ماجرای آشنایی جلال و سیمین از زبان ویکتوریا دانشور

1392/9/26 ۱۰:۴۲

ماجرای آشنایی جلال و سیمین از زبان ویکتوریا دانشور

ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین دانشور یکی از حاضران همایش نکوداشت جلال و شمس آل‌احمد بود که به شرح ماجرای آشنایی جلال و سیمین پرداخت.

 

ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین دانشور یکی از حاضران همایش نکوداشت جلال و شمس آل‌احمد بود که به شرح ماجرای آشنایی جلال و سیمین پرداخت.

 

همایش نکوداشت زنده‌یادان جلال و شمس آل‌احمد با عنوان «جلال و شمس؛ روشنفکران متفاوت» عصر روز 25 آذرماه با حضور حجج‌ اسلام سیدهادی خسروشاهی، سیدمحمود دعایی، یحیی یثربی، موسی حقانی، محمدحسین دانایی (خواهرزاده شمس و جلال)، ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور)، سیدمهدی طالقانی و جمعی از پژوهشگران و صاحبان اندیشه در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برگزار شد.

 

در بخشی از این مراسم، ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین دانشور طی سخنان کوتاهی به ماجرای آشنایی جلال و سیمین دانشور اشاره کرد و گفت: خواهر بزرگ ما عروسی کرده بود و به اصفهان رفته بود. من و خواهر و چند نفر از فامیل هم برای عیدمبارکی به اصفهان رفتیم. بعد از دو روز از شوهرخواهرم خواستم 6 بلیت برای ما بگیرد که به تهران بازگردیم. ایام عید بود و بلیت گیر نمی‌آمد. در همان حال به طور اتفاقی 6 نفر از مهندسین دانشگاه تهران که در شیراز بودند، قصد داشتند بیشتر در آنجا بمانند و بلیت‌های خود را پس داده بودند و ما به صورت اتفاقی 6 بلیت گیرمان آمد.

 

وی گفت: فردای آن روز با اتوبوس راهی تهران شدیم و جلال هم در آن اتوبوس بود و از پیش با خواهرم از راه نویسندگی آشنا بود. زمانی که فهمید سیمین هم در آن اتوبوس است نزد هم آمدند و تا تهران باهم حرف زدند. پس از آن که به تهران رسیدیم تا 9 روز هر صبح آل‌احمد به در منزل ما می‌آمد و با سیمین بیرون می‌رفت و پس از آن قول و قرار و  قصد خود برای ازدواج را به خانواده‌های خود گفتند.

 

سیدمهدی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی از دیگر سخنرانان این مراسم بود که طی سخنانی به ذکر خاطراتی درباره ارتباط جلال آل احمد با مرحوم آیت‌الله طالقانی پرداخت و  گفت: پس از آزادی آیت‌الله طالقانی از زندان، جلال به دیدار ایشان آمده بود. جمعی از روحانیون هم حضور داشتند که جلال را نمی‌شناختند و تصور کردند که او شخصیتی متدین است و با همین تصور او را مورد تکریم قرار دادند. آقای طالقانی با طنز به آنان گفت «این اتهامات به ایشان نمی‌چسبد!» و آل‌احمد هم خطاب به جمع و رو به آقای طالقانی گفته بود: «آقا دست ما را رو نکنید!»

 

فرزند آیت‌الله طالقانی گفت: در آن زمان شناسنامه‌ها گزینه‌ای با نام مشخصه ظاهری بود که هر کس به عنوان اطلاعات تکمیلی برای هویت خود آن را تکمیل می‌کرد. روزی که جلال و سیمین دانشور برای گرفتن شناسنامه به ثبت احوال رفته بودند، از دانشور خواسته می‌شود که یک مشخصه ظاهری از خود را برای ثبت در شناسنامه بگوید. سیمین از جلال می‌پرسد: «چه بنویسم؟» و جلال پاسخ می‌دهد «بنویس: زشتم!».

 

وی در بخشی از سخنان خود با اشاره به یادداشت‌های روزانه جلال آل احمد گفت: این یادداشت‌ها در سه نسخه تدوین شده بود که دو نسخه از آن در منزل سیمین و شمس آل‌احمد بود و پس از فوت دانشور این یادداشت‌ها مفقود شده است. البته می‌دانیم که این یادداشت‌ها دست چه کسی است و از او می‌خواهیم که با زبان خوش آنها را تحویل بدهد.

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: