1394/6/28 ۱۲:۵۸
هر وقت كه درباره خصوصیت ایرانیها حرف زده میشود، از شعر و روحیه شاعرانه هم سخن به میان میآید. این مساله هم به روحیه شاعرانه ما برمیگردد و هم تعداد زیاد شاعران شناختهشده و ناشناس ما؛ شاعرانی كه میراث مكتوب گرانسنگی را از قرنها پیش برای ما به یادگار گذاشتهاند.
شهریار بنیانگذار مكتبی نو در شعر آذری
زینب كاظمخواه: هر وقت كه درباره خصوصیت ایرانیها حرف زده میشود، از شعر و روحیه شاعرانه هم سخن به میان میآید. این مساله هم به روحیه شاعرانه ما برمیگردد و هم تعداد زیاد شاعران شناختهشده و ناشناس ما؛ شاعرانی كه میراث مكتوب گرانسنگی را از قرنها پیش برای ما به یادگار گذاشتهاند.
این وجه فرهنگ ایران باعث شده تا شعر به عنوان هنر ملی این سرزمین پایش به تقویم رسمی كشور باز و صاحب روز شود. خبر ساده و كوتاه بود. روز ٢٧ شهریور همزمان با سالروز درگذشت استاد شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار تصویب شد. بانی این اقدام «علیاصغر شعردوست» نماینده آن روز مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی و مخبر كمیسیون فرهنگی بود. این مصوبه با آنكه از نظر ساز و كار ارتباطی با مجلس شورای اسلامی نداشت، اما چون طراح و به تصویبرساننده آن نماینده مجلس بود با واكنشهایی از سوی برخی نمایندگان شهرهای دیگر همراه بود. در فردای روز اعلام این مصوبه، نماینده آن روز مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی طی نطق پیش از دستور به نامگذاری این روز اعتراض كرد و نامهای بزرگانی همچون سعدی و حافظ را برای روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی مناسبتر دانست؛ موضوعی كه طی ١٥ سال گذشته همواره كم و بیش مطرح بوده است و در آستانه ٢٧ شهریور هر بار كه از روز ملی شعر و ادب سخن به میان میآید، یك پای ماجرا هم دلیل انتخاب سالروز درگذشت شهریار برای این روز است.
با گذشت ١٥ سال از آن روز به سراغ علیاصغر شعردوست میرویم تا یك بار دیگر این مناسبت را با او مرور كنیم. او پس از گذراندن سالهای زیادی در عرصه مدیریت فرهنگی، انتشاراتی و مطبوعاتی در موسساتی چون انتشارات بینالمللی الهدی، انتشارات سروش، موسسه نشرآوران این روزها در انتشارات شهریاران مشغول به كار است.
****
ایرانیان به ملتی شعردوست شهره هستند، اما سالها ما در تقویممان روز ملی شعر و ادب نداشتیم، چه شد كه این همه تاخیر در این موضوع اتفاق افتاد؟
موضوع نامگذاری روزی برای بزرگداشت شعر گویا ازبس بدیهی و ضروری بود كه مورد تغافل قرار گرفته بود. ملت ما در جهان با شعر و شاعران خود مشهور است. اساسا حافظه تاریخی ما بیشتر به زبان شعر بیان شده است. البته در تقویم ما برای بزرگداشت شاعران بزرگی چون فردوسی، سعدی، مولوی روزهایی وجود داشتهاند اما به شعر معاصر كمتر توجه شده بود. این نقیصهای بود كه نظر بنده را به خود جلب كرد كه باید روزی را داشته باشیم كه به شعر و ادب معاصر اختصاص داشته باشد. ما برای بزرگداشت سایر وجوه فرهنگ و هنر كشور، در طول سال مناسبتهایی در نظر گرفتهایم، برای بزرگداشت هنر عالی سینما در سال چند جشنواره نظیر جشنواره فجر را در سالهای بعد از انقلاب داشتهایم، در مورد كتاب نیز هفته كتاب و كتابخوانی، نمایشگاه بینالمللی كتاب و مراسم كتاب سال جهت توجه به كتاب و كتابت و دستاندركاران آن از مولف و مترجم تا عواملی كه در حوزه سختافزار در امر تولید كتاب دستاندركارند، وجود داشت. برای بزرگداشت موسیقی نیز علاوه بر جشنواره فجر چندین جشنواره هم در طول سال برگزار میشود. همچنین درخصوص هنرهای تجسمی و سایر وجوه فرهنگ و هنر به همین نحو است، اما در تقویم سالانه ما برای بزرگداشت شعر و ادب روزی دیده نشده بود؛ روزی كه در آن به شعر معاصر كشور و شاعران جوان توجه شود، شعر نمونه انتخاب شود و مورد تشویق قرار گیرد و به مناسبت آن روز، فرصت و امكان چاپ آثار شاعران معاصر، شاعران جوان و نوپرداز، فراهم شود و اصولا به مناسبت آن روز با طرح مقوله شعر معاصر چنین فرصتهایی به وجود آید.
برای این كار به نظرتان جشنواره شعر فجر مناسب نیست؟ جشنوارهای كه چند دوره از برگزاریاش میگذرد و هدفش تجلیل از شعر است؟
اگر جشنواره شعر فجر در زمانی كه من این پیشنهاد را مطرح كردم وجود میداشت شاید نوع طراحیاش فرق میكرد، اما عمر جشنواره شعر فجر چندان طولانی نیست. جشنواره شعر فجر در آخرین ماههای سال ١٣٨٥ نخستین دورهاش برگزار شد. در حالی كه سالها پیش از آن همایشهای بینالمللی نودمین سال و یكصدمین سال تولد استاد شهریار در سالهای ١٣٧٥ و ١٣٨٥ در ایران و برخی كشورهای منطقه برگزار شده بود. جشنواره شعر فجر مدت زیادی نیست كه جشنوارهای جدی و اثرگذار شده است و پیش از قوام یافتن این جشنواره، روز ملی شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده و در تقویمهای رسمی كشور ثبت شده بود.
در آن زمان بحثهای بسیاری درگرفت كه چرا از میان شاعران بزرگی كه ما داریم شهریار انتخاب شده است. به نظر شما شهریار چه ویژگیهایی داشت كه برتریهایی را برای روز ملی شعر و ادب درمقابل شاعران دیگر دارا بود؟
پس از پی بردن به لزوم اختصاص یافتن روزی در تقویم كشور برای بزرگداشت شعر و ادب، آنچه مورد بحث واقع شد زمان این روز و همگام بودن آن با یكی از رویدادهای فرهنگی و هنری مناسب و موافق با شعر معاصر ایران بود و طبیعی بود كه باید به سراغ شاعران میرفتیم. اگر از میان شاعران متقدم كه هركدام مانند ستونهای استوار، كاخ رفیع ادب و شعر فارسی را همچنان بلند و پابرجا نگه داشتهاند، انتخاب میكردیم، باعث بحث و گفتوگوی فراوان میشد. عدهای بر آن بودند كه باید فردوسی را برگزینیم چراكه حماسهسرای بزرگ ایرانزمین است و هزار سال پیش، شاهنامه را سروده؛ كتابی گرانسنگ كه همچنان در تاریخ ادب پارسی و در تاریخ ادبیات دنیا به عنوان یك شاهكار ادبی بهشمار میآید. عدهای معتقد بودند كه ما باید حافظ را انتخاب كنیم كه زبان تغزل ایران است و زیباترین آثار دلانگیز زبان فارسی از آن این شاعر است. عده دیگر معتقد بودند كه باید سعدی را انتخاب كرد. اشعار حكمتآمیز و ماندگار زبان فارسی از زبان این شیخ اجل جاری شده است. اما هر كدام از این بزرگان را كه انتخاب میكردیم، باز جای بحث باقی میماند كه چرا آن دیگری نه؟
اما ما در انتخاب روز بزرگداشت شعر و ادبیات ایران به دنبال شاعران متاخر بودیم؛ شاعران امروزین، شاعرانی كه مردمان ما با آنان زیسته باشند، آنها را دیده باشند و آنها نیز در دوران ما نفس كشیده باشند، با مردمان ما در زندگی شریك بوده باشند، در غمهای مردم غمخوار و در روزهای شادی آنها شاد بوده باشند. با این نگاه در میان شعرای معاصر من به عنوان كسی كه با شعر معاصر ایران آشنایی علمی و عملی داشته و دامنه آن را حتی فراتر از مرزهای كشورمان دنبال كرده است و در مقایسه با شاعران بزرگ معاصر تفوق استاد شهریار را نسبت به شاعران بزرگ معاصر به وضوح مشاهده كرده است شهریار را پیشنهاد كردم.
این پیشنهاد ربطی به مجلس داشت؟
خیر، ساز و كار تصویب و نامگذاری روزها در تقویم سالانه كشور مربوط به شورای عالی انقلاب فرهنگی است. من به عنوان شخص حقیقی طی نامهای، سالروز وفات استاد شهریار را به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی به رییسجمهور محترم وقت پیشنهاد كردم و ایشان موضوع را جهت بررسی به شورایعالی انقلاب فرهنگی ارجاع كرد. پس از بررسی كارشناسانه شورای انقلاب فرهنگی و ارجاع نامه به شورای فرهنگی عمومی كشور و پس از چندین جلسه بحث و بررسی، این پیشنهاد به عنوان مصوبه از سوی شورای فرهنگی عمومی تصویب و به شورایعالی انقلاب فرهنگی بازگردانده شد و از سوی این شورا تنفیذ شد و از آن سال به بعد همه ساله، روز ٢٧ شهریور به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار در تقویمها درج وگرامی داشته میشود.
بعد از آن سال چه برنامههایی برای روز بزرگداشت شهریار برگزار شد. تا جایی كه میدانیم قرار بود هر سال در این روز برنامههایی برای بزرگداشت شعر و ادب برگزار شود ولی جز چند برنامه محدود برنامه دیگری برگزار نشده است. چرا در این روز بزرگداشت در خوری برای شهریار و روز ملی شعر و ادب برگزار نشده است؟
این موضوع از دو زاویه قابل بررسی است؛ یكی مخالفانی كه از ابتدا همراهی نكوداشت استاد شهریار را با برگزاری و تجلیل از مقولهای به نام شعر به دلیل آذری زبان بودن استاد یا دلایل دیگر كه بارها به آن پاسخ دادهام برنمیتافتند و از همان روزهای اولی كه این موضوع رسانهای شد به گونهای منتقد این همراهی بودند و از زاویهای دیگر متولی جدیای كه فارغ از نگاههای سلیقهای یا شخصی به مقوله بزرگداشت شاعران معاصر بپردازد وجود نداشت. در اینكه شهریار شاعری ملی است شكی وجود ندارد، لیكن اینكه متولی چنین مراسمی بخش كوچكی از دولت باشد و بدتر از آن، اینكه تنها یك بخش دولتی از یك استان اینچنین بزرگداشتهایی را برگزار كند قابل تامل است. به نظرم در موضوعات ملی باید نگاهی ملی و حتی بینالمللی داشت، همانطور كه دامنه نفوذ اشعار استاد شهریار از مرزهای كشورمان فراتر رفته و در بسیاری از كشورهای منطقه به ویژه كشورهای ترك زبان شناخته شده است، برای مثال تنها برای سروده «حیدر بابایه سلام» استاد شهریار صدها نظیره در خارج از كشور سروده شده است. یا برخی موسیقیدانان تاجیكستان، تركیه و افغانستان روی اشعار استاد شهریار آهنگسازی كردهاند یا متون نمایشی با الهام از آثار استاد شهریار نگارش یافته است. به اختصار باید بگویم موضوع تجلیل از این استاد و روز شعر و ادب آنگونه كه باید هنوز ملی نشده است.
قرار بود كه برای استاد شهریار در كشورهای دیگر هم بزرگداشتهایی برگزار شود در این زمینه آیا اقدامی صورت گرفته است؟ برای معرفی این شاعر در كشورهای دیگر چه كارهایی شده است؟
من به عنوان شخص طراح و به تصویب رساننده این مناسبت بودهام. طبعا متولیان فرهنگ كشور برای این مناسبت باید برنامههای درخوری طراحی و اجرا كنند. البته در سالهایی كه من دبیرهمایشهای بینالمللی بزرگداشت استاد شهریار بودهام، به ویژه در مراسم مهم بزرگداشت نودمین سال و یكصدمین سال تولد استاد شهریار به این موضوع توجه جدی شده است. مشهورترین شاعران و نویسندگان كشورهایی كه آثار شهریار در آن كشورها به چاپ رسیده بود، میهمانان همایش بودند. همانطور كه میدانید افراد شاخص فرهنگی و هنری خارجی یا افرادی كه آثارشان با اقبال عمومی مواجه است برای شركت در اینگونه مراسمها به شخص دعوتكننده یا ارگان برگزاركننده دقت میكنند. علاوه بر این، تعدادی از سفرای كشورهای خارجی نیز كه علاقهمند حضور در مراسم آغازین یا اختتامیه بودهاند و در همایشها شركت كردهاند. از سوی دیگر ساعتها به عنوان دستاندركاران همایش و به همراه شاعران و مسوولان فرهنگی كشورهای دیگر در روزهای همایش خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و جلسهای طولانی با ایشان داشتیم و ایشان بارها مدت زمان جلسه را تمدید كردند، به نظرم این موضوع اتفاق مباركی است. در آن سالها علاوه بر تهران و تبریز به عنوان محور اصلی همایشها، همایشهایی درسطح كشورهای منطقه و حتی فراتر از آن برگزار شد. به عنوان مثال در تالار بزرگ فرهنگ آنكارا همایش بزرگداشت استاد شهریار با حضور روسای مجلس دو كشور برگزار شد. همچنین در باكو، مسكو، دوشنبه و حتی بعضی پایتختهای اروپایی، كنگرهها و همایشهایی برگزار شد.
در سالهای اخیر چه؟
همایش بینالمللی لوازمی دارد. باید به تصویب هیات دولت برسد. دستگاه متولی از همراهی سایر دستگاهها بهرهمند باشد. مثلا در مراسم نودمین و یكصدمین سال كه به ترتیب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان میراث فرهنگی متولیان اصلی آن بودند، وزارت امور خارجه، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، فرهنگستانهای زبان و ادب فارسی و هنر و بسیاری از دستگاههای مرتبط به عنوان همكاران دستگاه اصلی متولی در برگزاری همایش حضور و مشاركت داشتهاند اما وقتی همایشی در سطح استانی برگزار میشود طبعا این مقدمات و لوازم در آن لحاظ نمیشود. در چند سال اخیر هم ظاهرا به همین نحو بوده است. البته سپاسگزارم كه به عنوان میهمان به این همایشها دعوت شدهام ولی از آنجایی كه سمتی در برگزاری و سیاستگذاری بزرگداشتها نداشتهام نمیتوانم به این سوال پاسخ دقیقی بدهم و بهتر است از مسوولان برگزاركننده پرسید.
شما قبلا گفتهاید كه شهریار احیاگر غزل فارسی و نیز پدر غزل نو است در مورد این موضوع باید گفت كه شهریار به شاعران گذشته خود نظر داشته و از سوی دیگر شیفتگی زیادی به حافظ داشت و تحت تاثیر او بود به خاطر این شیفتگی هم بود كه او در زمینه غزل دستیابیهای بسیاری داشت. به نظر میرسد كه تاثیرپذیری شهریار از شاعران پیشین در شعرش نمود زیادی دارد. آیا به نظرتان اینگونه نیست؟
یكی از بزرگترین خدمات شهریار، ایجاد تحول در عرصه غزل فارسی است. جریان پویایی كه امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حیات خود ادامه میدهد، در واقع با غزلهای نوآیین استاد آغاز شده است. از همین روی، شهریار را میتوان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطیت كه به اعتقاد بنده باید از ادوار ركورد و فتور تاریخ غزل شمرد، احیاگر غزل فارسی و نیز پدر غزل نو دانست. رویكرد ویژه شهریار به غزل باعث شد غزل دگرباره به عنوان پویاترین گونه شعر فارسی جایگاه خود را در اذهان و انظار باز یابد. اگر من در اینجا بخواهم به عناوین غزلهای نوی شهریار اشاره كنم، فهرستی بلند بالا خواهد شد.
بی شك توانایی شگرف استاد شهریار در انواع قالبهای شعری، خود مقولهای بزرگ است. تبحر وی در این زمینه تا آنجاست كه او را آخرین وارث خدایان غزل و به عنوان شاعری كه غزل نو را آفریده میشناسند چراكه عدهای معتقد بودند بعد از دوران مشروطیت، دیگر دوران غزل به سرآمده و غزل سرایی دیگر به اوج خود رسیده است اما شهریار با نگاهی دیگر و با آفرینش غزلیات نوآیین، علاوه بر اینكه سنتهای ادب پارسی را پاس داشت و به شعرای متقدم خود توجه كرده، به موازات آن یك تحول جدی در عرصه غزل فارسی به وجود آورده است؛ جریانی كه امروزه با نام غزل نو به موازات شعر نو به حیات خود ادامه میدهد. از همین رو شهریار را میتوان پس از دوره بازگشت و مشروطیت، احیاگر غزل فارسی و نیز پدر غزل نو دانست. بیشك رویكرد ویژه شهریار به غزل موجب شد كه غزل دگرباره به عنوان پویاترین گونه شعر فارسی در اذهان راه پیدا كند.
از سوی دیگر غیر از قالب غزل، ما در وجود استاد شهریار با شاعری دیگر مواجه هستیم كه با آفریدن برخی منظومهها و قطعات نو، از یك سو آثار ارجمندی به گنجینه شعر ایرانی افزوده و از سوی دیگر به جریان طبیعی و سالم شعر نو و تثبیت جایگاه آن كمك كرده است. درواقع مكتب شهریار كه در مجموعه دیوانهای استاد با همین عنوان چاپ شده نیز با همین اشعار شكل گرفته است. به گونهای كه هم خود شاعر و هم منتقدان این بخش از آثار شهریار را از درخشانترین سرودههای استاد دانستهاند.
شهریار هم در زندگی شخصی و انسانی خود به عنوان یك انسان مومن و معتقد و متدین بوده و هم در عقاید و نظرات خود از آغاز به مذهب توجه خاص داشته و خود از اركان شعر مذهبی است و در این زمینه آثار بسیار دارد. نظیرهها و نوحههای مهمی به زبان تركی و فارسی كه در زبان مردم جاری است.
من در برخی نوشتههایم شهریار را به مانند یكی از اركان شعر تشیع یاد كردهام. اكنون هم میگویم كه كدامیك از شاعران همعصر ما شعری به بلندی و لطافت مناجات سروده كه همگان با هر میزان اعتقاد، ابیاتی از آن را در یاد نداشته باشد؟!
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
كه به ماسوی فكندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگرای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوی را
بروای گدای مسكین در خانه علی زن
كه نگین پادشاهی دهد از كرم گدا را...
شهریار اشعار تركی بسیاری دارد كه میتواند در كشورهای ترك زبان همسایه گسترش پیدا كند اما به این وجه او خیلی پرداخته نشده است.
در عرصه شعر تركی شهریار استاد بلندپایهای است كه كسی را یارای همانندی با وی نیست. در تاریخ ادبیات كمتر میتوان شاعری را یافت كه بر دو زبان احاطه داشته و توانسته باشد به هر دو زبان شاهكاری بینظیر بیافریند. شهریار در كنار اینكه در عرصه غزل شاعر بس بزرگ است، با سرودن «حیدر بابایه سلام» و «سهندیه» و اشعاری از این دست در حقیقت در زبان تركی كه زبان مادری او است، اشعاری میآفریند كه در زمره اشعار ناب بهشمار میآیند. به بیان دیگر استاد شهریار همچنان كه در زبان فارسی به عنوان شاعری بزرگ و بلندآوازه است، در زبان تركی نیز به عنوان ركنی مهم به شمار میرود و این برای شاعری دوزبانه جای مباهات بسیار دارد كه در هر دو زبان شعر شاهكار بسراید و از حد طبع آزمایی در یك زبان فراتر رود.
استاد شهریار در روزگاری به شعر تركی توجه كرد كه در شعر فارسی غوغایی افكنده بود و به تعبیری دیگر آن هنگام كه استاد سرودن اشعار آذری را آغاز كرد، به اعتبار آثار فارسی خود در عرصه فرهنگ و ادبیات معاصر چهرهای محبوب و شناخته شده بود و نخستین دیوانی كه از شهریار منتشر شد، بزرگان ادب فارسی بر آن مقدمه نوشتند كه اگر شهریار اینگونه شناخته شده نبود، با وجود محدودیتهای سیاسی و امنیتی نظام ستمشاهی نمیتوانست شعر تركی آذری را به این شكل رواج دهد. وی در این زمان در شعر تركی مسیر ویژهای را پیمود و به تعبیر خود استاد، خنجر را به خرما تبدیل كرد. در همان سالها منظومه «حیدر بابایه سلام» كه فراز قله آثار تركی شهریار است را سرود كه نه تنها بر آثار شاعران تركی گوی ایران بلكه در شعر شاعران جمهوری آذربایجان، جمهوریهای آسیای میانه و تركیه اثر فراوان گذاشت.
از سوی دیگر رویكرد شهریار به شعر تركی در شرایطی صورت گرفت كه به گفته خود استاد در آن دوره اشعاری كه به زبان تركی در ایران چاپ میشدند، نه از نظر كیفیت و نه از نظر كمیت نمود چندانی نداشتند. ظهور شهریار در این مقطع حساس به نجات شعر آذری منجر شد. پس از مدت طولانی كه شعر تركی در ایران با ایستایی مواجه بود تنها شاعر بزرگ چیرهدستی مانند استاد شهریار میتوانست به شعر تركی آذری اینچنین رواج بخشد و طرحی نو دراندازد.
مطلب مهم دیگری كه باز در این مورد قابل توجه است این است كه با توجه به شرایط سیاسی آن سالها و گرایش برخی از نیروهای فرهنگی به برخی دیدگاههای خاص، قصد سوءاستفاده از زبان آذری را داشتند. اینكه شهریار به عنوان یك شیفته مفاهیم دینی و خادم صادق زبان و ادبیات فارسی و همچنین چهرهای میهنپرست از همه بازیهای سیاسی روزگار دور به یاری شعر تركی آذری شتافت خود یك قدم بسیار مهم و اثرگذار محسوب میشود.
شهریار توانست بهدور از هدفهای سیاسی، مكتبی نو در شعر تركی آذری بنیانگذاری و توجه شاعران آذری را به ارزشها و معانی زیباشناختی شعر جلب كند و از سوی دیگر كسانی كه شعر تركی آذری را به عنوان یك حربه سیاسی به نفع بیگانگان استفاده میكردند، خلع
سلاح سازد. این كوشش شهریار حتی كرملیننشینها را به صرافت تطمیع شاعر انداخت تا آنجا كه برای شهریار پیشنهاد جایزه ادبی لنین را در آن روزگار مطرح كردند كه با هوشیاری شهریار، به شكست انجامید. البته بیان دلایلی از این دست، خود ثابت میكند كه در آن روزگار جز شهریار كسی یارای یاری شعر تركی آذری را نداشت. هرچند كه شاعر حدود ٢٠ درصد از سرودههایش را تنها به زبان مادری سروده اما با همین دیوان كوچك توانسته است جایگاه بسیار والا و شایسته را در شعر تركی آذربایجانی كسب كند. بر اساس اشعار تركی شهریار آثار بسیاری در كشورهای دیگر سروده شده و نیز پژوهشهایی كه درباره زندگی و شعر وی انجام یافته نشانگر آن است كه هنر شهریار چگونه از مرزها فراتر رفته است.
در باب اینكه در كشورهایی كه زبان، زبان تركی است و تمام آفرینشهای ادبی به زبان تركی است و همه مطالعات به زبان تركی صورت میگیرد، اما شعرها اینگونه مرزها را در مینوردد و اینگونه در زبان عموم جاری میشود، آنچه به ذهن من رسیده این است كه علت نفوذ شعر تركی آذری شهریار از تركیه، قفقاز تا آسیای میانه و تا فراتر از آن این است كه شعر شهریار ریشه در ژرفای اسلامی ایرانی دارد و آثار او به اعماق سنتهای مشترك مشرق زمین اشارت دارد. شعر شهریار چون مستحضر به فرهنگ اسلامی بود، چون مستحضر به فرهنگ دیرپای اسلامی ایران بود اینگونه توانست همه مرزها را درنوردد و میبینیم كه برای حیدر بابایه سلام دهها نظیره در جمهوری آذربایجان، تركیه، آسیای مركزی و عراق و دیگر جاها سروده میشود.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید