1392/9/23 ۱۰:۰۰
نظام آفرینش هستی طبق دیدگاه فلاسفه این گونه است که از واجبالوجود، «صادر اول» یا «عقل اول» که بسیط من جمیع الجهات است، به وجود آمده و از تعقل او ذات واجب الوجود را «عقل دوم» و از تعقل او امکان خویش را «فلک اقصی» موجود میشود و این سیر خلقت بدین گونه ادامه مییابد و به ترتیب فلک ثوابت، زحل، مشتري، شمس، مریخ، زهره، عطارد و قمر به وجود میآید.
آفرینش هستی در نگاه فیلسوفان اسلامی
فلاسفه اسلامی عموماً این نظریه را قبول نموده و در اثبات آن به انحاي گوناگون کوشیدهاند؛ اما امروزه برخی معتقدند که با علم هیأت جدید که منظومه شمسی را به طور دقیق مورد بررسی قرار داده به طوری که یقیناً میدانیم خورشید مرکز این منظومه است و سیارات دیگر حول آن ميگردند؛ از این رو هیأت قدیم که زمین را مرکز مفروض ميداشته و فلسفهای که از این دیدگاه برآمده و فلاسفه اسلامی نیز بشدت و حدت از آن دفاع نمودهاند، بطلان ميیابد.
اما توجه به دیدگاه خاص حکما و فلاسفه در این موضوع و عمق منظر ایشان در این مسأله ميرساند که فراتر از این دیدگاه باید به موضوع «کیهانشناسی فلسفی» نگاه کرد. فیلسوفان در نظام هستی نه تنها از ترتیب خاص افلاک برای توجیه و تفسیر مراتب خلقت استفاده کردهاند بلکه به نوعی با ادراکات اشراقی، مبانی معرفتی را دخیل در این امر دانستهاند و عموماً قائلاند به این که افلاک و کرات سماوی دارای نفساند و حرکت ایشان نه قسری و نه طبعی است بلکه حرکتی ارادی است و نیز قائلاند به این که این حرکت برای نیل به مقصودی اعلی است که همان عقول مفارق باشند و علت فاعلی این حرکت نیز عشق است و علت غایی آن تشبه به معشوق حقیقی است که به طور دائم از او فیض دریافت مينماید و اشراق ميیابند. برای روشنتر شدن این موضوع به گفتار فلاسفه و حکما در این خصوص رجوع ميکنیم:
ملاصدرای شیرازی در مبدأ و معاد مينویسد: «پس هریک از اجرام عالیه و کرات رفیعه از معشوق خود لذات متوافره و انوار متواصله دائمه ميیابد که اهل سلوک الهی و عرفاي مقربین که مشتاق لذات عقلیه و واردات نوریهاند آن را میشناسند.»(1)
این بیان نشان ميدهد که نظام فکری فلاسفه و حکما در این خصوص مفاهیمی معنوی و شهودی بوده که با بیانی عقلی تبیین شده است. از سوی دیگر تاریخ ادیان به ما نشان ميدهد که اساس و پایه این تفکر در ادیان سابقه چه جایگاهی داشته است و بعضاً تا حد پرستش نیز مورد توجه بوده است. اما حکما و عرفای اسلامی بر این عقیدهاند که چون فیلسوف در فلکی مياندیشد، بدین معنی نیست که جایگاه مکانی و موقعیت جرم وی نسبت به سایر اجرام را در نظر ميگیرد بلکه از این روست که چون فلک مذکور به واسطه نفس خویش از موجِد خویش که عقل مطابق با همان فلک است، بهرهمند ميگردد لذا حکیم نیز نظر به این دارد تا آن فیض که از آن عقل صادر ميگردد را دریافت کرده و مکاشفه صورت پذیرد.
عزیزالدین نسفی در «انسان کامل» مينویسد: «هرکه نفس خود را به جایی رساند که مناسبت با نفس فلکالافلاک حاصل کند، علم و طهارت را به نهایت رسانید و به نهایت مقامات انسانی رسید. عقل اول پیغامگذار وی شد و رسول بارگاه وی گشت... در این مقام است که گاه به واسطه عقل اول با حق سخن گوید و از حق بشنود و گاه بی واسطه عقل اول با حق گوید و از حق شنود و چون از قالب مفارقت کند، ابدالآباد در جوار حضرت ربالعالمین خرم و شادان باشد... و این بهشت خاص است و جای کاملان.»
این تفسیر کاملاً هویدا ميکند که مفهوم فلاسفه و حکما از این نظام خلقت توجه به امر معنوی بوده که در قالب افلاک و سماوات جلوه نموده است. همچنین در توجه فلاسفه علیالخصوص ابن سینا به نبوت این امر جلوهای بیشتر پیدا ميکند؛ شیخالرئیس در معراجنامه مينویسد: «...[عقل انسان سالک] همیشه از عقل فعال مدد ميستاند تا اندر تربیت اول اوفتد. [لذا] طهارت و لطافت به وی بپیوندد تا اندر تربیت دوم اوفتد، [بدین سبب] دقیق خاطر شود... و اگر کسی را کمال یاری کند و اندر همه تربیتها روزگار گذراند و از همه علویان مدد یاوَد از همه بگذرد و به مهین اول پیوندد که آن عقل کلی است... و محسوس چون به معقول اول رسد آنچه بوده متلاشی شود، آن عقل اول بدو نظر کند تا مهذب و مؤدب و لطیف و زیبا و شجاع و تمام عقل گردد، نبی شود و عقل اول او را به مثابه عقل ما گردد و عقل ما او را به منزله نفس ما گردد.» (2)
این بیان دقیق و ظریف ميرساند که سلسله مراتب آفرینش برای سلوک سالکان و دریافت معنویت از معنای حقیقی است که فیلسوف عارف مشرب قصد پیوستن بدان را دارد چنان که فارابی نیز فیلسوف حقیقی را متصل به عقل فعال و مستفیض از آن ميداند.
سیدحیدر آملی نیز در«جامعالاسرار» شناختی زیبا و عمیق از این مفهوم (افلاک) ارائه داده است: «ما قائلیم به این که میان عالم معنی با عالم صورت و همچنین عالم آفاق با عالم انفس مطابقتی وجود دارد. هرگز نمیشود که چیزی در عالم صورت وجود داشته باشد اما در عالم معنی نباشد و به همین ترتیب در عالم آفاق و انفس.... لذا توان گفت افلاک 9 گانه صورت عقول 9گانه صادره از عقل اول است که همان انسان کبیر است و به مثابه جوهر اول در عالم آفاق ميباشد یا این که ميتوان گفت صورت فرشتگان چهارگانهای است که اکنون حاملان عرش ميباشند... زیرا فرشتگان چهارگانه کنونی همان کروبیانند که هیچ فرشتهای از آنان به خدای متعال نزدیکتر نیست و فیض باری تعالی از آنها به تمامی اهل عالم چه عالی و چه دانی
ميرسد.» (3)
تطبیق صورت و معنی همان طور که در کلام عارف شیعی سیدحیدر آملی تجلی یافته، از منظر سایر فلاسفه و عرفا نیز مقبول است چنان که میرفندرسکی در قصیده معروف خویش ميگوید:
چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی/ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت/ بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
اما از دیگر نشانههایی که ميتوان بدان استشهاد نمود (برای اثبات این بیان که منظور حکما و فلاسفه از توجه به افلاک امور معنوی و اشراقی است) توجه به فلک شمس در میان سایر افلاک است. سهروردی خود در رسالهای از خورشید یا «هورخش» اینچنین یاد ميکند: «نیر اعظم... سیار اشرف... المتحرک فی عشق جلال بارئه.» همچنین در «مجمل الحکمه» که ترجمه گونهای از رسائل اخوانالصفا است، در برتری فلک آفتاب بر دیگر افلاک آورده است: «پس گوییم که هر کوکبی در فلک خویش سلطان آن فلک باشد... و آفتاب سلطان همه کواکب است... و آن که جای او چرا در فلک اعظم نیست تا جای وی شریفتر بودی علت آن است که اگر آفتاب در فلک پنجم بودی وجود عالم و انسان و دیگر حیوانات و نبات و معادن نبودی و اگر در فلک سیوم بودی همچنین فساد بودی از علت سرما و گرما.» (4)
ابن عربی نیز در فصوص الحکم اشارتی بدین معنا دارد چنانکه در «فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی» مينویسد: «علو دو نسبت است: علو مکان و علو مکانت. اما علو مکان... و بالاترین جاها مکانی است که آسیای عالم افلاک بر گِرد آن ميچرخد و آن فلک خورشید است.» (5)
بیانات فوق که منتخباتی از کلام صریح فلاسفه، حکما و عرفا است، ميرساند که منظور ایشان از سیر مراتب خلقت تنها اشاره به هیأت بطلمیوسی عالم نیست که بطلان آن با علم نجوم دقیق امروزی اثبات گردد؛ بلکه مراتب کمال و تنزل را از عقل به نفس و مراتب وجود را در هستی مدنظر قرار داده و تطبیق معانی نمودهاند چنان که شیخ شهید سهروردی در اواخر حکمتالاشراق و در باب «ادراک مغیبات» از حالات انسان کامل استماع موسیقی افلاک و استغراق در نور ِنورالانوار را بر ميشمارد که در آن حال همه حیران و سرمست نورالانوارند و بس.
در نتیجه همه مفاهیم حکمی گذشتگان را نمیتوان با علوم جدید متعارض دانست و رد علمی بر مسألهای معنوی نگاشت؛ البته در مسائل و مبادی علمی تکنولوژی امروزی و دقت مطالعات دانشمندان عصر بیشتر و صحیحتر از اسلاف
خواهد بود.
پینوشت:
1- مبدأ و معاد، ملاصدرای شیرازی، ترجمه احمد بن محمد الحسینی اردکانی، به کوشش عبدالله نورانی، مرکز نشر دانشگاهی 1381
2- معراج نامه، ابن سینا، به اهتمام نجیب مایل هروی، نشر بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی 1365
3- جامعالاسرار و منبع الانوار، سیدحیدر آملی، ترجمه محمدرضا جوزی، نشر هرمس 1391
4- مجمل الحکمه، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1387
5- فصوص الحکم، ابن عربی، ترجمه و توضیح صمد موحد و محمدعلی موحد، کارگاه نشر کارنامه 1389
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید