1394/6/16 ۱۰:۰۸
حکومت صفویان که از جریانی فکری و مذهبی ریشه گرفته و با گذر از سه دهه پیشینه اندیشهورزی پر و بال گرفته بود، در اواخر عمر خویش، به بحرانهایی درونی و بیرونی دچار شد. این بحرانها زمانی که با نارضایتی و شورش دستهای از مهاجمان افغان همراه شد، طومار عمر این حکومت و چهرههای اسطورهای آن را درهم پیچید. قدرت صفوی در زمان شاه سلطان حسین، با نارضایتی افغانان و حمله غلزاییان به اصفهان در ١١ محرم ١١٣٥ قمری فرو ریخت و به افغانان منتقل شد. شاه صفوی بدینترتیب تاجاش را به محمود افغان بخشید. محمود برای تصرف دیگر شهرها و نواحی ایران بسیار کوشید.
آنگاه که زایندهرود از کشته پر شد / ماهچهره تهرانی
یستادگیها و مصایب مردم اصفهان در هنگامه سخت هجوم افغانها
حکومت صفویان که از جریانی فکری و مذهبی ریشه گرفته و با گذر از سه دهه پیشینه اندیشهورزی پر و بال گرفته بود، در اواخر عمر خویش، به بحرانهایی درونی و بیرونی دچار شد. این بحرانها زمانی که با نارضایتی و شورش دستهای از مهاجمان افغان همراه شد، طومار عمر این حکومت و چهرههای اسطورهای آن را درهم پیچید. قدرت صفوی در زمان شاه سلطان حسین، با نارضایتی افغانان و حمله غلزاییان به اصفهان در ١١ محرم ١١٣٥ قمری فرو ریخت و به افغانان منتقل شد. شاه صفوی بدینترتیب تاجاش را به محمود افغان بخشید. محمود برای تصرف دیگر شهرها و نواحی ایران بسیار کوشید. او اما در سال ١١٣٨ قمری بر اثر توطئه پسر عمویش اشرف کشته شد و از صحنه قدرت کنار رفت. اشرف نیز سپس در اثر سه نبرد با نادرشاه افشار از صحنه سیاسی ایران حذف شد. امروز میخواهیم به اصفهان برویم؛ به میانه هیاهوی هجوم افغانها! هنگامی که اصفهانیها دریافتند محمود افغان بر اریکه سلطنت ایران تکیه خواهد زد، شهر دگرگون شد. عدهای از زنان اصفهان نیمهشب با پریشانی به کوچهها و خیابانها دویدند و فریادزنان به قلعه تبرک رفتند. شکست گلناباد در نزدیکی اصفهان، پایتخت را مورد تهدید جدی خطر افغانان قرار داد. گسترش این خبر در میان مردم، هراس و نگرانی شدید پدید آورد. افغانان پس از چند روز به نزدیکی اصفهان رسیدند و شهر را در محاصره انداختند. سلطنت صفوی در این هنگامه که کارزاری نه چندان سخت را میطلبید، روزگار ضعف خود را میپیمود و در اثر اختلافاتی به سمت و سوی سقوط پیش میرفت. محاصره روزبهروز بر مردم تنگتر میشد. حزین لاهیجی شاعر این روزگار که در اصفهان به سر میبرد، وضع را چنین روایت کرده است «در نواحی شهر تلاقی شد و افغان غالب و امرا مغلوب شدند و اکثر رعایای قرای قریبه مکانهای خود را انداخته با عیال به شهر درآمده، خلقی که هرگز خیال اینگونه حادثه نکرده بودند و بهم برآمدند و چون چشم همگی بر امرای بیتدبیر بود عامه را مجال چاره کفایت خصم از خود نماند».
نذر و دعا و دستهای یاریگر
دستهای دعا در چنین روزهایی رو به آسمان بود. مردم برای رهیدن از بلا نذرها کردند. شنیده شد که در حرم شاه نیز زنان حرم با پختن شلهزردی که بر آن دعا خوانده بودند، به پیروزی و نجات از آن مهلکه دلبسته بودند. محمدهاشم آصف در کتاب رستمالتواریخ روایت کرده است که زنان نزد شاه میآیند و میگویند «ما هریک برای تلف شدن دشمنانت نذرهای نیکو کردهایم و ختم لعن چهار ضرب [لعنی که عوام متعصب میکردند] پیش گرفتهایم که از برای مطلبشکافی، سیف قاطع است و هر یک نذر کردهایم که شلهزردی بپزیم که هفتهزار عدد نخود در آن باشد که هر نخودی را هزار مرتبه لاالهالاالله خوانده باشیم و بر آن دمیده باشیم و به چهل نفر فقیر بدهیم و دشمنانت را منهزم و متفرق و دربهدر بکنیم. چرا مشوشی؟» مردم بسیاری از روستاهای پیرامون پایتخت گریخته و به اصفهان وارد شده بودند، همین مسأله دسترسی به آذوقه را سخت کرده بود. حکومت نیز در این میانه جلوی خروج مردم از پایتخت را گرفته بود. مردم برای تأمین آذوقه خود به سوی شمال و غرب شهر، یعنی جاهایی که در تیررس دشمن نبود، میرفتند. از این دروازهها همچنین نیروهایی برای کمک به مدافعان اصفهان وارد شدند. گرانی و قحطی بر اصفهان سایهای سنگین افکنده بود. کمیابی غذا عدهای بسیار از مردمان را به کام مرگ کشاند. فقیران و تهیدستان در میان اینان بسیار بودند. وضع تا بدانجا وخیم شد که ثروتمندان نیز برای تأمین آذوقه چیزی نداشتند. بسیاری بر آن شدند تا به یاری یکدیگر از شهر بیرون رفته و آذوقهای به دست آوردند. همه آنها اما اسیر یا کشته شدند. سختی نبود آذوقه هنگامی بیشتر شد که محمود برای شکستن ایستادگی مردم اصفهان دستور داد محصولات شهر را بسوزانند. مردم به خوردن حیوانات و سپس جنازه کشتهها روی آوردند. پوست درختها نیز حتی خورده میشد. هر کس از مردمان برای نجات جان خودش به چیزی میآویخت. هجدههزار سوار بختیاری به رهبری قاسم خان در این حال به کمک اصفهان شتافتند. خبر رسید که کمکهایی نیز برای تأمین آذوقه مردم در راه است. مردم با شنیدن اینگونه خبرها به ادامه ایستادگی امیدوار میشدند. دهکدههای پیرامون اصفهان بیانگر آن بود که ایستادگی بیفایده است. سرانجام بنا به نوشته حزین «محمود با لشکر خود بر در شهر آمده به عمارات فرحآباد آن هم شهری و قلعه اساس بود مقام گرفت و آنچه از ضروریات میخواست از دهات معمور قریبه به خود که بیصاحب افتاده بود به لشکرگاه خویش کشیده، صاحب ذخیره چندین ساله شد». تعداد کشتهشدگان به اندازهای بود که آب زایندهرود تا روزها قابل نوشیدن نبود. ابتلا به بیماریهای سخت نیز بر مشکلات و مصایب مردم افزود. حزین لاهیجی از آن مهلکه گریخت. بسیاری نیز کشتهشدن به دست افغانان را به زندگی در این فضای مصیبتبار ترجیح دادند. اصفهان روزهای سخت و فاجعهبار خود را میگذراند. باید نجاتبخشی میآمد تا آنان را از این مهلکه برهاند.
روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید