گفت‌وگو با محمدسعيد عطارها : سازمان‌هاي امنيتي روس، از شوروي استالين تا روسيه پوتين

1392/9/10 ۰۹:۱۸

گفت‌وگو با محمدسعيد عطارها : سازمان‌هاي امنيتي روس، از شوروي استالين تا روسيه پوتين

اتل واقعي تروتسكي چه كسي بود؟ چگونه گزارش محرمانه جنايات استالين منتشر شد؟ نقش سازمان‌هاي امنيتي در سركوب جنبش‌هاي آزاديخواهانه مجارستان و چكسلواكي چه بود؟ چگونه بوريس يلتسين، گورباچف را سرنگون كرد؟ پوتين، سرهنگ گمنام كا.گ.ب چطور از جنگ چچن براي كسب قدرت سود برد؟ پاسخ اين پرسش‌ها در كتابي به نام «سازمان‌هاي امنيتي روس، از شوروي استالين تا روسيه پوتين» نوشته پاتريك پنو فرانسوي آمده است كه محمدسعيد عطارها آن را ترجمه و فرهنگ نشر نو منتشر كرده اس

 

قاتل واقعي تروتسكي چه كسي بود؟ چگونه گزارش محرمانه جنايات استالين منتشر شد؟ نقش سازمان‌هاي امنيتي در سركوب جنبش‌هاي آزاديخواهانه مجارستان و چكسلواكي چه بود؟ چگونه بوريس يلتسين، گورباچف را سرنگون كرد؟ پوتين، سرهنگ گمنام كا.گ.ب چطور از جنگ چچن براي كسب قدرت سود برد؟ پاسخ اين پرسش‌ها در كتابي به نام «سازمان‌هاي امنيتي روس، از شوروي استالين تا روسيه پوتين» نوشته پاتريك پنو فرانسوي آمده است كه محمدسعيد عطارها آن را ترجمه و فرهنگ نشر نو منتشر كرده است.محمدسعيد عطارها، مترجم اين كتاب متولد 1231 كاشان، ليسانس تاريخ را از دانشگاه تهران گرفت و دكتراي جامعه‌شناسي را از دانشگاه سوربن. او پس از بازنشستگي از اوايل دهه شصت تاکنون به عنوان مترجم و ويراستار در صنعت نشر كشور فعال است. وي بيش از بيست عنوان كتاب را ويراستاري كرده و هم‌اكنون دو كتاب در دست ترجمه و آماده‌سازي دارد: «خاطرات رئيس سازمان سيا در خاورميانه» با عنوان فرعي (ايران، ابرقدرت منطقه) و «چهره پنهان ايالات متحده امريكا».

 

آقاي عطارها، درمورد شكل‌گيري كتاب «سازمان‌هاي امنيتي روس» مي‌توانيد توضيح بدهيد كه چگونه اين اطلاعات انشا شده است، ماجراي آن چه بود؟

كتاب مذكور پژوهش جامعي است درباره وقايع و فجايع خونباري كه در مدت تقريباً يك قرن، يعني از آغاز دوره استالين تا بخشي از دوران حكومت پوتين در اتحاد جماهير شوروي و روسيه كنوني و كشورهاي معروف به بلوك شرق روي داده است. نويسنده كتاب از اسراري پرده برمي‌دارد كه كمتر مورخي از آن مطلع بوده است. تحليل او از بسياري از وقايع تكان‌دهنده است. مثلاً درباره علل شكست‌هاي اوليه ارتش سرخ از ارتش آلمان حقايقي را فاش مي‌كند كه گفته نشده است. همچنين درمورد قتل‌هاي مرموز در كرملين بخصوص مرگ مشكوك استالين و مبارزه سهمگين او با يهوديان شوروي، نويسنده اسراري را فاش مي‌كند كه حيرت جهانيان را برانگيخته است. شكل‌گيري اين كتاب به اين صورت بود كه آقاي پاتريك پنو كه از روزنامه‌نگاران و نويسندگان باسابقه فرانسوي و از تحليلگران سياسي يكي از قديمي‌ترين ايستگاه‌هاي راديويي اين كشور است و تا به حال چند كتاب درباره مسائل و تحولات كشورهاي منطقه خاورميانه نوشته، از سال 1997 مجري برنامه‌اي تحت عنوان گفت‌وگو با «آقاي ايكس» است. فردي ناشناس كه اسراري را كه در ارتباط با كشورش اتحاد جماهير شوروي دارد، فاش مي‌كند. اين كتاب حاصل سلسله گفت‌وگوهاي پنو با آقاي ايكس است كه پس از انتشار در جهان بسيار جنجال‌برانگيز شد.

الان چه كتابي در دست ترجمه يا انتشار داريد؟

ترجمه يك كتاب به اسم «خاطرات رئيس سازمان سيا در خاورميانه» را كه عنوان فرعي‌اش «ايران، ابر قدرت منطقه» است، آماده كرده‌ام. كتاب ديگر «چهره پنهان ايالات متحده امريكا» است. اين كتاب، كتاب عجيب و غريبي است. براي اين كه زيرپوست ايالات‌متحده را با سنديكاهاي كارگري، اعمال نفوذهايي كه مي‌شود، قدرت مافياها، كارتل‌ها در انتخابات، در امور سياسي، در عرصه اجتماعي و اقتصادي و ... نشان مي‌دهد. ترجمه اين كتاب را چندي است كه به دست گرفته‌ام. وقتي اين كتاب را تمام كردم ادامه ترجمه كتاب «خاطرات رئيس سازمان سيا...» را دنبال مي‌كنم.

چه شد كه «سازمان‌هاي امنيتي روس» را براي ترجمه انتخاب كرده‌ايد؟

مدام دنبال منبع و مرجعي بودم كه چهره مخفي روسيه و زمامداران آن را معرفي كنم. در يكي از سفرهايم به فرانسه، اين كتاب را ديدم. اگر اين كتاب را تورقي كرده باشيد متوجه مي‌شويد كه اين يك كتاب پليسي و جاسوسي نيست. اين كتاب يك كتاب تاريخي جامعه‌شناسي سياسي است. چون من سال‌ها در مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران كار كرده‌ام، رساله‌هاي فوق‌ليسانس و دكترايم اصولاً با فرضيه شروع شده است و هيچ وقت توصيفي نبوده است كه چيزي را از روي متن ديگري رونويسي كنم. فرضيه‌اي براي خودم در نظر گرفتم و دنبال اثبات آن بودم.

كتاب‌هاي ديگري هم در اين زمينه نوشته شده و در ايران هم ترجمه و منتشر شده‌اند. كتاب «بچه‌هاي ژيواگو» و «عاليجنابان خاكستري» كه به استبداد استاليني و نقش روشنفكران در جنبش‌هاي اعتراضي مي‌پردازند.

راجع به استالين كتاب‌هاي زيادي نوشته شده و تمام جنبه‌هاي زندگي‌اش را گفته‌اند ولي اين كتاب <پنو> مسائلي را افشا مي‌كند كه به جرأت مي‌توانم بگويم قبلاً مطرح نشده بود. يكي از فصول بسيار جالب اين كتاب مبارزه بي‌امان استالين با يهودي‌هاست. من خودم كه تا حدودي اهل مطالعه هستم چنين چيزي را در جايي نخوانده بودم. يكي از فصول ديگر مربوط به گنجينه‌ حزب كمونيست شوروي در آستانه فروپاشي است كه ارقام و اعدادي را عنوان مي‌كند كه واقعاً شگفت‌انگيز است. اين كه سران حزب كمونيست در طول سي، چهل سال به كمك كا. گ. ب چقدر پول مردم را سرقت كرده بودند و چه انباشتي از ثروت ايجاد كرده و اين ثروت نامشروع چگونه به هزاران شركت و بانك‌هاي صوري كه خودشان در بهشت‌هاي مالياتي دنيا درست كرده بودند، منتقل شده بود. شايد غيرقابل تصور باشد كه در سال 90-91 نزديك به سقوط امپراتوري شوروي چهارصد - پانصد ميليارد دلار جد‌اي از 002 تن شمش طلا، 05 تن نقره و مقادير معتنابهي الماس به خارج از كشور منتقل شده بود و هنوز هيچ ردي از اين ثروت بيكران برجاي نمانده است.

اين پول‌ها را براي روز مبادا و فرار احتمالي سران حزب كمونيست شوروي منتقل مي‌كردند؟

بله. از زماني كه نخستين شركت‌ هاي خودگردان در شوروي پيش از فروپاشي تأسيس شد آقاي گورباچف با كمك كا.گ.ب و به دست اقتصاددان‌هاي جواني كه سازمان كوموسو مول تربيت كرده بود، اين فساد و تباهي را شروع كرد. حزب كمونيست با پول كا.گ.ب اين افراد را وارد بازار تجارت كرد و شروع به تأسيس بانك و شركت‌هاي تعاوني كردند و ثروت‌هاي بي‌حساب و كتابي را براي خود انباشتند. بعدها سران كا.گ.ب اعتراف كردند كه همه اين پول‌ها متعلق به ما بوده است و شما كه ميليونر شده‌ايد، بايد سهم ما را بدهيد.

جالب است بدانيد اين ميليونرهاي جوان كه از دادن باج به كا.گ.ب خودداري مي‌كردند، كشته شدند. شايد صدها بانكدار كشته شدند يا از كشورشان گريختند و در تبعيد توسط مأموران مخفي به قتل رسيدند. از جمله در فرانسه، در آلمان. يكي از اين افراد وقتي به اين پول‌ها دسترسي پيدا مي‌كند، به فرانسه فرار مي‌كند و به عيش و نوش مي‌پردازد و در همان جا سرانجام كشته مي‌شود. وقايعي از اين دست زياد اتفاق افتاده است. اين اتفاقات بعد از سال 91 يعني بعد از فروپاشي بوده است زماني كه يلتسين و پوتين به قدرت مي‌رسند.

چرا خروشچف مي‌خواست واقعيت جنايات استالين را به گوش غرب برساند؟

خروشچف از استالين كينه به دل گرفته بود، بارها تحقير شده بود و يك بار استالين او را در يك مهماني وادار به رقصيدن كرده بود. خروشچف گزارش محرمانه‌اي در بيستمين كنگره حزب از جنايات استالين قرائت كرد كه پس از انتشار مثل توپ در دنيا صدا كرد و خيلي‌ها عقيده دارند مسبب فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، خروشچف است. نويسنده اين كتاب- پاتريك پنو- راجع به چرايي و انگيزه خروشچف در انتشار گزارش اين قضيه چيزي نمي‌گويد ولي مي‌گويد خروشچف آدمي به اصطلاح ليبرال منش بود. غرب هم ابتدا همين تصور را از او داشت. اگر يادتان باشد، غربي‌ها مي‌گفتند خروشچف يك روستايي چاق و مهربان و ملايمي است كه مي‌شود با او وارد تعامل شد. شايد احساس مي‌كند كه بايد جو سركوب و فضاي امنيتي در كشور را بشكند. شايد احساس حسادت به كيش شخصيت استالين داشت. خروشچف همه‌كاره حزب و دبيركل مي‌شود. علت رواني و باطني افشاگري خروشچف را نويسنده كتاب نمي‌گويد.

در اين كتاب بحث آلمان شرقي، چكسلواكي و... هم مطرح مي‌شود.

فصلي مربوط به پليس مخفي آلمان شرقي است كه نويسنده مي‌گويد در دنيا بي‌مانند بود اشتازي. فصل خيلي جالبي است. درباره چكسلواكي و اشغال آن توسط نيروهاي پيمان ورشو نيز مطالب نگفته و خواندني بسياري در اين كتاب است. يكي ديگر از فصول جالب كتاب، داستان به قدرت رسيدن آقاي پوتين است. اين شخص از كجا پيدا شد؟ جالب است بدانيد 17ساله بود كه در شهر زادگاهش لنينگراد به پايگاه كا.گ.ب مراجعه مي‌كند. مي‌گويند آمده‌اي اينجا چه كار كني؟ مي‌گويد: آمده‌ام پليس مخفي بشوم. مي‌گويند برو دنبال درس و كارت، تو هنوز خيلي جواني. مي‌گويد: من خيلي دوست دارم اين شغل را، هر شب رؤياي پليس مخفي شدن مي‌بينم. بعد مي‌گويند پس برو در رشته حقوق تحصيل كن، بعد بيا مذاكره كنيم. اتفاقاً مي‌رود درس خودش را مي‌خواند و ديپلم مي‌گيرد و هنوز به زحمت 02 سالش مي‌شود كه دعوت به همكاري مي‌شود. بعد خودش با محافل مافيايي ارتباط مي‌گيرد و از اين طريق خودش به مال و منال زيادي مي‌رسد.

يكي از مسائلي كه در گذشته عنوان مي‌شد، قتل تروتسكي از همكاران نزديك لنين و از رهبران انقلاب اكتبر به وسيله تبر بود، اما در اين كتاب...

همه اين ادعاها را نويسنده ثابت مي‌كند دروغ بوده است. يعني با مدرك ثابت مي‌كند كه تروتسكي را يك نفر كه خودش را ماركسيست دوآتشه جا مي‌زند، به مكزيك مي‌آيد و به قتل مي‌رساند. جوان خوش‌تيپي بود و خودش را بچه پولدار معرفي مي‌كند و مي‌گويد پدرم ديپلمات است. مي‌آيد با منشي تروتسكي كه آن هم يك دختر كمونيست بود، طرح دوستي مي‌ريزد و پايش به خانه تروتسكي باز مي‌شود و به قدري اعتماد اين پيرمرد را جلب مي‌كند كه هفته‌اي دو روز به منزل تروتسكي مي‌رود و دختر و همسر تروتسكي را براي خريد به بازار مي‌برد. يك شب نوشته‌اي به دست تروتسكي مي‌دهد تا درباره آن نوشته اظهارنظر بكند. او هم با بي‌خيالي قبول مي‌كند. با اين ترفند دو روز بعد براي گرفتن نظر تروتسكي پايش به دفتر تروتسكي باز مي‌شود. در يكي از اين رفت و آمدها با هفت‌تير او را مي‌كشد و بعد به 02 سال زندان در مكزيك محكوم مي‌شود. بعد به روسيه مي‌رود و مانند يك قهرمان از او استقبال مي‌كنند و بعد مشاور فيدل كاسترو در كوبا مي‌شود.

اين گزارش محرمانه زماني كه در غرب منتشر شد، چه بازتاب‌هايي داشت؟

اول كه موريس تورز، دبيركل وقت حزب كمونيست فرانسه نمي‌خواهد آن را باور كند، شروع مي‌كند به انكار و تكذيب گزارش. تولياتي همتاي ايتاليايي موريس تورز دبيركل حزب كمونيست ايتاليا هم اين مطالب را باور نمي‌كند و بعد مي‌گويند ما به اين علت اينها را باور نمي‌كنيم كه خودمان را در اين محاكمات فرمايشي مسكو سهيم مي‌دانيم. در اين بگير و ببندها مشاركت داشتيم. ما به عنوان شاهد و براي پشتوانه و تضمين و اعتبار اين محاكمات به مسكو رفتيم. خودمان همه چيز را شاهد بوديم و اين ادعاها دروغ است. استالين اين كارها را نمي‌كرد.

در مورد بازتاب‌هاي انتشار اين گزارش مي‌گفتيد.

بله، اولاً كه نحوه و شيوه توزيع اين گزارش خيلي جالب است. بيستمين كنگره حزب كمونيست در مسكو اتفاقاً تنها كنگره‌اي بود كه افرادي از احزاب برادر را به‌عنوان ناظران خارجي- دعوت مي‌كنند. بعد از اين‌كه خروشچف 4 ساعت تمام از سياست‌هاي استالين انتقاد مي‌كند و از كيش شخصيت و از بگير و ببندها و از فضاي امنيتي جامعه شوروي انتقاد مي‌كند و نقل قول‌هايي از همقطارانش عنوان مي‌كند، مثلاً از پوسپلف كه مي‌گويد: بسيار پيش آمده كه استالين از شما دعوت مي‌كند كه به ديدارش برويد، اما وقتي به ديدارش مي‌رويد معلوم نيست كه به زندان منتقل شويد يا به سلامت به خانه‌ برگرديد. اين نقل قول‌ها را خروشچف در كنگره زياد مطرح مي‌كند، در پايان به نمايندگان احزاب كمونيست ديگر كشورها و به روزنامه‌نگاران مي‌گويد: از جلسه بيرون برويد، ولي به اعضاي حزب كمونيست شوروي مي‌گويد، شما بمانيد. بعد داستان را شرح و بسط مي‌دهد و اين گزارش را با وجود اين‌كه تأكيد دارد به دست احزاب كشورهاي خارجي نيفتد، در جعبه‌اي كليددار مي‌گذارد و به عواملش مي‌سپارد كه در همان نيمه شب به نمايندگان خارجي بدهند ولي قول مي‌گيرند كه در جايي منتشر نكند. بلافاصله پس از مطالعه، نسخه گزارش را از افراد پس مي‌گيرند، بعد براي اعضاي سطوح حزب پايه هم گزارش را مي‌فرستد و به دست‌شان به شكلي مي‌رساند. سه- چهار نفر از لهستاني‌ها كه زبان روسي بلد بودند، همان يكي دو ساعتي كه فرصت داشتند تا گزارش را بخوانند و برگردانند، آن را ترجمه مي‌كنند و به لهستان مي‌برند و از همان جا به سراسر جهان درز مي‌كند. جالب است بدانيد كه امريكايي‌ها از طريق اسرائيلي‌ها به اين گزارش محرمانه دسترسي پيدا مي‌كنند. چرا؟ براي اين‌كه در يكي از كشورهاي بلوك شرق (لهستان) انتخابات دبيركل حزب برگزار مي‌شود. از خروشچف هم دعوت مي‌كنند، كسي كه بالاترين صلاحيت را براي انتخاب داشته، شخصي يهودي بود و خروشچف مخالفت مي‌كند و مي‌گويد اين فرد نبايد دبيركل شود، يكي ديگر را انتخاب مي‌كنند، همين مسأله باعث مي‌شود، اين يهودي از خروشچف دلخور شود و يك نسخه از گزارش را به اسرائيلي ها مي‌دهد. اسرائيلي‌ها در ازاي گرفتن اطلاعات محرمانه از كشورهاي عربي مثل فلسطين گزارش خروشچف را به امريكايي‌ها مي‌دهند.

در بحث سقوط رژيم‌هاي كمونيستي بلوك شرق نويسنده چه نظري دارد؟

اولاً تمام انقلاباتي كه در بلوك شرق مي‌شود، آن‌ها را ساختگي مي‌داند. مثلاً سقوط چائوشسكو را ساختگي مي‌داند و مي‌گويد يكي از اشتباهات چائوشسكو اين بود كه نبض جامعه را در دست نداشت و سه- چهار روز به ايران سفر كرد و در همين مدت توطئه‌گران و كودتاچيان فرصت را مناسب ديدند و طرح سقوط رژيم را كليد زدند. جالب اينجاست كه مي‌گويد: گورباچف مي‌خواست چائوشسكو را از قدرت بيندازد به خاطر اين‌كه خيلي ديكتاتور بود، ولي دوست نداشت اساس و پايه‌هاي رژيم كمونيستي از بين برود. ولي به‌قدري مردم تلاش كردند و دست به شورش زدند كه رشته امور از دست چائوشسكو خارج شد. بعد انقلاب مخملي مجارستان و چكسلواكي و... را مي‌گويد همه آن‌ها توطئه بود.

ارزيابي نويسنده اين است كه پوتين يك تزار جديد است؟

هم پوتين و هم يلتسين، هر دو را وارثان تزار مي‌داند. راجع به سقوط گورباچف مي‌گويد. سقوط گورباچف به دنبال يك كودتاي ساختگي بود. يعني گورباچف اشتباهاتي مي‌كند، مثلاً اعلام مي‌كند چند تن از صاحب‌منصبان ارشد ارتش را مي‌خواهد از كار بركنار كند و بدين ترتيب آن‌ها را عليه خودش مي‌شوراند. يلتسين هم از اين فرصت استفاده مي‌كند و در جريان امر قرار مي‌گيرد و مترصد مي‌ماند تا كودتا انجام بگيرد. گورباچف فكر مي‌كند بدنه ارتش در جريان كودتا با مردم مقابله نخواهند كرد همين اتفاق هم مي‌افتد. در روز كودتا عده‌اي از طرفداران يلتسين جلوي پارلمان تجمع مي‌كنند و سربازان هم مي‌گويند، هيچ گلوله‌اي در تفنگ‌هاي ما نيست و اين تانك‌ها و تجهيزات ضداغتشاش هم بي‌مصرف‌اند، شما هر كاري خواستيد بكنيد. يلتسين هم كه در مجلس است، با محافظانش به خيابان مي‌آيد و جليقه ضدگلوله هم به تن مي‌كند و پرش كذايي‌اش به بالاي تانك و قرائت اعلاميه را انجام مي‌دهد. آقاي گورباچف را ظرف مدت سه ماه در جلسه‌اي كه تلويزيون‌هاي دنيا نشان مي‌دادند، با چهره‌اي وارفته و بي‌رمق نشان مي‌دهند كه يلتسين به او با لحني تمسخرآميز و بي‌ادبانه‌اي خطاب مي‌كند كه فرمان انحلال حزب كمونيست روسيه را بخواند و به اشتباهاتش اعتراف كند و بگويد خيانت كردم بعد پاي وزراي اتحاد جماهير شوروي را در ماجراي كودتا به ميان مي‌كشد، خلاصه او را وادار مي‌كند كه حزب كمونيست را منحل اعلام كند و در پاييز 1991 هم خودش استعفا مي‌دهد و يلتسين زمام امور را در دست مي‌گيرد.

در اين كتاب نويسنده به جنگ چچن و استفاده پوتين از اين جنگ براي كسب قدرت اشاره مي‌كند. داستان اين جنگ چيست؟

يكي از فصول خواندني اين كتاب كه اطلاعات تازه و دست اولي دارد فصل مربوط به چچن است كه تحت عنوان، چچن اهرم قدرت، چاپ شده است. هر دو جنگ چچن اهرم قدرتي مي‌شود براي روي كار آمدن يلتسين و پوتين، جنگ دوم خيلج فارس به پوتين اين امكان را داد كه روي زياده‌روي‌هاي ارتش روسيه در اعمال خشونت در چچن سرپوش بگذارد و طوري عمل كند كه رفراندوم عجيب سال2003 از حافظه‌ها پاك شود. سازماندهي رفراندوم درباره استقلال كشوري در هم كوفته و از هم گسيخته چون چچن كه بخشي از مردمش از آن گريخته بودند، كار آساني نبود. رفراندومي كه اشغالگران يعني سربازان روسيه هم در آن حق رأي داشتند و 95 درصد آنها هم به قانون اساسي جديد رأي مثبت دادند. در حقيقت نتيجه اين رأي‌گيري از شاخص‌ترين نتايج رأي‌گيري‌هاي اقتدارگرا و فرمايشي از نوع استاليني بود كه حتي پيش از شمارش آرا نتيجه‌اش مشخص بود. در هر حال دشوار مي‌توان فراموش كرد كه چگونه چچن در اين ميان بي‌شرمانه بازي خورد و به طور مستقيم ابزار دست يلتسين و پوتين قرار گرفت تا آن‌ها بتوانند در دو انتخابات رياست جمهوري پيروز شوند.

ترجمه اين كتاب چه كمكي به مخاطبان ايراني مي‌كند و عمدتاً مخاطبان اين كتاب چه كساني هستند؟

براساس همان فرضيه‌اي كه در ابتداي گفت‌وگو مطرح كردم. فكر مي‌كنم اين كتاب ضمن اين‌كه مخاطبان خاص دارد، ولي اگر مخاطبان عام پيدا كند، خيلي چيزها را روشن مي‌كند. مردم متحدان دروغين ما را از دوستان راستين‌مان باز مي‌شناسند. روسيه در طول تاريخ امتحان بدي نزد افكار عمومي جهان پس داده است و در همه بزنگاه‌هاي تاريخ از حمايت از متحدانش دست كشيده است. آن موضعگيري انفعالي كه در قبال حمايت اعراب اتخاذ كرد از يادها نرفته است. همين‌طور با جنبش‌هاي چپ امريكاي لاتين و همچنين با چين. چين اتحادش را با روس‌ها به هم زد. البته چين هم مثل روس‌ها جزو حكومت‌هاي ابن‌الوقت است، نان را به نرخ روز مي‌خورند. روسيه به تمام متحدانش خيانت كرد، به كشورهاي بلوك خودش هم خيانت كرد. به آلمان شرقي، مجارستان، چكسلواكي، لهستان و به كشتارهاي زيادي در اين كشورها دست زد. همه اين كشورها را به شكلي فريب داده است. شما اظهارات و سخنراني‌هاي واتسلاو هاول را بخوانيد، ببينيد چه بلايي سر چكسلواكي آورده بود.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: