1392/9/27 ۱۰:۱۶
حميرا حيدريان / با مروري به تاريخ سينماي جهان در خواهيم يافت كه هنرمندان اين عرصه سعي كردهاند وقايع گذشته را براي ساير نسل ها بازگو كنند. با وقوع جنگ تحميلي به كشورمان نيز هنرمندان اين رشته خود را از اين قاعده مستثني نديدند و تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا ارزشهاي دفاع مقدس را كه رزمندگان بسياري عاشقانه جان خود را ايثار كردند به تصوير بكشند.
حميرا حيدريان / با مروري به تاريخ سينماي جهان در خواهيم يافت كه هنرمندان اين عرصه سعي كردهاند وقايع گذشته را براي ساير نسل ها بازگو كنند. با وقوع جنگ تحميلي به كشورمان نيز هنرمندان اين رشته خود را از اين قاعده مستثني نديدند و تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا ارزشهاي دفاع مقدس را كه رزمندگان بسياري عاشقانه جان خود را ايثار كردند به تصوير بكشند. در اين ميان هنرمنداني بوده و هستند كه گويي عاشقتر از ديگران طي مسير ميكنند از جمله آنان فردی است که كمتر كسي است دل به او يا حداقل كارهايش نداده باشد. آكتوري كه در ژانرهاي مختلف نقشآفرينياش از تراژدي گرفته تا ملودرام بيننده را از اوج تا فرود سناريو با خود ميكشاند. هنرپیشهای كه در بيش از چهار دهه از عمرهنري خود كارنامه قابل قبولي را به مخاطبان سينما و تلويزيون ارائه داده است. كارنامهاي كه صفحههايي از آن را فيلمهايي از جنس اكشن در قالبي جنگي (ديار عاشقان،آژانس شيشهاي، ليلي با من است، سيزده 59، خرس و... ) پر كرده است. هنرمندي كه توانست در ۲۸سالگي به خاطر بازي در فيلم «ديار عاشقان» بهعنوان اولين جوان ركورددار دريافت سيمرغ بلورين از دومين جشنواره فيلم فجر در سال 1362 باشد. امروزگپوگفت ما با شخصي است كه در بهار 58 سالگياش دلي خستهتر از آن دارد كه گوش به حرفها و سؤالات تكراري و كليشهاي دهد. هنرمندي كه صداي گرمش مرام مردان لوطيمنش دهه 30، 40 را برايم تداعي ميكند؛ صدايي كه گاه سوز سالها مشقت كار را در خلال صحبت هايش در گوشم طنينانداز ميكند. آنچه ميخوانيد ماحصل گفتوگو با پرويز پرستويي است که از نظر میگذرانید.
شايد مقدمه چيني براي مردي كه خسته از خيلي بايدها و نبايدها است كسلكننده باشد بنابراين بدون حاشيه ميروم سر اصل موضوع آنجايي كه سينماي دفاع مقدس به زعم من بيننده دچار ايستايي شد؛ منظورم بعد از اوجگيريش در دهه 60 و 70 است، مقطعي كه تكرار بر محتوا غالب شد و آنجا بود كه ببيننده از سينما فاصله گرفت؟
علت اصلي اينكه تماشاچي تمايلي براي ديدن آثاري كه در ژانر دفاع مقدس عرضه ميشود، ندارد به سبب اين نيست كه مسائلي كه در دفاع مقدس وجود دارد جذاب نيست بلكه قضيه برميگردد به كساني كه دست اندركار اين قضيه هستند. روي سخن من در اين بحث دولت نيست بلكه بحث من توليدكنندگان اين كارهاست.
در كل بايد بگويم سينماي ما حال و روز خوشي ندارد، البته اميدوارم با روي كار آمدن دولت يازدهم اتفاق خوبي در جامعه هنري بيفتد كه حتماً هم خواهد افتاد.
در دولتهاي پيشين و به استناد گفته شما از دهه 60 و 70سينماي ما سمت و سوي ديگري پيدا كرده است و خصوصاً در دهه اخير (7و8 سال گذشته) سينماي ما سينماي بدنه شده و غير از انگشت شمار فيلمهايي كه اصغر فرهادي و ديگران ساختند آثار قابل توجهي را نميتوان يافت. در مجموع سينماي ما در مسير اشتباهي افتاده و در راستاي رونق گيشه گام برميدارد. رونق گيشهها البته اشكالي ندارد، بايد حتماً هزينه فيلم بازگردانده شود اما ازچه شكل و از چه طريقي اين به نظر من قابل بحث است.
به اعتقادم در كل سينماي ما در 7 و 8 سال اخير سينمايي نبوده كه باب طبع بيننده باشد و به همين سبب تماشاچي نيز به آن پشت كرده چرا كه چيزي براي ارائه نداشتيم.
و سينماي دفاع مقدس از اين قاعده مستثني نيست؟
بله، اكنون دراين شرايط كه سينما براي تماشاچي جذابيت ندارد اگر بخواهيم بحث دفاع مقدس را هم مطرح كنيم بايد بگويم در عرصه دفاع مقدسكنندههاي درست و درماني نداريم و شايد تك وتوك كارهاي جذاب ارائه شود، در صورتي كه تا آنجايي كه من در زمينه دفاع مقدس بررسي ومطالعه كردم،كتابهايي چاپ شده و خاطره نويسيهايي از طريق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحرير درآمده كه به نظرم اگر كسي پيدا شود وكتابي همچون كتاب «بابا نظر» را كه چندين وچند بار تجديد چاپ شده را به تصوير بكشد اين اثر بسيار فراتر از فيلم «نجات سرباز رايان» است.
اگر كتاب« دا» را كه اكنون دوستاني همچون همايون اسعديان درپي تحقيق و پژوهش درمورد آن هستند به تصوير كشيده شود بسيار فراتر از سينماي گل باقالي امروز ما خواهد بود، شايد اصطلاح گل باقالي اصطلاح بدي باشد اما اين موضوعات دفاع مقدسي از سينماي سخيفي كه اكنون داريم كه سينماي بدنه است، بسيار بهتر است. موضوعاتي در دل 8 سال دفاع مقدس وجود دارد كه ميتوانم بگويم با موضوعات فيلمهاي اسكار كه بسياري ميگويند مهم است،برابري ميكند. ما به عنوان دستاندر كار سراغ اين موضوعات نرفتهايم وكم فروشي كرديم و فكر كرديم جذابيت در اين است كه دختر و پسر، زن مطلقه و خيانت نشان دهيم و به اين موضوعات دمدستي كه جز انحراف سوغات ديگري ندارد، پرداختيم.
هميشه ميگويم اگر به سمت توليد كارهاي دفاع مقدس برويم منت بر سر آن كساني كه در آن 8 سال بودند، نگذاشتيم اتفاقاً عزت به سر خودمان گذاشتيم كه مسير زندگي و نگاهمان را به آن عوض كنيم چرا كه شخصيت آدمهايي كه در عرصه دفاع مقدس بودند و جانشان را بركف دست قرار دادند 80 سال تجربه براي ماست.
تصور كنيد فردي جانش را براي وطن، دين و اعتقاداتش كف دست بگذارد نه در حرف بلكه در عمل و به ميدان مين برود و سينه سپر كند در حالي كه آگاه است كه دو راه بيشتر ندارد يا پيروزي يا شهادت؛ اين مسأله مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. هنگامي كه آدمي به اين درجه از تفكر، عقيده و منش ميرسد شخصيت آن قابل پرداخت در جامعه است كه متأسفانه ما به اين موضوعات نپرداختهايم و در مقابل به دنبال موضوعات ساده گشتيم تا تماشاچي را جذب كنيم كه البته باز هم موفق نبودهايم چرا كه در مقام مقايسه با برخي از شبكههاي ماهوارهاي ميبينيم كه حتي بخشي از سينما از آنها نيز عقبتر است. چرا چون آنها در نهايت شيوه جذب تماشاچي را حتي به شكل و شمايلي بسيار سخيف پيدا كردهاند ولي ما متأسفانه حتي نتوانستيم اين مقدار جذابيت را هم براي مخاطب ايجاد كنيم. ناگفته نماند كه منظورمن اين نيست كه شبكهاي همچون آنچه در ماهوارهها پخش ميشود بسازيم و به آن موضوعات بپردازيم خير؛ بلكه ميخواهم بگويم آنها شيوه و راه جذب كردن مخاطب ما را ميدانند در حالي كه ما قادر نيستيم مخاطب خودمان را جذب كنيم. در صورتي كه ما منابع بسيارغني همچون منابع تاريخي و... داريم كه ميتوانيم از آنها بهره ببريم.
چون موضوع ما فيلم دفاع مقدس است از اين مسائل عبور ميكنم و به همان موضوع مورد بحثمان ميپردازم. مي خواهم بگويم اين 8 سال،تنها8 سال جنگ بين ايران و عراق نبود،بلكه 8سال جنگ تمام عيار و جهاني بود. چرا كه اگر نگاهي به تجهيزات جنگي عراق در دوران دفاع مقدس بيندازيم خواهيم ديد كه اين تجهيزات از كجا آمده و از كجا بر سر ما فرو ريختند. اين مواد شيميايي از كجا برسر سردشتيها ريخته شد. اما نكته مهمتر اينكه ما در حال حاضر چقدر افرادي كه در معرض بمبهاي شيميايي قرار گرفتهاند و سالها است با اين درد دست و پنجه نرم ميكنند را ميشناسيم. حتي به جرأت ميتوان گفت بخش اعظمي از هنرمندان ما هنوز نميدانند موزه صلح ما كجاست و براي يك بار هم پايشان به آنجا نرسيده است. ميخواهم بگويم اگر ما بتوانيم به اين منابع غني دست پيدا كنيم خواهيم توانست اثري را خلق كنيم كه نه تنها در مخاطب و جامعه ما تأثير بگذارد بلكه ميتواند اثري ماندگار نيز باشد.
و قطعاً اين عنصر غالب بر تأثير پذيري از سوي مخاطب متوجه هنرمند است؟
در مورد تأثيرگذاري فرهنگ دفاع مقدس به يك نمونه اشاره ميكنم كه براي فرهنگسازي تعدادي از كتابهاي دفاع مقدس همچون بابانظر،دا،كوچه نقاشها،پايي كه جا ماند و... را در زندان دورود توزيع كرديم، هنگامي كه اين كتابها دست به دست به زندانيان رسيد و آن را خواندند يك اتفاقي كه رخ داد اين بود كه يكي از سارقان مطرح و معروف شهر دورود پس از آزادي،در شهر كتابفروشي باز كرد. به نظر شما اين اصلاً باعقل جور در ميآيد كه دزدي كه تمام شهروندان او را ميشناسند حالا كتابفروشي بزند و كتاب دفاع مقدس، اجتماعي و... بفروشد؟! بنابراين غير از اين است كه اين تنها نشان از تأثير عميق اين كتابهاست كه ميبينيم چگونه بر روح يك فرد اثر گذاشته و او را دگرگون كرده است.
بنابراين ما در كار خود كم گذاشتيم، وظايفمان را گم كرديم وشرح وظايفمان را به درستي انجام نميدهيم و اين نه ربطي به دولت دارد نه نظام، بخصوص كه اخيراً رئيس دولت يازدهم دكتر روحاني طي سخناني اظهار كرد ما سعي ميكنيم در دولت يازدهم در كار هنرمندان دخالت نكنيم و اين سخن تماماً نشان از درايت وي دارد چراكه رئيس جمهوري ميداند كه هنرمند براي خودش شرح وظايف دارد و اين وظايف ربطي به دولت ندارد.
از سويي ديگر ما به عنوان هنرمند تاكنون چقدر وظايفمان را درست انجام دادهايم؟ متأسفانه ما تماماً به موضوعاتي در سينما ميپردازيم كه تنها مخرب و مسمومكننده اذهان است و خب اينچنين افكار و ايدههايي وارد خانوادهها ميشود و طبيعتاً ريشه زندگي را ويران خواهد كرد، به عبارتي ما بلد نيستيم چگونه كار كنيم.
با اعتماد ميگويم در حوزه دفاع مقدس كتابهاي بسياري چاپ شده كه به دست بسياري از افراد علاقهمند نرسيده، يعني اطلاعرساني كافي در اين زمينه انجام نشده است ومن در حال حاضر به سهم خودم با عزيز احمدزاده نويسنده كه تجربه 8 سال حضور در جنگ را داشته است سعي كردهايم با رفتن به جشنوارههاي دانشآموزي در اين زمينه به فرهنگسازي دفاع مقدس بپردازيم اما راههاي اين فرهنگسازي بسيار است كه يكي از آن روشهاي توزيع كتب است.
حتماً ديدهايد كه هر چند وقت يكبار كتابچههايي بين خانهها در مناطق مختلف توزيع ميشود كه اطلاعاتي از اماكن موجود در محلهها ارائه ميكند. بهطور مثال افتتاح فلان آرايشگاه و يا رستوران و... در فلان مكان. خب تصور ميكنم انتشاراتيهاي دفاع مقدس هم ميتوانند با يك حركت مشابه يعني توزيع كتاب و كتابچه در بين خانهها حركتي در جهت توسعه فرهنگ دفاع مقدس بردارند. چرا اين حرف را ميزنم؟ زيرا هنرمندان جا ماندهاند،من خودم را به عنوان كوچكترين فرد ميگويم كه جا ماندهام.
اينجا ماندن و به نوعي درجا زدن يعني همان شرح وظايفي كه گفتيد به دولت هم مرتبط نيست؛ هنرمند هم كه به سهم خود از خجالت بيننده در ميآيد وبه گفته شما كم ميگذارد، با اين توصيف توقع به جايي نيست كه بخواهيم شاهد تحول و دگرگوني باشيم؟
گاهي اوقات به من ميگويند شما فكر نميكني داري كليشه ميشوي ميگويم آقا برويد، من ميخواهم كليشه شوم چون من چيزي در اين سينما پيدا نكردم. اگر كليشه شدن به اين معناست كه من بخواهم فرهنگ دفاع مقدس را اشاعه دهم بگذاريد كليشه شوم چه اشكالي دارد. اگر يكي از اين كتابهاي دفاع مقدس همچون كتاب «بابانظر» كه طي 8 سال جنگ 118 تركش به بدنش وارد شد و به گفته فرزندش كه به شوخي ميگفت اگر به پدرمان آهنربا ميزديم به بدنش جذب ميشد يا روايتي ديگر از وي كه ميگويند بابانظر در حال قورت دادن تخم مرغ درسته بود كه شهيد چمران از او پرسيد چرا اين كار را ميكني معدهات اذيت ميشود كه وي در جواب گفت: چون سه روز در راه هستيم قرار نيست غذايي داشته باشيم. خب اين واقعيتها را به تصوير بكشيم ببينم آن وقت بازهم تماشاچي به سينما نميآيد؟
واقعيت اين است كه ما تماشاچي را گريزان كردهايم زيرا چيزي براي ارائه به آن نداريم. تماشاچي در زماني قرار دارد كه وقتي در خانه نشسته دسترسي به 3هزار كانال ماهوارهاي و تمام فيلمهاي روز دنيا را دارد و با فيلمهاي خوب دنيا آشنا است تازه بايد كنار سينما آش رشته پخش كنيم و هنرپيشه در سينما بيايد تا مردم به هواي عكس انداختن با او شايد بليت بخرند. واقعاً اين وضعيت سينماي ماست. ما خيلي كم فروشي وكمكاري كرديم و در واقع تماشاچي گناهي ندارد. تماشاچي همان است كه در چله زمستان در برف در صف ميايستد تا بليت بگيرد، تماشاچي ما هميشه نشان داده كه آمادگي ديدن كار خوب را دارد ولي آيا كار خوب وجود دارد؟! ندارد.
ما بلد نيستيم چهكار كنيم. شايد به عنوان تكنيسين بدانيم چه بايد بكنيم اما راهكارها را بلد نيستيم. براي همين با موضوعات دمدستي خود را قانع كردهايم. زحمت به خود نميدهيم هزينه كنيم، مطالعه كنيم تا به منابع غني دسترسي پيدا كنيم تا بتوانيم كارهاي خوب ارائه دهيم. براي نمونه بجاي اين كه كتاب« من زندهام» كه روايت زندگي دختري است كه نشان ميدهد در زمان دفاع مقدس چه كارهايي انجام داده است را به تصوير بكشيم ميآييم و چه دخترهايي را در سينما نشان ميدهيم. واقعاً اينهايي كه نشان ميدهيم معضل اجتماعي ماست؛ ما نبايد هميشه در شيپور از در مخالف بدميم بلكه بياييم ارزشها را نشان دهيم نه اينكه دائم يأس و نااميدي به تصوير بكشيم چرا كه انسان با اميد وطيب خاطر زندگي ميكند.
در اين 44 سالي كه در عرصه هنر فعاليت ميكنم از همان نوجواني اين آويزه گوشم بوده است كه هنر بايد در خدمت مردم باشد و هنرمند بايد يك گام جلوتر از مردم حركت كند.
آيا اكنون هنرمندان ما جلوتر از مردم هستند؟ نه بلكه اين مردم هستند كه جلوتر حركت ميكنند. مردم انقلاب،جنگ، تورم،تحريم وسياست را بسيار راحت نقد ميكنند و در مورد آن بحث ميكننداما ما بهعنوان هنرمند اين را بلد نيستيم،البته اين را در كل ميگويم نه اينكه اصلاً اين وجود ندارد. هستند آدمهايي كه اين كار را كردند همانند اصغر فرهادي. با وجودي كه هزار گونه نقطه نظر بود كه اسكار خيلي دست نيافتني است اما او به عنوان يك ايراني توانست اين افتخار را كسب كند. مهم رفتن و گرفتن وتلاش است نه خود اسكار و اين نشان از اقتدار است كه نشان ميدهد ميشود دست نيافتنيها و محالها را ممكن ساخت.
با اين وصف اسكار براي فيلمهايي از جنس دفاع مقدس هم غيرممكن نيست؟
بله ميشود ولي من ميگويم كه ما خودمان كم ميگذاريم. من اگر در ارشاد جزو مسئولان بودم دادن اين همه مجوز به ساخت فيلم را رد ميكردم. چه دليلي دارد 80 فيلم در سال داشته باشيم كه 75 مورد آن به درد نخورد. اين همه هزينه ميلياردي براي اين فيلمها ميكنيم خوب اگر با همين هزينه 5 فيلم خوب هم بسازيم كافي است.
برگزاري اين همه جشن و... چه دليلي دارد، جشن را همه جوره ميشود برگزار كرد و هيچ اشكالي ندارد مهم كار كيفي كردن است. ما بايد از يك سو نسبت به افراد سختگيري كنيم تا محتواهاي دمدستي را كنار بگذارند و از سوي ديگر كارگردانان را مجاب كنيم از اين موضوعات بگذرند. من ميگويم معضل ما اين شده كه اين فيلم گيشه ندارد، پول بر نميگردد، نمي فروشد و اين تخم لقي است كه يكسري آدمها آمدند فيلمهاي ميلياردي فروختند وحالا ما ميدويم به آنها برسيم، آخر آن فيلم چيست؟ من ميگويم هزينه كنيم،امكانات بدهيم در واقع كارگردان را بنشانيم و به او بگوييم ما ميخواهيم تو اين اثر را بسازي اين هم بودجهاش، حالا برو بساز.
من قسم ميخورم اگر يك نفر پيدا شود و بيايد از موضوع كتاب «بابانظر »كه مفاهيم اكشن،عشقي، مسائل اجتماعي، سياسي، مقاومت و ايثار در آن گنجانده شده است فيلم بسازد اگر اين كار برابري نكرد با كارهاي اسكار، من اين كار را ميبوسم و ميگذارم كنار به شرطي كه واقعاً مقاومت كند و پايش بايستد. از اين دست سوژهها فراوان هستند از جمله «نورالدين پسر ايران»،«پايي كه جا ماند» و...
ما بياييم اين واقعيتها را براي تمام جهانيان به تصوير بكشيم و بگوييم اي مرداني كه در كاخها و جاهاي گرم و نرم نشستهايد، ببينيد انسانهايي براي آنكه ملتشان درست زندگي كنند، بهدرستي نفس بكشند و نواميسشان در خطر نباشد چه ايثارهايي كردند و چگونه اكنون براي اعتقاداتشان مثل شمع آب ميشوند، تمام حرف من اين است.
آقاي پرستويي همانطور كه قبلاً اشاره كرديد در كنار فعاليت هنريتان دستي هم بر آتش داريد و در جهت توسعه فرهنگ مقاومت و ايثار با مراكز مختلفي از جمله موزه صلح همكاري ميكنيد به نظر ميرسد ترويج چنين فرهنگي در ميان ساير هنرمندان خود نيازمند عزمي است كه ديوار مقاومت برخي هنرمندان را بشكند در اين زمينه چه پيشنهادي داريد؟
اگر ما دستمان به مسئولاني كه آدمهاي فهيمي هستند برسد حتماً بايد اين فرهنگ را جا بیندازيم و اين فضا را ايجاد كنيم. به عبارتي با برگزاري همايش، كنفرانس و... سعي كنيم سينما را به سمت و سوي ديگري بكشيم و نگاهمان را عوض كنيم.
موضوعات دمدستي كه حرمتهايي را در خانوادهها ميشكند، رهاكنيم. سينما را تماشاچي ميبيند،تماشاچي كيست همين خانوادههاي ما هستند. در خانوادهها جلوي بچهها يكسري حرفها را نميزنيم يا يكسري رفتارها را نميكنيم.
درست است كه مواقعي اطلاعاتي را بايد بدهيم ولي همه چيز را قرار نيست بدانند، منظورم اين نيست كه سردر سينماها بايد سرشار از فيلمهاي دفاع مقدس باشد اصلاً اين گونه نيست ما هم كار كمدي،اجتماعي، تاريخي ميخواهيم و هم دفاع مقدس عرضم اين است كه اگر براي ژانرهاي دفاع مقدس خوب هزينه كرده و درست كار كنيم (هزينه به لحاظ مادي و معنوي) مطمئن باشيد با ژانرهاي ديگر برابر است و اين را بايد براي دستاندركاران جا بیندازيم.
ضمن اينكه اگر فرض كنيم تاكنون دولت در اين زمينه درست عمل نميكرد، خود من نيز زخم خورده آن هستم و در واقع از كار دفاع مقدس كردن بيزار شدم،مصداق آن هم ساخت فيلم« خرس» است كه 3ساله در توقيف است و اجازه اكران ندارد درحالي كه در آن سوي دنيا جايزه دريافت ميكند و يا فيلم «سيزده 59» كه با كشيدن مشقت فراوان اجازه اكران گرفت. خوب ديگر مسئولان بگذارند واقعيتها را بگوييم. يادم هست سيد محمد خاتمي زماني كه وزير فرهنگ و ارشاد بود، عنوان كردكه اگر در 8 سال دفاع مقدس ما اينقدر در فيلمها پيروز بوديم چرا پس 8 سال طول كشيد. پس بياييم به واقعيتها بپردازيم و شكستها را هم بپذيريم.
آنقدر موضوعات ناگفته در دفاع مقدس است كه دچار مميزي ميشود، مميزيهايي كه واقعيت هاست كه در جنگ اتفاق افتاده است. ما بايد خوب و بد را با هم نشان دهيم، هنرمند را سرخورده نكنيم و مجال دهيم تا با آزادي عمل كار كند و در كنار او امكانات مالي و مورد نيازش را تهيه كنيم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید