روایت زندگی همنشینی مالک و مستاجر در «روزگار بدون جنگ»

1394/6/9 ۱۱:۱۰

روایت زندگی همنشینی مالک و مستاجر در «روزگار بدون جنگ»

اجاره‌نشینی یا به روایت قدیمی‌ها «کرایه‌نشینی» در ایران، پدیده‌ای است که براساس مستندات تاریخی، دست‌کم در میانه‌های عصر قاجار وجود داشته است. این که بتوان وجود چنان پدیده‌ای را به دوره‌های پیش‌تر نیز نسبت داد، موضوعی است که به استنادهای تاریخی نیاز دارد. بررسی‌های تاریخی از اسناد دوره قاجار نشان می‌دهد اجاره‌نشینی، یکی از سنت‌ها و روش‌های زندگی شهری به شمار می‌آمده است.

 

این جنگ از کی آغاز شد

 مهدی یساولی: روزگارِ «یک صاحب‌خانه و یک باب کرایه‌نشین با ١٥ خانوار»

اجاره‌نشینی یا به روایت قدیمی‌ها «کرایه‌نشینی» در ایران، پدیده‌ای است که براساس مستندات تاریخی، دست‌کم در میانه‌های عصر قاجار وجود داشته است. این که بتوان وجود چنان پدیده‌ای را به دوره‌های پیش‌تر نیز نسبت داد، موضوعی است که به استنادهای تاریخی نیاز دارد. بررسی‌های تاریخی از اسناد دوره قاجار نشان می‌دهد اجاره‌نشینی، یکی از سنت‌ها و روش‌های زندگی شهری به شمار می‌آمده است. سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه (نظام‌مافی) در کتاب «آمار دارالخلافه تهران؛ اسنادی از تاریخ اجتماعی تهران در عصر قاجار» که آمار کلی پایتخت را در سال‌های ١٢٦٩، ١٢٨٦ و ١٣١٧ هجری قمری به دست می‌دهد، به خوبی نشان داده‌اند که در محله‌های گوناگون تهران آن روزگار، چه تعداد صاحب خانه و چه اندازه کرایه‌نشین می‌زیسته‌اند. به استناد گزارش‌های این پژوهش ارزشمند، به عنوان نمونه در محله ارگ مبارک سلطانی، ٢١٩٥ صاحب‌خانه و ٨٢٤ اجاره‌نشین وجود داشته است. پژوهشگران کتاب هنگامی که به تعداد و ویژگی‌های نفوس هر محله اشاره داشته‌اند، وجود افرادی گوناگون را یاد کرده‌اند که خود صاحب خانه بوده و یک یا چند باب خانه کرایه‌نشین داشته‌اند. به عنوان نمونه در توصیف آمار محله عودلاجان، خانه کربلایی قاسم فراش درب اندرون ١ باب کرایه‌نشین دو خانوار، خود صاحب‌خانه و خانه عباسقلی خان افشار ١ باب؛ کرایه‌نشین سه خانوار، خود صاحب‌خانه در زمره آمار دارالخلافه تهران آمده است. همچنین بارها از «١ باب کرایه‌نشین چهار خانوار» و «١ باب کرایه‌نشین ١٥ خانوار» سخن رفته است. مجموع این گزارش و البته مستنداتی در دیگر کتاب‌های تاریخی و نیز روایت شفاهی بزرگانی که با یک واسطه، وضعیت و شرایط تهران آن روزگار را به یاد دارند، به خوبی نشان می‌دهد کرایه‌نشینی، پدیده‌ای رایج در پایتخت به شمار می‌آمده است.

روایتِ روزگارِ بدون جنگ

«اواخر بهار سال ١٣٢٥ شمسی که روزهای تعطیل به دامنه‌های رشته توچال برای گردش و هواخوری می‌رفتم، تصمیم گرفتم نام‌های چراگاه‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، بندها و چشمه‌های دامنه توچال را گردآوری کنم. هنوز سه چهار یورد گوسفندسرا در دامنه‌های جنوبی رشته توچال باقی مانده بود. هنوز دوغ و ماستی در سر چادرهای ایشان پیدا می‌شد. هنوز افراد عادی، دست‌ودل‌باز بودند و می‌توانستند سر ظهر از سه چهار نفر از راه رسیده پذیرائی کنند. هنوز جنگ شهری و دهاتی و ارباب و رعیت و کارفرما و کارگر و مرد و زن و پدر و پسر و مالک و مستاجر و ... شروع نشده بود. هنوز صفا و وفا را از ده‌نشینان نگرفته بودند و در هر گذر ده که می‌گذشتیم سلام و علیکی شنیده می‌شد». روایتی که منوچهر ستوده از ٧٠ دهه پیش در مقدمه جلد نخست کتاب «جغرافیای تاریخی شمیران» به دست می‌دهد، به یک «وضعیت مطلوب» اشاره دارد، به روزگار یکرنگی و همدلی؛ به روزگاری که «هنوز جنگ شهری و دهاتی و ارباب و رعیت و کارفرما و کارگر و مرد و زن و پدر و پسر و مالک و مستاجر و ... شروع نشده بود». از بسیاری جنگ‌های مورد اشاره در این روایت که بگذریم، اما پرسش امروزمان، یکی از جنگ‌ها را رها نمی‌کند؛ جنگ مالک و مستاجر... این رویارویی به راستی از کی و چرا آغاز شد؟ موضوع پرونده امروز ما پاسخ به این پرسش است. اصلا مگر روزگاری بوده که مالک و مستاجر، با هم رویارویی نداشته باشند؟ جعفر شهری، پژوهشگر تهران قدیم، در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» روایتی ارایه می‌دهد که می‌توان پاسخ‌ها را در آن جست «اگر بسوابق روحی و اخلاقی مردم آن زمان رجوع شود خواهیم دید که اگر نیمی از جمعیت فاقد خانه شخصی بوده‌اند، به جهت عدم استطاعت تهیه آن و بلکه از جهت فراوانی خانه و اطاق اجاره‌ای بوده و نیمی از آن نصفه که خانه‌بدوشی (درویش هر کجا که شب آید سرای اوست) را ترجیح می‌داده‌اند، چه تهیه مسکن برای هر کس بهمان اندازه سهل و آسان بوده که کسی بخواهد جهت خود تهیه کفش و لباس بکند». اشاره این نگارنده تاریخ زندگی مردم تهران در دوره‌های قاجار و پهلوی، به «نیمی از جمعیت فاقد خانه شخصی»، به سرشماری سال ١٣٠١ خورشیدی بازمی‌گردد که به نوشته وی «از ارقام ١٢٤٣٠٠ نفر که در خانه‌های شخصی ساکن بوده و ٧٢٠٠٠ نفر که اجاره‌نشین بوده‌اند معلوم می‌شود که کمتر از نصف جمعیت شهر را اجاره‌نشین و نصف زیادترش را صاحبخانه‌ها تشکیل می‌داده‌اند و باز این می‌رساند که برای بیش از نیمِ جمعیت شهر مسئله مسکن حل بوده و نیم کمتر آن بی‌خانه بوده‌اند». او در کنار این آمار، البته تاکید می‌کند کسی که در آن دوره یعنی اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول می‌خواست خانه‌ای بسازد «برایش مانعی نداشت تا در همان اطاق خشت و گلی زیسته از شر اجاره‌نشینی آسوده بشود»؛

 

اما «موضوع آن بود که اصولا اجاره‌نشینی شر و مزاحمتی نداشت تا خود را بخواهد از آن آسوده بکند، بلکه بمراتب هم از خانه شخصی داشتن برایش راحت‌تر بود از اینکه دردسرهای دیگرش را هم از مخارج تعمیر و خرابی و غیره و غیره از دوشش برداشته شده بود». یعنی واقعا روزگاری را می‌توان انگاشت که اجاره‌نشینی، به روایت گذشتگان، خوش‌نشینی بوده باشد، بی‌هیچ دغدغه؟ جعفر شهری، گویا از مدینه فاضله سخن می‌راند که با آن ناآشناییم «هر کس بهر مبلغ و اجاره‌خانه یا اطاق مورد نظر خود را در هر کجای شهر که می‌خواست می‌توانست بدست آورد، بدون آنکه مانعی سر راهش باشد. نه ودیعه وثیقه‌ای باید بپردازد و نه ضامن و سندی در میان آید و نه از جهت کثرت جمعیت و زیادی فرزند و منع و ممانعتی دیده با مشکلی روبرو باشد و کافی بود خانه‌ای یافته یا دلالی بآن راهنمائیش نماید و با صاحبخانه روبرو شده با توافق اجاره و قرار مدت آنرا در اختیار آورد». او برای آن که درستی نوشتارش را به خواننده بنمایاند، حدیث نفس می‌گوید که چگونه در جوانی به سادگی خانه‌ای را اجاره کرده بود «به این گواه که در شروع زندگی خود این نگارنده یک اطاق چهارده، پانزده متری و یک صندوقخانه سر آن که شش هفت ذرع مساحت را دربرمی‌گرفت و یک زیرزمین بزرگ را از روضه‌خوانی به نام شیخ قاسم ماهی دوازده قران اجاره کرده بودم». او از صاحب‌خانه‌هایی سخن می‌راند که انگار در جهانی دیگر از جهان ما می‌زیسته‌اند «صاحبخانه‌ها را این عقیده بود که سرپناه به کسی دادن علاوه بر عملی انسانی ثواب اخروی را هم همراه می‌دارد و این اعتقاد دیگر که خانه پر از دشمن باشد خالی نباشد و چندانکه اطاقی از خانه‌شان خالی شده بود به اول کسی که از آنها طلب کرده بود رضایت می‌دادند، بدون آنکه سئوال و جوابی در میان آورند و یا مطالبه پیش‌اجاره، یا پول پیش و مانند آنی داشته باشند و تنها مردان عزب بی‌زن و فرزند بودند که بسهولت نمی‌توانستند خانه و اطاق بدست آورند». او باز تاکید می‌کند «نه تنها سر سایه بکسی دادن جزو کارهای ثواب بود، بلکه می‌گفتند اگر کسی خانه‌ای خریده در اختیار کسی قرار دهد، حتی اگر اجاره آنرا هم دریافت بکند صواب دنیوی و اجر اخروی برای خود خریده است و بهمین قاعده تهیه باغ و غرس درخت میوه‌دار که اگر میوه آنرا هم بفروشد به ثواب نزدیک شده است. از این‌رو اگر کسی خانه‌ای داشت یکی  دو اطاق آنرا برای خود گزیده بقیه را به اجاره واگذار می‌نمود و خانه بی‌مستاجر کمتر دیده می‌شد و به مستاجر نداده‌هایشان هم آنهائی بودند که اطاق‌های اضافیشان را عروس و داماد و مادر و خواهر و غیر آن اشغال کرده بود». از همین نوشته‌ها می‌توان دریافت چرا در کتاب «آمار دارالخلافه تهران؛ اسنادی از تاریخ اجتماعی تهران در عصر قاجار»، آنگونه که در آغاز این نوشتار نیز اشاره شده، هرگاه از صاحب‌خانه‌ای متعین و مال‌دار سخن رفته است، از «١ باب کرایه‌نشین ١٥ خانوار» یاد شده است. جعفر شهری ستاینده وضعیتی است که از آن در مناسبات مالک و مستاجر یاد می‌کند «باین قرار و روی همین ملاحظات مالک و مستاجر با هم دوست و رفیق و هم‌زی و موافق بوده با هم مدارا می‌کردند و بر مبنای همین سازش و ملاحظه‌کاری و وظیفه‌شناسی هم که هریک بر دگری دارای چه حقوقی بوده، در مقابل تا چه حد باید انتظار داشته باشند هم بود که بسا مستاجرینی که نه تنها سالها در خانه‌ای سکونت داشتند، بلکه در آن خانه عروس یا داماد شده، فرزندان آورده، آنها را عروس و داماد کرده، در همان خانه بدرود حیات می‌گفتند».  او در پایان روایت خویش اما دگرگونی ساختار سیاسی ایران و جابه‌جایی حکومت از قاجار به پهلوی را در آغاز دگردیسی مناسبات یادشده موثر می‌داند «پس اگر نیمِ کمتر جمعیت را اجاره‌نشینان تشکیل می‌دادند نه از جهت فقدان و کمبود خانه و زمین و بلکه از آن خاطر بود که اجاره‌نشینی بمراتب آسوده‌تر می‌آمد، تا با کودتای ١٢٩٩ و هجوم مهاجران نعمت آن به نِقمت گرائیده اشکال مسکن بوجود آمده خاصه برای مستاجرین و شعر زیر که بیانگر حالشان آمده در دهان لوطی دوره‌گردها افتاد: یک زنمو چار تا بچه، ویلون شدم توی کوچه، برای یک اطاق خالی، کاگل‌مالی، گشتم آواره، گشتم آواره».

از دگریاری تا خودخواهی و خودپسندی فقط چند دهه فاصله است؟

٧٠ سال زمانی زیاد نیست برای آن که از وضعیت یادشده به شرایط امروزین دگرگون شده باشیم. نسل‌های گذشته، خوب به یاد دارند، مالکان به مستاجران چگونه می‌نگریستند. می‌توانند گواهی دهند که روایت جعفر شهری چه اندازه به واقعیت نزدیک است و افسوس منوچهر ستوده درباره پشت سر گذاردن روزگاری که «جنگ نبود» به درستی است؛ منوچهر ستوده که اکنون ١٠٣ سالگی‌اش را در باغی در شهسوار به آرامی می‌گذراند، در همان باغی که بر موقوفات افشار وقف کرده است تا از درآمدهایش کتاب چاپ کنند و خود می‌تواند روایت‌گر زنده روزگار بدون جنگ مالک و مستاجر باشد. بنیاد فرهنگ گذشته ایران بر یاری‌گری، دگردوستی و دگریاری استوار بوده است؛ رگه‌های چنین اندیشه و کرداری را می‌توان حتی تا دهه‌های اخیر نیز جست. در این دهه‌های اخیر اما چه بر ما رفته است؟

روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: