1392/9/17 ۰۹:۱۴
آزادي سياسي بر اساس جدول يا الگوي فرهنگ ميتوان ابعاد و لايههاي فرهنگ سياسي اسلامي و غير اسلامي (سکولار) اعم از ثروت يا قدرتپرست را به شرح زير به دست آورد. نگاهي به آزادي در زمينه اين دو نوع فرهنگ ميتواند ماهيت آزادي سياسي در اين دو فرهنگ را براي ما روشن کند. در فرهنگ اسلامي سرسپردگي به خداست و ولايت الهي مطلوب تلقي ميشود.
آزادي سياسي
بر اساس جدول يا الگوي فرهنگ ميتوان ابعاد و لايههاي فرهنگ سياسي اسلامي و غير اسلامي (سکولار) اعم از ثروت يا قدرتپرست را به شرح زير به دست آورد. نگاهي به آزادي در زمينه اين دو نوع فرهنگ ميتواند ماهيت آزادي سياسي در اين دو فرهنگ را براي ما روشن کند. در فرهنگ اسلامي سرسپردگي به خداست و ولايت الهي مطلوب تلقي ميشود. در اين مورد در فرهنگ سکولار اصالت به حاکميت انسان است. در فرهنگ اسلامي تلاش براي ايجاد حاکميت الهي از طريق اجراي احکام اسلامي است؛ اما در فرهنگ سکولار، انساني را که با توجه به امتيازات بشري بالاتر از ديگران ميدانيم، ميخواهيم حاکم کنيم. در اين فرهنگ آزادي در رقابت بين افراد معني پيدا ميکند. افرادي که ميخواهند با توجه به عقل خود دکترين سياسي خود را حاکم نمايند.
در نوع ليبرال دمکراسي نظامهاي فرهنگي مادي که ادعا ميشود بيشترين امکان آزادي در آن فراهم است، مبارزه بر سر حاکم کردن يکي از اين دکترينهاي عقليِ فردي است. همه اين دکترين ها در نظام سرمايهداري بر اساس ثروت پرستي شکل گرفته است. براي مثال امروز ادعا ميشود که اکثر مردم جهان دکترين نظم نوين جهاني را پذيرفتهاند. در اين نظم آمريکا رهبري دنيا را در اختيار ميگيرد. چرا؟ زيرا داراترين کشور دنياست. هر چيزي که تاکنون تحت تملک مادي انسان درآمده، در آمريکا در اوج خود قرار دارد. اين پذيرش از طريق تبليغات فرهنگي در بين مردم آمريکا و اقمار آن صورت گرفته است. دانشگاههاي موجود به توجيه آن ميپردازند و اين نظريه به صورت مشروع در فرهنگ عمومي سياسي توجيه شده است.
در اين جوامع هر کس ميتواند نظر خود را در مورد اين نظم نوين جهاني بيان کند، خواه موافق باشد خواه مخالف؛ اما در عمل ميبايد به اين نظم وفادار و ملتزم باشد؛ زيرا قدرتهاي مادي داراي ثروت و مبتني بر آن اقتدار سياسي، که با حمايت سازوکارهاي حزبي کسي قادر به مخالفت عملي و چارچوب شکن با آنان نيست، اين دکترين را پذيرفتهاند. حتي احزاب داراي اقليت هم نميتوانند با اين امر مخالفت عملي نمايند. در اين گونه نظامهاي سياسي مخالفتهاي لفظي خود ابزاري براي افزايش قدرت توجيه نظريه قالب است. زيرا وظيفه انديشمندان موافق اين است که پاسخي براي آن اشکال بيابند. نگاهي به امر انتخابات در ايالات متحده آمريکا به خوبي نشان ميدهد که قدرتهاي حزبي هستند که تکليف مردم را در عمل معين ميکنند نه آراي بي قيد و شرط آنان. در نهايت رأي احزاب و ايالتهاي ثروتمند حاکم ميشود نه رأي مردم.
تضمين کنندة اين روند ساختار مجلس سنا و کنگره است که اولي از صاحبان ثروت تشکيل شده و بالادست کنگره ميباشد. سازوکار عمليات سياسي در آن کشور توسط قوانين تصويبشده از سوي آن دو مجلس که قهراً به سود ثروت اندوزان است عمل ميکند. بخش اندکي از ثروتهاي جمع شده از سراسر عالم، رفاه عمومي را تأمين ميکند تا احتمال هر نوع شورش يا انقلابي را که مارکسيستها پيشبيني ميکردند، منتفي کند. با توجه به حجم بالاي ثروت در اختيار سناتورها سيطره آنان در بخش اقتصاد گسترده است و عملاً امکان فعاليتهاي اقتصادي، يا به عبارت ديگر آزادي اقتصادي خارج از اراده آنان، وجود ندارد.
در فرهنگ اسلامي همه تلاش مينمايند حاکميت الله را در يک نظام حق و عدل (مطابق با دستورات الهي) محقق سازند. به اين ترتيب آزادي در راستاي حاکميت حق و عدل و مخالفت با غير آن شکل ميگيرد. حتي تشکلهاي حزبي در صورتي که يار حق و عدل باشند مشروعيت دارند، در غير اين صورت مشروعيت تبعيت از منويات آنان از دست ميرود. وليّ الهي، يا وليّ معصوم و در غيبت او ولي فقيه، تا زماني که ملتزم به احکام الهي در رفتارهاي فردي و اجتماعي و در مديريت جامعه باشد، امرش مطاع است. به عبارت ديگر تا زماني که به آرمانهاي مشخص اسلامي پايبند است و گستره آزادي الهي را تنگ نمينمايد و در راستاي افزايش گستره آزادي الهي مردم قدم بر ميدارد، کلامش نافذ ميباشد. او موظف به اعمال معروف و منکرهاي نظام سياسي اسلامي است؛ معروف و منکر هايي که هر فرد مسلمان به آن اعتقاد دارد و وظيفه دارد آنان را بشناسد و از اين طريق بر رفتارهاي حاکمان جامعه نظارت داشته باشد.
بر هر فرد مسلمان است که اگر خلاف شرعي از هر يک از حاکمان ديد يا شنيد، بر سبيل نصيحت و نه افشاگري، با او در ميان بگذارد. بر حاکم است که حرف او را بشنود و اگر صحيح تشخيص داد، بپذيرد و به آن عمل نمايد. در غير اين صورت در يک مباحثه منطقي علمي ميبايد سؤال کننده را قانع نمايد. البته اگر سؤال کننده قانع نشود حق افشاگري عمومي ندارد. اما در سطح فرهنگ تخصصي ميبايد نظر او مورد بحث و تبادل نظر قرار گيرد. در اين حالت است که اگر حق با او باشد، متخصصان بيشتري در مقابل تصميم حاکم قرار ميگيرند و جريان مباحثه تا سطح اقناع علمي مستند و مستدل براي هر يک از طرفين پيش ميرود. در اين ميان فرهنگ عمومي مردم با هدايت متخصصان اسلامشناس عمل ميکند.
در نظام اسلامي مردم تابع قواعد اسلامند نه تفکرات فردي. به عبارت ديگر دکترين اسلامي حاکم است و حرف آخر را ميزند نه برداشتهاي شخصي. بنابراين آزادي در چارچوب قواعد اسلامي معني پيدا ميکند نه دريافتهاي شخصي غير مرتبط با منابع اسلامي و پيروي از انديشههاي اختراع شده توسط افراد. در نظام اسلامي مردم پيرو خدا و دستورات او هستند نه اشخاص و افکارشان. مبارزات سياسي هم در راستاي حاکميت الله صورت ميگيرد.
جمع بندي و نتيجهگيري
انسانها در جريان اجتماعي شدن با استفاده از دستگاه شناخت خود و در زمينة اجتماعي، دريافتهاي خود را شكل ميدهند. در اين جريان برخي از جامعه و زمينهاي كه فراهم ميكند، تأثير بسيار ميگيرند و به راحتي همرنگ جماعت ميشوند؛ اما برخي ديگر در مقابل القائات اجتماعي از خود مقاومت نشان ميدهند. جامعه با استفاده از ابزار كنترلي خود سعي مينمايد همه را همرنگ هم كند و قوة اختيار انسانها با نداهاي فطري و يا خواستهاي مبتني بر هوا و هوس يا وهم را به سوي خود جلب کند. در فرد هم نداهاي فطري، هوا و هوس و وهم آنان را به سوي خود ميخواند. اعتقادات، افکار و رفتارهاي افراد جامعه در تعامل اين چند نيرو شکل ميگيرد.
علامه طباطبائي در تفسير آخرين آيه از سوره آل عمران ميگويد: در جامعة اسلامي براي اجراي وظيفة کنترل اجتماعي از سه طريق اقدام ميشود: کنترل باطني در حيطة فردي که با نداي فطرت انجام ميشود. امر به معروف و نهي از منکر در محدودة اجتماعي يا مياني که توسط مسلمانان انجام ميشود. و کنترل دولت در مقياس جامعه يا ساختار کلان اجتماعي. در فرهنگ غرب کنترل اجتماعي به سازماني متمرکز به نام پليس سپرده ميشود که همة قدرتهاي اجتماعي را در پشتيباني از خود دارد و تلاش ميکند ميزان سلطة افراد جامعه را بر ماديات دنيا نظم بخشد (علامه طباطبائي، 1417 ق، جلد 7). مبناي اين انتظام در نظامهاي ليبرال دمکرات حق مالکيت افراد بر ثروت و يا داراييهايشان ميباشد.
آزادي انسان براي رشد به سوي کمالات انساني و در نتيجه شايسته بهشت شدن او، و زندگي در يک جامعه حق و عدل در نتيجه زندگي فردي و اجتماعي فطري حاصل ميشود. براي منحرف نشدن از بد و خوب، درست و غلط و مطلوب و نامطلوبهاي فطري کنترل کنندة باطني ميبايد با منطق شامل صحيح تربيت شود و دائم فرد خود را در معرض تذکر خوب و بد، درست وغلط و مطلوب و نامطلوب الهي قرار دهد. نماز با توجه، از جمله وسيلههاي مهم براي اين کار است. همکيشانِ در اطراف نيز ميبايد دائم مواظب يکديگر بوده همچون آينه به يکديگر تذکر دهند. اين همان وظيفة امر به معروف است که بر هر مسلمان واجب ميباشد. دولت اسلامي نيز ميبايد زمينه هدايت و رواج معروف و پيشگيري از منکر را فراهم کند و فرهنگ اسلامي را رواج داده، حاکم کند. دستگاههاي تربيتي جامعه را نيز ميبايد به ابزار آخرين پيشرفتهاي تربيت اسلامي مجهز نمايد و آنان را براي تربيت درست آحاد جامعه تأمين و تأييد نمايد.
روند اجتماعي کسب اين آزادي با اسلامي شدن جامعه حاصل ميشود. در جامعه اسلامي توجه دستگاههاي تربيتي در هفت سال اول ميبايد بر افزايش دريافتهاي حسي صحيح باشد. در هفت سال دوم رشد دريافتهاي عقلي از طريق الگوهاي درست و مطلوب و در هفت سال سوم تقويت تولي و تبري. هدف تربيتي هفت سال اول با فراهم نمودن امکان تجربه حسي در بالاترين حد خود محقق ميگردد. ايجاد ممانعت و ترساندن کودکان از دست زدن به تجربههاي جديد آثار منفي از خود به جا خواهد گذاشت.
در هفت سال دوم فراهم نمودن الگوهاي کامل از طريق داستان، فيلم و مهمتر از همه الگوهاي ممتاز نزديک، که پدر و مادر از جمله نزديکترين آنها هستند، کارساز خواهد بود. در هفت سال سوم از طريق محبت و القائات غير مستقيم با جلب مشارکت خود نوجوان ميبايد به تربيت قلبي او پرداخت. در همه اين سالها پرورش منطق صحيح در کودکان و نوجوانان موجب ميشود بهترين وسيله براي تشخيص بد و خوب، درست از غلط و مطلوب و نامطلوب در اختيار آنان قرار گيرد. اين کار با پرورش قوه ناطقه کودک محقق ميشود. به عبارت ديگر آموزش درست حرف زدن، و پرداختن اصولي به ادبيات، بهترين کار براي تقويت منطق کودکان و نوجوانان است.
در سطح اجتماعي کارگزاران دستگاه سياسي مهمترين الگوهاي فرهنگي در القاي ارزشها و هنجارهاي اجتماعي هستند. از اين رو ميبايد متقيترين افراد در اين مناصب قرار گيرند و به مقتضاي تقوا که همانا تبعيت از سيره معصومين و امتثال امر الهي است، عمل کنند. دانشمندان جامعه ميبايد علم الهي را کسب و ترويج کنند. نتيجه عملکرد اين دو زير ساخت اجتماعي، يعني نظام سياسي و فرهنگي، ميبايد در امور جاري مردم، به خصوص در فعاليتهاي اقتصادي جامعه، خود را نشان دهد. الگوي توليد، توزيع و مصرف ميبايد بر اساس تعليمات اسلامي و قناعت و ورع شکل گيرد نه الگوهايي نظير الگوي سرمايهداري که بر مبناي حرص سيري ناپذير است. رعايت معروف و اجتناب از منکر در مناسبات عمومي و اقتصادي مردم است که جامعه اسلامي را محقق ميکند.
تحقق فرهنگ عمومي اسلامي تربيت افراد نسلهاي جديد در راستاي ارزشها و هنجارها، و به عبارت ديگر رعايت بد و خوب، درست و غلط و مطلوب و نامطلوبهاي اسلامي را تسهيل مينمايد. و به اين ترتيب است که آزادي در راستاي رشد کمالات انساني ـ الهي در جامعه تضمين ميشود. امر آزادي بر پايه کلمه توحيد حاصل ميشود و معتقديم که امري فطري است و همه انسانها براي رسيدن به کمال خويش نياز به آن دارند. همچنين معتقديم که آزادي به معني واقعي آن در جامعه اسلامي تحقق مييابد و در جوامع سکولار شعار آزادي داده ميشود و آزادي به معني واقعي آن تحقق نمييابد. در اين جوامع رفتار ها تابع قالبهاي انحصاري قدرت اند که عمدتاً بر مبناي ثروت و يا قدرت تنظيم شدهاند.
منابع
قرآن کريم.
زاهد، سيد سعيد (1370) مباني روش تفکر اجتماعي در اسلام، تهران: بهينه.
- «در باب توسعه فرهنگي»، راهبرد ياس، تهران: مؤسسه ياس (1384).
- «مقايسه پرستش فردي و اجتماعي»، پژوهشنامه مطالعات تطبيقي فرهنگ اسلام و ايران، دو فصلنامه علمي تخصصي، سال اول، شماره 1، تابستان (1390).
علامه طباطبائي(1417ق) تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، 20 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
مصباح يزدي، (1381) دين و آزادي، قم: مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي.
مطهري، مرتضي (1389) مجموعه آثار، ج25، قم: انتشارات صدرا.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید