1392/10/3 ۱۰:۱۵
شايد گراني كتاب، سردرگمي مخاطبان براي يافتن كتاب مورد نظر و مميزيهاي سليقهاي از دوره گذشته بر سليقه مخاطبان سطح شهر تأثير گذاشته است. طوري كه خريدن كتاب كهنه و دست دوم پررنگتر از گذشته ميان مردم رواج دارد.به نظر ميرسد اين روزها برخي از خيابانهاي پايتخت ميزبان موج تازهاي از كتابخواني شدهاند. موجي كه هدايت بخش قابل توجهي از آن را دستفروشان كتاب در ميدان و خيابان قديمي انقلاب به دست گرفتهاند.
پرسه در بساط دستفروشان کتاب
مريم شهبازي / شايد گراني كتاب، سردرگمي مخاطبان براي يافتن كتاب مورد نظر و مميزيهاي سليقهاي از دوره گذشته بر سليقه مخاطبان سطح شهر تأثير گذاشته است. طوري كه خريدن كتاب كهنه و دست دوم پررنگتر از گذشته ميان مردم رواج دارد.به نظر ميرسد اين روزها برخي از خيابانهاي پايتخت ميزبان موج تازهاي از كتابخواني شدهاند. موجي كه هدايت بخش قابل توجهي از آن را دستفروشان كتاب در ميدان و خيابان قديمي انقلاب به دست گرفتهاند. در بساط اغلب اين كتابفروشان به اصطلاح سيار كتابهاي متعددي ديده ميشود. كتابهايي كه از قضا عنوانهاي مشتركي را هم تشكيل ميدهد. از كتابهاي چاپ زيرزميني هدايت و معروفي گرفته تا كتابهاي پژوهشي نظير دو قرن سكوت زرينكوب و مجموعه اشعاري از شاعران ديروز و امروز.
با اين كه خيابانهاي روبهروي دانشگاه از مدتها قبل كتابفروشيهاي بسياري را در خود جاي دادهاند اما به نظر ميرسد در سالهاي اخير توجه بخش اعظمي از خريداران كتاب بويژه در حوزه ادبيات معطوف به دستفروشاني شده كه مهمان پياده روهاي اين خيابان هستند. كتابفروشان مغازه به دوشي كه شايد تعداد كتابهاي اغلب آنها حتي به 30 عنوان هم نرسد ولي با اين وجود مشتريان پر و پاقرص خود را دارند.رهگذران اين راسته اغلب مثل هم هستند. از زن گرفته تا مرد، گذشته از اين كه پير باشند يا جوان شتابان به اين مغازه و آن مغازه ميروند. اغلب آنها پرسان پرسان ميآيند و سراغ از كتابي نایاب ميگيرند. برخي هم ازهمان اول به سراغ فروشندههايي ميروند كه نه مغازه دارند و نه ويترينهاي آنچناني. ولي در عوض در ميان همان چند كتاب اندكي كه در بساطشان چيده شده گمشدهاي كه در هيچ مغازهاي رد پايش ديده نميشود را ميتوان يافت.
از ضلع غربي خيابان انقلاب شروع كردم. بيتوجه به مغازههاي متعددي كه سمت راست خودنمايي ميكنند تمام توجهم به پيادهرو و ميزبانان آن معطوف ميشود. كمي بعد از بازارچه كتاب، نخستين دستفروش كتاب ايستاده. چهرهاش مردي 45 ساله را معرفي ميكند. در ميان كتابهايي كه بر سنگفرش پياده رو چيده؛ كتابهايي خودنمايي ميكنند. كتابهايي همچون «ناتور دشت»، « چاه بابل»، « هستي و نيستي» و « مجموعه اشعار فروغ فرخزاد».
كتابهاي متعددي در بساطش ديده ميشد. كتابهايي كه حدود نيمي از آنها در كتاب فروشيها هم فروخته ميشوند. از او كه درباره سن و سال خريداران كتابهايش ميپرسم ميگويد: « كتاب كه سن و سال سرش نميشود. از جوان هفده- هجده ساله گرفته تا پيرمرد 70 ساله براي خريد كتاب مراجعه ميكنند. »
شايد در نهايت 30 جلد كتاب در بساط اين كتابفروش به قولي سيار ديده شود. كتابهايي كه در ميان آنها نامهاي آشنايي ديده ميشود. نكته قابل توجهي كه هنگام تماشاي بساط دستفروشان كتاب به آن برخواهيم خورد اين است كه در ميان كتابهاي آنها هم آثاري از نويسندههاي امروزي همچون « گابريل گارسيا ماركز» ديده ميشود و هم از قديمي ترهايي مثل « ايرج ميرزا».
اين طور هم نيست كه گمان كنيد فقط كتابهاي زير زميني يا ناياب در بساط شان پيدا ميشود. با اين حال چندان هم بيراه نيست كه پياده روهاي اين خيابان قديمي را ناصرخسروي كتاب بدانيم. كتابهايي كه شايد به سختي ردپايي از آنها در كتابفروشيها ديده شود ولي در عوض ميزبانان اين پياده روها ميتوانند آنها را در اختيار شما بگذارند. از كتابهاي چاپ چهل سال پيش گرفته تا كتابهايي كه به علت مميزيهاي چندين و چند باره ازكتابفروشيها جمعآوري شدهاند.
آن طور كه يكي از دستفروشان ميگفت؛ اين مردان مغازه به دوشي كه از مدتها قبل خوراك فكري بخش قابل توجهي از افراد اهل مطالعه را تشكيل دادهاند براي آن كه كتاب هايشان را در اين خيابان به فروش برسانند بايد روزانه ميانگين 20 تا 40 هزار تومان بپردازند تا كسي كاري به كارشان نداشته باشد. يعني آن طور هم نيست كه بدون هيچ زحمت و دردسري مشغول فروش باشند.به فاصله نه چندان زيادي مرد ديگري کتابهايش را كف پياده رو پهن كرده. چند نفري مقابل كتاب ها ايستادهاند. اغلب دانشجو هستند و با دقت ميان كتاب ها مشغول جستوجو هستند. درباره كتابهايي كه معمولاً با بيشترين استقبال روبهرو هستند ميپرسم. از او ميخواهم كه پر فروش هايش را نام ببرد. ولي مرد كتابفروش بدون آن كه به كتاب خاصي اشاره كند؛ ميگويد: « اين طور نيست كه بتوانم به شما بگويم مشتريها معمولاً سراغ كدام كتابها ميآيند! گاهي اوقات پيش ميآيد كه برخي از مراجعهكنندگان سراغ کتابی را ميگيرند. در عوض فرداي همان روز ممكن است حتي يک جلد هم از اين كتاب فروش نرود. حتي تعدادي از مشتريها هم كه دانشجو هستند بر حسب سفارش استادانشان مراجعه ميكنند. بنابراين طبيعي است كه گاهي موجي برای خريد برخي از كتابها راه بيفتد و مدتي بعد كسي حتي سراغي از آنها را هم نگيرد. جريان دانشگاهي اثر بسياري در فروش آثاري دارد كه يك دفعه مورد توجه خريداران قرار ميگيرند. اين كه استادي به دانشجويانش بگويد كه فلان كتاب را حتماً بايد بخوانيد يا خواندن كتابي را پيشنهاد بدهد اثر بسياري دارد.» دستفروشان بعدي هم عنوان كتابهايشان فرق چنداني با كتابفروشان قبلي ندارد. اغلب آنها كتابهاي مشابهي را در معرض ديد رهگذران گذاشتهاند. شايد بتوان اين مشابهت را اينگونه تعبير كرد كه متقاضيان اين كتابها بخش قابل توجهي از مخاطبان كتابهاي ادبيات را تشكيل ميدهند.
مميزي يكي از جديترين آسيبهايي به شمار ميآيد كه در چند سال اخير گريبان كتاب و اهالياش را گرفته است. مشكلي كه در نهايت آسيب آن متوجه خوانندگان كتاب ميشود. البته درچند ماه اخير قولهاي مساعدي مبني بر سپردن مميزي كتاب به اهل فن آن داده شده است. اخباري كه قدري موجب دلگرمي خانواده كتاب و نشر شدهاند.
نگاهي به كتابهايي مياندازم كه فروشنده ديگري روي مقواهايي بزرگ چيده و مردم را به خريد آنها دعوت ميكند. بيشتر از پنجاه سال دارد؛ بر خلاف دستفروش قبلي علاوه بر اين كه كتاب ميفروشد كتاب هم ميخواند. بسياري از كتاب هايش نه قيمتي بر پشت جلدشان حك شده و نه شناسنامهاي در صفحه دوم آنها ديده ميشود. درباره اين كه كتاب هايش را بر چه اساسي قيمتگذاري ميكند؛ ميگويد: « كتاب كه قيمت ندارد! كتاب مثل غذاست. هر كسي بر اساس ذائقه و سليقه فكرياش كتابها را انتخاب كرده و ميخرد. شما وقتي خواهان كتابي خاص باشيد؛ هر مبلغي را كه در توانتان باشد براي آن ميپردازيد. كتاب هم يك اثر هنريست. هنري كه به راحتي نميتوان براي آن قيمت گذاشت.» باز هم كتابهايي با عنوانهاي تكراري و مشابه! اغلب هم از نويسندههايي كه آثارشان در چند سال اخير چندان مورد قبول مميزان نبوده است. نكته جالب توجه در ميان كتابهاي اين فروشندهها مشابهت در عنوان كتاب هايشان است. گويي كه همه آنها با هم قرار گذاشتهاند كه كتابهاي مشخصي را به فروش برسانند. شايد هم اين مخاطبان كتاب هستند كه آنان را به سمت عرضه كتابهاي واحدي هدايت كردهاند! مسألهاي كه پاسخ به آن نيازمند تحقيق و بررسي بيشتري است.
با اين كه تعداد قابل توجهي از كتابهاي دستفروشان، چاپ زيرزميني هستند و قيمتي بر جلد آنها نخورده اما اغلب ارزانتر از كتاب كتابفروشيها عرضه ميشوند. حتي با وجود شرايطي كه چند سال اخير براي هزينههاي انتشار كتاب و در نتيجه افزايش بيرويه قيمت اين كالاي فرهنگي رقم زد؛ باز هم آثار عرضه شده از سوي دستفروشان قيمت بسيار مناسبتري دارد. تا جايي كه به عنوان مثال «شوهر آهو خانم» علي محمد افغاني كه در كتاب فروشيها در حدود 30 هزار تومان فروخته ميشود از سوي دستفروشان با مبلغ 14 الي 17 هزار تومان عرضه ميشود. شازده كوچولو هم كتاب ديگري است كه در بساط اين فروشندگان سيار به بهاي 4 هزار تومان عرضه ميشود و از سوي كتاب فروشيها تا 15 هزار تومان هم به فروش ميرسد. البته از حق كه نگذريم كيفيت چاپ اين كتاب ها هم گاه با يكديگر تفاوتهايي دارد. با اين وجود اين مسأله را هم شايد بتوان يكي از دلايل توجه خريداران كتاب به آثار عرضه شده از سوي دستفروشان كتاب دانست.در ميان كتابهاي دستفروش بعدي هم كتابهايي مشابه ديگر همكارانش ديده ميشود. نوشتههايي كه به نوعي بخش قابل توجهي از خوراك فكري كشور را تشكيل ميدهند. بخشي كه متوليان فرهنگ از آن غافل شدهاند و حالا از كانالهاي غير رسمي به مخاطبان عرضه ميشوند.
همين طور كه با مرد دستفروش مشغول گفتوگو هستم متوجه افرادي ميشوم كه به قصد خريد به تماشاي كتابهاي او پرداختهاند. اغلب جوان هستند و آن طور كه از صحبتهايشان مشخص است اغلب از قشر تحصيلكرده. از علي محمدي كه دبير دبيرستان است و 38 سال دارد ميپرسم چرا خريد از دستفروشان كتاب را به كتابفروشيها ترجيح ميدهد كه در پاسخ ميگويد: « چند سالي ميشود كه كتابهاي مورد نيازم را از اين دستفروشان ميخرم. شايد كيفيت چاپ كتاب هايشان پايينتر از آثار مغازهها باشد ولي حداقل خيالم راحت است كه نسخه اصلي آنها را خريداري ميكنم.»
حول و حوش خيابان دوازده فروردين هم يكي ديگر از اين فروشندهها در حال عرضه كتابهايش است. سن و سال چنداني ندارد. از كتابهاي پر فروشش كه ميپرسم ميگويد:
« معمولاً به دنبال كتابهاي هدايت ميآيند ولي در كل حساب و كتاب ندارد. آن طور نيست كه بتوان گفت فلان كتاب خواهان بسياري دارد. »
هنوزم حرفش به پايان نرسيده كه مردي در حدود 60 ساله سؤالي ميپرسد. كتابي قديمي را ميخواهد. كتابي كه در ميان كتابهاي اين فروشنده جوان نيست؛ اما به او قول ميدهد در صورتي كه قصد خريدش حتمي باشد تا چند روز آينده آن را تهيه كند. فروشنده بعدي موهاي به نسبت بلندي دارد كه پشت سرش جمع كرده. كلاه كجي هم بر سر گذاشته. با ژست روشنفكرانهاي كه به خود گرفته ناخودآگاه به تو تلقين ميكند كه خودش هم اهل مطالعه است. مشغول چسباندن مجدد برگههاي تبليغي رها شده از ديواري است كه به خودش تعلق ندارد. ميگويد: « دو قرن سكوت، حاجي بابا اصفهاني، خاطرات حاج سياح و كيمياگر چند كتاب از پر فروشترين كتابهايم هستند. معمولاً كتابهايي كه تازه وارد بازار ميشوند با استقبال بهتري هم روبهرو ميشوند. مخصوصاً كه كتابهاي دستفروشان در مقايسه با كتابفروشيها با قيمت بهتري عرضه ميشوند. از طرفي كتابهاي فارسي زباني كه آن سوي مرزها و بدون مجوز ارشاد منتشر ميشوند هم مخاطبان بسياري دارند.»اگر يك روز وقت بگذاريد؛ به اين خيابان پر هياهو برويد و حواستان متوجه متقاضيان اين دستفروشان باشيد مشاهدات جالبي خواهيد داشت. با اين كه در ميان خريداران اين كتابفروشان افراد مختلفي ديده ميشوند اما اغلب از ميان اقشار تحصيل كرده هستند. حال شايد بد نباشد كه متوليان فرهنگي به دنبال پاسخ به اين سؤال باشند كه چرا بخش قابل توجهي از مخاطبان كتاب، خريد از كانالهاي غير رسمي را به كتابفروشيها ترجيح ميدهند و خوراك فكري آنها از اين طريق فراهم ميشود!
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید