به یاد استاد باستانی پاریزی / اکبر قلمسیاه

1394/5/17 ۰۹:۱۹

به یاد استاد باستانی پاریزی / اکبر قلمسیاه

یادش گرامی استاد سید کمال الدین نوربخش که به ما منطق می‌آموخت و تبحر و تسلط خود را در این درس با دنیایی از ذوق و سلیقه و خاطره و لطیفه به هم می‌آمیخت تا همه بدان معطوف و مجذوب شوند. آنگاه در فرصتی یکباره اظهار می‌داشت که آنچه گفتم فلان مبحث منطق است، قیاس است یا حد تام است یا تناقض و… هر کس با اندکی توجه و دقت آن بحث را فرا می‌گرفت و از آن سر در می‌آورد.

 

یادش گرامی استاد سید کمال الدین نوربخش که به ما منطق می‌آموخت و تبحر و تسلط خود را در این درس با دنیایی از ذوق و سلیقه و خاطره و لطیفه به هم می‌آمیخت تا همه بدان معطوف و مجذوب شوند.

آنگاه در فرصتی یکباره اظهار می‌داشت که آنچه گفتم فلان مبحث منطق است، قیاس است یا حد تام است یا تناقض و… هر کس با اندکی توجه و دقت آن بحث را فرا می‌گرفت و از آن سر در می‌آورد.

اصولاً تسهیل و آسان سازی معارف، ادبیات، فرهنگ انسانی و فنون آن و تعلیم و تفهیم آنها به علاقه‌مندان کاری است فوق‌العاده که علاوه بر چیرگی، ذوق و سلیقه‌‌ای سرشار می‌طلبد و این طبعاً کاری است سخت و هر کس نمی‌تواند از عهده آن برآید.

در روزگار دانشجویی ما که «عروض» از کتاب معتبر «المعجم فی معاییر اشعار العجم» تدریس میشد دشواری نثر و الفاظ و لغات ثقیل آن از معضلات یادگیری بود و موجب زحمت و دردسر تا این که بالاخره استادانی برای گشودن این معما و رهائی مشتاقان از این گونه زحمات همت کرده و کوشیدند و به مقصد هم رسیدند.

«عروض حمیدی» نگارش یافت و بعدها دکتر جلیل تجلیل و دکتر سیروس شمیسا خدمات شایسته‌ای در این زمینه انجام دادند و آن مشکلات آسان شد.

اما در تعلیم و تألیف تاریخ و جذب هر خواننده در هر سطح بدان و شیرین نمودن آن استاد عزیز و بزرگوار شادروان دکتر باستانی پاریزی یک استثنا و خارق‌العاده بود که ذوق و استعداد شگفت و حافظه اعجاب‌آور و سلیقه‌ی ممتاز خود را با هم جمع و با یاری قلم شیوا و روان خود چنان آثاری آفرید که به قول سعدی شیرین گفتار: «رقعه منشآتش را چون کاغذ زر می‌برند».

اما این که چنان آثاری ماندگار با چنین مقبولیت و حسن استقبال و التفات مواجه گردید ایجاب می‌کند بادی از آن کوشش‌های توان فرسا و زحمات طاقت سوز استاد در این راه شود بویژه با یادآوری روزگاری که ایشان به تألیف چنین آثاری همت می‌گماشت آن سال‌های اولیه‌ای که نه رایانه و اینترنت و امثال اینها بود و نه سهولت دستیابی به میکرو فیلم. حتی امکان نداشت یک برگ فتوکپی گرفته شود تا کار را آسانتر کند. بسیاری از کتاب‌هایی هم که چاپ می‌شد، معمولاً با شیوه‌ها و روش‌های قدیم، نه دارای فهرست‌نویسی بود و نه اعلام و نام یاب که کار پژوهش را همچون امروز میسر سازد؛ یا نسخه‌های خطی بود که پس از دستیابی استفاده از آنها شرایط و دقایقی داشت و چه بسا در مواردی نیز این استفاده‌ها موجب عوارضی می‌شد. کما این که برخی از اساتید را نیز مبتلا بدانها می‌کرد و ما می‌دانیم که استاد احمد گلچین معانی نیز در اثر کثرت استفاده از همین نسخه‌ها مدتی با بیماری پوستی درگیر بود و از آن رنج می‌برد.

استاد باستانی همه این کتاب‌ها را با عشق و علاقه بسیار تورق می‌‌کرد و از آنها بهره می‌برد. در هر جا و هر لحظه مطلب یا سخن مناسبی را یادداشت و به موقع آن را به کار می‌گرفت تا آنجایی که استاد شفیعی کدکنی به حق ایشان را «صیاد لحظه‌ها» می‌نامید. در هر مسافرت و هر گشت‌وگذار، دیده‌ها و شنیده‌های خود را مکتوب می‌کرد و پیوسته می‌نوشت و ره‌آوردی ماندنی با خود می‌آورد و آنها را به موقع همچون نگینی در انگشتری به جای خود می‌نشانید و مورد استفاده قرار می‌داد.

از آسودگی شب‌های خود که حقی طبیعی و مسلم برای هر کسی است می‌گذشت و بیداری و بی‌خوابی را به عشق تکمیل و تتمیم آن آثار بر این حق ترجیح می‌داد؛ چنان که خود گفته است:

باز شب آمد و شد اول بیداری‌ها

من و سودای دل و فکر گرفتاری‌ها

شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات

خسته شد جان و تنم زین همه تکراری‌ها

بدیهی است که حاصل این همه تلاش و پی‌گیری با آن همه استعداد و توفیق، خلق آثاری بدیع و دلنشین و شیرینی است که هر یک از آنها امروز از اعتباری خاص برخوردار است و مرجعی برای اهل پژوهش و مطالعه و به قول سلمان ساوجی آنها را می‌برندش چو قدح دست به دست. این آثار گرانسنگ و جاذبه و حلاوت و شیرینی آنها خواننده ژرف بین را از یاد آن زحمات سخت غافل نمی‌سازد و شعر «انگور» نادر نادرپور را به خاطر می‌آورد که گفت: چه می‌گویید؟

کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است؟

کجا شهد است؟ این اشک است،

اشک باغبان پیر و رنجور است

که شب‌ها راه پیموده،

همه شب تا سحر بیدار بوده

تاک‌ها را آب داده،

پشت را چون چفته‌های مو دو تا کرده،

دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده

تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده

چه می‌گویید؟

کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است؟

کجا شهد است؟ این خون است

خون باغبان پیر و رنجور است

چنین آسان مگیریدش!

چنین آسان مگیریدش!

این امر طبعاً خواننده‌ی نکته سنج را به تحسین و احترام به استاد بر می‌انگیزد و موجب تکریم یاد وی در ژرفای جانش می‌گردد.

در آثار استاد عشق به میهن جایگاهی خاص دارد و طبیعی است که این عشق به‌طریق اولی متمرکز بر زادگاه ایشان پاریز و سپس کرمان و همه میهن باشد، عشقی که فضای سینه ایشان را به تعبیر حافظ خوش سخن پر کرده که فرمود:

چنان پر شد فضای سینه از دوست

که یاد خود نیاید در ضمیـــرم

هرچند که این عشق در آثار استاد به پاریز و کرمان بیشتر نمود دارد تا جایی‌که به بیان استاد علامه مرحوم دکتر عباس «زریاب خویی، خوانندة آثار باستانی پی نخواهد برد که در نظر باستانی از لحاظ اهمیت آیا ایران جزئی‌ از کرمان است و یا کرمان جزئی از ایران؟ (خاتون هفت‌ قلعه، چاپ ۱۳۸۰، مقدمه).

البته ما می‌دانیم که این عشق به زادگاه با صور گوناگون و درجات متفاوت کم و بیش در انسان‌های اصیل وجود دارد و مناسب است در اینجا موردی دیگر را از استاد فقید دکتر محمود حسابی ذکر کنیم:‌

می‌گویند زمانی که استد در اروپا تحصیل می‌کرد یکی از دوستانش از وی پرسید شما از کدام کشوری آمده‌اید؟ و استاد حسابی پاسخ می‌دهد از کشور تفرش!

دوست استاد به نقشه جهان نگاه می‌کند و با توجه به حدود جغرافیایی آن که استاد داده بود جستجو می‌کند، اما چون کشوری را با نام تفرش نمی‌بیند می‌گوید، در نقشه ایران را داریم ولی کشوری به نام تفرش نداریم و استاد پاسخ می‌دهد که ایران پایتخت تفرش است!

باری، این انبوه آثار استاد باستانی که قریب بر هفتاد جلد است، دائرة‌المعارفی است که بسیاری از مسائل و مطالب تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، انسانی و اجتماعی و… را مورد توجه قرار داده و اگر روزی همه آنها تقسیم‌بندی و فهرست نویسی علمی شود بهتر می‌توان به میراث گرانبهایی که از استاد باقی مانده پی برد و از اهمیت و ارزش آنها بیشتر واقف گشت.

دقت در آثار استاد پاریزی روشن می‌سازد که آنگونه که سهراب سهپری گفته است: چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. استان اصولاً همه مسائل را با دیدی دیگر و تعمق بیشتر می‌نگریسته و از اینروست که آن آثار همه ره‌آوردهایی تازه و ارمغانی نو برای پژوهشگران و اهل بصیرت است.

فی‌المثل، از دید ایشان وقتی که صحبت از آقا محمدخان و اعمال او در کرمان می‌شود، از جوانب مختلف و زوایای متعدد باید بدان نگاه شود.

اینکه پیش از سقوط کرمان و مظـالم وی، شهر چه وضـعیتی داشته است؟ و واقعیت آن است که از قبل مظالمی دیگر نیز در آنجا صورت می‌گرفته؛ چنان‌که چند هزار نفر از مردم بی‌پناه از پیرمردان و پیرزنان و کودکان در همان ایام از شهر بیرون رانده می‌شوند و زمینه سقوط فراهم می‌گردد یا در مورد عبدالرضا خان بافقی. توجه و شناخت علل این حادثه و عوامل اجتماعی آن زمان، ذکر نارضایتی‌های عمومی از رفتار شاهزادگان و برخوردهای محمدعلی میرزا نسبت به بعضی از مردم قابل تعمق بسیار است.

با استناد به همین زمینه‌ها و ژرف‌بینی در آنهاست که استاد می‌گوید: عبدالرضاخان طغیان نکرده بود بلکه بر قلة موج طغیان مردم سوار شده بود و در پایان این استنتاج اینکه عبدالرضاخان حماسه بیابان‌ها و ریگزارهای بی‌پایان بود و برای رفع مظالم در شهرهای گردآلود کرانه کویر،‌ثابت کرد که به جای گرد از این خاک تیره مرد می‌خیزد. (حماسه کویر، سال۸۲، ص۱۰) کویر، بیابان، روستا، طبیعت، قنات همه اینها در آثار استاد باستانی جایگاهی خاص دارند و هر یک با نگاهی نو و متناسب با زمان بدان‌ها نگریسته شده و با ذکر نکته‌ها و دقایقی ناب و ظریف بدان‌ها پرداخته شده است که نه در این سال‌ها بلکه تا سالیان دراز قابل توجه و شایان امعان نظر است. یکی از هزاران نکته در این باره این است که نمی‌توان به طبیعت بی اعتنایی کرد؛ زیرا او انتقام خود را خواهد گرفت و این موضوعی است که ما بارها شاهد آن بوده و هستیم.

هم بی‌اعتنایی به طبیعت را و هم انتقامجویی او را دیده‌ایم. آیا همین ذره‌گردها که امروزه مسأله مبتلا به میهن ماست، ناشی از عدم توجه و التفات به طبیعت نیست؟ و اینکه درست و به موقع از وی نگهداری و پاسداری نشده است؟ و از حق وی برای مواظبت و نگهبانیش غافل مانده‌ایم؟

قنات در آثار استاد باستانی پاریزی، داستانی دراز و پایگاهی ممتاز دارد: «قنات آب را خودش روی زمین می‌آورد و تلمبه باید به کمک نفت این کار را انجام دهد. همین فاکتور یا ضریب را در شصت هفتاد هزار ده و پنج شش هزار سال عمر ضریب کنید، آن وقت می‌توانید به اهمیت و میزان و مقدار آن پی ببرید.» ایشان در همین کتاب در جای دیگر می‌نویسد: «کشاورزی ما اکنون در معرض یک خطر بزرگ قرار دارد و آن خشک شدن قنوات در نتیجه حفر بی‌رویه و غیر اصولی چاه‌های عمیق است که بیش از بیست هزار قنات را تهدید می‌کند.

این قنوات که حدود چهل هزار سنگ (پانصد و شصت متر مکعب در ثانیه) آب می‌دهند و با اندک رسیدگی به صد و بیست هزار فرسنگ (۱۷۰۰ متر مکعب در ثانیه) خواهد رسید. این مقدار چهار برابر بده آب متوسط رودخانه‌ کارون در اهواز و مساوی سه چهارم بده متوسط سالیانه نیل در قاهره می‌باشد.» (حماسه کویر، چاپ ۱۳۸۲، ص ۲۹۵)

و ما امروز حاصل این بی‌اعتنایی به قنات را با همه وجود خویش حس می‌کنیم و هر کس عوارض آن را می‌بیند در همین یزد اکنون بیش از پنجاه سال است که از طریق این چاهها آب استخراج می‌شود که بیش از نود درصد آن صرف کشاورزی شده، آنهم اکثراً برای صیفی‌جات و سبزی‌کاری.

اکنون نتیجه آن چه شده است؟ کاهش روزافزون سفره‌های زیرزمینی تا اعماق دویست متر و رنج بسیار برای استحصال آب تا اعماق بیش از آن. خطری که هر روز بیشتر این دیار را تهدید می‌کند و هزینه سنگین آب کوهرنگ نیز نتوانست برای درازمدت این معضل را حل کند.

این قنات‌ها که برخی از آنها همچون قنات زارچ در شمار آثار میراث فرهنگی و تاریخی جهان مطرح است، امروزه در معرض تهدید و تحقیر فاضلاب‌هاست و ما می‌دانیم که در میان آثار تاریخی و میراثی کشور، اینها، در شمار مهمترین و ارزشمندترین آنهاست.

همین چند سال پیش بود که سفیر چین به یزد آمده بود و وی را برای دیدن قنات بردند.

پس از ملاحظه و دقت در این باره با اعجاب آن را تحسین و حرفی جالب زد. او گفت: اهمیت این قنات‌ها وقتی روشن می‌شود که آن را با یکی از شاهکارهای جهانی که در کشور ما چین است، مقایسه کنید ما دیوار چین را برای جنگ ساختیم و شما قنات را برای صلح و آبادانی ما آن را بر روی زمین بنا کردیم و شما آن را در زیرزمین».

البته در این زمینه حرف بسیار است و سخن زیاد و نمی‌توان در اینجا به شرح و بسط بیشتر پرداخت.

اکنون به بعضی از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی استاد پاریزی اشاراتی می‌شود. هر چند که برای هیچیک از معاشران و آشنایان استاد، ذکر آن تازگی ندارد.

در میان همه خصایص استاد، فروتنی و افتادگی ایشان زبانزد خاص و عام بود. آن همه مراتب علمی و مدارج دانشگاهی و فضائل و آثار، کوچکترین تأثیری در این خصوصیت ایشان نداشت.

چنان که استاد در آثار خود از آنها به عنوان چند کلمه یادگرفتن یاد کرده است. در مورد خدمت خود به میهن می‌گوید: «مخلص پاریزی به کسی چیزی بدهی ندارم، جز به ملت ایران که یک عمر مرا نان و آب داده و هنوز به قدر سرسوزنی خدمت به این ملت بزرگ نکرده‌ام.»(گرگ پالان دیده، ص ۳۹۳، چاپ ۱۳۹۱)

پیداست که تألیف و چاپ کتابی چون خود مشت مالی، از منظری، بازگوی همین تواضع و فروتنی‌های استاد است.

حق‌شناسی، انصاف، از خودگذشتگی و فداکاری برای دیگران بویژه یاران و همکارانی که با مشکلی مواجه می‌شدند؛ از صفات بارز استاد باستانی بوده چنان که ایشان حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ نامه را در این باره نوشته و پی‌گیری کرده تا از حقی دفاع شود و یا موجبات خشنودی گروهی را فراهم سازد. استاد در این باره خود می‌نویسد:

«بارها و بارها حجت‌الاسلام سید محمود دعائی، نیمه هم شهری بنده، در مقام گلایه و البته به حق در حضور اهل قلم و بر سر سفره هیئت تحریریه روزنامه اطلاعات به مخلص طعنه زده و فرموده است: این باستانی پاریزی را که می‌بینید، بدانید که تخم‌های طلایی‌اش را پیش از انقلاب در سبد تخم‌مرغی مسعودی می‌گذاشت و اینک بعد از انقلاب قدقدهایش را تحویل ما می‌دهد!»

اما داستان آن تخم‌های دو زرده یا زرده طلایی هم این است که از سال ۱۳۳۰ به بعد که من در کرمان بودم، گاهگاهی مطالبی به روزنامه اطلاعات می‌فرستادم که چاپ می‌شد و بعد از انتقال به تهران باز هم این همکاری ادامه داشت و در دهه پنجاه تا شصت بسیاری از عصرهای پنجشنبه، ستون انتقاد اطلاعات در اختیار من بود.

اما گلایه ایشان هم چندان بی‌پایه نیست، زیرا هفته‌ای نیست که من برای رفع گرفتاری بعضی افرادی که احتمالاً یک وقت ظالم بوده‌اند و به قول مرحوم مقدس اردبیلی اکنون مظلوم می‌نمایند به اطلاعات می‌روم و خود را به دفتر بی‌حاجب و درمان آقای دعائی می‌رسانم و در حق مظلومان دعائی می‌کنم و از حق نباید گذشت که این سید بی‌ادعا نیز در حد امکان در اجابت استغاثه مخلص کوتاهی نمی‌نماید.

مقصود از قدقدها همین شکوه و شکایت‌های پی‌درپی است که گویی انتهایی هم ندارد و بحمدالله خیلی وقت‌ها هم نتیجه داده است.

این نمونه‌ها گویای شخصیت والای انسانی و سجایا و فضایل استاد باستانی پاریزی است که در تار و پود آثار ایشان مشهود و محسوس است و ما می‌دانیم که راز ماندگاری آثار تاریخی و فرهنگی گذشته از ارزشهای هنری آنها منوط به تجلیات انسانی و تلألؤئات مردمی پدیدآورندگان آنها نیز هست و همینهاست که به آثار استاد رنگ پایداری بخشیده و چهره ایشان را ماندگار ساخته است.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: