1392/8/28 ۱۰:۵۱
«دیوار برلین در دیاربکر فروریخت.» این گزارهای است که شنبه در فضای مجازی ترکیه در توصیف واقعه نمادین صلح در دیاربکر به گردش گفتمانی درآمد. 14سال پیش خاتمی در سخنرانی کنفرانس عمومی یونسکو میکوشید به این سوال پاسخ دهد که «چرا پیشنهاد گفتوگوی تمدنها که برای نخستینبار جمهوریاسلامی آن را در مجمع عمومی سازمانمتحد طرح کرد، چنین مورد استقبال و اقبال قرار گرفت.»
گزیده + مقاله + اقوام + عکس بازرانی
«دیوار برلین در دیاربکر فروریخت.» این گزارهای است که شنبه در فضای مجازی ترکیه در توصیف واقعه نمادین صلح در دیاربکر به گردش گفتمانی درآمد. 14سال پیش خاتمی در سخنرانی کنفرانس عمومی یونسکو میکوشید به این سوال پاسخ دهد که «چرا پیشنهاد گفتوگوی تمدنها که برای نخستینبار جمهوریاسلامی آن را در مجمع عمومی سازمانمتحد طرح کرد، چنین مورد استقبال و اقبال قرار گرفت.» (هادی خانیکی، در جهان گفتوگو، ص210). امروز خاتمی پرسش کاملا معکوس دارد و میگوید بسیاری فجایع دنیای امروز از جنگ آمریکایی علیه عراق و افغانستان گرفته تا تنازعات قومیتی و مذهبی که در پیامد همان جنگ ظاهر شد، اجتنابپذیر بود اگر که ندای گفتوگوی تمدنها در زمان مناسب توسط سیاستمداران شنیده میشد. اگر در نحوه کاربرد واژه «مدنیت» در ادبیات نوین سیاسی ترکیه مداقه کنیم و اگر به جلوه آیینی و پرشکوه صلح درونتمدنی که در مراسم دیروز دیاربکر متجلی شد به دیده بصیرت بنگریم ملاحظه خواهیم کرد که پیام گفتوگوی تمدنها در خانه همسایه بهخوبی شنیده شده است: دیاربکر دیروز تلاقیگاه چهرهها، زبانها، هویتها وگفتمانهایی شد که تا همین اواخر جمعشدنشان در مکانی مشترک غیرممکن مینمود. اردوغان، بارزانی، خواننده افسانهای کرد شیوان پرور، ابراهیم تاتلیسس، لیلا زانا مبارز شهیر کردی، مراسم ازدواج 300زوج را تبدیل به آیین پیوند گفتمانی میان گفتمان صلح و گفتمان مدنیت کردند. آنها که میگویند جهان اسلام ماندلا ندارد جایشان در مراسم نوروز92 و مراسم دیروز دیاربکر خالی بود که لبخند امید و صلح و بخشش را بر لبان زندانیان سالهای دراز یک ناسیونال- سکولاریسم کور و خشونتبار را ببینند.» همه ما فرزندان یک مدنیت واحد هستیم، گزارهای بود که دیروز یکبار دیگر پایان یک جنگ 30ساله بین کردها و ترکهای بینالنهرین وآناتولی را فرموله کرد. «مدنیت» در کاربرد مشخص سالهای اخیر، کرداری گفتمانی است که ترکها و کردهای همسایه گفتوگوی درونتمدنی و بیناتمدنی را از آن مراد میکنند. چه کسی تصور میکرد پس از آنهمه دهههای شوم، بالاترین مقام رسمی جمهوریت ترکیه، همه آن هویتهای محذوف ناسیونال-سکولاریسم افراطی را به نام و با هویت مستقل خود مخاطب قرار دهد و بگوید: «این جمهوری، جمهوری عربها هم هست، جمهوری کردها، جمهوری چرکسها، جمهوری ترکها...؟» لیلا زانا که بهترین سالهای عمر خود را در زندان ناسیونال- سکولاریسم کمالیستی گذرانده دیروز یکی از شهود رسمی عروسیها بود و صدرنشین مراسم و همنشین امینه اردوغان، همسر نخستوزیر؛ همو که چهارسال قبل در مراسم نوروز صدها هزار نفری دیاربکر، آتشی از گفتار منطقی بر سر اردوغان بارید .
در پاسخ به اتهام تجزیهطلبی و قومیتگرایی گفت: «جناب نخستوزیر، قانون اساسی تو که میگوید همه باشندگان ترکیه ترک هستند بر قومیتگرایی بنا شده.» مسعود بارزانی که طی یکدهه از سوی گفتمان رسمی ترکیه به عنوان «رییس قبیلهای که هنوز از مرتبه عشیرت به ملتبودگی ارتقا نیافته» تحقیر میشد دیروز در دیاربکر بهعنوان کسی که «به خاک خود قدم میگذارد» بر صدر نشست و آنهمه قدر دید.
به این ترتیب در آستانه فصلی سرد، بذرهای صلح شهروندی که در مانیفست نوروزی دیاربکر نوید یک ترکیه جدید و یک خاورمیانهای دیگر را میداد، یکبار دیگر در معرض کشت مجدد قرار گرفت و منابع در آیش مانده گفتوگوی مدنیتها را شکوفا ساخت.
یک قرن است متفکران و روشنفکران در خاورمیانه حول نقاط اختلاف فرهنگی و ملی و قومیتی این یا آن کشور و نژاد و قوم مغز سوختهاند اکنون نوبت آن است که چند صباحی هم از مشترکات سخن گفته شود. در گرماگرم جنگ نخستین خلیجفارس، سعید شاهسوندی عضو سابق مرکزیت سازمان منافقین و مسوول رادیوی آن سازمان در عراق صدامزده، استناد تجربه زیسته خود در عراق و ضمن ذکر روایتهای کوچک و مشخص میگفت: «با در نظرگرفتن همه مشترکات فرهنگی و معنوی دو کشور، این جنگ است که باید بهعنوان یک استثنا شمرده شود و نه صلح که آن مشترکات انبوه قاعدهبودنش را فریاد میزند...»
این جمله و تجربهای زیسته و مشخص که پشتوانه آن بود چندان برایم تکاندهنده بود که نتوانستم از خبری و تحلیلیکردن آن در قالب یک گزارش مکتوب خودداری کنم. بهویژه اینکه شاهسوندی یک سلسله پیشنهادهای مشخص ازجمله کمک ایران به کودکان تحریمزده عراقی و ارسال شیرخشک به عراق داشت که میتوانست جهت عملیاتیکردن آن تحلیل به کار گرفته شود. چندروز بعد هنگامی که خطیب آن جمعه ضمن بیان نهایت همدلی با ملت جنگزده عراق پیشنهاد ارسال کمکغذایی و شیرخشک را مطرح کرد، احساس شاهسوندی این بود که سخنانش به دقت تمام در بالاترین سطوح تصمیمگیری رومیزی و عرضه شده است. اکنون که آن تحریمهای وحشیانه از همسایه گذر کرده و در خانه ما را کوفته نوبت آن است که تاملی تازه حول اشکال نوین همبستگیهای ملی و فراملی صورت گیرد و در این نکته مداقه شود که بدون یک سلسله همبستگیهای افقی بین جوامع مدنی منطقهای و جهانی نمیتوان بر تحریمها و محاصرهشدگیهایی که آنهم بهنوعی دیگر خصلت جهانی به خود گرفته غلبه کرد. با وجود همه تاریکیها و مه غلیظی که همزیستی مسالمتآمیز اقوام، مذاهب و ملل همسایه را به محاق هاله سیاه خود برده دستکم دو نقطه روشن در خاورمیانه وجود دارد که میتواند بهعنوان تخته پرش به سوی یک خاورمیانه دیگر و آکنده از صلح و دوستی در نظر گرفته شود: نهضت انتخاباتی ایران از یکسو و صلحسازی کردی-ترکی در نقاط تلاقی حوزه تمدن بینالنهرینی و آناطولیایی در دیگر سوی خاورمیانه، به دو شکل مختلف حکایت از آن دارند که بصیرت تازه در خطوط تلاقی تمدنی مذکور متولد شده: اگر این تحول را به کمک تعبیر پیشگفته از شاهسوندی بیان کنیم میتوان گفت که ترکها و کردهای ترکیه ناگهان در یک نقطهعطف مبارزاتی کشف کردند که با درنظرگرفتن تاریخ همزیستی طولانی بین این دو قوم این جنگ است که باید بهعنوان استثنا و یک پرانتز تلقی شود و نه صلح. مانیفست نوروزی دیاربکر که اندکی پس از اعلان و انتشار در باشکوهترین نوروز آن دیار، توسط طیف کثیر و متنوعی از نخبگان و تودهها و حتی مقامات رسمی و پارلمان ترکیه درونی شد و به گفتمان همگانی تبدیل شد، بیان واضحی از رابطه میان «قاعده صلح» و «استثنای جنگ» بهدست میدهد. صلاحالدین دمیرتاش، دبیرکل حزب کردستانی «صلح و دموکراسی» و رییس فراکسیون کردی پارلمان ترکیه در اینباره میگوید:
«آن یک مانیفست بود علیه این اندیشه تنازع هزارهای که به ما تحمیل شده. در بینالنهرین، زمانی که هنوز در بسیاری از نقاط جهان تمدن نبود، تمدن بشری وجود داشت. در بنیاد آن سرزمین احترام متقابل، پذیرش یکدیگر و همزیستی وجود دارد. در بینالنهرین درک معطوف به خودمدیری و حقوق درعین همزیستی وجود داشت. بزرگترین ارجاع آن پیام [نوروزی] معطوف به همین ریشههاست. ما برمبنای درک نژادپرستانه و شوونیستی تحمیلشده از سوی ملت-دولتها، به این باور رسیده بودیم که گویی منازعات واقعیت دایمی تاریخ بوده است. اینطور باور کردیم که «همیشه اینطور بوده و خواهد بود.» درحالی که [این حقیقت ندارد و] ما میتوانیم با تفاوتهایمان، در کنار یکدیگر زندگی کنیم. کمااینکه در حقوق [همزیستی] قدیمی ما درک مبنی بر امحای یکدیگر وجود نداشت.
برخی کوشیدند پیام اوجالان درباره «پرچم هزارسالهاسلام» [در آناطولی] را تحریف کنند. در آن حقوق هزارساله قتلعام، زور، انکار [هویتها] و همسانسازی وجود نداشت. ماهیت آن حقوق [مبتنی بر همزیستی تاریخی] این است. بههنگام برآمیزی هزارساله کردها و ترکها، در باهم مسکنگزینی آنها در آن سرزمین، اسلامیت بود که آن ملتها را کنار هم نگاه میداشت. چرا بعضیها از ارجاع به این [نقطه مشترک اسلامی] ناراحت میشوند؟ بدون فهم این واقعیت بدون درک ریشههای مشترکمان، کسی نمیتواند ادعای مسلمانی کند. در آن پیام، به قواعد حقیقی حقوق همزیستی مشترک ارجاع شده است. اکنون برخی وانمود میکنند که این واقعیت را نخستینبار است که میشنوند...» (26/03/2013روزنامه رادیکال، استانبول)
این سخنان نشان میدهد که چگونه یک جنگ 30ساله با همه کارنامه خونین کشتار40 هزارنفری و خسارت 300میلیارددلاری، برمبنای درک تازهای از تاریخ و از مناسبات هویتی میتواند ختم شود. بصیرت متراکمی در پس آن سخنان سر راست و ساده وجود دارد که با توجه به زمینه کاربرد آن در تحولات پسانوروزی ترکیه امسال باید درک شود. این درک جدید از تاریخ میگوید قتل عامهای سیستماتیک، مکانیزمهای حذف و طرد و همسانسازی هویتهای غیر، یک قاعده و واقعیت عینی هزاره همزیستی آناطولیایی- بینالنهرینی کرد و ترک نبوده بلکه تاریخ محدود و معینی داشته و باید بهعنوان همزاد و یا محصول بلافصل گذار به ساختار دولت ملت بر مبنای مدرنیته اقتدارگرایانه در نظرگرفته شود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید