وطن‌خواه خستگی‌ناپذیر / شاهرخ تویسرکانی

1394/6/7 ۱۱:۲۹

وطن‌خواه خستگی‌ناپذیر / شاهرخ تویسرکانی

یادش در خاطره اهل‌ قلم و جمع جهان فرهنگ همواره ماندگار خواهد ماند. محققی وفادار به حقیقت تاریخ و تاریخ حقیقت. دوستی همراه که گفتار دلنشین و بی‌نظیر او، خود سلوکی از واژه‌های آرامش‌بخش بود. یادش در خاطره تاریخ معاصر نیز پابر‌جا می‌ماند تا جانشینی یا جانشین‌هایی لایق و ارجمند از مسیر و از راه حوادث به تاریخ معاصر در آینده بنویسند آنچه را که محمود طلوعی به دلیل فرود بی‌گاه مرگ، نتوانست به زندگی هدیه دهد؛ به ادامه زندگی انسان ایرانی.

 

 

یادش در خاطره اهل‌ قلم و جمع جهان فرهنگ همواره ماندگار خواهد ماند. محققی وفادار به حقیقت تاریخ و تاریخ حقیقت. دوستی همراه که گفتار دلنشین و بی‌نظیر او، خود سلوکی از واژه‌های آرامش‌بخش بود. یادش در خاطره تاریخ معاصر نیز پابر‌جا می‌ماند تا جانشینی یا جانشین‌هایی لایق و ارجمند از مسیر و از راه حوادث به تاریخ معاصر در آینده بنویسند آنچه را که محمود طلوعی به دلیل فرود بی‌گاه مرگ، نتوانست به زندگی هدیه دهد؛ به ادامه زندگی انسان ایرانی. استاد محمود طلوعی، مورخ تأثیر‌گذار، دوست و همکار ما در عمر مجله دنیای سخن، بی‌گاه به یکی حادثه بی‌باور، بار بربست و جهان فانی را به اهل باقی بازگذاشت و رفت. تنها اتفاقی که رودرروی انسان حادث می‌شود، لمس می‌شود، دیده می‌شود و عمیقا واقعی است، همین مرگ است، که شگفتا انسان از شدت حرص و میل به لذت، نمی‌خواهد آن را باور کند. بارها و بارها از خود پرسیده‌ام و پاسخ داده‌ام تنها عنصر احتمالی که می‌تواند تو را ناامید کند، مرگ است! آیا پاسخ به این سؤال، درست است!؟ مرگ می‌تواند عامل نومیدی باشد یا نه، زندگی خود هدیه‌ای برای اثبات امید است. چرا در حکمت ایران و اسلام آمده است که مرگ حق است! آیا منظور از حق همان اجتناب‌ناپذیری این حدوث و قصه است!؟ به‌هر‌رو با مرگ هر عزیزی، باز این داستان بی‌پایان تکرار می‌شود، از قضا بارها با استاد طلوعی درباره این مسئله، به اشتراک نظر رسیدیم که مرگ، همان نجات‌دهنده تنهایی و پایان‌بخش دردها و آلام ابدی در این جهان است. پس نمی‌تواند آمرِ نومیدی باشد. و این سهم همه زنده‌ها و زندگان است. استاد محمود طلوعی که با مرگ خود، دلیل این بحث را تضمین کرده است، معتقد بود انسان مثل مقاله‌ای است که با نخستین حرف از نخستین کلمه و از نخستین عبارت شروع می‌شود و در نهایت به نقطه پایان می‌رسد که باید نقطه گذاشت و رفت؛ و او نیز چنین کرد. کارشناس‌ ارشد تاریخ معاصر بود و حضورش در مجله دنیای سخن، بسی مؤثر و راه‌گشا. انسانی افتاده، مهربان، دانا، باتجربه و صدیق در گزارش واقعیت تاریخ و تاریخ واقعیت. قلمی خوش و نثری نرم و نگاهی بی‌تکرار داشت. و هرگاه از او خواهش می‌کردم برای این شماره از مجله، مطلبی در این زمینه بنویس، زیرا وقت انعکاس چنین موضوعی بوده و اتفاق برای همین زمان است، بی‌درنگ می‌پذیرفت و بسامان می‌نوشت و روی میز می‌گذاشت و با همان وقار آموزگارانه می‌گفت: بلکه ما روزنامه‌چی‌های تاریخ‌نویس، مشکلات این روزگار را بنویسیم، وگرنه دیدن و بی‌اعتنایی و سردرگریبان‌زیستن که هزینه ندارد. من قریب نیم‌قرن با او دوستی‌ها داشتم و این مرد آن‌قدر گرامی بود که دورشدن از او، دورشدن از نَفسِ «معاصریت» بود.            

استاد طلوعی لحظه‌به‌لحظه در این نیم‌قرنی که او را دیده بودم، سر در کار درک روزگار و انسان و تاریخ و جامعه خود داشت. نگاهی فراخ‌دامن و دستی پُر داشت، که او را در مقام کارشناس و تحلیلگر و تاریخ‌دان، محبوب اهل‌قلم و دنیای رسانه کرده بود. استقبال ناشران معتبر و مخاطبان جدی از کتاب‌ها و آثار او، خود ضامن این حقیقت است. زنده‌یاد محمود طلوعی، بیش از ٧٠ سال با قلم و نوشتن زندگی کرد، سردبیر چندین مجله و روزنامه‌نگاری باتجربه بود. او بیش از ٥٠ جلد کتاب تحقیقی و تاریخی به‌ویژه تاریخ معاصر از خود به‌جا گذاشت. گذشته از اینها چندین کتاب باارزش را ترجمه و در دسترس علاقه‌مندان سیاست و تاریخ و جامعه گذاشت.  استاد محمود طلوعی، از معدود مورخانی بود که با تسلط بر زبان انگلیسی و در نهایت رهیافت به اصل داشته‌ها و کتابخانه‌های مغرب‌زمین، توانست به مفهوم روزآمد آن، صاحب دانش امروز در حوزه و رشته خود باشد. هرازگاه که از سفر غرب به وطن بازمی‌آمد، ضمن‌ هزارسو سخن، می‌گفت: «عمرم را یک‌سره سر در پی منابع و اخبار و احوال روزگاران، در قفا باز نهاده‌ام». و هر بار با کوله‌باری سنگین از کتاب و اطلاعات و ذخایر بازمی‌گشت. او اهل ‌قلمی بود که به صورت سیستماتیک، روند کار و کلام و قلم خود را مدیریت می‌کرد. مردی پُر بازده و بزرگ را ناگهان از دست دادیم. حالا چقدر جای بی‌کرانه او در کلبه کلمات خالی است. این بار که از سفر برگشته بود، باز کتاب دیگری را برای چاپ آماده کرده بود و با ناشرش نیز قرار حروف‌چینی و بقیه قضایا را گذاشته بود که اجل با عجله یک موتورسوار نادان این فرصت را از او گرفت. طلوعی پس از تصادف با این موتورسوار به بیمارستان منتقل شد؛ ولی گویا پیاله حیاتش سرریز شده بود. به‌هرتقدیر، همه رفتنی هستیم.  یادش گرامی باد؛ یادی که هرگز از یاد یاران دلواپس سرنوشت انسان، نخواهد رفت. روانش شاد باد، خاطره‌اش بی‌زوال.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: