جامعه‌شناسان در کنگره روان درمانی/ فروپاشی هنجارهای سنتی در خانواده‌ها

1392/9/23 ۱۰:۵۱

جامعه‌شناسان در کنگره روان درمانی/ فروپاشی هنجارهای سنتی در خانواده‌ها

تین رمضانخواه | کنگره سالانه روان‌درمانی‌سال ۱۳۹۲،در دومین روز برگزاری میزبان نمایندگان انجمن جامعه شناسی ایران بود و در سمپوزیومی ویژه، تغییرات اجتماعی- فرهنگی ایران معاصر را مورد بررسی قرار داد. در این بخش از کنگره که به مدیریت دکتر محسن گودرزی، دکتر محمد صنعتی و دکتر‌هادی خانیکی برگزار‌شد، تحولات خانواده، زنان و جوانان به‌طور خاص و پیوند ناگسستی امر اجتماعی و امر روانی به‌طور عام و زمینه‌های اجتماعی اموری که متخصصان حوزه روان با آن در ارتباط هستند، مورد توجه قرار‌گرفت.

جامعه‌شناسان در کنگره روان درمانی/ فروپاشی هنجارهای سنتی در خانواده‌ها

 

 

رنج آدم‌های تنها در جامعه‌ای

 که  فردیت در آن فریاد می‌زند

 

 

تین رمضانخواه | کنگره سالانه روان‌درمانی‌سال ۱۳۹۲،در دومین روز برگزاری میزبان نمایندگان انجمن جامعه شناسی ایران بود و در سمپوزیومی ویژه، تغییرات اجتماعی- فرهنگی ایران معاصر را مورد بررسی قرار داد.  در این بخش از کنگره که به مدیریت دکتر محسن گودرزی، دکتر محمد صنعتی و دکتر‌هادی خانیکی برگزار‌شد، تحولات خانواده، زنان و جوانان به‌طور خاص و پیوند ناگسستی امر اجتماعی و امر روانی به‌طور عام و زمینه‌های اجتماعی اموری که متخصصان حوزه روان با آن در ارتباط هستند، مورد توجه قرار‌گرفت.

نخستین سخنران بخش، دکتر شیرین احمدنیا، عضو انجمن جامعه شناسی ایران بحث خود را پیرامون تحولات حوزه خانواده در چندین دهه اخیر با اتکا بر اطلاعات و تحقیقات این گونه آغاز‌کرد: بر اساس شواهد و آمار رسمی ثبت‌شده در کشور شاهد تحولات چشمگیری در الگوهای ازدواج هستیم. برای مثال: چنان‌که سن متعارف ازدواج برای دختران از ۱۹ به ۲۴ و برای پسران از ۲۴ به ۲۹‌سال تغییر کرده‌است، فاصله ازدواج تا تولد نخستین فرزند به نسبت سال‌های پیش افزایش یافته‌ است، چنان‌که امروز اصطلاح فرزندان «شیر به شیر» امری غیرمتعارف تلقی می‌‌شود، جنس فرزند ایده‌آل نیز تغییر کرده است.  همچنین این تغییرات را می‌توان در شیوه همسرگزینی افراد، روابط دوران آشنایی، مراسم ازوداج مشاهده کرد. چنان‌که در گذشته بر ارزش‌های حاکم بر الگوهای تصمیم‌گیری جمعی استوار بوده و فرد و تصمیم وی دارای اهمیت حداقلی است درحالی‌که امروزه این امر تا حد زیادی دچار تغییر شده است. 

در ادامه نشست دکتر منصوره اعظم آزاده، رئیس مرکز تحقیقات جوانان دانشگاه‌الزهرا بحث را با موضوع ناسازگاری پایگاهی و سلامت روان ادامه داد  و افزود:  امروزه در جامعه شاهد گسترش بیش از پیش افسردگی، دلزدگی، یأس، ناامیدی هستیم که خانواده‌ها و جوانان ما را در‌گیر خود کرده‌است. ریشه این مباحث را می‌توان در قشربندی اجتماعی جست‌وجو‌کرد. قشربندی اجتماعی، درکل توزیع نابرابر ارزش‌های اجتماعی اعم از مادی و غیرمادی در بین گروه‌های اجتماعی است، به گونه‌ای که گروه‌هایی را مسلط به منابع وگروه‌هایی را محروم از آن می‌کند و گروه‌های محروم‌مانده از منابع متعدد و متنوع اگر امکان تحرک اجتماعی را در جامعه بالا ببینند اما به دلیل نبود شایسته‌سالاری در جامعه نتوانند به منابع دسترسی داشته باشند، احساس طرد اجتماعی و محرومیت به‌طور مداوم در آنان پایدار می‌ماند، چرا‌که تسلط یک گروه برتر همواره در جامعه تولید و بازتولید می‌شود و گروه دیگر امکان دسترسی به منابع را نخواهد داشت، در این صورت است که گروه جدا‌مانده از منابع دلزده به گوشه‌ای رفته و از جامعه فاصله می‌گیرد و ما شاهد افرادی افسرده، دلزده، ناامید و تنها در جامعه خواهیم بود. 

در ادامه دکتر محسن گودرزی، مدیر پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان به ارایه بحثی با موضوع تحولات خانواده پرداخت که حاصل تحقیقی مشترک با دکتر سوسن باستانی عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا بود. 

اگر جامعه امروز ایران را با دهه‌های قبل مقایسه کنیم، متوجه تغییرات آن خواهیم شد، چنان‌که گاه نسبت به دیروز احساس نوستالژیک نیز داریم. از آن‌جایی که دین، سیاست و خانواده ۳ بنیان اصلی نظم اجتماعی جامعه هستند، در این‌جا تحولات این ۳‌حوزه را مورد توجه قرار می‌دهیم. در سطح کلان، اولویت‌های ارزشی جامعه دچار تغییر شده‌است، نتایج پیمایش‌های ملی حاکی از آن است که در‌سال ۱۳۵۳ ارزش‌های اقتصادی در اولویت قرار نداشته‌است درحالی‌که در‌سال ۱۳۸۳ نتایج پیمایش‌ها این ارزش‌ها را به‌عنوان اولویت نخست افراد نشان‌داد و ارزش‌های فرامادی و معنوی به رتبه‌های بعدی نزول پیدا کرده‌بودند. 

از سویی فرآیندهای شکل‌گرفته در جامعه منجر به رشد فردگرایی شده‌است، یعنی افراد هنگامی که در برابر دو‌راهی‌ها قرار می‌گیرند، معیار انتخاب‌شان خواست و میل شخصی است نه آنچه سنت یا مراجع اجتماعی به آنان فرمان می‌دهند.  در عین حال بنیان‌های نظم هنجاری جامعه یعنی قانون و اخلاق سست‌شده است و افراد به‌شدت غیراخلاقی عمل می‌کنند، چنان‌که این غیراخلاقی افراد جامعه را همگان لمس‌کرده و از سویی، بنابر نتایج به دست‌آمده از پیمایش‌ها بسیاری معتقدند که از طریق قانون امکان دستیابی به حق وجود ندارد.  در چنین جامعه‌ای هر‌کس بیش از هر‌چیز به دنبال منافع خویش‌است و شاهد فردگرایی سودگرایانه هستیم و به‌دلیل سستی نظم اجتماعی و عدم پیش‌بینی‌پذیری رفتار اجتماعی، شاهد افرادی هستیم که تلاش‌می‌کند تا جایی که می‌تواند از فرصت‌های امروز استفاده کند و در چنین شرایطی نمی‌توان انتظار کنش اخلاقی را از افراد جامعه داشت و این فرآیند به کناره‌گیری و دوری آدم‌ها از یکدیگر و به انزوای اجتماعی منجر می‌شود.  

گودرزی در ادامه افزود:  خانواده دچار فروپاشی هنجارهای سنتی شده‌است، آغاز گسیختگی خانواده را شاهد هستیم و آن را می‌توان در طلاق مشاهده کرد، البته نمی‌توان آن را صرفا به منزله آسیب تعبیر‌کرد، اما از‌سال ۱۳۷۲ نسبت ازدواج به طلاق کاهش پیدا کرده است.  در دهه ۶۰ از هر ۱۲ ازدواج یک مورد به طلاق می‌رسید  ودر دهه ۹۰ از هر ۶ ازدواج یک مورد و امسال از هر ۵ ازدواج و در تهران از هر ۳ ازدواج، پس به عبارتی دیگر هنجارهای حافظ این خانواده از دست رفته‌است، و اگر این آمار را در کنار سایر اطلاعات ارایه‌شده ببنیم، شاهد اضمحلال خانواده سنتی هستیم.  این تغییر در سطح نگرشی نیز رخ داده‌است، گرایش به خانواده‌ای که ۲ فرزند یا کمتر از ۲ فرزند داشته باشد بیش از ۸۵‌درصد است، ۷۵‌درصد موافق با اشتغال زنان در بیرون از خانه  هستند که در‌سال ۱۳۵۳ حدود ۲۵‌درصد بوده‌است. اما بین هنجارهای استقلال بین زنان و مردان تفاوت‌هایی وجود‌دارد، زنان بیشتر از مردان به این استقلال گرایش دارند، زنانی که در پی استقلال هستند و با مردانی روبه‌رو هستند که این هنجارها را نمی‌پذیرند، پس تعارض ناشی از این امر خود را در قالب طلاق نشان می‌دهد و نظام هنجاری دیروز این دو فرد را در کنار همدیگر نگاه ‌داشته، سست شده‌است، چرا‌که افراد بر اساس ترجیحات شخصی خودشان تصمیم می‌گیرند. پس خانواده‌ای که فرآیند فردگرایی، برابرطلبی، استقلال، اقتصادی و استقلال در تصمیم آن رشد یافته‌است، به‌طور طبیعی نیازمند تغییر در ساختار قدرت نیز هست. 

 نظام هنجاری، نظامی است که به ما کمک می‌کند تا بتوانیم در کنش‌ها و رفتارهای روزمره راحت‌تر زندگی کنیم و زمانی که زندگی روزمره تغییر پیدا می‌کند، هنجارهای قبلی توانایی پاسخگویی به این شرایط تغییریافته را ندارند، نتیجه آن تغییر تدریجی هنجارهاست. ولی پذیرش این هنجارها در گروه‌های مختلف یکسان نیست، برای مثال ارزش‌های استقلال‌طلبانه در فضاهای عمومی بیشتر از حوزه خصوصی مورد پذیرش است  و این تقاوت در پذیرش خود را در بحران هویت نشان می‌دهد، چنان‌که از زنان انتظار می‌رود در فضای عمومی فعال اجتماعی – اقتصادی و در حوزه خصوصی زن خانه باشند که تجمیع این دو نقش موجب بحران هویت برای آنان خواهد‌شد و این فشاری است که زنان باید با آن دست به گریبان باشند و این فشار خود را در شکل‌های مختلف نشان می‌دهد که يكي از آن اشکال نارضایتی از جنسیت خود است، چنان‌که وقتی از انان پرسیده‌می‌شود، اگر دوباره به‌دنیا می‌آمدید، دوست داشتید دختر بودید یا پسر؟ ۳۶‌درصد آنان می‌گویند:  پسر، درحالی‌که این نسبت برای مردان حدود ۵‌درصد است. پس تغییراتی در سطح کلان و همچنین خانواده رخ داده و بیشترین تعارض و فشار این تغییرات خود را در زنان و نقش آنان نشان‌می‌دهد و این جایی است که گمان می‌کنم می‌توان سطح خرد و کلان را به‌هم پیوند‌زد و توصیفی از آنچه درحال وقوع است ارایه کرد.

دکتر‌ هادی خانیکی، عضو هیأت‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی در ادامه نشست، بحث خود را با موضوع تصور بیماری روانی در رسانه‌ها ادامه داد: ما امروزه با پدیده رسانه‌ای شدن زندگی روزمره روبه‌رو هستیم. امروز اگر وارد حوزه روانپزشکی شویم متوجه می‌شویم که تصور درستی از امور مربوط به روانپزشکی در جامعه وجود ندارد و افراد هراس خاصی از ابراز این مساله که دارای مشکل روانی هستند دارند و امر روانی را به امر اخلاقی پیوند می‌دهند و برای مثال فردی را که دارای بیماری روانی است، با این توجیه که او فرد بی‌اخلاقی است توجیه می‌کنند. یکی از مشکلات اساسی این است که از سوی رسانه‌ها نسبت به بیماران روانی انگ وجود دارد و برای این‌که این انگ اجتماعی نسبت به بیماران روانی شکسته شود سه سطح مطالعاتی وجود دارد: اول بحث روانشناسی رسانه است. در این حوزه باید میزان تاثیرگذاری رسانه‌ها را بر رفتارهای اجتماعی و روانشناختی مثل استدلال و روابط دنبال کنیم، چون رسانه‌ها هرجا که جامعه دچار مساله است  دنبال اضافه بار هستند یا به دنبال پاک کردن صورت‌مساله، چراکه رسانه می‌تواند نقش سازندگی یا تخریبی یا هر دو را داشته باشد.  تصور دوم کلیشه‌های اجتماعی و تصورهای قالبی است، و سوم روایت‌های کلان و گفتمان‌های مسلط است که تحت تاثیر فرآیندهای اجتماعی و گفتمان‌ها و پادگفتمان‌های موجود است.  حوزه دوم، سایبر روانشناسی است. ما گمان می‌کنیم فضای مجازی با دنیای عمومی دارای تفاوت‌های معناداری است. درحالی‌که ممکن است این‌گونه نباشد. یکی از نکاتی که باید در حوزه روانشناسی دنبال کنیم، تغییر ارتباطات افقی، عمودی و یکطرفه به ارتباطات شبکه‌ای و گروهی و پررنگ کردن نقش مخاطبان است و نقش ارتباطات خودگزین در عصر جدید و توزیع ارتباطات و انباشت فردی.  در نتیجه ما باید به دو مساله به‌عنوان کار مشترک توجه کنیم؛ اول بازنمایی رسانه‌ها، دوم چگونگی رمزگشایی مخاطبان یا دریافت مخاطبان است که شامل مخاطبان بیمار و سالم مي‌شود؛‌ در سطح دوم کار مشترک محققان این دو حوزه ضروری است و راهکار پیشنهادی هم نیازمند اصلاح فهم و هم نیازمند اصلاح زبان است.

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: