1392/9/29 ۰۲:۱۱
سال است که آمریکاییها بند کردهاند به تصوف. کتاب «صوفیان» ادریس شاه بود که اولینبار نام صوفی و تصوف را زبانزد هیپیها کرد بعد هم نام مولانا را.
سال است که آمریکاییها بند کردهاند به تصوف. کتاب «صوفیان» ادریس شاه بود که اولینبار نام صوفی و تصوف را زبانزد هیپیها کرد بعد هم نام مولانا را. اما مولانا از حدود 30سال پیش بود که کریستف کلمبِ صوفیان شد و آمریکا را کشف یا فتح کرد. تصوف چیز خوبی بود، باحال بود و یک چیز خوب و باحال هم نمیتواند بدون رقص و پایکوبی باشد. یکی از دلایل موفقیت مولانا در آمریکا هم شاید رقص کسانی بود که خود را پیرو مولانا میدانستند؛ جوانانی که در قونیه در سالنی بزرگ جمع میشدند و دستهای خود را بالا میبردند و هی میچرخیدند، هی میچرخیدند. پیروان مولانای رومی هم اینطور وانمود کردهاند که این اشخاص دارند از افلاک تقلید میکنند و رقص آنها هم رقص فلکی است. اگر موسیقی افلاک داریم، چرا رقص فلکی نداشته باشیم؟ اما واقعیت این است که این چرخیدنها و رقصیدنها همه تصنعی است و هر ساله برای جلب توریست انجام میگیرد. 50سال پیش هم که خود من در این مراسم شرکت کردم سیلی بود از توریستهایی که اغلب با اتوبوسهای قراضه از استانبول و آنکارا و شهرهای دیگر میآمدند تا به خیال خود رقص افلاکیان را تماشا کنند. «ژان دورینگ» که متخصص موسیقی در تصوف است، میگفت این جوانهای چرخزن را در خیابان پیدا میکنند، یا آگهی میدهند و استخدامشان میکنند و سپس یادشان میدهند بچرخند طوری که سرشان گیج نرود و به زمین نیفتند. روزهای خاص هم که بهاندازه کافی تماشاچی دارند آنها را میآورند توی تکیه یا خانقاه و آخر شب هم پولی میگذارند کف دستشان. ما از لحاظ تاریخی درست نمیدانیم که رقصیدن در زمان مولانا به این صورت متداول بوده است یا نه. آنچه دکانداران و توریستبازها میگویند، این است که این نوع رقصیدن باعث میشود روح یا جان آدمی مانند افلاک به دوران بیاید و آزادی را در عالم برین احساس کند. در حالی که چنین چیزی درست خلاف نظر مشایخ بزرگ تصوف است. شیخ اشراق، شهابالدین سهروردی معتقد بود در هنگام رقصیدن مرغ جان میخواهد از قفس تن پرواز کند لذا قفس را به حرکت درمیآورد و از زمین بلند میکند. از نظر او رقصنده اول باید به حال و وجد بیاید و بعد به رقص و پایکوبی و دستافشانی بپردازد، نه اینکه این حرکات را انجام دهد تا به وجد درآید. «رقص بر حالت است نه حالت بر رقص». رقاصندههای مزار مولانا تصور کردهاند که حالت بر رقص است نه رقص بر حالت. این رقصندگان بیچاره نه قبل از رقص حالت پیدا میکنند و به وجد در میآیند و نه بعد از آن. اما مهم نیست. آنها با پولی که از خلقالله میگیرند بهاندازه کافی حال میکنند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید