1392/9/5 ۱۸:۵۷
هدف از اين نوشتار بررسي چرايي ردپاي فلسفه در علوم مختلف به ويژه فلسفه هنر و رابطه فلسفه با ادبيات به عنوان يك هنر خاص است، هنري كه همخواني باستاني با فلسفه دارد و به نظر ميرسد فلسفه از طريق آن امكان اظهارنظر در ساير رشتههاي هنري را بهدست آورده است.
هدف از اين نوشتار بررسي چرايي ردپاي فلسفه در علوم مختلف به ويژه فلسفه هنر و رابطه فلسفه با ادبيات به عنوان يك هنر خاص است، هنري كه همخواني باستاني با فلسفه دارد و به نظر ميرسد فلسفه از طريق آن امكان اظهارنظر در ساير رشتههاي هنري را بهدست آورده است. تعريفهاي مشهور فلسفه به ما كمك نميكند تا چرايي دخالت اهل فلسفه در تمام شاخههاي فهم بشري را درك كنيم. بهنظر ميرسد فلسفه به نوعي يك «گفتمان امپرياليستي» است. بنا به درك يوناني «فيلوسوفيا» يعني عشق به دانايي و گويا افرادي چون «افلاطون» و «ارسطو» كه عشق به دانش دارند از بقيه آدمها كه در رشتههاي ديگر دانايي بشر كار كردهاند يا آدمهاي عامي متمايزند. اما به واقع تا چه حد اين ديدگاه درست است؟ بنا به نظر ارسطو این دیدگاه درست نيست، او كه اين تعريف را كم و بيش ميپذيرد در اولين سطر از كتاب متافيزيك از قول او ميخوانيم همه آدمها بالطبع خواستار دانايياند. بنابراين اگر همه آدمها بنا به طبع و ماهيتشان خواستار دانايي باشند اين خواستار بودن طبيعتاً به عنوان يك نوع علاقه و دلبستگي به دانايي است و اگر همه چنين وابستگي دارند چرا اهل فلسفه خود را متمايز كردهاند.از طرفي بايد به كاركرد فلسفه در قرون جديد انديشيد؛ از زمان «كانت» و «هگل» به بعد يك رشته از شاخههاي دانايي از فلسفه جدا ميشود و شاخههايي به نام فلسفه مضاف مثل فلسفه اخلاق و فلسفه هنر و..... شكل ميگيرد، اين پديدههاي تازه تعريف تازهاي به فلسفه ميدهند كه به نظر ميرسد در اين بين بهترين تعريف مربوط به «ايمانوئل كانت» در كتاب «منطق» است، او در مقدمه بخش سوم كتاب ميگويد فلسفه حلقه رابط ميان همه علوم است، همچنين ميتواند ميان تمامي شكلهاي كاربرد خرد رابطه ايجاد كند، نهايت فلسفه نهايت خرد انساني است و تمامي هدفهاي ديگر زندگي تابع آن قرار ميگيرد، فلسفه دانايي از كاربرد خرد در حداكثر ممكن آن است، فلسفه نظام انواع داناييهاي بخردانه است كه هر كدام به ياري مفاهيم بهدست ميآيد. اشاره به تعريف «كانت» از اين روست كه كانت حوزه دخالت فلسفه در رشتههاي ديگر را معين ميكند، ادعاي فلسفه مبني بر تعريف و تبيين مباني يا حداقل آغاز كردن بحث در رشتههاي ديگر، به خاطر اين جمله كانت است. اين اتفاقي است كه به لحاظ تاريخي هم قابل استنباط است. بر اين اساس فلسفه در زمينه هنر هم پرسشهاي اصلي بر ميانگيزد، چرا كه يك فيلسوف واضحاً به امور فني هنر وارد نيست، هنرها آنقدر متنوعاند كه از هيچ فيلسوفي نميتوان چنين توقعي داشت، با اين حال هنر بخشي از دانايي بشر است و آنجا كه به چرايي كار هنري و ادبي بودن متن ادبي بر ميخوريم به فلسفه گام مينهيم. و همين جاست كه بنا به تعريف «كانت»، فلسفه همچون حلقه رابط ميان همه علوم عمل ميكند. انديشه فلسفههنر يا به عبارتي نزديكي بحث فلسفي به مباني كار هنري سراسر قرون وسطی را به خود اختصاص ميدهد و فقط ويژه دوره رنسانس نيست و در دورههاي جديد به صورتهاي جدي همهگير شدهاست. اين همهگيري تقريباً با پيدايش اصطلاح زيباييشناسي همزمان شد و مقصود از آن دانايي است كه به حس انسان مرتبط ميشود و از آن طريق به احساسات و بعد هنر. بنابراين مكتب زيباييشناسي شكل گرفت كه بر اساس آن مباني علمي بر فهم احساسات و تخيلات استوار ميشد اين در حالي است كه كماكان در رابطه با آن هم نظري وجود نداشت كه آيا زيبايي شناسي همان فلسفه هنر است يا خير؟ «هگل» اين دو را متمايز ميداند و در مقدمه درسهاي زيبايي شناسي خود ميگويد، «فلسفه هنر» وسيعتر است و در واقع فلسفه هنر پاسخ به سؤالهاي اساسي اين حوزه است اين در حالي است كه زيبايي شناسي به شيوهها و فنون هنري و همچنين تاريخ هنر مرتبط ميشود. به تدريج با پيدايش «رمانتيسم» هنرمندان هم به عنوان شاعران و نقاشان مباحث فلسفي ارائه ميكنند و همبستگي اهل هنر و يا بهتر بگويم ادبيات با فلسفه تا قرن بيستم ادامه پيدا ميكند تا آنجا كه در فلسفه قارهاي قوام خاصي مييابد. حال كه چگونگي دخالت فلسفه در كار هنر را درك كرديم، اين سؤال مطرح ميشود كه هنر اصلي كه فلسفه با آن عجين شد چه بود؟ ادبيات به معناي امروزي منشأ اين دخالت بود و اين جاست كه ما باز هم بر ميگرديم به يونان كه كاملاً به اين همبستگي واقف بود تا آنجا كه خود مكالمههاي افلاطون، اثر ادبي محسوب ميشد و ماده خامي كه ادبيات و فلسفه را به هم پيوند ميزد چيزي جز زبان نبود. فلسفه بدون زبان وجود نداشت و قابل تصور نبود اين در حالي است كه همين زبان، ماده خام ادبيات هم است چرا كه در ميان هنرها تنها ادبيات است كه با زبان ساخته ميشود، بنابراين بحث دخالت فلسفه در هنر ميبايستي از ادبيات آغاز شود. يعني اولين فصل از يك كتاب كه در زمينه مباحث فلسفي يا فلسفه هنر يا دخالت فلسفه در پيريزي مباني عميق هنرهاي مختلف ارائه ميشود، بايد فصلي با عنوان فلسفه و ادبيات باشد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید