محبوس هيچ مكتبي نيستم/ گفت‌وگو با غلامحسين ابراهيمي ديناني

1392/9/19 ۰۹:۱۲

محبوس هيچ مكتبي نيستم/ گفت‌وگو با غلامحسين ابراهيمي ديناني

دكتر غلامحسين ابراهيمي‌ديناني از جمله چهره‌هاي شناخته شده در عرصه فلسفه و عرفان است. نام او اينك جزو چهره‌هاي شناخته‌شده و تاثيرگذاري است كه نمي‌توان از كنار او گذشت. ديناني اكنون در آستانه 80 سالگي است و چشمان جست‌وجو‌گر و پرنفوذش گويي مي‌خواهند هستي هر چيز را بشكافند و از كنه و چيستي كاينات آگهي يابند.

 

منوچهر دين‌پرست/ دكتر غلامحسين ابراهيمي‌ديناني از جمله چهره‌هاي شناخته شده در عرصه فلسفه و عرفان است. نام او اينك جزو چهره‌هاي شناخته‌شده و تاثيرگذاري است كه نمي‌توان از كنار او گذشت. ديناني اكنون در آستانه 80 سالگي است و چشمان جست‌وجو‌گر و پرنفوذش گويي مي‌خواهند هستي هر چيز را بشكافند و از كنه و چيستي كاينات آگهي يابند. بيانش گرم و گيرا و حضورش شوق‌انگيز است. دكتر ديناني هم‌اكنون ضمن همكاري با برخي از موسسات علمي، پژوهشي و نيز تحقيق و تاليف، همچنان به تدريس در دانشگاه تهران‏ مشغول است. از جمله آثار دكتر ديناني مي‌توان به «قواعد كلي فلسفي در فلسفه اسلامي (سه مجلد)»، «دفتر عقل و آيت عشق (سه مجلد) »، «ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام (سه مجلد)»، «وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامي (سه مجلد)»، «شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي»، «اسماء و صفات حق»، «نيايش فيلسوف»، «درخشش ابن‌رشد در حكمت مشاء»، «فيلسوفان يهودي و يك مساله بزرگ»، «فلسفه و ساحت سخن» اشاره كرد. دكتر ابراهيمي ديناني در اين گفت‌وگو به ذكر برخي از وجوه انديشگي و تعلقات و تضمنات فكري و سيري در دغدغه‌هاي معرفتي پرداخته است.

 

عصبانيت و اينها به خلق و خوي من مربوط بوده كه ژنتيك است و من نمي‌دانم. اما دفاع جانانه از فلسفه اسلامي به اين دليل است كه در جامعه ما بزرگاني هستند كه در گذشته مورد توجه قرار نگرفته‌اند و امروز هم به دليل غرب‌زدگي، مغفول واقع شده‌اند. جهان به طور عرضي گسترده شده است اما عمق ندارد. بنابراين مي‌بينيم كه به فيلسوفان ما جفا شده و من به همين دليل، عصبي مي‌شوم و دفاع مي‌كنم

من كسي را مي‌شناسم كه شايد 50 سال است تدريس فلسفه مي‌كند اما هنوز وجود و ماهيت را نشناخته و با اين مساله مشكل دارد. او ذهن فلسفي ندارد و به عمق نرسيده. بنابراين ممكن است كسي تدريس فلسفه كند اما عمق فلسفه را درك نكند. اما خود من حس مي‌كنم درد فلسفه را دارم و دردمند فلسفه هستم و دغدغه آن را دارم و با دغدغه فلسفي زندگي مي‌كنم

 

قصد من اين است كه درباره دغدغه‌هاي فكري و جريان‌هايي كه شما به آن تعلق داريد صحبت كنم. شمايي كه اينك در آستانه 80 سالگي آثار متعدد نوشته‌ايد و بارها از آن تقدير شده است. همچنين شما به فلسفه اسلامي تعلق خاطر فراواني داريد. فلسفه اسلامي در تجربه فكري دكتر ديناني شكل ديگري گرفت. اين امر با توجه به اينكه شما در مباحث ديگر علوم اسلامي نيز تبحر داريد از كجا ناشي شده است؟

مردافكن و در عين حال جالب است. البته زمينه تحصيلي من علوم اسلامي بوده است؛ فقه، اصول، كلام و ادبيات و فلسفه. از سوي ديگر من يك مسلمان هم هستم اما وقتي مطالعاتم بيشتر شد، فهميدم كه به اعماق بايد رفت و بايد ژرفاي آن را دريافت؛ زيرا اگر ژرفاي چيزي را درك نكنيم، انگار آن را درك نكرده‌ايم.

 

يعني شما ژرفاي مسائل اسلامي را در فلسفه ديديد؟

من براي اينكه به ژرفا بروم به فلسفه روي آوردم. با آشنايي با فلسفه اسلامي دريافتم فيلسوفان مرداني هستند كه تا اعماق رفته‌اند و تفاوت فلسفه اسلامي با ديگر نحله‌هاي فلسفي همينجاست. درست است كه ما نحله‌هاي گوناگون فلسفي داريم اما جوهر فلسفه يكي است و آن هستي‌شناسي و رفتن به ژرفاي هستي و درك ماهيت اشياست. در اين نحله‌هاي مختلف گاهي اين ژرفا توام با نوعي معنويت و معنا و روح داشتن و روحاني بودن هم هست.

 

اين چيزي بود كه در ميان فيلسوفان اسلامي من ديدم البته من با هيچ فيلسوفي دشمن نيستم و هر فلسفه‌يي را به عنوان يك فلسفه مي‌خوانم زيرا كار آنان پوشش عقلي است اما ممكن است نپسندم و اين حرف ديگري است.

 

و در خيلي جاها بلند هم گفته‌ايد كه اين فلسفه‌ها را نمي‌پسندم؟

بله ضمن آنكه عمق و ژرفاي آنها را قبول دارم و ستايش مي‌كنم اما روحانيتي در آنها نديدم. در فيلسوفان اسلامي هم عمق و ژرفا ديدم. زيرا واقعا وعميقا انسان‌هاي بزرگي هستند ضمن آنكه معنوي و روحاني‌اند مثلا اگر كسي در عظمت ابن‌سينا خيره نشود يعني اينكه او را نشناخته است. ابن‌سينا فيلسوفي براي همه تاريخ و براي كل بشريت است. اگرچه مسلمان و ايراني است. زيرا به اعماقي رسيده و پرده‌هايي را كنار زده كه حاصل كارش براي همه بشريت سودمند است.

 

برخي مي‌گويند شما اشراقي هستيد و برخي ديگر مي‌گويند شما طرفدار ملاصدرا هستيد يا شاگرد علامه طباطبايي. با اين صحبتي كه شما كرديد به نظر مي‌رسد كه سينوي هستيد. يك‌بار براي هميشه بگوييد شما طرفدار كدام مكتب فلسفي هستيد؟

در واقع من در هيچ مكتبي نمي‌خواهم محبوس شوم و نشده‌ام و سعي مي‌كنم كه نشوم. ضمن اينكه براي همه اين افراد احترام قايلم. البته ابن سينا پايه فلسفه اسلامي است.

 

يعني مي‌خواهيد بگوييد شما ديناني باقي مانده‌ايد؟

بله، من خودم هستم. اما اينكه مي‌گويم ابن سينا را ستون مي‌دانم، نافي اين نيست كه من در هيچ ايسمي نمي‌گنجم اما ابن‌سينا را ستون فلسفه اسلامي مي‌دانم.

 

و از اين ستون به حكمت مشرقيه او بيشتر توجه داريد؟

درست است. اگر حكمت مشرقيه نداشت، نمي‌توانست ستون فلسفه اسلامي باشد. اصلا ستون بودنش به اين خاطر است كه حكمت مشرقيه دارد و به اين جهت است كه ابن رشد كه حكمت مشرقيه نداشته نمي‌تواند بفهمد. ابن رشد مي‌گويد كه ابن‌سينا ارسطو را نفهميده اما من در كتابم مي‌گويم كه آقاي ابن رشد، شما ابن‌سينا را نفهميده‌يي. ابن‌سينا چون داراي حكمت مشرقيه بوده و بنياد فلسفه و فرهنگش ايران باستاني است، چون به حكمت نور از قرآن و انتخاب آن، نشانگر اين امر است كه ابن رشد او را نفهميده. غزالي در «مشكات الانوار» و حتي سهروردي تحت تاثير ابن سينا بوده است.

 

حكمت مشرقيه ابن‌سينا در دوره‌هاي بعدي، مورد بحث فيلسوفان زيادي بوده است اما چرا تبديل به يك مكتب نشده؟

 

سهروردي اين كار را كرد. خود ابن‌سينا البته مي‌خواست حكمت مشرقيه بنويسد و نوشت و مي‌گويند 40 مجلد بوده كه در حمله مسعود غزنوي سوزانده شده و از بين رفته است. شايد هم قصد نوشتن داشته و اين را تصريح كرده است. به همين جهت است كه ارسطو را به گونه‌يي ديگر تفسير مي‌كند و هزار سال اين غلط فاحش رايج بوده است كه ابن سينا ارسطويي و مشايي است. ابن‌سينا ارسطويي نيست، او ارسطو را خوب خوانده و از او عبور كرده است و اين را ابن رشد نمي‌داند، يعني متوقف در ارسطو نبوده چون سابقه ايران باستان و حكمت مشرقي داشته، از ارسطو عبور كرده است.

 

يكي از انتقاداتي كه به فلسفه اسلامي وارد مي‌كنند، اين است كه از فلسفه اسلامي، حكمت مدني در نمي‌آيد؟

خوب هم درمي‌آيد اما نخواستند اين كار را بكنند. من هم شايد جرات بر اين كار نداشته باشم. اما اين كار ممكن است و چرا ممكن نباشد و من فعلا نمي‌خواهم بحث سياسي بكنم.

 

شما در سال اخير در باب فلسفه اسلامي اظهارات صريحي داشته‌ايد و به كساني كه اسلامي بودن فلسفه اسلامي را مورد ترديد قرار مي‌دادند پاسخ داده‌ايد. برخي معتقدند كه فلسفه اسلامي پراگماتيستي نيست يا اينكه به الهيات ختم مي‌شود يا به تاريخ فلسفه منحصر مي‌شود. نظر شما در اين باب چيست؟

شما زمينه فكر آزاد را درست كنيد فلسفه هم آزاد مي‌شود.

 

براي ايجاد زمينه فكر آزاد شما در كتاب‌هايتان به راهي اشاره كرده‌ايد و آن گفت‌وگو است. چرا در دو، سه دهه اخير باب گفت‌وگو در ميان نخبگان ما باز نبوده است؟ چرا نويسندگان برجسته ما چون خود شما، سيد جواد طباطبايي يا داريوش شايگان كتاب مي‌نويسند اما هم رتبه‌هايشان به نقد جدي ايشان برنمي‌خيزند؟

من نمي‌دانم چرا اين امر صورت نمي‌گيرد در حالي كه در كشورهاي پيشرفته وقتي كتابي نوشته مي‌شود همه به نقد و بررسي آن مي‌پردازند. اما اينكه چرا در جامعه ما اين امر اتفاق نمي‌افتد جوابش را از يك جامعه شناس بايد پرسيد. من خودم چندين كتاب نوشته‌ام اما كسي نقد علمي آنها را ننوشته است. پس دليل مطلب را بايد از جامعه شناس پرسيد. تفكر بايد در هر حال آزاد باشد. من هم گله‌مندم كه چرا نقد نمي‌كنند.

 

چرا تاريخ فلسفه اسلامي نوشته نشده است؟ يك كاري دكتر نصر انجام داده به همراه اليور ليمان اما به نظر مي‌رسد جا براي كار بيشتر باشد.

پرسش مهمي است. اما من اول يك سوال از شما مي‌كنم. آيا تاريخ كلام اسلامي به فارسي نوشته شده است؟ آيا تاريخ ادبيات فارسي به مفهوم جديد، قبل از ادوارد براون انگليسي نوشته شده است؟ از ادبيات، فلسفه، كلام و... مي‌گذرم. فقه در حوزه علميه از همه‌چيز مهم‌تر بوده است؛ آيا ما تاريخ مدون و تحليلي فقه داريم؟ غير از كتاب چند جلدي مرحوم شهابي كه هنوز كامل نيست. پس معلوم مي‌شود كه ما ذوق تاريخ نوشتن نداريم. اما چرا؟ آيا ما اصلا به تاريخ كشور خودمان عنايت داشته‌ايم؟ شما كه يك خبرنگار هستيد، آيا تاريخ 100 سال اخير را به دقت مي‌داني؟

 

تا حدودي.

قطعا به طور كامل نمي‌داني.

 

اجازه دهيد بحث را به گونه‌يي ديگر پيگيري كنيم. ابتداي بحث گفتيد كه من به دنبال عمق هستم. كسي كه به دنبال عمق است وضعيت امروز و گذشته را به خوبي تحليل مي‌كند تا بداند در كجاي اين جغرافياي انديشه ايستاده است. به همين دليل است كه از تاريخ فلسفه اسلامي بايد پرسيد. چرا نگارش تاريخ نكرديد؟

البته برخي گروهي كار مي‌كنند و كم و بيش بلدند و من گروهي نمي‌توانم كار كنم. درست است كه تاريخ فلسفه اسلامي ننوشته‌ام اما به هر حال «ماجراي فكر فلسفي» را نوشته‌ام و اين ماجراي فكر فلسفي، به يك معنا كار تاريخي هم هست. اگرچه زندگينامه و سال تولد و مرگ انديشمندان را ننوشته‌ام اما سير انديشه را كه نوشته‌ام و نشان داده‌ام تفكر اسلامي چه موانعي داشته و با چه مشكلاتي مواجه بوده است.

 

شما چهره‌هاي برجسته فراواني در زندگيتان ديده‌ايد. از كدام‌شان تاثير گرفته‌ايد؟ جايي گفتيد كه اگر هانري كربن به ايران نمي‌آمد، شيوه فلسفه‌ورزي همچنان سنتي باقي مي‌ماند. خود شما از كربن چقدر تاثير گرفته‌ايد؟

كربن به فرانسه مي‌نوشت كه مي‌گويند بسيار هم دشوار مي‌نوشت. قلم من روان است. فارسي هم كه نمي‌نوشت؛ گرچه مي‌فهميد. از اين رو مستقيم از او تاثير نگرفتم. اما من بيش از هر كسي از علامه طباطبايي تاثير گرفتم. گرچه از علامه طباطبايي بسيار صحبت مي‌شود اما ناشناخته مانده است. علامه طباطبايي مردي بود كه آزادي سهمناكي داشت. من آزادانديش‌تر از علامه طباطبايي نديدم. اين بعد او شناخته‌شده نيست و من بارها گفته‌ام. او از هانري كربن آزادانديش‌تر بود بنابراين من تاثير او را در خودم بيشتر از هر كسي مي‌بينم. من شاگرد علامه طباطبايي در درس‌هاي روزانه و جلسات خصوصي شبانه‌شان بودم كه در اين جلسات تنها تعداد انگشت‌شماري افراد حضور داشتند، بنابراين من از نزديك با ايشان ارتباط داشتم و به لحاظ فكري نيز به يكديگر نزديك بوديم. ايشان در جلسات روزانه كه عمومي برگزار مي‌شد مباحث فلسفي را بيان مي‌كردند كه در اين جلسات حتي بازاري‌ها هم حضور داشتند اما در جلسات شبانه تنها به باطن تفاسير قرآن يا مباحث فلسفي عميق مي‌پرداختند و من امروز انديشه‌هايم را مديون علامه طباطبايي هستم.

 

از همان ابتدا در جلسات درس علامه طباطبايي شركت داشتيد؟

خير، من در دوره اول جلسات علامه در قم نبودم اما از دوره دوم حضور داشتم، كم‌كم فهميدم كه ايشان نيز به من نظر خاصي دارند، ايشان فهميدند كه من شعر هم مي‌گويم، يك روز از من سوال كردند و من نيز تصديق كردم ولي ايشان صراحتا گفتند كه فعلا شعر نگو! من دليلش را پرسيدم و علامه گفتند كه چون فلسفه مي‌آموزي، ذهنت تخيلي مي‌شود.

 

شما در جلسات علامه طباطبايي و هانري كربن شركت داشتيد، چه ارتباط فكري با كربن برقرار كرديد؟

بله، مرتبا در اين جلسات شركت داشتم به همراه علامه از قم به تهران مي‌آمديم. كربن نيز چند ماهي در سال به ايران مي‌آمد و باقي را در فرانسه بود، او به‌شدت مجذوب فلسفه و عرفان اسلامي شده بود و مطالب و كتاب‌هايش را به زبان فرانسه مي‌نوشت البته اكنون كتاب‌هاي او در كشورهاي اسلامي به جز عربستان سعودي ترجمه و خوانده مي‌شود براي مثال در مناطقي مثل تركيه، مالزي، اندونزي، كشورهاي حوزه بالكان و... درباره كربن خيلي انتقادها و مطالب بيان شده است. من كاري با اينها ندارم كه واقعيت او چه بوده اما به ظاهر كه به‌شدت علاقه‌مند تشيع و مجذوب فلسفه اشراق ملاصدرا بود، آثارش نيز در همين رابطه است به عبارت بهتر مي‌توان بيان كرد كه غربيان از اين طريق تا حدودي با فلسفه اسلامي آشنا شدند چرا كه متاسفانه در كشورهاي اسلامي علاقه به فلسفه كم است و فيلسوفان بزرگ اكثرا ايراني هستند و همين افراد چون ملاصدرا را چند سالي است كه مي‌شناسند اخيرا كه كتاب‌هاي كربن از فرانسه ترجمه شده كم‌كم يك شناخت‌هايي در غرب حاصل شده است.

 

حضور علامه طباطبايي در جامعه را در آزادانديشي مي‌بينيد. حضور ديناني چطور؟

والله من حضور خودم را نمي‌بينم. (خنده) شايد هم خودم متوجه اين امر نيستم و شما كه از بيرون نگاه مي‌كنيد بهتر مي‌توانيد ببينيد كه من حضور دارم يا نه. اما من خود را مهجور مي‌بينم. تقريبا مهجورم و اين احساس را دارم.

 

مهم‌ترين ناكامي دكتر ديناني را در چه مي‌بينيد؟

من به يك معنا خودم را ناكام نمي‌بينم البته سختي‌هاي فراوان داشتم. در درون ناكامي‌هاي اجتماعي كه بوده موفقيت‌هايي هم بوده است. زندگي من اندكي غم‌انگيز است كه قصه‌يي طولاني دارد.

 

حضور دكتر ديناني مشخصه‌هايي دارد مثل زبان تيز و نقادش، عصباني بودنش و از سوي ديگر، دفاع جانانه از فلسفه اسلامي مي‌كند. اين ويژگي‌ها در شخصيت شما تبلور پيدا كرده است.

البته عصبانيت و اينها به خلق و خوي من مربوط بوده كه ژنتيك است و من نمي‌دانم. اما دفاع جانانه از فلسفه اسلامي به اين دليل است كه در جامعه ما بزرگاني هستند كه در گذشته مورد توجه قرار نگرفته‌اند و امروز هم به دليل غرب‌زدگي، مغفول واقع شده‌اند. جهان به طور عرضي گسترده شده است اما عمق ندارد. بنابراين مي‌بينيم كه به فيلسوفان ما جفا شده و من به همين دليل، عصبي مي‌شوم و دفاع مي‌كنم.

 

برخي اشخاص به طور ضمني در آثارشان به نقد فلسفه اسلامي پرداخته‌اند؛ شما چرا به ايشان پاسخ نداديد؟

من سعي مي‌كنم در قلم با افراد روبه‌رو نشوم؛ شفاهي اين امر رخ مي‌دهد. در قلم من هيچ گاه تندي و اهانت نيست. در بحث شفاهي، طور ديگري است. من با سيد جواد طباطبايي مناظره كردم. با دكتر سروش من هفت سال مناظره كردم كه كسان ديگري هم بودند و دكتر احمد احمدي آنها را چاپ نكرد اما در قلم سعي نكردم ژورناليستي برخورد كنم و جنجال درست كنم البته براي ژورناليستها احترام بسياري قايلم.

 

يك‌بار به من گفتيد كار من و شما شبيه هم است، يعني فيلسوف و ژورناليست هر دو به سمت چيزي مي‌روند كه يا كمياب است يا ناياب يا جنجال‌برانگيز است.

منتها ژورناليست به ضرورت كارش كميابي مي‌يابد كه توجه همه مردم را جلب كند اما فيلسوف اگرچه چيز تازه مي‌يابد اما در پي اين نيست كه مردم به دنبال آن باشند.

 

شما به تعبير يكي از بزرگان، ذهن فلسفي داريد.

بله، من كسي را مي‌شناسم كه شايد 50 سال است تدريس فلسفه مي‌كند اما هنوز وجود و ماهيت را نشناخته و با اين مساله مشكل دارد. او ذهن فلسفي ندارد و به عمق نرسيده. بنابراين ممكن است كسي تدريس فلسفه كند اما عمق فلسفه را درك نكند. اما خود من حس مي‌كنم درد فلسفه را دارم و دردمند فلسفه هستم و دغدغه آن را دارم و با دغدغه فلسفي زندگي مي‌كنم.

 

وقتي از حضور يك فيلسوف در جامعه سوال مي‌كنيم، نگاهي نيز به گذشته و آينده داريم. وضعيت خودتان را در نگاه به گذشته و آينده چگونه مي‌بينيد؟

گذشته در حد خودش خوب بوده كه گذشتگان كار خود را كرده‌اند. اما اگر امروز بخواهيم از فلسفه اسلامي صحبت كنيم تقريبا به همين زباني بايد نوشته شود كه من مي‌نويسم و غير از اين نمي‌شود فلسفه اسلامي را نوشت و جايگاهي ندارد. بنابراين، اين ارزيابي را در ايران ندارم، گرچه پژواكش هست اما در جهان عرب كه نيمي از آثار من ترجمه شده، به راي العين آثارش را مي‌بينيم. جهان عرب گسترده است. از اين رو ارزيابي‌ام در جهان اسلام خوب است اما در ايران نمي‌توانم ارزيابي كنم، زيرا جامعه ما بغرنج و پيچيده است. در كشورهاي عربي چنين نيست. مثلا كتاب «قواعد كلي فلسفه اسلامي» كه 40 سال پيش آن را نوشتم، امروز در دانشگاه امريكايي لبنان كتاب درسي شده است. كتاب «شعاع انديشه و شهود» هم همين طور است اما اينجا نمي‌دانم چه گره‌هايي هست.

 

آينده را چگونه مي‌بينيد؟

بايد اميد داشت.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: