شهریار شاعر متفاوت زمانه؛ گفت‌و‌گو با کریم رجب‌زاده

1394/6/28 ۰۹:۲۸

شهریار شاعر متفاوت زمانه؛ گفت‌و‌گو با کریم رجب‌زاده

کریم رجب‌زاده

           

 

شهریار از معدودشاعران کلاسیک‌گوی ماست که پیشنهادهای نیما را به کار بسته و اتفاقاً دشواری کار او، بیشتر از کار نوگرایان ِ پس از نیما بوده، چرا که او می‌باید نظم نو را با نظم کهن وفق می‌داد

 

 یزدان سلحشور: کریم رجب‌زاده، یکی از اضلاع مربع غزل نو در دهه پنجاه است؛ شاعرانی که با تأسی به نوآوری‌های نیما و البته با عشق به غزل، رویدادی را پی ریختند که اکنون پس از گذشت نزدیک به 5 دهه به رقیب اصلی «شعر نو» در تولیدات ادبی دهه نود بدل شده است. سه نفر دیگر، بهمنی و منزوی و پدرام بودند البته با همدلی و همراهی و حضور مستدام علیرضا طبایی. رجب‌زاده، یکی از چند انتخاب‌ مناسب بود برای گفت‌و‌گوی منصفانه درباره جایگاه شعر پارسی شهریار، چرا که او در دهه‌های متمادی تنها از شعر و نوآوری شهریار متأثر بوده است.

****

 بگذارید از اینجا شروع کنیم که شما به عنوان یکی از کسانی که در دهه پنجاه غزل نو را پی ریختید و از یک سو با مخالفت شاعران نوگو و از سویی دیگر، کم‌لطفی غزل‌سرایان کهن‌گو مواجه شدید، غزل و به‌طور کل شعر پارسی شهریار را در چه جایگاهی می‌بینید از لحاظ نوآوری؟

شهریار از معدود شاعرانی‌است که در زمان حیاتش، شعرش مورد اقبال عمومی قرار گرفت یک بخش‌ آن البته برمی‌گردد به اینکه شاعری دو زبانه بود و این البته به تنهایی دلیل موفقیت نمی‌تواند باشد چون در این سال‌ها و حتی در سال‌های پیش از حضور شعر نو، شاعران دو زبانه کم نبودند و نیستند و گاه حتی در هر دو زبان نیکو سروده‌اند با این همه، از محبوبیت عمومی در زمان حیات‌شان برخوردار نشدند. در این بحث، آنچه مد نظر است به نظر من، شعر پارسی شهریار است. مسلم است که شعر آذری او، در محبوبیت منطقه‌ای و حتی فراملی‌اش دخیل بوده و هست اما به نظر می‌رسد او در این سال‌ها، حتی از نگاه آذری‌زبان‌ها، بیشتر با شاعران ِ قَدَرِ پارسی‌زبان سنجیده و قیاس شده در گستره ملی. ما با یک واقعیتی روبه‌رو هستیم درباره او، آن هم این است که شهریار شاعر متفاوت زمانه خود است یعنی با ‌وجود کلاسیک‌گویی و شاعری در قوالب کلاسیک، با شیب ملایمی، همیشه به سمت نوگرایی قدم برداشته و در این شیب ملایم توانسته مردم و دیگر شاعران همدوره خود را با خود همراه کند. بیاییم قیاسی داشته باشیم بین شعر او و همدوره‌ای‌هایش، مثل رعدی آذرخشی، ابوالحسن ورزی و دیگران. نه اینکه آنها شاعران حرفه‌ای نباشند، هستند اما روح زمانه در کار آنها نیست یا کم است. وقتی از روح زمانه حرف می‌زنیم منظور «زبان» و کاربردهایش فقط نیست، گرچه به نظر من، در این زمینه هم شهریار متفاوت است و با زبان مردمِ زمانه شعر می‌گوید، منظور از روح زمانه همراهی و همدلی با بزنگاه‌های حسی-اعتقادی- ملی مردم است و این لزوماً به معنای شعر سیاسی‌گویی نیست کما اینکه برخی از همدوره‌ای‌های وی، حتی با دوری گزیدن از معیارهای زیباشناختی شعر هزارساله، مناسبت‌گویی‌های سیاسی هم داشتند اما دوره‌ای و در زمانی کوتاه مورد توجه قرار گرفتند. شاید به شکل خیلی خلاصه بتوان گفت که شهریار، خصیصه بزرگش در میان همنسلانش، هوشمندی‌اش بوده و گرچه در جاده نوگرایی، با شتاب پیش نتاخته، اما بزنگاه‌هایش را دریافته و به کار بسته. شهریار از معدودشاعران کلاسیک‌گوی ماست که پیشنهادهای نیما را به کار بسته و اتفاقاً دشواری کار او، به گمان من، بیشتر از کار نوگرایان ِ پس از نیما بوده، چرا که او می‌باید نظم نو را با نظم کهن وفق می‌داده و اگر اندکی دچار لغزش می‌شده، نه جایگاهی در میان کلاسیک‌گویان می‌یافته نه از سوی نوگرایان مورد پذیرش قرار می‌گرفته‌است.

 

 در چه حوزه‌هایی به سراغ پیشنهادهای نیما رفته است؟

اول حضور زبان مردم در شعر، که با‌وجود تلاش‌های شاعران دوره مشروطه، تا پیش از شهریار، نشد جایگاهی تثبیت‌شده در شعر کلاسیک پیداکند. اینکه شعر کلاسیک، بدل به بیانیه سیاسی یا تصنیف سیاسی یا حتی سرمقاله منظوم شود، گرچه در روزگاری که در تب و تاب میان دو جنگ جهانی بود، محتملاً جذابیت‌هایی داشت اما بالاخره مردم هم یک متر و معیاری داشتند برای خودشان که شعر را با آن می‌سنجیدند و با همین متر و معیار بود که شهریار شروع کرد به استفاده تغزلی از واژه‌های غیر معمول در شعر هزار ساله. مثلاً این بیت: «حرفم به زبان بود ولی سکسکه نگذاشت/ تا باز دهم شرح قضا و قدرم را». در دوره مشروطه، نه اینکه کلماتی چون «سکسکه» نبودند، بودند اما وارد این مکانیزم زیباشناختی نمی‌شدند و در نتیجه توسط ذائقه زیباشناختی خریداران کالای هنر، پذیرفته نمی‌شدند.

 

 یعنی قبل از شهریار کسی به ذهنش نرسیده که این قدر می‌شود راحت به این مکانیزم رسید؟

معما چو حل گشت آسان شود! گفتم که بزرگ‌ترین خصوصیت شهریار، هوشمندی‌اش بوده؛ شهریار، معمولاً از کوتاه‌ترین راه به مقصد می‌رسیده و شعر پیشینیان را هم دقیق خوانده بوده؛ به نظر من، حتی برای اینکه نوگرایی نیما را به کار بگیرد، دنبال وجوه مشترک این نوگرایی‌ها با شعرکسانی بوده است عملاً شاگردی آنها را کرده؛ زبان سهل و ممتنع سعدی را مدنظر گرفته که چطور سعدی، به کلمات بسیاری مجوز ورود به شعر را داده؛ رندی حافظ را در آمیختگی نشانه‌های زمینی با آموزه‌های آسمانی در نظر گرفته و به طرف شعری عینی و قابل ِ لمس قدم برداشته است؛ شعری‌که برای مردم در دسترس بوده و قابل درک؛ حتی از خیال‌انگیزی همشهری‌اش صائب هم غفلت نکرده. ببینید، می‌گوید: «نگین ملک سلیمان چراغ عرش خداست». از همه این‌ها گذشته، شما اگر به گزیده‌های شعر دهه‌های 1310 تا 1330 نگاهی بیندازید، متوجه می‌شویدیکی از شگردهای آن دوره، استفاده از ضرب‌المثل‌های معمول بوده تا به اصطلاح، غزل شیرین شود که البته این روش را شما در بخشی از رویکردهای طنزپردازانه شعر مشروطه هم می‌بینید اما اتفاقی که حتی در این زمینه هم در شعر شهریار می‌افتد، یک کار تکمیلی‌است یعنی ضرب‌المثلی را به ضرب‌المثل مکمل و نوتری بدل می‌کند: «پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت/ پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم» یا در همان غزل می‌گوید: «تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم/گاهی از کوچه معشوقه خود می‌گذرم»یا می‌گوید: «با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود/ بیچاره من که ساخته از آب و آتشم» هوشمندی مضاعف شهریار این است. در روزگاری که اوضاع زمانه و شرایط سیاسی-اجتماعی ایجاب می‌کندکه هر کس، از هر سرچشمه‌ای که نوشیده، یا انکارش کند یا ردپای خود را بپوشاند تا آنان که از پی می‌آیند، ندانند که چه پیش آمده و چگونه شاعر، بر بام شده، شهریار عیان می‌گوید و این هم تفاوت دیگر اوست با همعصرانش: «خواجه مدهوشم کند، سعدی به هوش آرد مرا/ عقل گو نیشم زند تا عشق نوش آرد مرا/... گاه با ساز غزل حافظ به شیرازم برد/ گاه با افسانه‌اش نیما به یوش آرد مرا».

 

 ظاهراً غیر از اینکه در جمع کلاسیک‌گویان، چهره برتر بوده در میان نوگرایان هم عزیز شمرده می‌شده.

شهریار در سوگ نیما شعری دارد که نشان می‌دهد تا چه حد نیما را بزرگ می‌داشته با‌وجود اینکه -از واقعیت گریزی نیست- در آن هنگام شهریار، به مراتب نسبت به نیما، شاعر شناخته شده‌تری بوده. «رفت آن کو پدر شعر نوین ما بود/شعر نو چیست که بالاتر از آن نیما بود/پسر کوه بگو یا پسر افسانه/ شعله جنگل و طوفان دل دریا بود» تا می‌رسد به این بیت: «من همه عبرتی از باختن دیروزم/ او همه غیرتی از ساختن فردا بود» یا آن غزل معروفش که می‌گوید: «نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم/ سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم/من از دل این غار و تو از قله آن قاف/از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم/دودی‌ست در این خانه که کوریم ز دیدن/چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم» برگردیم به همان سؤال پیشین؛ یکی از مهم‌ترین پیشنهادهای نیما، این بود که شعر را به طبیعت نثر نزدیک کند البته برخی دنباله‌روهای نیما پنداشتند منظور این است که شعر، بدل به نثر شود! اگر بنا بر این باشد، خُب نثر بنویسند چرا نامش را می‌گذارند شعر؟! نیما، اشارتی دارد به روزگاری که شعر چنان آفریده می‌شدکه اگر می‌خواستی نثرش را هم بنویسی، تفاوتی نداشت از لحاظ نحوی و جایگاه کلمات؛ که در شعر سعدی و مولانا و نظامی و فردوسی و حافظ، شاهد مثال فراوان دارد. منظور نیما این بود که شعر را از قید و بند «شاعرانه‌گویی» و شاعر را از التزام «متشاعر بودن» برهاند. این یکی از وجوه مشترک نظرات نیما با شعر ممتاز هزارساله بود که شهریار، از آن استقبال کرد و به‌کار گرفت در حالی‌که بسیاری از همعصرانش در شعر کلاسیک چنین نکردند؛ به همین دلیل هم هست که وقتی وارد حوزه شعر نو می‌شود، در عین استقلال زبانی، بسیار نزدیک به نثر اما به شکلی دلپذیر، شعری سهل و ممتنع را ارائه می‌دهد: «آهسته باز از بغل پله‌ها گذشت/در فکر‌ آش و سبزی بیمار خویش بود/اما گرفته دور و برش هاله‌ای سیاه/او مرده است و باز پرستار حال ماست» یا جای دیگری از همین شعر «ای وای مادرم» می‌گوید: «امروز هم گذشت/ در باز و بسته شد/با پشت خم از این بغل کوچه می‌رود/چادر نماز فلفلی انداخته به سر/کفش چروک‌خورده و جوراب وصله‌دار/ او فکر بچه‌هاست/هرجا شده هویج هم امروز می‌خرد/ بیچاره پیرزن، همه برف است کوچه‌ها» می‌شود همین شعر را حتی با شعر برخی پیروان نوگوی نیما در دهه 30 مقایسه کرد که با‌وجود اینکه می‌خواستند شعر ساده بگویند در واقع، به قول مرحوم محمد حقوقی «نثرهای موزون» می‌گفتند یعنی در دل عروض نیمایی هم همان کاری را می‌کردندکه کف هرم استعداد، در شعر هزارساله کردند و شعرشان هم نماند یا اگر ماند فقط در تذکره‌های کمترخوانده‌‌شده ماند.

 

 بیاییم از یک وجه دیگر که وجه انتقادی هم هست به سراغ شعر شهریار برویم. به نظر می‌رسد که شهریار به ویرایش آثارش زیاد مقید نبود یعنی شما اغلب شاهد غزل‌هایی هستید که در 7 یا 8 بیت، درخشانند اما شهریار ابیات دیگری هم در همان غزل دارد که همسطح آن ابیات نیستند. در مقایسه، شاعری با نوآوری بسیار کمتر و حتی شهرتی به مراتب کمتر از شهریار اما با شعری متمرکز و روان و تغزلی مثل رهی معیری، به ویرایش اهمیت زیادی می‌دهد در حدی که گفته شده انتشار یک غزل را برای پیدا کردن ِ کلمه مناسب، سه سال به تعویق انداخت. چرا شهریاردست به نقد، کار را فوری منتشر می‌کرد؟

من با شما در این نکته متفق‌القولم اما علت دارد. علت ساختاری دارد. غزل، ساخته و تربیت شده برای تعدادابیات مشخصی است وقتی‌که غزل بلند می‌شود طبیعتش این است که گاه سکان را از دست شاعر می‌گیرد و به طوفان می‌زند. شهریار هم در این میان مستثنا نمانده البته دوستان همراه و هم‌قدمش می‌توانستند در همان دوره، این نکته را متذکر شوند که شاید هم شده‌اند در محافل دوستانه و خصوصی و شاید هم نه، ما نمی‌دانیم اما به طور مثال جناب سایه می‌توانسته در این مورد با او طرح مسأله کند، شاید هم گفته، به هر حال شهریار اکنون در میان ما نیست و شعرش هم با همین فراز و فرود ابیات، در معرض نقد است و از آن هم چاره‌ نیست.

 

 یک نکته در زمانه شهریار، همیشه برایم سؤال بوده و آن هم این است که چرا شاعر قَدَری چون امیری فیروزکوهی نتوانست محبوبیتی همتای شهریار بیابد؟

نکته مهمی‌است. فیروزکوهی شاعر بزرگی بود و هست اما نوع شعرش برای عموم نیست برای مخاطب خاص است یعنی حتی مخاطب خاص شعر، اگر مخاطب خاص غزل نباشد احتمالاً نتواند به دقایق ش عری‌اش پی ببرد؛ موفقیت یک شاعر در زمان حیاتش هم، رابطه مستقیم دارد با شراکت شعر آن شاعر با لحظات عام و خاص مردم زمانه‌اش؛ شعر فیروزکوهی در زمان حیاتش نه چنان منتشر شد تا مردم بخوانند و نه آنچه منتشر شد، مخاطبان عام را جذب خودش کرد. شاعر بزرگی‌ست باز هم تکرار می‌کنم. به دوستان جوان توصیه می‌کنم بروند آن گزینه‌ای را که دوستان بزرگوارم ساعد باقری و سهیل محمودی از او منتشر کرده‌اند.بخوانند با این همه بخش مهم محبوبیت اجتماعی یک هنرمندهمان نکته‌ای‌است که عرض کردم و شهریار و شعرش واجد آن بودند.

روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: