نوشتن در سایه

1394/7/13 ۰۹:۴۹

نوشتن در سایه

آنها روزها و ماه‌ها می‌نشستند و می‌نوشتند اما وقتی می‌خواستند نام‌شان را روی اثر‌زاده‌شده بنویسند، دچار تردید می‌شدند كه نام خود یا نام دیگری غیر از نام خودشان را بنویسند. این چه نیرویی بوده و هست كه نویسنده را وادار می‌كند كه وقتی اثرش تمام شد تن به این موضوع بدهد و نام خودش را روی كتاب ننویسد.

 

نویسندگانی كه خود را پشت نام دیگری پنهان كردند

زینب كاظم‌خواه: آنها روزها و ماه‌ها می‌نشستند و می‌نوشتند اما وقتی می‌خواستند نام‌شان را روی اثر‌زاده‌شده بنویسند، دچار تردید می‌شدند كه نام خود یا نام دیگری غیر از نام خودشان را بنویسند. این چه نیرویی بوده و هست كه نویسنده را وادار می‌كند كه وقتی اثرش تمام شد تن به این موضوع بدهد و نام خودش را روی كتاب ننویسد. چه نیرویی است كه باعث می‌شود او در سایه بودن را ترجیح دهد، نامی كه او انتخاب می‌كند بعدها از نام اصلی‌اش معروف‌تر شود و او سال‌ها با همان نام در سایه زندگی كند تا روزی یكی پیدا شود و پرده از خالق اصلی اثر بردارد. در تاریخ ادبیات جهان بسیاری از نام‌های معروفی كه به گوش‌مان خورده در واقع از نام مستعار استفاده می‌كرده‌اند. نام‌هایی چون جورج الیوت، جوزف كنراد، پابلو نرودا، جورج اورول و جی كی رولینگ نویسندگانی هستند كه همگی با نام دیگری آثارشان را خلق كردند و پا به دنیای بزرگ ادبیات گذاشتند. هر كدام آنها برای این كار دلیل خاص خودشان را داشتند. یكی می‌خواست حریم خصوصی‌اش را حفظ كند، یكی چون زن بوده و نمی‌خواسته با پیشداوری مخاطبان روبه‌رو شود این كار را كرده، دیگری برای افشاگری نام مستعار انتخاب كرده است. دانستن داستان هر كدام از آنها برای انتخاب نام مستعار، داستان جذابی است كه دانستن آن خالی از لطف نیست.

 

حفظ حریم خصوصی

یكی از دلایل معمولی كه برای استفاده از نام مستعار وجود دارد اطمینان از حریم خصوصی یا – از آن فراتر – برای حفظ گمنامی است. در میانه قرن ١٨ زمانی كه «لوییزا می‌الكات» رمان‌نویس امریكایی شروع به انتشار آثارش كرد، مردم تصور می‌كردند كه نوشتن هر چیزی برای زنان ناشایست است. با این وجود خانواده او در نوشتن كتاب‌هایی مانند «زنان كوچك» او را حمایت كردند؛ اما اگر لوییزا به آنها می‌گفت كه كتاب‌های دیگری نوشته است این موضوع آنها را می‌ترساند اما آن آثار دقیقا كتاب‌هایی بودند كه برای او پول به همراه داشت. خانواده الكات اوضاع مالی خوبی نداشتند بنابراین لوییزا داستان‌های ترسناك، تریلرهای وحشتناك، معماگونه و عاشقانه نوشت و آنها را به مجلات زرد آن زمان فرستاد كه همین نوشته‌ها برایش درآمدی در‌برداشت كه توانست خانواده‌اش را حمایت مالی كند. لازم نبود كسی بداند كه آن‌لوییزای خواستنی و شیرین، كتاب‌های گوتیكی مانند قصه‌های «خون و تندر» را نوشته باشد. نخستین كار منتشر شده او با نام «فلور فیرفیلد» منتشر شد، اما در كارهای بعدی از نام «آ.‌ام. بارنارد» و« ال.‌ام الكات» استفاده كرد.

 

داستان جورج الیوت

داستان «جورج الیوت» نیز بامزه است. قبل از اینكه او حرفه رمان‌نویسی را آغاز كند، «ماری آن اوانز» یك منتقد ادبی شناخته شده بود. اما این منتقد شناخته‌شده یك روی دیگر سكه هم داشت. مردم او را زنی می‌دانستند كه دو دهه با مرد متاهلی زندگی می‌كند. از همین رو او آن زمانی كه به عنوان نویسنده شروع به كار كرد از نام مستعار بهره برد تا مانند تخته‌سنگی پاك باشد. او نام جورج را كه نام معشوقه‌اش بود برای خود برگزید و الیوت را به این خاطر انتخاب كرد كه می‌گفت كلمه‌ای است كه خوب در دهان می‌چرخد.

نویسندگان دیگری هم بودند كه چون نمی‌خواستند كسی بداند آنها در حال تجربه كردن هستن از نام مستعار استفاده می‌كردند. «مری جین میكر» چند نام مختلف برای شخصیت‌های ادبی‌اش داشت، از جمله «ام.‌ای كر»، «آن آلدریش»، «مری جیمز»، «ام. جی میكر» و «وین پیكر». اما «جیمز كالتون» نویسنده رمان‌های عاشقانه و كارآگاهی كسی نبود جز «جوزف هانسن» كه رمان‌های كارآگاهی «دیو برندستتر» را نوشت. او در ابتدای كارش با نام كالتون می‌نوشت همچنین دو رمان گوتیك نیز با نام مستعار «رُز بروك» منتشر كرد. «فیلیپ آندروس» هم نام مستعار «ساموئل استیوارد» بود كه كتاب‌های عاشقانه‌می‌نوشت.

 

نام مستعار برای افشاگری

«دبلیو. مارك فلت» (نویسنده گلوی عمیق) افشا‌كننده ماجرای واترگیت بود و در پی افشاگری او، ریچارد نیكسون در سال ۱۹۷۴ از مقام خود استعفا داد. او كه با نام مستعار «خبرچین گمنام» بهتر شناخته می‌شد برای ٣٠ سال هویتش مخفی ماند تا اینكه در سال ٢٠٠٥ تصمیم گرفت هویت خود را فاش كند. «جو كلین» گزارشگری بود كه رمان «رنگ‌های اولیه» را به اسم ناشناس نوشت و چیزهایی را درباره شخصیت بیل كلینتون آشكار كرد. بنابراین استفاده از نام مستعار می‌تواند نام نویسنده را پنهان نگه دارد و او پشت آن نام به افشاگری بپردازد.

در كنار مساله حفظ حریم خصوصی، نویسنده دلایل دیگری نیز برای استفاده از نام مستعار دارد كه بر او تحمیل می‌شود و بسته به نوع كارش ممكن است به استفاده از نام مستعار پناه ببرد.

بسیاری از دولت‌ها، ارتش‌ها و كارهای مشاركتی نیاز دارند كه كارمندان‌شان توافقنامه‌ای را امضا كرده و اطمینان دهند كه استانداردها را رعایت خواهند كرد و وجوه مختلف آن حرفه را محرمانه نگه می‌دارند. «ریچ مریت» نویسنده به خاطر محدودیت‌های قانون آتلانتا تنها مدتی بعد از انتشار كتابش درباره یكی از پورن استارها كه در سال ٢٠٠٥ منتشر شد شغلش را از دست داد. اگر او با نام مستعار كتابش را می‌نوشت حالا می‌توانست شغلش را داشته باشد.

 

جورج اورول و محافظت از شانس‌های آینده

خانواده «اریك آرتور بلر» فكر نمی‌كردند كه آرزوی او برای نویسنده شدن قابل وقت صرف كردن باشد و مانند لوئیزا می‌الكات، بلر این موضوع را با انتخاب یك نام مستعار از خانواده‌اش مخفی نگه داشت، با این وجود شعرها و مقالاتی كه در مجلات منتشر می‌كرد به نام خودش بود. او تصمیم گرفت نام مستعاری برای نخستین كار بلندش به نام «آس و پاس‌ها در پاریس و لندن» كه در سال ١٩٣٣ منتشر شد برگزیند. او مطمئن نبود كه منتقدان چه برخوردی با كتاب نیمه بیوگرافی او كه شامل تحقیقات مخفی‌اش درباره زندگی فقیرانه در پاریس و لندن بود خواهند داشت. اگر كار بلند اول او به‌شدت از سوی منتقدان رد می‌شد، در‌می‌یافت كه نام واقعی‌اش را باید برای آینده نگه دارد. او نام كوچكش را «جورج» انتخاب كرد كه قدیس حامی انگلستان بود و برای نام فامیلش نام رودخانه مورد علاقه‌اش یعنی «اورول» را برگزید. هم تاریخ هم منتقدان نسبت به «جورج اورول» مهربان بودند. اما او هرگز هیچ رمانی دیگری به نام «اریك بلر» ننوشت.

 

بازشناسی نام و به خاطر‌سپاری

بازشناسی نام واقعا مهم است. اما اگر اسم واقعی شما به صورت اتفاقی «ریتا مایی براون» یا «مایكل جردن» یا «بیل كلینتون» باشد چه؟ قطعا این ایده خوب نیست كه با نام اصلی‌تان كتاب چاپ كنید. كتابخانه كنگره كپی‌رایت هر كاری را كه تحت عنوان نام واقعی نویسنده یا نام مستعار نوشته شده باشد ثبت می‌كند. نام مستعار برای كپی‌رایت مطرح نیست اما باید بدانیم كه نام یك نویسنده می‌تواند یك علامت تجاری باشد. «جیمز پترسون»، «ژانت ایوانویچ» و «تام كلانسی» نام‌شان خودشان برند بود، بنابراین در میان نام‌ها، آنها به عنوان یك علامت تجاری مورد توجه بودند.

نویسندگان مدام نام‌هایی را انتخاب می‌كنند كه در خاطر بماند و با ژانرشان متناسب باشد. آنها امیدوارند این نام انتخابی برای به دست آوردن برند یا بازشناسی نام، به آنها كمك خواهد كرد. «مایكل كرافت» نام اصلی‌اش «مایكل جانسون» بود كه با دو نام «كرك مانینگ» و «كلر گری» داستان‌های دنباله‌دار معماگونه نوشت. او می‌گوید: «احساس می‌كرد كه مایكل جانسون اسم خیلی معمولی است. كرافت نام فامیل مادرم بود و نام كامل من مایكل كرافت جانسون است. این موضوع یك شیوه بازاریابی است؛ نه تلاشی برای مخفی نگه داشتن هویتم.»

«جیمز رولین» یك نام راحت برای به خاطر سپردن است، نامی كه بسیار آسان‌تر از نام واقعی نویسنده یعنی «جیم كجازكوسكی» است. آوای تلفظ رولین مانند یك ماجراجو، یك نام ژانر هیجان‌انگیز است. «لمونی اسنیكت» نام واقعی «دانیل هندلر» است، اما لمونی بسیار برای به خاطر‌سپاری آسان‌تر است و آیا به نظرتان برای كتاب‌های كودك بسیار مناسب‌تر نیست؟

آسانی تلفظ و به خاطر‌سپاری نام شما بسیار مهم است. قطعا نام نویسنده باید چیزی باشد كه از میان انبوهی از نام‌ها قابل شناخت باشد و انتخاب كردن یك نام مستعار جذاب و مناسب یكی از راه‌حل‌ها است.

یكی دیگر از دلایلی كه نویسندگان از نام مستعار استفاده می‌كنند به این خاطر است كه آنها در ژانرهای مختلف می‌نویسند و چون نام‌شان در یك گونه ادبی تثبیت شده، نوشتن در ژانر دیگر ممكن است خوانندگان‌شان را گمراه كند. شاید به همین خاطر باشد كه «آگاتا‌كریستی» خالق داستان‌های كارآگاهی نام مستعار «مری وست موكات» را برای نوشتن درام‌های عاشقانه‌اش برگزید تا خوانندگانش را سردرگم نكند یا «استفن كینگ» كتاب‌های زیادی در حوزه طنز با نام مستعار «ریچارد باخمن» داشت كه می‌خواست بدون نام مشهور كینك آنها را بفروشد. بسیاری از خوانندگان او تا سال‌ها نمی‌دانستند كه باخ و كینگ یكی هستند تا اینكه خود او اعتراف كرد كه باخ همان كینگ است.

دوریس لسینگ، برنده نوبل ادبیات یكی دیگر از نویسندگانی است كه قبل از معروف شدن، دو كتاب با نام مستعار «جین سامرس» منتشر كرده بود. این كارها بارها از سوی ناشر رد شدند و زمانی كه در نهایت انتشار یافتند منتقدان نسبت به آنها بسیار بی‌رحم بودند. فروش بالا چیزی بود كه او تحت نام واقعی‌اش به دست آورد. بعد از آن ما هرگز كتابی به نام جین سامرس ندیدیم.

 

مستعارنویسی برای تولید انبوه

بعضی نویسندگان در طول یك یا دو سال ممكن است یك كتاب چاپ كنند اما آن سوی ماجرا هم نویسندگانی قرار دارند كه ممكن است یك ماهه كتابی را بنویسند و ناشر نمی‌تواند هر ماه كتابی از آنها چاپ كند، بنابراین این دست نویسندگان نام‌های مستعار متعددی را بر خود انتخاب می‌كنند. «ژرژ سیمنون» نویسنده معروف كتاب‌های كارآگاهی كه بیشتر به خاطر خلق «كارآگاه مگره»، معروف است. ٢٠٠ عنوان كتاب با نام خودش منتشر كرده است و ٣٠٠ كتاب هم با ١٧ نام مستعار. «استاندال» (ماری هنریج بیال) هم كتاب‌های زیادی در طول زندگی‌اش نوشت و از دویست نام مستعار استفاده كرد.

 

فرار از تبعیض جنسیتی

اگر شما به گذشته با دقت نگاه كنید نویسندگان بسیاری را در كنار «جورج ساند» و «جورج الیوت» خواهید یافت كه از نام مستعار به خاطر كنار آمدن با تبعیض جنسیتی استفاده كرده‌اند. خواهران «برونته»، شارلوت، امیلی و آن كتاب شعری به نام «شعرهای كوریر، الیس و آكتون بل» در سال ١٨٤٦منتشر كردند و تا زمانی كه این مجموعه به خوبی فروش نرفت نوشتن آن را نپذیرفتند. آیا هیچ تصادفی در كار نبود كه هر كدام از آنها نامی با آوای زنانه موازی با نام واقعی‌شان انتخاب كردند؟

این موضوع كاملا ناعادلانه است اما واقعیت دارد كه بعضی از ژانرها در داستان تجاری وقتی از سوی یك جنس خاص نوشته می‌شود بهتر فروش می‌رود. در عرصه داستان‌های علمی – تخیلی، زنان تاخت و تازكنندگان واقعی هستند، اما این واقعیت همچنان پابرجاست كه آثاری كه نام‌های با آوای مردانه دارند احتمال بیشتری وجود دارد كه هم از سوی مردان و هم زنان خوانده شود. نام‌های با آوای زنانه اغلب از سوی مردان نادیده گرفته می‌شود، بنابراین بسیاری از نویسندگان از حرف اول یا نام‌های جنس خنثی استفاده می‌كنند. مطالعات نشان می‌دهد بعضی از خوانندگان از كتاب‌هایی كه از سوی زنان نوشته شده اجتناب می‌كنند، بنابراین نویسندگانی مانند «مارجوری بردلی كلووك» (ام. برادلی كلوگ) و «جوان رولین» (جی كی رولینگ) از حروف اول اسم‌شان استفاده كرده‌اند.

«بنجامین فرانكلین» یكی از نویسندگانی است كه مجموعه‌ای از نامه‌های «جذاب» او به روزنامه نیو‌انگلند؛ یكی از نخستین روزنامه‌های امریكایی می‌رسد و با نام «سایلنس دوگود» بیوه‌ای میانسال چاپ می‌شد كه در واقع او كسی نبود جز بنجامین فرانكلین جوان. این نامه‌ها بعد از اینكه برای انتشار رد شدند نویسنده با رندی نام مستعاری را برگزید در نتیجه آنها به سرعت منتشر شدند.

«آیزاك آسیموف» بیشتر برای كارهای علمی - تخیلی و كتاب‌های علمی‌اش مشهور است. از او خواسته شد كه كتابی علمی- تخیلی برای نوجوانان بنویسد كه اساس یك سریال تلویزیونی شود. از آنجایی كه آسیموف نگران بود كه این سریال هم، مانند بسیاری دیگر از سریال‌های آن زمان، سریال بدی از آب درآید، تصمیم گرفت تا داستان‌ها را با اسم مستعار پل فرنچ منتشر كند. نخستین كتاب این مجموعه در ژانویه ۱۹۵۲ توسط دابل‌دی منتشر شد. اگرچه پروژه تبدیل داستان به یك سریال تلویزیونی منتفی شد، آسیموف به نوشتن داستان‌های این مجموعه ادامه داد و در نهایت حاصل كار او شش كتاب شد. آسیموف قصد داشت كتاب هفتم را با عنوان «لاكی استار و برف‌های پلوتو» آغاز كند، اما پس از تصمیم او مبنی بر نوشتن كتاب‌های غیر‌داستانی، موضوع نوشتن این كتاب منتفی شد. وقتی كه نگرانی‌های او درباره ساخت سریال از روی داستان از بین رفت، آسیموف تصمیم گرفت دیگر این حقیقت كه كتاب‌ها توسط او نوشته شده‌اند را انكار نكند.

 

پایانی برای نوشتن با نام دیگر

اما مستعار‌نویسی نتایج دیگری هم دارد و در حالت‌های بیمارگونه ممكن است برای نویسنده مشكلات روحی به وجود بیاورد. رومن گاری از چهار اسم مستعار استفاده كرده و دو جایزه هم با دو اسم مستعار متفاوت برده است. خوب كه دقت كنیم می‌بینیم هركدام از این اسم‌های مستعار برای خودشان هویت دارند. در مورد «پسوا» شاعر پرتغالی هم كه از اسم‌های مستعار متفاوتی استفاده كرده است و با هر كدام از آنها اثری به سبكی كاملا متفاوت نوشته است. اگر بیش از حد به این هویت‌های متفاوت بها داده شود تعادل روحی فرد را از بین می‌برد همان‌طور كه در مورد رومن گاری اتفاق افتاد و عاقبت از اینكه كدام این «من‌ها» خود اوست، خسته شده و خودكشی كرد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: