركن اصلي انقلاب پس از مرحوم آيتالله سيدحسين خادمي و آيتالله سيدجلالالدين طاهري محسوب ميشد و شرح مبارزات ايشان و سخنرانيهاي انقلابي و كوبنده و روشنگرانه ايشان در طول نهضت انقلاب اسلامي مايه دلگرمي تمام انقلابيون اصفهان بود و بسياري از شهداي گرانقدر انقلاب از شاگردان و دستپروردگان فكري ايشان بودند، ولي همه اينها بيانگر عظمت وجودي ايشان نيست و براي ما كه از دوران كودكي ايشان را دريافته و تا آخر در بسياري از سفرها، حضرها، خلوتها، جلوتها و در عموم و در خواص، ايشان را از نزديك ديدهايم، آنچه كه برايمان بيشتر از همه جلوهگري ميكند، عظمت معنوي ايشان است كه به حق والانصاف انساني عارف و عاشق پروردگار و محبّ اهل بيت عليهمالسلام بود.
او براي ما ميگفت كه «انسان خوب است معروف باشد نه مشهور» و اضافه ميكرد كه معروف براي اهل آسمان شناخته شده است و مشهور براي اهل زمين. اهل معرفت را آسمانيها ميشناسند، لذا از شهرت گريزان بود ولي به عرفان و معرفت بسيار مشتاق. ابعاد معنوي و عرفاني استاد پرورش حقيقتاً بسيار فراتر از ابعاد انقلابي و مبارزاتي و مسئوليتهاي سياسي ايشان است، اگرچه ايشان در تمام اين زمينهها يك الگوي بسيار خوب از انسان مسئول و مبارز انقلابي بود ولي هنگامي كه به تبيين مسائل و نكات دقيق عرفاني ميپرداخت و از آيات و روايات برداشتهاي عرفاني ارائه ميكرد و با ادبيات كهن ايران كه مشحون از عرفان و اخلاق است، آنها را درميآميخت، بسيار زيباتر و عاشقانه و دلنشينتر ميشد، مخصوصاً هنگامي كه در بيان معارف الهي اشكش سرازير ميشد تا عمق وجود در دل شاگردان نفوذ پيدا ميكرد.
او بسياري از اوقات اشعار حافظ را با معرفت بيان ميكرد و عاشقانه اشك ميريخت و حتي خوابي را هم از مرحوم حافظ نقل كردند كه حافظ براي ايشان يك بيت شعر خوانده بود و دوباره در جايگاهش آرميده بود.
كس چو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند
ايشان ميگفتند در فكر بودم كه چرا حافظ از بين همة اشعار خود، اين يك بيت را برايم خواند كه خوب تأمل كردم ديدم در اين يك بيت تقريباً بيست صنعت شعري بكار رفته است، به هرحال تسلط استاد پرورش بر ادبيات و شعر و سخن، توان ايشان را در سخنوري قدرتي چند برابر داده بود به طوري كه گاهي برخي سخنرانيها تا 3 ساعت هم به طول ميانجاميد ولي دلهاي مشتاق و جوانان جوياي عرفان و معرفت، با تشنه كامي همچنان به بيانات ايشان گوش فرا ميدادند و سر از پا نميشناختند. ايشان در جواني سخنوري بسيار عالي بودند بهطوري كه از ايشان براي مجالس بسيار مهم دعوت ميشد كه نمونه آن سخنرانيهاي ايشان در مسجد قباي تهران به دعوت شهيد دكتر مفتح و با حضور بزرگاني چون شهيد مظلوم آيتالله دكتر بهشتي و شهيد آيتالله مطهري و بسياري ديگر از شخصيتهاي علمي و فكري آن دوران بود.
«اهل تهجد» بودن يكي از ويژگيهاي اصلي ايشان بود و در طريق عرفاني بر شبزندهداري و انس با شب و سحر و تفكر و عبادت سحرگاهي تاكيد فراوان داشت كما اينكه در آيات قرآن و روايات نيز بر اين مهم بسيار تأكيد شده و در اشعار حافظ و ديگران نيز بر سحرخيزي و دعا و ورد سحري اشارات مكرر شده است.
يكي ديگر از ابعاد وجودي استاد پرورش، «اخلاص» ايشان بود كه اين مهم در اثر سالها تمرين و مبارزه با نفس بهوجود آمده بود و اخلاص ايشان به حدي بود كه بسياري از بزرگان را نيز مجذوب خود ميكرد، خاطرهاي كوتاه از شهيدي گرانقدر به نام جلال افشار نقل كنم كه شهيد بسيار عارف و والامقامي است و خود لحظات شهادت او را شاهد بودم، شهيد جلال افشار كه از شاگردان معنوي و فكري استاد پرورش بود، در وصيتنامهاش نوشته است: «استادم پرورش، شما با اخلاصتان مرا سوزانديد» اين جمله بسيار معنا داري است و چقدر اثر آن عميق بوده است كه شهيد آن را در وصيتنامهاش ميآورد، شهيد افشار هنگامي كه ميخواست به جبهه برود تفألي به قرآن زد، آيه آمد: «من كان يرجوالقاءالله فان اجل الله لأت و هوالسميع العليم» يعني كسي كه لقاي الهي را جوياست و در پي اين معنا است مرگ در پيش روي اوست و خداوند شنوا و دانا است (و ميداند كه در قلوب مشتاقين لقايش چه ميگذرد و چقدر در اين اشتياق ميسوزند)
شهيد افشار و همه شهدايي كه به وجود استاد پرورش افتخار ميكرديد و زمزمه دعاي كميل ايشان شما را سر مست از عرفان ميكرد، هماكنون استاد از پيش ما پر كشيده و به نزد شما آمده است، او را در بر بگيريد و به اعلي عليين ببريد و از خداوند عزيز منان بخواهيد كه ما هم« انشاءالله بكم لاحقون» باشيم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید