1392/9/18 ۱۰:۰۰
چندي است پديدهيي در عرصه نشر كتاب در ايران ظاهر شده است كه ميتوان نام آن را پديده «مترجمان متوهم» گذاشت. اين پديده، گرچه هنوز آنچنان گسترش نيافته كه ديگر نتوان جلو رشد آن را گرفت ولي در صورت پنهان ماندن از نگاه منتقدان و رويش احتمالي آن با بدعتي تازه و نوظهور در نشر كتاب روبهرو خواهيم شد كه پيامدهاي فرهنگي زيانباري خواهد داشت.
چندي است پديدهيي در عرصه نشر كتاب در ايران ظاهر شده است كه ميتوان نام آن را پديده «مترجمان متوهم» گذاشت. اين پديده، گرچه هنوز آنچنان گسترش نيافته كه ديگر نتوان جلو رشد آن را گرفت ولي در صورت پنهان ماندن از نگاه منتقدان و رويش احتمالي آن با بدعتي تازه و نوظهور در نشر كتاب روبهرو خواهيم شد كه پيامدهاي فرهنگي زيانباري خواهد داشت. منظور از «مترجمان متوهم»، برخي مترجمان فارسيزبانند كه با ترجمه و انتشار چند كتاب چنان دچار توهم و خيال باطل ميشوند كه خود را همسطح و همسنگ نويسندهيي ميپندارند كه كتابي از او را ترجمه كردهاند. بازتاب صوري اين توهم هماكنون روي جلد برخي كتابهاي ترجمهيي نمايان شده است. چندي است كه ما با كتابهايي روبهرو ميشويم كه روي جلد آنها نام مترجم بدون ذكر عنوان «مترجم» در كنار نام نويسنده حك شده و در نگاه نخست چنين مينمايد كه كتاب دو نويسنده داشته است؛ يكي خارجي و ديگري ايراني! اين پديده كه به تدريج ابعاد مضحكي بهخود گرفته، در سالهاي اخير و ظاهرا با بده و بستانهايي ميان برخي ناشران و معدودي از مترجمان به وجود آمده و به يك ناهنجاري فرهنگي تبديل شده است. شيوع اين توهم ميتواند به جامعه فرهنگي و فكري ما آسيبي جدي بزند تا جايي كه همه ما به تدريج و بسيار ساده و راحت بپذيريم كه كساني ايده يا انديشههاي ديگران را در روز روشن و جلوي چشمان ما به عنوان توليد خودشان صاحب شوند و ما هم مدام به احترامشان كلاه از سربرداريم. در اينجا نه بزرگ نشان دادن جايگاه نويسنده منظور نظر است كه با آفرينش اثري در عرصه ادبيات يا انديشه، نشاني ارزشمند از خود به جا ميگذارد و كتابش را شايسته ترجمه به زبانهاي ديگر ميكند و نه كوچك كردن مرتبه مترجم كه افزون بر آموختن و تسلط بر ريزهكاريهاي يك يا چند زبان خارجي، بر چم و خم زبان مادري اشراف دارد و فن ترجمه را هم فراگرفته است بلكه قرار گرفتن هر يك از اين دو در جايگاه واقعي خويش است. شمار كتابهاي ترجمهيي كه سالانه در كشورهاي اروپايي، امريكاي شمالي و بسياري از كشورهاي صنعتي به چاپ ميرسند، گاه بيش از نيمي از كل كتابهاي منتشر شده را تشكيل ميدهند كه شامل آثار كلاسيك، كتابهاي مشهور و ماندگار و پرخواننده زبانهاي گوناگونند. با نگاهي به اين كتابها كه به يكي از زبانهاي اروپايي ترجمه و منتشر شدهاند، خواهيم ديد كه حتي نام نويسندگان نامداري كه ترجمه كتابي را نيز در كارنامه خود دارند به ندرت روي جلد كتاب نقش بسته و تقرييا در تمام موارد نام مترجم در صفحات دروني كتاب آمده است. البته استثناهايي نيز يافت ميشود، كساني مانند والتر بنيامين و تئودور آدورنو كه با همكاري هم برخي آثار مارسل پروست را به آلماني ترجمه كردند، يا اريش فريد، شاعر سرشناس و مترجم آثار ويليام شكسپير به زبان آلماني. اما نام اين افراد سرشناس نيز با ذكر عنوان «مترجم» در روي جلد يا در صفحات اول كتاب آمده است. چندي پيش مترجم و مدرسي ايراني كه دانشآموخته يكي از زبانهاي اروپايي است، نشانيهاي دو كتاب را ميداد كه يكي را داستايوفسكي و ديگري را بوريس پاسترناك از زبانهاي ديگر به زبان روسي ترجمه كرده بودند و اسم هر دو اين نويسندگان نامدار، اينبار در كسوت مترجم در صفحه داخلي اين كتابها و به اصطلاح در شناسنامه كتاب آمده بود. با كاوش و جستوجوي بيشتر خواهيم ديد كه جز در ايران و شايد يكي، دو كشور عربزبان (آن هم نه درباره همه كتابها) در هيچ جاي دنيا رسم نيست كه اسم مترجم را روي جلد كتاب بياورند؛ آن هم بدون ذكر عنوان «مترجم»، بلكه اغلب در صفحات داخلي كتاب از مترجم نام ميبرند و جلو نام او هم مينويسند: مترجم. اينكه در ايران از قديمالايام رسم بوده است، نام مترجم روي جلد كتاب بيايد، مشكلي نيست و ميشود با آن كنار آمد و آن را جزو ويژگيهاي نشر كتاب در ايران به شمار آورد. گرچه همان طور كه پيشتر اشاره شد، اين رسم خاص دنياي نشر كتاب در ايران است، جايي كه حتي برخي مترجمان جايگاه خود را بالاتر از نويسنده كتاب ميپندارند ولي اين ويژگي و پنداشت نادرست قرار نيست تا آنجا پيش رود كه جايگاه نويسنده و مترجم مخدوش شود و در نگاه اول اين شبهه در خريدار و خواننده كتاب به وجود بيايد كه كتاب را نويسندهيي خارجي و نويسندهيي ايراني نوشتهاند! «مترجمان متوهم» با اين كار اثري را، حداقل به طور صوري، به نفع خود مصادره ميكنند. با ديدن اين گونه كتابهاي ترجمهيي در ايران، روشن نيست كه اين دستهگل را ناشري نابلد و ناآشنا به حرفه خود به آب داده است يا مترجمي متوهم؟ اين پرسش را با روزنامهنگاري در ايران كه خود نيز گهگاه ترجمه ميكند، در ميان گذاشتم و علت را جويا شدم. اين روزنامهنگار در پاسخ نوشت، ناشري را ميشناسد كه با دو مترجم سرشناس كار ميكند. وقتي كتابشان آماده چاپ بود، يكي از مترجمها در يادداشتي تاكيد كرده بود كه اسم من و نويسنده با يك اسلش از هم جدا شود و در يك خط بيايد. بعد هم توضيحش به ناشر اين بوده كه مردم نويسنده را نميشناسند و كتاب را به خاطر اسم من ميخرند و براي همين هم بايد اسم نويسنده و اسم من (البته بدون عنوان «مترجم») درست در يك خط و با يك فونت روي جلد بيايد. همين روزنامهنگار ميگفت عصر همان روز با همسرم در دفتر يكي از ناشران بنام شهر قراري داشتيم و دوباره همين بحث كنار هم قرار گرفتن نام نويسنده و مترجم، بدون ذكر عنوان «مترجم» جلوي اسم دومي را پيش كشيديم. ناشر محترم ميگفت اگر اين ماجرا را پيگيري كنيد فكر ميكنم خيلي ضرر ميكنيد. ميشود قضيه ملانصرالدين كه نشسته بود سرشاخه و همان شاخه را ميبريد. اين را پيگيري نكنيد كه همه شهر با شما چپ ميشوند!بههر حال گذشته از نياز به كندوكاو در كيفيت آثار ترجمهيي در ايران كه پرداختن به آن مصداق مثنوي چند تُن كاغذ است، اين رسم تازه و بدعت نوظهور، رفتاري است غير اخلاقي، غيرحرفهيي و ناعادلانه. خاصه آنكه جز تعداد انگشت شماري از نويسندگان خارجي هيچ كدامشان نه خبري از ترجمه و انتشار كتابهايشان در ايران دارند و نه نفعي از آن نصيبشان ميشود؛ فقط به تازگي «شركايي» در ايران پيدا كردهاند!در حال حاضر در حوزه نشر در ايران شمار اينگونه كتابها كه اسم مترجم را بدون هيچ القابي كنار نام نويسنده ميگذارند، هر روز بيشتر ميشود و اين احتمال وجود دارد كه اندك اندك تعداد بيشتري از «جمع مستان» (يا مترجمان مست از شهرت) به اين ايده ناب برسند و در زماني نهچندان دور، فقط نام خودشان را روي جلد كتابهايي كه ترجمه كردهاند جاودانه و نام نويسنده بيزبان را روانه صفحات دروني كتاب كنند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید