1394/6/29 ۱۱:۵۷
زهرا سلیمانیاقدم: امروز سالروز تولد یکی از مهمترین شرقشناسان است، لئو اشتراوس (1973- 1899) یکی از مهمترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم است. وی شرقشناسی است که اندیشههای بدیعش در زمینه فلسفه سیاسی اسلامی بسیار حائز اهمیت است. فهم فلسفه سیاسی اسلامی همواره یکی از دغدغههای مهم اشتراوس در طرح مباحث فلسفه سیاسی است. او سبک خاص و البته خوانش مخصوص به خود را از تفکر و اندیشه سیاسی فارابی دارد که ایرانیان هم از آن بهره گرفتهاند.
نگاهی به نحوه پژوهش آثار فارابی توسط اشتراوس
زهرا سلیمانیاقدم: امروز سالروز تولد یکی از مهمترین شرقشناسان است، لئو اشتراوس (1973- 1899) یکی از مهمترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم است.
وی شرقشناسی است که اندیشههای بدیعش در زمینه فلسفه سیاسی اسلامی بسیار حائز اهمیت است. فهم فلسفه سیاسی اسلامی همواره یکی از دغدغههای مهم اشتراوس در طرح مباحث فلسفه سیاسی است. او سبک خاص و البته خوانش مخصوص به خود را از تفکر و اندیشه سیاسی فارابی دارد که ایرانیان هم از آن بهره گرفتهاند. محسن رضوانی در کتابش با عنوان «لئواشتراوس و فلسفه سیاسی اسلامی» به نکات مهمی که لئواشتراوس در مورد فارابی و فلسفه سیاسی او میگوید، اشاره میکند. اثر دیگری که توسط حاتم قادری در این باره ترجمه شده است «سیاست و فضیلت» نام دارد که بخش فلسفه سیاسی فارابی در این کتاب توسط «ماریام گالستون» از شاگردان لئو اشتراوس نوشته شده است.یکی از نکات مهمی که اشتراوس درباره فلسفه سیاسی اسلامی مطرح میکند بحث «پنهاننگاری» است که به عقیده او باعث شده تاکنون فهم درستی از آن صورت نگیرد.
این پدیده به ما میآموزد که برای فهم متون سیاسی کلاسیک نمیتوان از رهیافت های موجود و مسلط «پیشرفتگرایی» و «تاریخیگرایی» بهره جست، بلکه باید با روش و شیوه «فهم تاریخی واقعی» پیش رفت.
کشف پنهانکاریهای فارابی
او نخستینبار هنگام مطالعه آثار فیلسوفان سیاسی اسلامی با پدیدهای تحتعنوان «پنهاننگاری» در فلسفه سیاسی اسلامی مواجه شد.
او در کتاب خود با عنوان «چگونه مطالعه فلسفه کلاسیک و دوره میانه را شروع کنیم» توضیح میدهد که این آموزه که کاملا برخاسته از اندیشه سیاسی فارابی است، به اشتراوس کمک کرد از یکسو مکاتب رایج و مسلط «پیشرفتگرایی» و «تاریخیگرایی» را به چالش بکشد و از سوی دیگر روش جدیدی را در فهم فلسفه سیاسی، نه فقط اسلامی بلکه کلاسیک و میانه، ارائه دهد؛ روشی که همواره در تمام تفاسیر فلسفی او از متون سیاسی کلاسیک و میانه به کار گرفته شد.
آموزه پنهاننگاری آنچنان روی او تاثیرگذار بود که ادعا کرد تاکنون فهم درستی از فلسفه سیاسی کلاسیک و میانه به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی صورت نگرفته است.
به نظر او باید شیوه جدیدی ارائه داد تا از آن طریق بتوان به فهم درست فلسفه سیاسی اسلامی دست یافت. در این راستا اشتراوس شیوه و روش «فهم تاریخی واقعی» را ارائه میکند که در مقابل دو روش مسلط «پیشرفتگرایی» و «تاریخیگرایی» است.
دلایل پنهاننگاری
«پنهاننگاری» روشی است که کل فلسفه سیاسی اشتراوس را تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که امروزه بدون درک آن به سختی میتوان اندیشه او را فهمید. به نظر اشتراوس، عدمآگاهی از این پدیده باعث شده تاکنون فهم درستی از فلسفه سیاسی گذشته صورت نپذیرد. پنهاننگاری شیوه و هنری از نگارش است که در آن فیلسوف سیاسی به دلایلی ایدهها و افکار خود را به گونهای به نگارش در میآورد که فهم واقعی آن برای همگان میسر نیست. لئواشتراوس، برای کسانی که فلسفه و سیاست برایشان در هم تنیده است و برای پیروان نو محافظهکار خود، مفهوم دولت را به وسیله چند عنوان از استراتژی سیاسی روشن میکند. او اشاره میکند که روشنفکران، از زمان افلاطون، در مواجهه با معضل مردم آگاه که در کار دولت دخالت میکنند، برای حفظ پایداری جامعه، از دروغ شریف برای تامین رضایت عمومی استفاده میکنند.
او در کتابش «In The City and Man (1964) » به بحث درباره اسطورههایی میپردازد که افلاطون در جمهوری برای کارآمدی دولت پیشنهاد میکند. به نظر اشتراوس محققان فلسفه سیاسی اسلامی تاکنون توجه کافی به این قضیه نداشتند، در حالی که این مساله از اهمیت بسیار مهم و تعیینکنندهای برخوردار است.
به نظر او اشتباه است اگر پنهاننگاری را به عنوان پدیده کاذب و رو به زوال دوران باستان توصیف کنیم.
فارابی در رساله «تلخیص النوامیس» با صراحت تمام پنهاننگاری افلاطون را بیان میکند. او میگوید: «افلاطون حکیم به خود اجازه نمیداد که علوم و دانشها را برای همگان اظهار و بیان کند، لذا روش رمز، لغزگویی ، معماآوری و دشوارنمایی را برگزید.»
فرار از آزار و شکنجه
کتاب «شکنجه و آزار و هنر نگارش» مهمترین اثری است که اشتراوس در آن به تبیین و بازکاوی آموزه پنهاننگاری میپردازد.
وی در دو بخش اول کتاب، دلایل این مسأله را ارائه میکند. «تعقیب و آزار» آشکارترین و بیپرده ترین دلیلی است که در «پنهاننگاری» صورت گرفت. اکثر جوامع گذشته دارای حکومتهای استبدادی بودند که بر اساس سنت و مذهب خاصی اداره میشدند.
چنین حکومتهایی از تعقیب و آزار برای حمایت از سنت های سیاسی و مذهبی رایج استفاده میکردند.
در چنین جوامعی فیلسوفان سیاسی نمیتوانستند اندیشههای خود را که نوعا در تقابل با حکومت های رایج بود یا حکومت ها تصور میکردند چنین افکاری دولتها را به چالش می کشاند، به صورت آشکار بیان کنند.
طبیعی است در این صورت اگر فیلسوفی خواهان ابلاغ و رساندن اندیشههای خویش به صورت نگارش بود، باید شیوهای برای انجام آن اتخاذ میکرد تا از خشم و غضب صاحبان قدرت در امان باشد.
عدم سازگاری بین فلسفه و جامعه
فارابی در رساله فلسفه افلاطون درباره روشنترین و بیپردهترین دلیل پنهاننگاری میگوید: «فلسفهورزی در معرض خطر جدی بود. این بدینمعناست که جامعه، فلسفه یا حق پرداختن به تفکر فلسفی را قبول نداشت و بین فلسفه و جامعه اساسا سازگاری نبود. یعنی فیلسوفان از نمایندگی جامعه یا احزاب خیلی دور بودند. آنان فقط از منافع فلسفه دفاع میکردند و معتقد بودند با این عمل حقیقتا از بالاترین منافع بشر دفاع میکنند.» اشتراوس میگوید: «عنوان «دو فلسفه» که ابنرشد برای رساله مقاصد افلاطون و ارسطو فارابی به کار میبرد، امکان دارد تلویحا همان تمایز میان «دو آموزه» آشکار و پنهان باشد.» به نظر او ، از این جا شاید بتوان فهمید که چرا فارابی کل فلسفه را در درون یک چارچوب سیاسی ارائه کرد و چرا مفصلترین نوشتههای او «آثار سیاسی» هستند.
روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید