عقب‎افتادگی صد ساله در علوم ‎اجتماعی/ناصر فکوهی

1392/9/10 ۰۹:۵۵

عقب‎افتادگی صد ساله در علوم ‎اجتماعی/ناصر فکوهی

متاسفانه اساتید علوم ‎اجتماعی ما در انتخاب موضوعات ناظر بر حل مسائل جامعه آنطور که باید دخیل نیستند، برعکس اساتیدی که بخواهند وارد مسائل اجتماعی شوند و برای آنها راه‎حل پیدا کنند و مفید باشند مورد کم‌توجهی قرار می‌گیرند. در این سیستم بیشترین امتیاز به کارهایی داده می‎شود که نظری باشند

متاسفانه اساتید علوم ‎اجتماعی ما در انتخاب موضوعات ناظر بر حل مسائل جامعه آنطور که باید دخیل نیستند، برعکس اساتیدی که بخواهند وارد مسائل اجتماعی شوند و برای آنها راه‎حل پیدا کنند و مفید باشند مورد کم‌توجهی قرار می‌گیرند. در این سیستم بیشترین امتیاز به کارهایی داده می‎شود که نظری باشند. همین مساله به تدریج سبب شده است که اساتید علوم ‎اجتماعی ما چندان در جریان مسائل و مشکلات کشور به خصوص در حوزه اجرایی نباشند و به طرف هر چه نظری‎ کردن سوژه‎های خود بروند و یا یک موضوع کاربردی را چنان نظری کنند که دیگر به هیچ دردی برای تبدیل شدن به یک راه‎حل کاربردی نخورد. بنابراین اساتید هر چه بیشتر با مسئولان بیگانه می‎شوند و زبان یکدیگر را نمی‎فهمند. مسئولان به تدریج ترجیح می‎دهند به جای دانشگاه‎ها از سیستم‎های پژوهشی درونی خود استفاده کنند و دانشگاهیان نیز هر چه بیشتر ترغیب به این‎که برای خودشان کارهای آموزشی جدید درست کنند؛ رشته‎های جدید و شاخه شاخه کردن‎های هر چه بیشتر به صورتی که دانشجوی علوم‎اجتماعی ما وقتی از دانشگاه خارج می‎شود مدرکی دارد که عنوانش بسیار تخصصی است، اما سطح معلومات او بسیار سطحی است و در واقع در هیچ رشته‎ای نمی‎تواند کار پیدا کند. چون اصلا دیدگاه بین رشته‎ای و شناخت لازم را از سیستم اجتماعی ندارد. نبود دیدگاه‎های اساتید ما نسبت به علم در سطح جهانی چه در غرب و چه در کشورهای پیرامونی و تحول آن، در برخی موارد تاسف‌برانگیز است. در رشته‎ای که خود من به آن تعلق دارم یعنی انسان‎شناسی، ما سال‎های سال تلاش کردیم که نشان دهیم جهان در همه کشورها، از غرب تا شرق دارد به سوی جدید کردن سو‎ژه‎های این رشته می‎رود و به همین دلیل نیز این نام انتخاب شده است. این امر یعنی بیرون آمدن از منطق استعماری و دیدن این‎که فرهنگ را باید در جوامع غیر‎شهری و روستایی و دورافتاده جست‌وجو کرد، فاصله می‎گیرد و به این سو می‎رود که امروز همه جا ما با فرهنگ‎هایی روبه‌رو هستیم که شهری شده‎اند، اما سنت و عرف و آیین را با خود دارند، ولی محیط‎شان تغییر یافته است، سال‎هاست تلاش کردیم، نشان دهیم که «انسان» باید در کلیتش بررسی شود و نه در مفهوم «مردم» که معنایی جز در زبان باستان‎گراها (در معنای شوینیست‎های ملی گرا) به عنوان انسان ندارد، ولی نتیجه آن شد که باز هم به دلیل سیاست‌های دولت‎های نهم و دهم، نام انسان‎شناسی زیر حمله قرار گرفته و «مردم‎شناسی» در حال جایگزین شدن آن است. مثل این‎که شما سال‎ها زحمت بکشید که واژه «شهرداری» را جا بیندازید ولی کسانی باز بیایند نام «بلدیه» را برای آن مطرح کنند. امروز هم می‎بینیم که سال‎ها زحمت کشیده شد که ما از سنت بیگانه‎پرست، باستان‎گرا و استعماری که واژه «مردم‎شناسی» (ethnology) را در ایران به خصوص به وسیله مردم‎شناسان فرانسوی باب کردند، فاصله بگیریم و این در حالی است که دوباره صحبت از احیای این نام می‎آید که ریشه‎اش دقیقا نه در فرهنگ بومی ما بلکه در استعمار اوایل قرن بیستم در کشور ما بوده است و برای کشوری مثل کشور ما یعنی عقب‎افتادگی صدساله در علوم‎اجتماعی. این تنها یک نمونه از صدها نمونه بود که عدم شناخت مسائل به صورت ریشه‎ای چگونه می‎تواند ما را در حوزه انحراف تا نقاط خطرناکی پیش ببرد. هر چند که این ابدا به معنی کاربرد این واژه تا سی سال پیش نیست و به کاربرد آمرانه و به دور از واقعیت آن در حال حاضر است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: