حديث روزگار / سيد هادي خسروشاهي – بخش اول

1392/10/4 ۰۹:۳۷

حديث روزگار /  سيد هادي خسروشاهي – بخش اول

نشر مقاله در شرح حال مرحوم استاد حسين لرزاده، معمار معروف معاصر و باني بناهاي جاودانه متعدد، در ويژه‌نامه هفتگي «فرهنگي» جريده شريفه اطلاعات ـ شماره 155 مورخ 27/9/92 ـ قصه‌اي را كه در اين رابطه داشتم، به يادم آورد كه بي‌مناسبت نيست براي آگاهي علاقمندان به نقل آن بپردازم.

 

 

جلال آل احمد و مسجد اعظم قم

نشر مقاله در شرح حال مرحوم استاد حسين لرزاده، معمار معروف معاصر و باني بناهاي جاودانه متعدد، در ويژه‌نامه هفتگي «فرهنگي» جريده شريفه اطلاعات ـ شماره 155 مورخ 27/9/92 ـ قصه‌اي را كه در اين رابطه داشتم، به يادم آورد كه بي‌مناسبت نيست براي آگاهي علاقمندان به نقل آن بپردازم.

 

نخست بايد اشاره كنم كه از مرحوم استاد حسين لرزاده، عليرغم خدمات بسيار و بي‌‌شمار و ماندگار در زمينه‌هاي معماري سنتي وطراحي و اجراي دهها بناي تاريخي، به ويژه مساجد معروف، تجليلي كه شايسته او باشد، تاكنون به عمل نيامده و مراسم بزرگداشتي كه با شأن و مقام و منزلت او هم طراز باشد، برپا نشده است در حاليكه‌ مي‌دانيم موارد بسياري بزرگداشت و نيكو داشت و نشر يادنامه و ارج‌نامه درباره افراد و شخصيت‌هاي متعدد معاصر برگزار شده مي‌شود كه به نوبه خود قابل تقدير است ولي به فراموشي سپردن عناصري مثل لرزاده روا نيست و ما اميدواريم كه ميراث بانان و فرهنگ دوستان نهادهاي مربوطه، در اين زمينه نيز اقدام لازم و مناسبي را انجام دهند. البته همه مي‌دانيم كه استاد لرزاده به دعوت رسمي مرحوم آي?‌الله بروجردي (مرجع وقت) در طراحي و ساخت مسجد اعظم قم،‌به قم آمد و پس از ارزيابي امور، در اجراي اين برنامه، نقش اساسي و عمده‌اي را بعهده گرفت.

 

استاد لرزاده، در مراحل مختلف اين برنامه، و اداره امور آن از آغاز تا پايان، نظارت و اشراف كاملي داشت و در كنار معماران همكار و كارگران فداكار، متواضعانه به كار مشغول بود و گزارش كار را به صورت مرتب به مرحوم آي?‌الله بروجردي ارائه مي‌داد.

 

در همان دوران، شادروان جلال‌آل احمد در سفري كوتاه كه به «قم» داشت از اين پروژه بزرگ و بناي ماندگار بازديدي بعمل آورد و پس از مراجعت به تهران، محصول برداشت‌هاي خود را در صفحاتي كوتاه مكتوب ساخت و آن را تحت عنوان «مسجد جديد قم، آبروي معماري قرن» با امضاي (آ.ا) در مجله «علم و زندگي» ـ نشريه سوسياليست‌هاي ايران به رهبري مرحوم خليل ملكي كه جلال نيز به نوعي با آن‌‌ها همكاري مي‌كرد، منتشر نمود.

 

... نشر آن مقال در آن مجله به طور طبيعي با واكنش‌هاي مثبت و منفي همراه بود و يكي از غرب‌زدگان آن زمان، در مقاله «رديه»‌اي به اصطلاح انتقادهاي به ظاهر فني ـ مهندسي خاصي را مطرح نمود كه مـتأسفانه همراه با عدل و انصاف و صداقت نبود و ادبيات به كار رفته در آن نوشتار، غرض ورزي ويژه نويسنده را بخوبي نشان مي‌داد. اينجانب در آن ايام با تكيه بر نيروي جواني! و نشاط كنجكاوانه دائمي، هم? امور سياسي ـ مطبوعاتي را با دقت و علاقه پي‌گيري و باصطلاح امروزي «رصد» ! مي‌كردم، مقاله جلال و اصل مجله‌اي كه «رديه» مهندس‌ش! را داشت، همراه نامه‌اي به استاد حسين لرزاده فرستادم و خواستار آن شدم كه در مركز ـ تهران ـ از هويت «ناقد» محترم استفسار نموده و پاسخي بر آن «رديه» و اشكال تراشي‌هاي ناقد بنويسد، نامه مشروحي خطاب به اينجانب كه مرا نمي‌شناخت مرقوم و ارسال داشت كه نشر آن، و مقاله جلال، به عنوان شرح ماجراي يك «حادثه تاريخي» بي‌مناسبت نخواهد بود به ويژه كه آذرماه ، سالگرد تولد جلال و انعقاد همه سال? مجالس متعدد بزرگداشت او است. نخست اصل مقاله جلال را مي‌خوانيم:‌

 

مسجد جديد قم؛ آبروي معماري قرن اخير

مقاله زير شرحي است از اثري كه بناي اين مسجد دريك بيننده كرده. ممكن است از نظر معماري عده‌اي قضاوت ديگري داشته باشند. در هر حال اين نشريه انتقادات مربوط به هر موضوعي را كه در صفحات نشريه به بحث گذارده مي‌شود با نهايت خوشوقتي منعكس خواهد ساخت.

 

«علم و زندگي»

در حالي كه معماران و مهندسان و آرشيتكت‌هاي محترم مملكت اغلب در فكر شركت در مناقصه‌هاي دولتي و تامين معاشند يا در فكر تقليد از معماري غربي با جرزهاي هرمي و نشان دادن مقاومت مصالحي كه يكجا از فرنگ وارد مي‌شود و هر كودك كودني در سوار كردن آنها سرهم – بهيچ مشكلي برنخواهد خورد – و در حاليكه مجموعه‌ ساختمانهاي جديد مهندسان از فرنگ برگشته ما چيزي جززشتي يا تقليد صرف را بارمغان نمي‌آورد – در چنين روزگاري يك معمار تجربه ديده ايراني يعني «مهندس لرزاده» - زير نظر و بنا باراده مرجع تقليد عالم تشيع «حضرت آية الله بروجردي» و بكمك مردم علاقمند بمذهب و سنن مذهبي – مشغول پايان دادن بساختمان بزرگترين مسجدي است كه در قرن چهاردهم هجري در اين مملكت ساخته شده است. و خالي از هر تعاوني يك تنه تمام خرابكاريهاي ديگران را جبران خواهد

كرد. سه چهار سال است هزاران نفر كارگر و بنا و كاشي‌ساز و آهنكار مشغول ساختن چنين بناي يادگاري از استقلال جامعة تشيع‌اند و هر زائري كه بقم ميرود اگر هم چيزي از فن معماري درك نكند دست كم مي‌تواند پس از لذت بردن از زيبائيهاي دو صحن كهنه و نو – و پس از تماشاي آنهمه شكوه آينه كاريهاي مقصوره آستانه – ساعتي را نيز بتماشاي اين هنر – نمائي جديد متخصصان فن معماري ايران بگذارند.

مساحت كل اين مسجد كه بر جاي مخروبه‌هاي بيكاره افتاده‌اي بنا شده يازده هزار مترمربع است – صحن زير گنبد آن 400 مترمربع – هر يك از دو شبستان جناحين 900 مترمربع – با آبريز بسيار مرتب و تميز و كتابخانه و شوفاژ سانترال. ارتفاع گلدسته‌ها كه هر يك دو پلكان مارپيچ دارند از كف بنا 50 متر و ارتفاع گنبد 40 متر – و قطر و ارتفاع خود گنبد 20×20 متر – كلفتي بدنة آن دو متر كه در آن راهروهائي تعبيه شده است و از همه مهمتر اينكه بزرگترين گنبدي است كه در قرن معاصر با كلافي يكسره آهني ساخته شده كه در عكس مي‌بينيد اين عكس‌ها البته مربوط بيك سال پيش است چرا كه اكنون حتي گلدسته‌هاي مسجد نيز بزير مئذنه رسيده‌اند و كاشيكاري ايوانها و مقصوره بزرگ تمام شده است و مشغول كاشيكاري درون گنبدند. در تمام بناي باين بزرگي اصلا گچ بكار نرفته است. همه آهن و سيمان و آجر و كاشي و مرمر. باين طريق بايد بخاطر سپرد كه تحول مصالح ساختماني نيز نمي‌تواند از تجديد حيات معماري اصيل ايراني جلوگيري كند و اكنون آقايان مهندسان ما نمونه‌اي پيش روي خود دارند. نمونه‌اي بسيار زيبا با بهترين كاشيكاريهائي كه شايد هيچكدام ما باور نمي‌كرديم در اين روزگار هرج و مرج امكان‌پذير باشد. در مقابل چنين بنائي و چنين امكاناتيست كه معماران فرنگ ديده ما مسجد دانشگاه را مي‌سازند با چنان بدقوارگي و بدريختي و مهمتر از همه اينكه براي ساختن اين مسجد نه مشاور عالي از فرنگ وارد كرده‌اند و نه از سازمان برنامه كمك مالي گرفته‌اند و نه بر بودجه هيچيك از وزارتخانه‌ها تحميلي كرده‌اند.

بايد ديد چرا چنين است؟ چرا با تكيه به معتقدات مذهبي هنوز مي‌توان چنين شاهكار‌هايي را در فن معماري بوجود آورد – در حاليكه بزرگترين محصول فرنگ رفته‌هاي ما در اين فن – اگر منتهاي كوشش را هم براي تلفيق معماري شرق و غرب بكار برده باشند – تازه مي‌شود چيزي شبيه عمارات بيشمار بانك ملي؟ با نمائي از كاشيكاري مدرن شده و دور از طرحها و اشكال هندسي اصيل ايراني. واقعاً چرا؟ آيا نبايد علت را درسستي اساسي دانست كه ما تمدن مثلاً جديدمان را بر آن قرار داده‌ايم؟ مسلم است كه در كار تجديد ظواهر تمدن ما نه ايماني با خود داريم و نه علاقه‌اي قلبي و حال آنكه مهندس لرزاده‌ها هنوز از سر چشمة ايمان آب ميخورند و يا تكيه بر قدرتهاي مخفي هنرمندان بي‌نام و نشان قم و اصفهان مي‌كنند.

كاشيكاري مسجد قم از جملة شاهكارهائيست كه تا آنرا نبينيد گمان نمي‌كنيد كه خواب و خيال نيست. در عصر فيبر و لاستيك و مواد الاستيك و چنين رنگهاي لاجوردي اصيلي؟ - آيا ممكن است؟ - نه تنها ممكن است بلكه اين واقع امر است. مسجديست دريازده هزار متر مربع و با پنجاه متر ارتفاع كه از چهار فرسخي فرياد ميزند و شما را به‌تماشاي خود مي‌خواند. تمام آجر مسجد را در خود قم پخته‌اند كه بهترين آجرپزي‌ها را دارد و كاشيها را در اصفهان پخته‌اند و به‌قم آورده‌اند و معرق كرده‌اند و كار گذاشته‌اند.

صرف نظر از سقف مسطح دو شبستان جناحين گنبد كه مسلماً اجبار تيرهاي آهن بوده است و مثل اغلب مسجدهاي نوي كه در سالهاي اخير در مملكت ساخته‌اند بفهمي نفهمي ريخت كليسائي به مسجد مي‌دهد – و اين البته بسيار امر دقيقي است كه اميدواريم بعدها مورد توجه قرار بگيرد – تنها يك نكته را در تزيين اين مسجد با همة زيبائيهايش بايد مورد توجه قرارداد و آن اينكه زينت كردن خانة خدا با چراغ فلورسنت بسيار زشت مي‌نمايد. بگذاريد همان شهردار تهران در و ديوار ميدانها را چنين بصورت دكانهاي سلماني در بياورد. بهتر نيست خانة خدا را با قندليهاي ساخت اصفهان و بانوري ملايم‌تر از اين كه فعلاً هست روشن كرد؟ مگر نشنيده‌ايد كه چراغي كه بخانه رواست بمسجد حرام است؟ آن چراغي كه بمسجد حرام است همين فلورسنت ها هستند.

بخصوص در جائيكه يك سفارش كلان براي آنهمه قنديل مورد احتياج در شبستان‌ها و ايوانهاي اين مسجد بسيار زيبا بكسب دو سه هزار نفر ديگر از هنرمندان بينام اصفهان و شيراز رونقي خواهد داد كه مسلما مورد توجه مراجع تقليد بوده‌اند. چه بخواهيم چه نخواهيم و بانيان اين مسجد چه نظر دنيائي داشته باشند چه نظر بآخرت – مسلم است كه در نتيجه گوشه‌اي از اقتصاد اين مملكت را سالها بكار انداخته‌اند و چه بهتر كه اكنون نيز بجاي اينهمه چراغهاي با نورهاي زننده تمام اين مسجد به‌اين عظمت را با هزاران قنديل كوچك و بزرگ ايراني مسين يابرنجين زينت كنند. و البته بايد در نظر داشت كه روشن كردن چنان مقصوره‌اي يا چنان گنبد و گلدسته‌هايي جز با نور افكنهاي قوي امكان‌پذير نيست كه لابد پس از اتمام مسجد تعبيه خواهند كرد تا كاشيكاري گنبد و گلدسته‌ها شب و روز بدرخشد.

و اكنون بدانيم كه به جمع هزاران مسجدي كه در سراسر ايران – در طول اين چهارده قرن هجري – ساخته شده است يكي ديگر افزوده شده با همان ابهت و جلال و با همان سبك و روش معماري – خالي از تظاهر – دور از ريا و سروصدا و جنجال و مطبوعات بازي و مصاحبه – و با اين تفاوت كه اگر تاكنون هرگز بياد نداريم كه بر پيشاني مسجد نام يكي از بزرگان اولوالامر را نخوانده باشيم – بر پيشاني مقصوره اين مسجد جديد نوشته است كه «بناباراده مرجع عالم تشيع بنا شده است» و اين مطلب درعين حال كه رساننده استغناي عالم تشيع از توسل به سياست و حكومت است مي‌رساند كه اولياء امور در زمانة ما از اين بابت نه دچار تنگ نظري هستند و نه دربند عجب و غرور.

اميدواريم كه پس از اختتام ساختمان اين بناي مبارك و زيبا بتوانيم به تفصيل بيشتر و با تصاوير رنگي بازهم از آن سخني بميان بياوريم. (نشريه سوم ماهانه «علم و زندگي» فروردين 1338 (صفحه 60-62)

البته من علاوه برنامه خود، نسخه‌اي استنساخ شده از نامه استاد لرزاده را به دفتر مجله «علم و زندگي» فرستادم كه دوستان شاغل در آن، از درج آن دو نامه خودداري كردند... متأسفانه اصل نامه خود را ندارم و فقط نامه مرحوم لرزاده را در اختيار دارم كه نشر مي‌گردد.

البته من در نامه خود بر استاد لرزاده نوشته بودم كه نامه تندي به مسئولان «علم و زندگي» فرستاده‌ام كه آن مرحوم در پاسخ خود به آن اشاره‌اي دارد.

خود مرحوم جلال آل احمد هم با نوعي بي‌اعتنائي آشكار به نقد ناقد، در سطوري چند، توضيحي كوتاهي ارائه مي‌كند كه براي اهل خرد، گويا است:

 

آقاي مدير محترم مجله علم و زندگي

در مقاله‌اي كه اين جانب دربارة مسجد جديد البناي قم فرستاده‌ بودم هرگز ادعاي فضلائي و علمائي نكرده بودم ولي گويا حتي نويسنده مقاله رديه بر آن مطالب هم درك كرده بودند كه آن مطالب لعني بود بر اين مهندسان فاضل و درس خوانده و فرنگ ديده‌اي كه در و ديوارشهر طهران را از ريخت انداخته‌اند.

همة نكات مقاله ايشان فني درست اما شما آقاي مدير محترم مجله و شما آقاي نويسنده آن رديه فكر نمي‌كنيد كه آن مطالب سركار بيشتر براي اعادة حيثيت مقاطعه كاران استاد دانشگاه و آتليه دار بود تا حمله بيك معمار باشي بي‌ادعا؟

و فكر نمي‌كنيد كه نويسندة آن مقاله رو دست آقايان مهندسان سازندة سنا و شورا و سينما مولن روژ و ايمپاير را خورده باشند؟(علم و زندگي شماره هفتم فروردين 339 ص82) )

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: