جایگاه فرهنگ در خرد جمعی ایرانیان در گفت‌وگو با دکتر علی اصغر مصلح

1394/5/26 ۰۹:۳۶

جایگاه فرهنگ در خرد جمعی ایرانیان در گفت‌وگو با دکتر علی اصغر مصلح

دولت اعتدال در دیپلماسی خارجی «روش مذاکره» را در پیش گرفت و برای فیصله بخشیدن به مسائل فی‌مابین، به قواعد بین‌المللی و اصول مذاکرات معقول تن داد. این روش و نتایج آن، فرهنگ و جامعه ایرانی را به سوی رفتار گفت‌وگویی با دیگر فرهنگ‌ها سوق داد. از ابتدا دولت اعتدال شاید به جهت درک این نکته که سهم کمی در تغییرات فرهنگی می‌تواند داشته باشد، اولویتِ اول و دوم و حتی سوم خود را «فرهنگ» قرار نداد؛ اما در مجموع امور را به سویی هدایت کرد که فرهنگ ایرانی به سمت بازشدن و مراوده بیشتر با سایر فرهنگ‌ها و اظهار داشته‌های خویش در مقابل فرهنگ جهانی سوق پیدا کند

 

 

دولت اعتدال در دیپلماسی خارجی «روش مذاکره» را در پیش گرفت و برای فیصله بخشیدن به مسائل فی‌مابین، به قواعد بین‌المللی و اصول مذاکرات معقول تن داد. این روش و نتایج آن، فرهنگ و جامعه ایرانی را به سوی رفتار گفت‌وگویی با دیگر فرهنگ‌ها سوق داد. از ابتدا دولت اعتدال شاید به جهت درک این نکته که سهم کمی در تغییرات فرهنگی می‌تواند داشته باشد، اولویتِ اول و دوم و حتی سوم خود را «فرهنگ» قرار نداد؛ اما در مجموع امور را به سویی هدایت کرد که فرهنگ ایرانی به سمت بازشدن و مراوده بیشتر با سایر فرهنگ‌ها و اظهار داشته‌های خویش در مقابل فرهنگ جهانی سوق پیدا کند

 سید امین موسوی زاده: دکتر علی‌اصغر مصلح به عنوان فیلسوفی شناخته می‌شود که بیش از هر چیز دغدغه «فرهنگ» دارد. مدعای این گفتار کتاب‌های متعدد او در این زمینه است آثاری چون «فلسفه فرهنگ»، «ادراکات اعتباری علامه‌طباطبایی و فلسفه فرهنگ»، «جست‌وجو و گفت‌وگو‏: جستارهایی در فرهنگ». از همین رو به سراغ او رفته‌ایم تا از دیدگاهی فلسفی وضعیت فرهنگ را در دو سال نخست دولت اعتدال بررسی کنیم. وی هم‌اکنون ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه‌طباطبایی را عهده‌دار است.

******

جناب دکتر مصلح، کارنامه فرهنگی دولت اعتدال را در این دو‌سال چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سخن گفتن از برنامه‌های دولت روحانی در حوزه فرهنگ دشوار است، چون هنوز میزان تأثیر دولت(به‌معنای قوه‌ مجریه) در حوزه فرهنگ روشن نیست. اصلاً نقش عوامل برنامه‌ریزی‌شده دخیل در تحولات حوزه فرهنگ، در ایران هنوز چندان روشن نیست.

یکی از بحث‌های نظری مهم درباره فرهنگ، این است که «قدرت» چه در وجه سیاسی و چه در وجه اقتصادی، تا چه‌اندازه در حوزه «فرهنگ» نقش دارد. علاوه بر بحث میزان تعامل این دو حوزه، نظریه‌های مختلفی درباره وضع مطلوب برای نقش‌آفرینی قدرت در حوزه فرهنگ وجود دارد. در اغلب نظریه‌های فرهنگی معاصر، دخالت زیاد قدرت در فرهنگ نقد می‌شود و بر آزادتر نگه‌داشتن حوزه فرهنگ، تأکید می‌شود. ما هنوز در ایران بحث دقیق و روشنی در این باره نداشته‌ایم.  در ایران در دو سال اخیر، ظاهراً فرهنگ از دولت(به معنای قوه مجریه) آزادتر شده‌است، ولی مدیریت فرهنگ و کنترل فعالیت‌های فرهنگی در ایران زیاد است. مثلاً نقش صدا و سیما به عنوان نهادی دولتی(به معنای عام) در حوزه فرهنگ بسیار شدید است. یا ده‌ها نهاد که بودجه دولتی دارند، در حوزه فرهنگ به طور مستقیم دخالت دارند و در جهت‌دهی به فرهنگ نقش محوری دارند. این در حالی است که فرهنگ ایرانی در مجموع در طول تاریخ میل به آزادی و نقش‌آفرینی خود مردم در امور دارد. ایرانیان در مقاومت در مقابل قدرت و آنچه دستگاه سیاست می‌خواهد، بویژه در حوزه فرهنگ مجرب و کارآزموده هستند. نمونه این مقاومت و واکنش، در حفظ زبان فارسی و هنجارهای فرهنگ ایرانی در مواجهه با دیگر فرهنگ‌ها بوده‌است. در بین کشورهای اسلامی شده در قرون اولیه، تنها ایرانیان هستند که زبان خود را حفظ کردند. در مورد سایر عناصر فرهنگی هم ایرانیان بیش از بقیه، عناصر فرهنگ سابق خود را حفظ کردند.

به همین جهت به لحاظ نظری و تجارب تاریخی، اگر بنای تجویزی باشد، بهتر است در برنامه‌ریزی‌های حوزه فرهنگ، قدرت متمرکز، در وجه سیاسی و اقتصادی نقش کمتری داشته باشد. مردم ایران در مجموع در حفظ هویت فرهنگی خویش، حساس هستند و بهتر است که قدرت سیاسی، حداکثر در حد تذکر و تمهید مقدمات برای نقش‌آفرینی مردم عمل کند.

 

به گمان شما هدایت فرهنگی مردم از سوی سیاستگذاران ذاتاً امری نامطلوب است؟

نکته‌ای که در فهم فرهنگ ایرانی اهمیت دارد، تنوع و تکثر استعدادهای آن است. تکثر استعدادهای فرهنگ ایرانی مانند تنوع اقلیم ایران بی‌نظیر است. همان‌طور که اختلاف دمای مناطق مختلف ایران گاهی به بیش از چهل درجه می‌رسد، تنوع خصوصیات و رفتارهای فرهنگی در ایران بسیار زیاد است. مردم کشوری با این تنوع، باید بر بردباری خویش برای همزیستی با دیگران بیفزایند. ایرانیان در گذشته هم، اهل تسامح و بردباری بوده‌اند، اما در دوره تجدد بر اهمیت این رفتار افزوده شده‌است. چون اطلاع از دیگران و میزان رویارویی با دیگران و پیوندخوردگی سرنوشت‌ها با یکدیگر بسیار بیشتر از گذشته شده‌است. آنچه اخیراً در مطالعات فرهنگ اهمیت دارد، «خودآگاهی فرهنگی» است. فرهنگ‌ها هرچه بیشتر به ویژگی‌های فرهنگ خویش آگاه شوند، رفتار معقول‌تری خواهند داشت و به اقتضای شرایط در مسیر بهبود رفتار خویش حرکت خواهند کرد. ایرانیان در سال‌های اخیر به مراقبت از رفتار خویش توجه بیشتری داشته‌اند. این پدیده میمونی است. خرد جمعی ایرانیان در سال‌های اخیر نیاز به تغییر رفتار در شرایط جدید را تشخیص داده‌است. رفتار جمعی مردم ایران نشان‌دهنده افتادن در مسیر آزمون و خطا برای رسیدن به مرحله زیست آگاهانه در شرایط تکثر فرهنگی است. دولت و قدرت باید نقشی معتدل و آرام داشته باشد تا مردم، خود به آگاهی به زمانه و اقتضائات آن برسند. دولت روحانی در مجموع در این مسیر نقش مناسب و معتدلی داشته‌است. دولت اعتدال ناگفته بسیاری از نیازها به تغییر رفتار در شرایط عالم معاصر را برجسته کرده‌ و از جهتی دیگر سیر تحول در درون فرهنگ ایرانی را بازنمایی

کرده‌است.

 

 ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» تا ایده «جهان عاری از خشونت» در دولت اعتدال، تا چه حد بر پایه‌ بنیادهای نظری قرار دارند؟ آیا گفتمان‌های مذکور پایه‌های نظری چنین ایده‌هایی را در دست دارند؟

شعارهای سیاسی که در دوره‌های مختلف در ایران مطرح شده‌اند، البته نسبتی با شرایط جهانی دارند. ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و همین طور «اعتدال»، هم بر اساس برداشت گروهی از دولتمردان ایرانی از مسائل جهانی و نسبت جامعه و فرهنگ ایرانی با مسائل جهانی شکل گرفته‌اند. هر دو طرح، تناسبی با شرایط ایران و جهان در زمان روی کار آمدن دولت‌ها دارند. باید توجه کنیم که پایه‌های نظری اندیشه‌ها و نظریه‌ها هم اغلب پس از درکی کلی از شرایط، و اندیشیدن به راه‌های چاره شکل می‌گیرند. مسأله گفت‌وگوی فرهنگ‌ها که در صورت نظری-فلسفی آن بیشتر در قالب بینش و فلسفه میان‌فرهنگی به بیان درآمده، اساساً مدعی است که تفکر و فلسفه‌ برخاسته از شرایط زمانه است. یعنی شرایط جهانی به سمت و سویی می‌رود که معقول‌ترین راه و سازگارترین روش برای ادامه حیات فرهنگ‌ها، گفت‌وگو و تن‌دادن به شرایط گفت‌وگو است. به همین جهت، طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها در دولت اصلاحات مواجهه هوشمندانه و بجای فرهنگ ایرانی با شرایط جهانی بود. اما برای ادامه مواجهه معقول با شرایط جهانی باید به تغییرات رخ داده در دهه اخیر توجه کرد. نزاع و خشونت که روش و رفتار مقابل مدارا و گفت‌وگو است، در سال‌های اخیر صورت دیگری پیدا کرده‌است. علی‌رغم اینکه سال 2001 سال «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نامیده‌شد، ولی به نظر بسیاری از متفکران، جهان بیش از آنکه در این 13 سال گفت‌وگو را تجربه کرده باشد، شاهد جنگ و خشونت بوده‌است.

 

چرا به رغم آن شعار که تبدیل به مصوبه‌ای جهانی شد، این اتفاق افتاد و جهان این سیر را پیمود؟

درک این شرایط و رویدادهای پس از طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها پژوهش و بررسی‌های دقیق‌تری می‌خواهد. در مورد آنچه در این سال‌ها روی داده ما ایرانیان به طور خاص مورد سؤال هستیم و باید بیشتر به این‌گونه پرسش‌ها بیندیشیم. طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها از ایران برخاست. نتیجه آن در خود ایران چه بود؟ در کشورهای اسلامی چه تأثیری داشت؟ خود ایران در مواجهه با سایر فرهنگ‌ها چه سیری پیمود؟

در یک تحلیل کلی پس از طرح گفت‌وگوی فرهنگ‌ها، جامعه به جای استمرار دچار واکنش شد. این واکنش ناشی از استعدادی متضاد بود که در فرهنگ ایرانی است. میل به مبارزه و شورمندی در فرهنگ ایرانی قدرتمند است، اما وجه غالب در تاریخ ایران نبوده است. تاریخ ایران هرگز از سرزدن‌های موقتی این وجه خالی نبوده است. شعار اعتدال، ناگفته می‌تواند نشانه خودآگاهی به تنوع استعدادها و دعوت به ملایمت و رفتار آرام باشد. اما این شعار در سطح مسائل بین‌المللی هم قابل طرح است. امروز غرب هم در مقابل خشونتِ نهفته در فرهنگ‌ها  و حتی خشونت نهفته در درون خود، راهی جز ملایمت، اعتدال و گفت‌وگو ندارد.

 

در دو سال نخست زمامداری جریان اعتدال، تا چه حد گفت‌وگوی میان‌فرهنگی، چه در بعد داخلی و چه در بعد بین‌المللی تحقق یافته‌است؟

نیازی نیست که به‌طور مداوم بینش میان فرهنگی در شعار و زبان سیاستمداران و سیاستگذاران فرهنگی تکرار شود. گفت‌وگو ضرورت زمان ما است؛ ضرورتی که اهل عقل و مهر بدون آن نمی‌توانند ادامه حیات دهند. اگر میل به صلح و مدارا و مهر و گفت‌وگو کم شود، جهان به سوی بحران و فروپاشی پیش می‌رود. با خشونت‌هایی که در سال‌های اخیر شاهد بودیم، زمینه برای همبستگی اهل مهر و مدارا بیشتر خواهد شد. در مورد دولت اعتدال، به نظر می‌رسد که شعار «گفت‌وگوی فرهنگ‌ها» داده نشد. اما این دولت با روشی که در سیاست و دیپلماسی خارجی پیش گرفت، با اصحاب گفت‌وگوی فرهنگ‌ها، همراه شد. دولت اعتدال در دیپلماسی خارجی «روش مذاکره» را در پیش گرفت و برای فیصله بخشیدن به مسائل فی‌مابین، به قواعد بین‌المللی و اصول مذاکرات معقول تن داد. این روش و نتایج آن، فرهنگ و جامعه ایرانی را به سوی رفتار گفت‌وگویی با دیگر فرهنگ‌ها سوق داد. از ابتدا دولت اعتدال شاید به جهت درک این نکته که سهم کمی در تغییرات فرهنگی می‌تواند داشته باشد، اولویتِ اول و دوم و حتی سوم خود را «فرهنگ» قرار نداد؛ اما در مجموع امور را به سویی هدایت کرد که فرهنگ ایرانی به سمت بازشدن و مراوده بیشتر با سایر فرهنگ‌ها و اظهار داشته‌های خویش در مقابل فرهنگ جهانی سوق پیدا کند.  در بین کشورهای اسلامی، ایرانیان به جهت همان خصوصیاتی که قبلاً گفته شد، بیش از بقیه اهل گفت‌وگو هستند. دولت اعتدال با سیاست‌های فرهنگی خود باز این خصوصیت را برجسته‌تر کرد.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: