1392/9/24 ۰۹:۳۱
درحالیکه در علوم اجتماعی تاکنون با تقابل امر فردی و اجتماعی روبهرو بودهایم، فیلیپ کرکوف جامعهشناس فرانسوی در کتاب «جامعهشناسیهای نوین» با بررسی این مساله در جامعهشناسی امروز فرانسه از دیدگاهی نو میگوید که در آن واقعیتهای اجتماعی ساختهایی اجتماعی، روزمره و حاصل فعالیت کنشگران فردی و جمعیاند.
درحالیکه در علوم اجتماعی تاکنون با تقابل امر فردی و اجتماعی روبهرو بودهایم، فیلیپ کرکوف جامعهشناس فرانسوی در کتاب «جامعهشناسیهای نوین» با بررسی این مساله در جامعهشناسی امروز فرانسه از دیدگاهی نو میگوید که در آن واقعیتهای اجتماعی ساختهایی اجتماعی، روزمره و حاصل فعالیت کنشگران فردی و جمعیاند. بهعقیده کرکوف مشکل علوم انسانی این است که، با در تقابل قراردادن مداوم امر جمعی و امر فردی، نتوانسته است تولید همزمان و بههمپیوسته جزء و کل را که بهویژه در این میان مطرح است، اندیشه کند. از این نقطه او با ژان پیاژه روانشناس (1980-1896) همرای میشود که: «کل اجتماعی نه جمع عناصر قبلی است نه موجودیتی جدید، بلکه نظامی از روابط است، که هر یک از این روابط، در مقام و موقعیت خود رابطه، دگرگونیای را در عناصری که پیوند خوردهاند میآفریند.» پیاژه، با تاکید بر اصطلاح «روابط»، به تصریح کرکوف بنیانی مهم را برای تغییر در واژههای [بهظاهر] متضاد [جزء و کل] در قالب برنامهای جدید فراهم آورد: نسبتباوری روششناختی. این پارادایم جدید در دوره متاخر بر واژگان سازهباوری «ساخت اجتماعی واقعیت» متکی بوده است. این نسبتگرایی روششناختی مناسبات اجتماعی را همچون موجودیتهای اولیه در نظر میگیرد و از این روست که کنشهای فردی و صور جمعی را موجودیتهای ثانوی و تبلورهای خاص مناسبات اجتماعی در زمینههای اجتماعی- تاریخی مختلف میداند. البته این مناسبات اجتماعی در تاریخ جامعهشناسی به شیوههای مختلفی فهم شده است. «مناسبات اجتماعی» نزد مارکس، «صور همبستگی اجتماعی» نزد دورکیم، «کنش متقابل» نزد گئورگ زیمل (1918-1858)، رابطه «معنای ذهنی مورد نظرِ عامل» با «رفتار فرد دیگر» در جامعهشناسی تفهمی ماکس وبر (1864-1920)، دینامیکِ «تقلید» نزد گابریل تارد (1843-1904)، «وابستگی متقابل» نزد نوربرت الیاس (1897-1990)، «کنش متقابل رودررو»ی اروینگ گافمن (1922-1982) و جامعهشناسیهای کنش متقابل، «رابطه دستمزد» در جامعهشناسی شغل پییر ناویل (1904-1993) و پییر رول، «میدان» همچون نظامی از روابط نزد پییر بوردیو، «روابط قدرت» در جامعهشناسی سازمانهای میشل کروزیه و اِرهارد فریدبِرگ و... کرکوف در ادامه مینویسد که در جامعهشناسیهای نوین فرانسه سالهای 2010-1980، نوعی زبان مشخصا ابزاری را برای برنامه نسبتباور فراهم کرده است: واژگان سازهباوری ساخت اجتماعی واقعیت. این واژگان منجر به بروز تغییراتی در برخی تقابلها شده که جامعهشناسی از فلسفه به ارث برده است (مانند مادی/ ایدهای، عینی/ ذهنی). در یک چنین چارچوبی سازهباور، کنشگرانِ فردی و جمعی واقعیتهای اجتماعی را همچون ساختهایی تاریخی و روزمره فهم میکنند. این کلاف ساختهای متکثر، فردی و جمعی، که لزوما برخاسته از اراده روشنی نیز نیست، به سمتی گرایش دارد که از کنترل کنشگران درگیر در این ساختها بیرون باشد. واژه «ساختها» اشاره هم به محصولات (کموبیش پایدار یا موقت) ساخت و پرداختهای قبلی و هم به فرآیندهای در حال بازساختیابی دارد. در کارهایی که رنگوبویی سازهباور دارند به اندیشه کرکوف تاریخیت منبع اصلی است. در فرآیندهای تاریخی، واقعیات اجتماعی هم عینیتیافته و هم درونی شدهاند. از یکسو، این واقعیات به جهانهای عینیتیافته برمیگردند: افراد و گروهها از واژهها، ابژهها، قواعد و نهادها و... که میراث نسلهای قبلیاند بهره میگیرند، آنها را دگرگون میسازند و چیزهای جدیدی میآفرینند. این منابع عینیتیافته و بنابراین بیرونیشده نسبت به افراد و گروهها در بازگشت همچون محدودیتهایی بر کنش آنها عمل میکند، در عین حالی که نقاط اتکایی را برای این کنش مهیا میسازد. از سوی دیگر، این واقعیتهای اجتماعی با جهانهای ذهنی و درونیشدهای که بهویژه متشکل از صورتهای حسپذیری، ادراک، بازنمود و شناخت است انطباق دارد. شیوههای یادگیری و جامعهپذیری، درونیشدن جهانهای بیرونی را میسر میسازد و اعمال فردی و جمعی کنشگران منجر به عینیتیابی جهانهای درونی میشود. کرکوف بحث خود را اینگونه جمعبندی میکند که «ساخت اجتماعی واقعیت» همچون فرارفتن تضادهای بهجامانده از فلسفه بروز نمییابد بلکه تغییرات جالبی را القا میکند. برنامه نسبتباور که در اینجا مطالبه میشود از برنامههای فردگرا و کلگرا عبور نمیکند بلکه متواضعانه نسبت به آنها تغییر میکند و این امر از راه بررسی ابعاد فردی و جمعی زندگی اجتماعی میسر میشود (بدون اینکه فردی و جمعی پیشاپیش در بالا قرار داده شوند. در فراسوی هر دو منطقا روابط اجتماعی قرار دارند). در پایان این بحث در جستاری جالب درباره سمتوسوهای جامعهشناسیهای فرانسه در آغاز سده بیستویکم کرکوف معتقد است گسترش تقسیم کار و تخصصیشدن که با استقلالیافتن این حوزه علمی و حرفهایشدن آن همراه است، هرچند ما را به تدقیق در تقسیمبندیهای بین خردهرشتهها، موضوعات، روشها و... وامیدارد، اما، از یکسو، جدیت بیشتری را به ارمغان میآورد و از سوی دیگر، ارتباط بین بخشهایی که اینگونه جدا شدهاند را مشکل میکند... . این گرایش تخصصیکننده همچنین مرزهای جامعهشناسی (و جامعهشناسی سیاسی) و فلسفه را نفوذناپذیرتر میکند... مطمئنا، بهلحاظ تاریخی، جدایی جامعهشناسی از وابستگی به سنت فلسفی، برای تثبیت روندهای مشخصا علمی شناخت واقعیت قابل مشاهده، مفید بوده است. اما گفتوگو با فلسفه همچنان بهطور بالقوهای برای جامعهشناسی برانگیزاننده است، زیرا در استقلال هریک از این دو حیطه فکری مجزا، منبع فلسفی میتواند خوراکی برای تجدید دایمی مفهومسازیهای [جامعهشناختی] و نیز فاصلهگیری انتقادی نسبت به عادیشدهترین مفاهیم را فراهم کند. برعکس، فلسفه میتواند از رودررویی قاعدهمند با واقعیت که علوم اجتماعی ارایه میدهند بهره ببرد. اضافه بر این در حالیکه عوامل گوناگونی مانند حرفهایشدن، افسونزدایی نسبت به آرمانشهرهای سیاسی یا افزایش جایگاهی که رسانههای جمعی در زندگی عمومی اشغال میکنند، باعث شده جامعهشناسان درِ دنیای دانشگاهی و پژوهشی را به سوی بیرون ببندند و از مباحثی که جامعه با آنها دستبهگریبان است فاصله داشته باشند، مگر هنگامی که قرار باشد جامه کارشناس بپوشند و به ایفای نقشی برای ترمیم نظمهای اجتماعی بپردازند. کرکوف بر آن است که باید- باوجود اصطکاکهای بین جامعهشناسی و سیاست، از هرنوعی هم که باشد- فضای اندیشیدن را، به لحاظ جامعهشناختی، گسترش دهیم حتی اگر علیه باورهای سیاسیمان باشد. همگانگراییهای آکادمیکی که در حرکت حرفهایشدن جامعهشناسی وجود دارند در این زمینه چندان کمکی به ما نمیکند. موازنهای بین فاصلهگیری (جدایی از ایدههای ازپیشتعیینشدهای که بر مفاهیم و روشها تکیه میکنند) و تعهدپذیری (نوعی درگیربودن در جهان اجتماعی که میکوشیم آن را مطالعه کنیم)، به نظر راهی بهلحاظ علمی آفرینشگرتر است. فضای اشغالشده توسط واژگان فایدهانگار (در قالب کاربرد واژه منفعت یا منافع) در توصیف ـ تفسیر ـ تبیین جهانهای اجتماعی دام سومی را تشکیل میدهد که به گفته کرکوف امروز جامعهشناسی فرانسه با آن مواجه شده است و در این راستاست که کرکوف یک گفتوگوی دوباره فلسفی را با واژههای عدالت، استراتژی، عشق، خشونت و آشنایی به جامعهشناسان، در مقام صنعتگران فکری پیشنهاد میدهد که درست است که بر میراثی حرفهای تکیه میزنند، اما همچنین دارای روحیه گشودهایاند بر پدیدههای نو: پرسشگریهای فلسفی، ذوق برای تاریخ و مردمشناسی جوامع غیرغربی، کنجکاوی برای مباحث و جنبشهای اجتماعی، حسپذیری نسبت به تنوع صور فرهنگی (ادبیات، انیمیشن، سینما، موسیقی، هنرهای پلاستیک، آواز، تئاتر و طراحی).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید