عوامل د اخلی و خارجی دو لبه قیچی سقوط

1394/6/7 ۱۱:۳۳

عوامل د اخلی و خارجی دو لبه قیچی سقوط

به نظر می‌رسد، بحث درباره ٢٨ مرداد پایانی ندارد. این نگاه‌های متنوع البته همیشه به اسناد و مدارك و شواهد ارتباط ندارد، بلكه برخی از آنها چنان كه داریوش رحمانیان تاكید می‌كند، به مفروضات غلط در تاریخ‌نگاری و نگاه غیرعلمی به تاریخ باز‌می‌گردد. منتزع كردن یك رویداد از وقایع پیش و پس از آن و تحلیل بر پایه جزییات و شواهدی درست یا غلط، یكی از این پیش‌فرض‌هاست. كتاب «ایران و سازمان سیا» (بازنگری در سقوط دولت مصدق) تالیف داریوش بایندر یكی از آثاری است كه در سال‌های اخیر در توضیح رویداد ٢٨ مرداد نگاشته شده است.

 

 نقد روایت داریوش بایندر از ٢٨ مرداد با حضور داریوش رحمانیان وكاوه بیات

محسن آزموده: به نظر می‌رسد، بحث درباره ٢٨ مرداد پایانی ندارد. این نگاه‌های متنوع البته همیشه به اسناد و مدارك و شواهد ارتباط ندارد، بلكه برخی از آنها چنان كه داریوش رحمانیان تاكید می‌كند، به مفروضات غلط در تاریخ‌نگاری و نگاه غیرعلمی به تاریخ باز‌می‌گردد. منتزع كردن یك رویداد از وقایع پیش و پس از آن و تحلیل بر پایه جزییات و شواهدی درست یا غلط، یكی از این پیش‌فرض‌هاست. كتاب «ایران و سازمان سیا» (بازنگری در سقوط دولت مصدق) تالیف داریوش بایندر یكی از آثاری است كه در سال‌های اخیر در توضیح رویداد ٢٨ مرداد نگاشته شده است. این كتاب به تازگی در ایران با ترجمه بهمن سراحیان منتشر شده است. بایندر در این كتاب نظریه‌ای «ظاهرا» جدید و بحث‌برانگیز درباره ٢٨ مرداد و نقش عوامل داخلی و خارجی در آن مطرح كرده است. به همین مناسبت در نشست خانه نقد كتاب ادعاهای بایندر در این زمینه به بحث و نقد گذاشته شد. در ادامه گزارشی از این نشست

از نظر می‌گذرد:

در ابتدای جلسه علی موذنی، دبیر جلسه توضیحی درباره برگزاری جلسه ارایه كرد و گفت: در مورد كودتای ٢٨ مرداد و نقش عوامل خارجی و داخلی در وقوع آن دیدگاه‌های متفاوتی ارایه شده است. برخی محققان عمدتا بر نقش عوامل خارجی تاكید دارند، برای مثال انور خامه‌ای كودتای ٢٥ مرداد را كار امریكایی‌ها و كودتای ٢٨ مرداد را كار انگلیسی‌ها می‌داند یا یرواند آبراهامیان این كودتا را كار انگلیسی- امریكایی برای مخالفت با كنترل ایران بر منابع نفتی می‌داند. برخی دیگر مثل فریدون مجلسی عناصر داخلی را پررنگ می‌دانند. داریوش بایندر در كتاب حاضر نیز بر عناصر داخلی تاكید دارد و حمایت خارجی را در حكم كاتالیزور می‌داند. این كتاب در سال ٢٠١٠ منتشر شد و از همان زمان نقدهای مفصلی به آن وارد شد، برای مثال مارك گازیروفسكی نقدی جدی بر آن نوشت و كار بایندر را غیرتاریخی خوانده است.

 

تز اصلی بایندر: ٢٥ مرداد عوامل خارجی، ٢٨ مرداد عوامل داخلی

در ادامه جلسه بهمن سراحیان ضمن ارایه توضیحاتی درباره كتاب تز اصلی كتاب بایندر را چنین شرح داد و گفت: بایندر اقدام به كودتای ٢٥ مرداد را حاصل عوامل خارجی می‌داند اما ٢٨ مرداد را اقدامی خودجوش از سوی عناصر خیابانی و اراذل و اوباش می‌داند. اما اسنادی كه بعد از انتشار اصل كتاب منتشر شده، نشان‌دهنده آن است كه این دیدگاه درست نیست. نكته جالب آن است آقای بایندر شاهد زنده كودتای ٢٨ مرداد بوده است. در پایان لازم به زنده‌یاد سرهنگ سخایی شهید ٢٨ مرداد اشاره كنم كه توسط حزب زحمتكشان و عوامل بقایی به شهادت رسید.

 

ادعای بایندر درباره آیت‌الله بروجردی مخدوش است

سپس بهمن آهویی مترجم دیگر كتاب كه آن را در خارج از ایران منتشر كرده صحبت كرد. وی بعد از بیان شرایط ترجمه كتاب و دوستی قدیمی‌اش با داریوش بایندر تاكید كرد: البته من نسبت به دیدگاه ایشان انتقاد دارم. اما بهترین نقد را از آن دكتر محمدعلی موحد در یك سخنرانی كه در شماره ٩١ نشریه نگاه نو آمده می‌دانم. البته در آن نقد به دیدگاه بایندر درباره نقش آیت‌الله بروجردی اشاره‌ای نشده است. بایندر نقش ایشان را در ٢٨ مرداد پررنگ می‌داند اما من نسبت به این دیدگاه نقدهای جدی دارم و معتقدم برداشت‌های آقای بایندر با توجه به روال سیاسی آیت‌الله بروجردی درست نیست. دلایل سه‌گانه‌ای نیز كه بایندر برای این ادعا می‌آورد، ‌مخدوش است.

 

اهمیت كتاب در نقد روایت امثال روزولت و ویلبر است

كاوه بیات، پژوهشگر تاریخ معاصر بحث خود را با اشاراتی به ترجمه كتاب بیان كرد و گفت: زبان بایندر پیچ و خم‌هایی دارد و به نظرم در ترجمه به این نكات دقت كافی نشده است. جاهایی كه كتاب ساده است، ترجمه نیز بهتر می‌شود اما در سایر موارد این‌گونه نیست.

وی در ادامه به محتوای كتاب اشاره كرد و گفت: این كتاب دو بخش دارد؛ نخست بخش مقدماتی است كه شامل چهار فصل است كه مروری بر مقدمات نهضت ملی شدن نفت است و نكته جدیدی ندارد. اما اصل مطلب كه بخش مربوط به سقوط دكتر مصدق است، شامل مباحث مهمی است. در این بخش مطالبی كه از فردای روز ٢٨ مرداد از وقایع آن روزها ارایه می‌شود، مطرح می‌شود. این مباحث آنقدر متنوع است كه حتی خود سپهبد زاهدی نامه‌ای به شاه می‌نویسد و به او توضیح می‌دهد كه پولی دریافت نكرده و این تنها یك شایعه است. نقطه اوج این مباحث كتاب ضدكودتای كیم روزولت و سپس روایت دونالد ویلبرت است كه در سال ١٩٧٩ منتشر شده است. مهم‌ترین كار بایندر آن است كه روایات روزولت و امثال او را جزء به جزء بررسی كرده و تناقضات آنها را نشان داده است. البته پیش از این نیز حدس‌هایی زده می‌شد كه ممكن است به دلایل مختلف مثل دریافت بودجه اغراق‌هایی در این روایت صورت گرفته باشد اما بایندر با دقت نشان می‌دهد كه روایت امثال روزولت در مورد سه روز از ٢٥ تا ٢٨ مرداد دقیق نیست. بایندر نشان می‌دهد اینكه فكر كنیم كل این ماجرا كاملا طراحی شده بوده و گام به گام طبق پیش‌بینی پیش رفته است، درست نیست. به نظر من چون و چرای بایندر در این زمینه مهم است. همچنین تحقیق بایندر نشان می‌دهد كه حتی شلخته‌بازی در تاریخ‌نگاری غربی‌ها مثل گازیروفسكی كه منابعش را آشكار نمی‌كند، وجود دارد و این از موارد مهم این كتاب است.

بیات بحث بعدی را تلاش بایندر در ارایه نظریه جدید در مورد علت فروپاشی دولت دكتر مصدق خواند و گفت: این نظریه قانع‌كننده نیست و خیلی از گزارش‌های دیگر نیز قانع‌كننده نیست. ایشان مثلا مرحوم آیت‌الله بروجردی را حلقه مفقوده كودتا تلقی می‌كند اما علی رهنما در نقدی كه در ایران استادیز منتشر كرد، به درستی این دیدگاه را به چالش كشاند. درست است كه برخی روحانیون از مخاطرات پیش‌آمده در دو سه روز فروپاشی نگران بودند و برخی نیز حمایت كرده بودند اما اسناد و داده‌های ما چنین ادعایی را درباره نقش آیت‌الله بروجردی ثابت نمی‌كند. نكته دیگری كه بایندر بدیهی فرض كرده است، سیاست دكتر مصدق در قبال حزب توده است. او می‌گوید مصدق آگاهانه با كارت حزب توده برای ترساندن امریكا بازی می‌كرد، در حالی كه بسیاری چون مرحوم خلیل ملكی كه مسائل حزب توده را دنبال می‌كرد، این نظر را رد می‌كند و این رویكرد دولت مصدق را ناشی از فقدان نظم و انتظام در تشكیلات این دولت می‌داند. همچنین باید از بازی كردن تاكتیكی برخی رهبران جبهه ملی با حزب توده یاد كرد. به‌طور كلی مهم‌ترین كار بایندر زیر سوال بردن روایت ویلبر و روایات مشابه آنهاست.

 

تاریخ ‌نگاری ما با مشكل مواجه است

داریوش رحمانیان، عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران نیز ابتدا به ترجمه كتاب اشاره كرد و گفت: انتظار می‌رفت با توجه به اینكه آقای سراحیان دانش‌آموخته تاریخ هستند و پایان‌نامه كارشناسی ارشدشان را راجع به نقش شوروی در ماجرای نفت نوشته‌اند، دقت بیشتری به خرج می‌دادند. این شاید به دلیل شتاب در كار بوده است.

وی در ادامه به مفروضات كتاب و نتیجه‌گیری‌های آن اشاره كرد و گفت: تاریخ‌نگاری ما درباره نهضت ملی و سرنوشت آن و حركت‌های مشابه مثل انقلاب مشروطه گرفتاری‌هایی دارد. یكی از این مشكلات تاكید بیش از حد بر نقش عوامل بیرونی است. البته این مساله دلایل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دارد كه بسیاری از آنها در جای خودش موجه است. به هر حال عوامل خارجی نقش موثری در رویدادهای تاریخ معاصر ما داشته‌اند. اما در وجه غالب تاریخ‌نگاری ما توجه عوامل داخلی تا حد زیادی مغفول مانده است. این امر موجب رشد و تعمیق ذهنیت توطئه شده است. باعث پدیده توطئه‌انگاری و فرافكنی كردن و همه مصیبت‌ها را گردن غول بی‌شاخ و دم استعمار انداختن شده است. این امر فراتر از تاریخ‌نگاری در رفتار سیاسی مردم ما و مواضع‌شان تاثیر گذاشته است.

رحمانیان تاكید كرد: حافظه تاریخی كاركردهای نیرومندی دارد و خاطرات یك ملت از تاریخش تبعات دامنه‌دار و عمیقی در زندگی سیاسی و اجتماعی آن ملت دارد. بنابراین بسیار ضرورت دارد كه محققانی با آثارشان در جهت اصلاح این نگاه بكوشند و نشان دهند كه عوامل داخلی نیز نقش مهمی در رویدادهای سیاسی و اجتماعی ما داشته‌اند. از این جهت كتاب داریوش بایندر اهمیت دارد. ایشان كار مهمی در این زمینه انجام داده‌اند. اما متاسفانه خود كتاب ایرادهای متعددی از حیث اصول تاریخ‌نویسی دارد.

این استاد تاریخ یكی از این اشكالات را افراط در برابر تفریط خواند و گفت: بایندر در این كتاب آنچنان بر نقش عوامل داخلی تاكید كرده كه از عوامل خارجی غافل مانده است. در حالی كه به گمان من در شكست نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نمی‌توان نقش هیچ یك از دو عامل را نادیده گرفت. بایندر چنان درباره حادثه ٢٨ مرداد حرف می‌زند كه آن را یك خیزش خودجوش مردمی می‌خواند و همه را شگفت‌زده می‌كند. در حالی كه در شكست این نهضت هر دو عامل داخلی و خارجی مثل دو لبه قیچی عمل كردند و هیچ یك از این عوامل به تنهایی نمی‌توانست حریف دولت ملی مصدق شود. كوشش‌هایی مثل كار آقای بایندر اگر درست انجام می‌شد، می‌توانست در اصلاح آفت فرافكنی و توطئه باوری نقش ایجابی ایفا كند.

رحمانیان آفت دیگر تاریخ‌نگاری ما را رویكرد دیو و فرشته‌سازی خواند و گفت: تاریخ‌نگاران ما رجال سیاسی را چنان ترسیم می‌كنند كه یا بسیار مثبت تلقی می‌شوند یا كارنامه‌شان كاملا منفی تلقی می‌شود. به نظر من به عنوان یك محقق تاریخ معاصر در كار داریوش بایندر نوآوری وجود نداشت. اصل ادعای بایندر این است كه هیچ پیوند ارگانیك میان ٢٥ مرداد (كودتای شكست خورده اول) و رویداد ٢٨ مرداد وجود نداشت. به نظر بایندر روز ٢٨ مرداد نیروهای مختلف مخالف مصدق به طرزی ناگهانی و خودجوش و بنابراین شگفتی‌آور حتی برای طراحان كودتا به خیابان‌ها ریختند و قصه به تصرف ایستگاه رادیوی تهران و بعد خانه مصدق و... انجامید. از نظر بایندر در این میان افسران شاه دوست و گارد سلطنتی بسیار نقش آفرینی كردند اما بایندر بر نارضایتی روحانیت از وضعیت امور و نگرانی شدیدش نسبت به آینده كشور از احتمال چیرگی حزب توده نیز تاكید بسیار دارد.

رحمانیان در نقد این دیدگاه‌های بایندر گفت: بایندر به سادگی مدعی می‌شود كه شاه حق داشته مصدق را عزل كند اما واقعیت این است كه شاه چنین حقی نداشته و كسانی هم كه به دوره احمدشاه و دوره‌های فترت مجلس اشاره می‌كنند، متوجه نیستند كه این قیاس مع الفارق است. چه كسی می‌تواند بپذیرد كه یك فرمان عزل را (حتی اگر اصالت داشته باشد) ساعت ١١ شب با چند كامیون ارتشی رییس گارد سلطنتی به نخست‌وزیر تحویل دهد. اصلا اگر مساله طبیعی و قانونی است، چرا شاه به رامسر و كلاردشت رفته و از آنجا فرار می‌كند؟ همچنین می‌گویند شاه با اختیار خودش اعلامیه كذایی را در رم صادر كرد. در این موارد بایندر با الفاظ گونه‌ای بازی كرده است كه باید حتما توضیحاتی ارایه می‌شد.

رحمانیان گفت: اما مساله از منظر تحلیل تاریخی رویدادها مهم‌تر و ساده‌تر است. رویدادها زمینه و بستر و پس و پیش دارند. فرض كنیم كه دیدگاه بایندر درست باشد و سیا اعلام كرده بود برنامه شكست خورده است و... البته نمی‌توان خطاهای مصدق و كاستی‌های كار او و صد البته گرفتاری‌های اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در آن شرایط را نادیده گرفت. در آن زمان ما هنوز تحصیلكردگان رشد یافته و تشكل‌های قدرتمند و سازماندهی شده حامی دولت نداریم. در رفتار یاران مصدق هم اشكالاتی هم هست، حتی برخی رفتارهای دكتر مصدق می‌توانست به گونه‌ای شكل بگیرد كه دو قطبی طرفداران مصدق و طرفداران شاه ایجاد نشود. حتی می‌شد در مورد بزرگنمایی خطر كمونیسم رفتار دیگری صورت بگیرد. اما نمی‌توان انكار كرد كه اینتلیجنس سرویس و سیا و عوامل وابسته به آنها و نیروهای ضد مصدق از ماه‌ها قبل درباره ساقط كردن مصدق فعالیت می‌كنند. حداقل در تهران ٢٠ روزنامه از سیا و اینتلیجنس سرویس برای تبلیغ علیه مصدق یارانه می‌گیرند. عواملی چون برادران رشیدیان و... را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. وقتی از نیروهای خود‌جوش در روز ٢٨ مرداد یاد می‌كنیم، گویی این لحظه را از آن پیشینه جدا می‌كنیم. این یك خطای تاریخی است. در سقوط دولت مصدق مسلما عوامل خارجی اهمیت دارد، ضمن آنكه عوامل داخلی از ماه‌ها قبل حمایت و تغذیه می‌شدند و به شكل‌های گوناگون سازماندهی می‌شدند. در روزهای منتهی به ٢٨ مرداد نیز این حمایت بود. البته ما هنوز خیلی چیزها را در مورد خود روز ٢٨ مرداد بسیاری از نكات را نمی‌دانیم، بسیاری از اسناد و مدارك هنوز به دست ما نرسیده است. بنابراین در مورد خود روز ٢٨ مرداد نیز بر خلاف تاكید بایندر، بسیار نكات را نمی‌دانیم. برای مثال نیروهای گارد سلطنتی دستگیر شده‌اند و آنها در باغ سلطنتی نزدیك خانه مصدق نگهداری و در روز ٢٨ مرداد آزاد می‌شوند و در برنامه محاصره خانه مصدق شركت كرده‌اند. بنابراین اولا با كمبود اسناد و مدارك و وجود روایات متناقض راجع به این رویداد مواجه هستیم اما وقتی نقشه حركت ضد مصدقی‌ها و اراذل و اوباش را می‌بینید، در‌می‌یابید كه اگر عوامل هدایت‌كننده كه رگ خواب توده‌ها را در دست دارند، نبود، شاید رویدادها به آن شكل اتفاق نمی‌افتاد. علی رهنما در این زمینه تحقیقی كرده كه بخشی از آن به فارسی منتشر شده است. او می‌نویسد حركت تانك‌ها و یگان‌های نظامی و یگان سلطنت‌آباد و بعد در اختیار گرفتن تانك‌هایی كه تحت‌نظر كیانی است، دست عوامل كودتا و سپس تصرف ایستگاه رادیو و سپس رفتن به خانه مصدق و... نیاز به سازماندهی بوده است. بنابراین به این سادگی نمی‌توان مثل داریوش بایندر از بی‌خبری عوامل خارجی و شوك آور بودن خبر برای آنها یاد كرد.

 

كنترل از دست مصدق خارج شد

كاوه بیات در بخش دوم سخنانش به تعبیر توضیح واضحات در سخنان داریوش رحمانیان اشاره كرد و گفت: به نظر می‌آید ما توضیح واضحات را به سادگی نمی‌پذیریم. ما متاسفانه به شرایط تاریخی شكل‌گیری وقایع و رویدادها توجه نمی‌كنیم. به نظر من تاریخ‌نگاری ما از این رویداد تحت چیرگی توده‌ها بوده است. مهم‌ترین نكته‌ای كه نادیده گرفته می‌شود، خطر حزب توده است. مهم‌ترین عاملی كه باید در این سه روز مد‌نظر قرار بگیرد این است كه كنترل كاملا از دست دكتر مصدق خارج شده است و خودش هم این را می‌داند و تصمیم می‌گیرد كاری نكند (احتمالا، چون داده‌ها را نمی‌دانیم). الان سال‌هاست اسناد دوره نهضت ملی شدن نفت در مركز اسناد ریاست‌جمهوری حبس است. چرا نباید به این اسناد دسترسی داشت؟ ما مدام به دنبال خائن و دست پنهان این و آن می‌گردیم. در حالی كه همه‌چیز رو است و ما نمی‌خواهیم بپذیریم. دوستی كه به اسناد ریاست‌جمهوری دسترسی دارد، از پیش‌نویسی نامه‌ای سخن می‌گوید كه حاكی از آن است كه مصدق و اطرافیانش در ابتدا بعد از ناپدید شدن افشار طوس فكر كردند كه او قصد كودتا دارد و می‌خواستند بیانیه‌ای برای یافتن او از رادیو بخوانند! اینچنین ذهنیتی وجود داشته است. به نظر من در اسناد ام‌ای ٦ و سیا دیگر هیچ نكته‌ای نیست. باید همه اینهایی كه داریم را كنار هم بگذاریم و بررسی كنیم. بحث فروپاشی دولت مصدق در سه روز پایانی روشن نمی‌شود، باید روز به روز این وقایع را بررسی كنیم. مهم‌ترین بهانه نیز انتشار خاطرات ارسلان خلعتبری است كه از همراهان اولیه دكتر مصدق بوده و تا روز آخر نیز طرف مشورت بوده است. او ارزیابی بسیار منصفانه‌ای دارد و ده‌ها نكته حقوقی در مسائل مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و تصفیه‌ها را مطرح كرده است. مثلا بسیاری از تصفیه‌ها را از عوامل مشكل‌ساز می‌خواند. به نظر من دیگر نباید دنبال این بگردیم چه كسی به دیگری پول داد. با این روش كاری از پیش نمی‌رود. متاسفانه ما تاریخ را بدون كاسه زیر نیم‌كاسه و پرده پشت‌پرده نمی‌توانیم ببینیم و همین می‌شود كه دور خودمان می‌چرخیم. به نظر من خیلی ساده‌تر می‌شود درباره رویدادهای تاریخی اندیشید. سخت دیدن و پیچیده كردن ماجرا بس باشد.

 

مصدق یك نخست‌وزیر عادی نبود

رحمانیان نیز در بخش دوم سخنش گفت: دكتر مصدق رییس دولتی بود كه رهبر نهضت شده بود. او یك نخست‌وزیر عادی و ساده نبود. به همین خاطر بار بسیار سنگین‌تری بر دوش او بود و گفتار و كردار و رفتارش حساس‌تر می‌شود. به نظر من دكتر مصدق با همه احترامی كه برای او باید قایل شد، در جاهایی خطاهای شگفت‌آوری دارد. در این ماجرا نمی‌توان به انتخابات مجلس هفدهم و آن حالت نابهنجاری كه در برگزاری آن به وجود آمد، بی‌توجه ماند. متاسفانه دكتر محمد مصدق به مقتضیات جامعه آن روز و ریزش‌های نهضت و تلاش نسبی در حفظ انسجام جبهه ملی با تاكتیك‌هایی توجهی نداشت. فقدان این توجه‌ها نهایتا مصدق را به اتخاذ روش همه‌پرسی آن هم به آن شكل سوق داد كه به انحلال مجلس و عمل شبه قانونی شاه منجر شد. بنابراین در تحلیل سرنوشت نهضت ملی و رویداد ٢٨ مرداد باید به كاستی‌های رفتار و كردار و بینش خود شخص دكتر مصدق، یارانش، مشاورانش و نزدیكانش توجه كرد و از خطر حزب توده نیز غافل نشد. به نظر من رفتارهای مصدق باعث شد بسیاری از خطر كمونیسم سوءاستفاده كنند. تاریخ كمونیسم هراسی در ایران باید مطالعه شود. در دوره قبل از رضاشاه نیز از این سیاست بهره گرفته شده بود. در كودتای ٣ اسفند از كمونیسم هراسی به درجات بهره گرفته شده بود. بنابراین دولتمردانی مثل مصدق كه رهبر نهضت بودند، باید به این نكته توجه می‌كردند.

وی تاكید كرد: در مورد مذاكرات نفت بنده با تحلیل محققانی چون یرواند آبراهامیان و دكتر موحد موافقم كه این خود غرب بود كه نمی‌خواست با مصدق به مصالحه برسد. به ویژه انگلیس كه نمی‌خواست با مصدق مصالحه كند. مخالفان داخلی مثل زاهدی و دیگران نیز به هیچ عنوان دوست نداشتند مذاكرات نفتی پیروز شود و مصدق بتواند این توافق را صورت دهد. اما بدون آنكه بگویم رد آخرین پیشنهاد در اسفند ١٣٣١ بزرگ‌ترین خطای مصدق بود و راه را بر كودتا گشود، معتقدم مصدق می‌توانست مذاكرات را به شكل دیگری پیش ببرد. دشمنانش سعی می‌كردند در كوره مطالبات ملی چنان بدمند كه هر گونه بحث از غرامت ناممكن شود. ایشان می‌گفتند پذیرش غرامت به معنای تسلیم استعمار است. دكتر محمد مصدق ابزارهایی را برای آنكه افكار عمومی را واقع‌نگرانه كند و واقعیت‌های جهان آن روز را به مردم نشان دهد و توان ایران را برای مبارزه با یك كارتل بین‌المللی نفت خاطرنشان كند نداشت. دكتر مصدق و یارانش نتوانستند تمهیدات لازم را برای جلوگیری تاكتیك‌های دشمنان به كار گیرند.

رحمانیان در پایان گفت: به درستی لقب آرمانگرای واقع بین را باید به مرحوم خلیل ملكی اطلاق كرد. او در كتاب درس ٢٨ مرداد كه اخیرا منتشر شده است نیز با نظرگاهی به تحلیل عملكرد حزب توده می‌پردازد و نشان می‌دهد كه حزب توده به هیچ عنوان مایل نبود كه مصدق پیروز شود و تمام تلاشش را كرد كه نهضت را به شكست برساند. خلیل ملكی در شكست نهضت ملی بزرگ‌ترین نقش را به عهده حزب توده می‌گذارد. البته من تماما تحلیل خلیل ملكی را نمی‌پذیرم، اما این تحلیل خالی از واقعیت نیست و خلیل ملكی مسائل مهمی را به عنوان ضعف در بینش و روش مصدق و یارانش در آسیب‌شناسی نهضت ملی تذكر داده است. در خاتمه لازم به ذكر است كه متاسفانه تاریخ‌نگاری كودتای ٢٨ مرداد هنوز تا جایگاه مطلوبی كه بتواند از هیاهو فاصله بگیرد، دور است. به همین خاطر گمان من این است كه در مورد آسیب‌شناسی تاریخ‌نگاری معاصر ما از جمله در مورد رویدادی با این همه اهمیت كه روی حافظه تاریخی ما این اندازه تاثیرگذار بوده، كار زیادی انجام نگرفته است.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: